گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

۹۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

جمله‌ای که جهنمی شدنمان را قطعی می‌کند!

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۷ ق.ظ

جمله‌ای که جهنمی شدنمان را قطعی می‌کند!


مدتی است که اصطلاحی بین مردم رایج شده است که : "اعصاب نداریم" و این جمله گویی کلید توجیه هر بد اخلاقی و بدرفتاری شده است ، اما آیا این جمله ما را از عواقب اعمال ناشایستی که انجام می دهیم مبرّا می کند .

خشم

مثلا راننده ای که در خیابان در انظار عمومی زبان به فحاشی گشوده و رانندگان دیگر همه را با هم یک جا بهرمند می کند ،آیا با یک کلمه گفتن "اعصاب ندارم" حق همه را به جا آورده و رضایتشان را جلب کرده است؟

یا وقتی بر اثر خستگی و کلافگی بر سر پدر و مادرمان دوست و همکارمان فریاد می کشیم و در نهایت با هزارتا منت گذاشتن می گوییم "اعصاب نداریم" و انتظار دلجویی هم داریم، آیا همین جا ختم موضوع است؟ تمام شد و رفت؟

پس کی می خواهیم رفتار زشت "پرخاشگری" خودمان را درمان کنیم ،کی میخواهیم حق الناس های زاییده این رذیله را از گردنمان برداریم؟  

 

نهی از پرخاشگری در روایات

"پرخاشگری" رذیله ایست سمی که دنیا و آخرت ما را به باد می دهد ، رذیله ای که ائمه معصومین علیهم السلام  به شدت از آن نهی کرده اند می فرمایند:

* رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمود: بد اخلاقى‏ و درشت خوئى اعمال را فاسد مى‏کند هم چنان که سرکه شیرینى عسل را.( عیون أخبار الرضا علیه السلام / ترجمه غفارى و مستفید ج‏2/38/باب 31)

پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: در مسلمان دو خصلت روا نیست: بخل و بد اخلاقى.( مشکاة الأنوار / ترجمه هوشمند و محمدى، متن، ص: 489)

در روایت آمده است که: «گناهانى که پرده‏ها را پاره مى‏کند: قرض بدون نیت ادا و اسراف در خرج و بخل بر خانواده و فامیل و بداخلاقى‏ و کم صبرى و تنگدلى و کسالت و سبک شمردن دین داران است.» (آداب راز و نیاز به درگاه بى نیاز (ترجمه عدة الداعی) 175)

* از رسول خدا پرسیدند که شومى چیست؟ فرمود بد اخلاقى‏.( إرشاد القلوب / ترجمه رضایى،ج‏1، 324)

*امام صادق علیه السّلام فرمود : پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند از توبه شخصى که داراى اخلاق بد است کراهت دارد. عرض شد که: اى رسول خدا! این چگونه است؟ فرمود: [زیرا] هنگامى که از گناهى توبه مى‏کند در گناهى بزرگتر از گناه گذشته واقع مى‏شود. (جهاد النفس وسائل الشیعة / ترجمه افراسیابى 281/ 69)

در حدیثی از پیامبر (صلى الله علیه و آله) می‎خوانیم که فرمودند: «بیش‎ترین چیزی که امت من به سبب آن وارد بهشت می‎شوند تقوی و حسن خُلق است»

پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله نقل مى‏کند که فرمود: شما را سفارش مى‏کنم به حسن خلق زیرا خوش اخلاق بدون شک در بهشت است و از بد اخلاقى‏ بپرهیزید که بد اخلاق بدون شک در جهنم است.( احتجاجات ( ترجمه بحار الأنوار)،ج‏2،350)

این هشدار پیامبر صلی الله علیه و آله را جدی بگیریم می فرمایند بد اخلاق بدون شک در جهنم است، اگر ما دست از این کج خلقی ها و ناسازگاری هایمان که مصداق کامل بداخلاقی است برنداریم شک نکنیم که جایمان جهنم است.

 

چگونه از جهنم به بهشت برویم؟

در مقابل رذیله بد اخلاقی فضیلت حسن خلق و خوش رویی را داریم که در روایات ائمه علیهم السلام بسیار به آن سفارش شده است ،اگر می خواهیم از جهنمی که با بدخلقی هایمان تدارک دیده ایم رهایی یابیم راهش خاموش کردن و گلستان کردن آن با باران خوش اخلاقی و حسن خلق است .

در حدیث جامع و جالبی از امام صادق (علیه السلام) در تعریف حسن خُلق چنین آمده است، یکی از یاران امام پرسید: «تعریف حسن خلق چیست؟» امام (علیه السلام) فرمودند: «با نرمش و مدارا با مردم رفتار کنی و سخن خویش را پاکیزه گردانی، و برادرت را با خوش رویی ملاقات کنی». (1)

اخلاق

در حدیثی از پیامبر (صلى الله علیه و آله) می‎خوانیم که فرمودند: «بیش‎ترین چیزی که امت من به سبب آن وارد بهشت می‎شوند تقوا و حسن خُلق است». (2)

در حدیث دیگری حضرت علی (علیه السلام) می فرمایند: «کامل ترین شما از نظر ایمان کسی است که اخلاقش نیکوتر باشد». (3)

و در حدیث دیگری از مولای متقیان علی (علیه السلام) است که فرمودند: «حسن خلق روزی‎ها را فراوان می‎کند و بر محبت دوستان می‎افزاید». (4)

در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام (صلى الله علیه و آله) آمده که فرمود: «از سوء خلق پرهیز کنید که این عمل سرانجام صاحب خود را به آتش دوزخ گرفتار می‎کند». (5)

شاید بگویید: "ای بابا ولمان کنید در این شرایط خراب کی می تواند خوش رو  و خوش اخلاق باشد؟مگر برای ما اعصاب گذاشته اند ؟"

بله حق با شماست برخی شرایط محیطی روح و روان ما را آزار می دهد و جایی برای آرامش نمی گذارد ،با این حال باید به این نکته هم توجه داشته باشیم که تحمل این ناملایمات برای ما آرامش دنیا و آخرت را در پی دارد. و دامن زدن به این ناملایمات علاوه بر تیره کردن دنیایمان راهی است مستقیم به جهنم و سوختن و رنج کشیدن تا ابد.

امام صادق علیه السّلام فرمود : پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه و آله فرمود: خداوند از توبه شخصى که داراى اخلاق بد است کراهت دارد. عرض شد که: اى رسول خدا! این چگونه است؟ فرمود: [زیرا] هنگامى که از گناهى توبه مى‏کند در گناهى بزرگتر از گناه گذشته واقع مى‏شود

پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) می فرمایند: «اى على، سفارشى به تو مى کنم و آن را حفظ کن؛ زیرا اگر این سفارشم را حفظ کنى پیوسته در خیر و نیکى هستى. اى على، کسى که خشمش را ـ که بتواند آن را انجام دهد ـ فرو ببرد، خداوند در روز قیامت امنیت و ایمانى مى دهد که مزه اش را مى چشد». (7)

پیامبر خدا (صلى الله علیه و آله) فرمودند: «إِذا غَضِبْتَ فَاسْکُتْ؛ هرگاه خشمگین شدى سکوت کن». (8)

اگر ما همین یک سفارش از پیامبر عزیزمان را رعایت کنیم شاهد این همه حرمت شکنی و فحاشی و قتل و ...در جامعه نخواهیم بود.

ما باید بیاموزیم به جای کج خلقی و بد اخلاقی و جدال با همدیگر ،به خاطر رضای خداوند متعال شایسته ترین رفتار را به عنوان یک انسان داشته باشیم نه چون حیوانات وحشی فقط در فکر دریدن همدیگر باشیم .

از امام کاظم (علیه السلام) نقل شده که فرمودند: «مَنْ کَفَّ غَضَبَهُ عَنِ النّاسِ، کَفَّ اللّهُ عَنْهُ غَضَبَهُ یوْمَ الْقیامَةِ؛ هر کس خشمش را از مردم باز دارد، خداوند نیز در روز قیامت خشمش را از او باز خواهد داشت». (9)

پیامبر گرامى اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمودند: «إِذا غَضِبَ أَحَدُکُمْ، فَلَیتَ وَضَّأْ بَالْماءِ الْبارِدِ، فَاِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النّارِ؛ هرگاه یکى از شما خشمگین شد، با آب سرد وضو بگیرید، زیرا خشم از آتش است». (10)

امام علی (علیه السلام) می فرمایند: «شَرُّ النَّاس مَن لایعفُوا عَن الزِّلّة وَ لا یستُرِ العَورَة؛ بدترین مردم کسی است که از لغزش دیگران عفو و گذشت نکند و عیب‌پوشی ننماید». (11)

 

پی نوشت ها :

1. بحارالانوار، ج 68، ص 389، ح 42

2. اصول کافی، ج 2، ص 100، ح 6

3. بحارالانوار، ج 68، ص 287، ح 34

4. غررالحکم و دررالکلم، ج 6، ص 399

5. بحارالانوار، ج 68، ص 383

11. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 12

8. محجّة البیضاء، ج 5، ص 308

9. وسایل الشیعه، ج 11،ص 298

10. محجّة البیضاء، ج 5، ص 305  

فاطمه محمدی بیده             

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۷
مجید کمالی

نماز اول وقت یادت نره! ...

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۲ ق.ظ


نماز اول وقت یادت نره! ...


صدای اذان از رادیو ماشین به گوش رسید، جوانی که در کنارم نشسته بود بلند شد و به طرف راننده رفت و به او گفت: آقای راننده! می خواهم نماز بخوانم.

راننده با بی تفاوتی و بی خیالی گفت: برو بابا حالا کی نماز می خواند! بعدش هم توجهی به این مطلب نکرد، ولی جوان با جدیت گفت: به تو می گویم نگهدار!...


نماز

راننده فهمید که او بسیار جدی است، گفت: اینجا که جای نماز خواندن نیست، وسط بیابان، بگذار به یک قهوه خانه یا شهری برسیم، بعد نگه می دارم.

خلاصه بحث بالا گرفت راننده چاره ای جز نگه داشتن نداشت. بالاخره ماشین را در کنار جاده نگه داشت، جوان پیاده شد و نمازش را با آرامش و طمأنینه خواند، من هم به تأسی از وی نماز خواندم. پس از نماز وقتی در کنار هم نشستیم و ماشین حرکت کرد از او پرسیدم: چه چیز باعث شده که نمازتان را اول وقت خواندید؟

گفت: من به امام زمانم، حضرت ولی عصر(عج) تعهد داده ام که نماز را اول وقت بخوانم.

تعجب من بیشتر شد، گفتم: چگونه و به خاطر چه چیز تعهد دادید؟

گفت: من قضیه و داستانی دارم که برایتان بازگو می کنم، من در یکی از کشورهای اروپایی برای ادامه تحصیلاتم درس می خواندم، چند سالی بود که آنجا بودم، محل سکونتم در یک بخش کوچک بود و تا شهر که دانشگاه در آن قرار داشت فاصله زیادی بود که اکثر اوقات با ماشین این مسیر را طی می کردم. ضمناً در این بخش، یک اتوبوس بیشتر نبود که مسافران را به شهر می برد و بر می گشت.

در سختی ها متوسل به امام زمان(عج) می شدیم و وقتی کارها به بن بست می رسید از او کمک و یاری می خواستیم، این بود که دلم شکست و اشکم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیة اللَّه! اگر امروز کمکم کنی تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می شوم که تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم

برای فارغ التحصیل شدنم باید آخرین امتحانم را می دادم، پس از سال ها رنج و سختی و تحمل غربت، خلاصه روز موعود فرا رسید، درس هایم را خوب خوانده بودم، آماده بودم برای آخرین امتحان سوار  اتوبوس شدم و پس از چند دقیقه، اتوبوس در حالی که پر از مسافر بود راه افتاد، من هم کتاب جلویم باز بود و می خواندم، نیمی از راه آمده بودیم که یکباره اتوبوس خاموش شد، راننده پایین رفت و کاپوت ماشین را بالا زد، مقداری موتور ماشین را نگاه کرد و دستکاری نمود، آمد استارت زد، ماشین روشن نشد، دوباره و چندین بار همین کار را کرد، اما فایده ای نداشت، (این وضعیت) طولانی شد و مسافران آمده بودند کنار جاده نشسته و بچه های شان بازی می کردند و من هم دلم برای امتحان شور می زد و ناراحت بودم، چیزی دیگر به موقع امتحان نمانده بود، وسیله نقلیه دیگری هم از جاده عبور نمی کرد که با آنبروم، نمی دانستم چه کنم، در اضطراب و نگرانی و ناامیدی به سر می بردم، تا شهر هم راه زیادی بود که نمی شد پیاده بروم، پیوسته قدم می زدم و به ماشین و جاده نگاه می کردم که همه تلاش های چندساله‌ام از بین می رود و خیلی نگران بودم.

یکباره جرقه ای در مغزم زد که ما وقتی در ایران بودیم در سختی ها متوسل به امام زمان(عج) می شدیم و وقتی کارها به بن بست می رسید از او کمک و یاری می خواستیم، این بود که دلم شکست و اشکم جاری شد، با خود گفتم: یا بقیة اللَّه! اگر امروز کمکم کنی تا به مقصدم برسم، قول می دهم و متعهد می شوم که تا آخر عمر نمازم را همیشه سر وقت بخوانم.

پس از چند دقیقه آقایی از آن دورها آمد و رو کرد به راننده و گفت: چه شده؟ (با زبان خود آنها حرف می زد). راننده گفت: نمی دانم هر کار می کنم روشن نمی شود. مقداری ماشین را دست کاری کرد و کاپوت را بست و گفت: برو استارت بزن!

چند استارت که زد ماشین روشن شد، همه خوشحال شدند و سوار ماشین گشتند و من امیدی در دلم زد و امیدوار شدم، همین که اتوبوس می خواست راه بیفتد، دیدم همان آقا بالا آمد و مرا به اسم صدا زد و گفت: «تعهدی که به ما دادی یادت نرود، نماز اول وقت!» و بعد پیاده شد و رفت و من او را ندیدم. فهمیدم که حضرت بقیة اللَّه امام عصر(عج) بوده، همین طور اشک می‌ریختم که چقدر من در غفلت بودم. این بود سرگذشت نماز اول وقت من. 

 

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: نماز و عبادت امام زمان(عج)، عباس عزیزی، ص 85

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۲
مجید کمالی

به جای غیبت انتقاد کنید

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ


به جای غیبت انتقاد کنید


خیلی از روابط خانوادگی و خیلی از دوستی ها به خاطر غیبت از بین می رود ،می توان به جای غیبت به روش صحیح انتقاد کرد.

غیبت کردن

در این مقاله با صرف نظر از جنبه گناه بودن غیبت و عذاب اخروی  آن ، تنها به بررسی بعد اخلاقی غیبت و تاثیر منفی آن در خانواده پرداخته و سعی شده با توصیه و آموزش انتقاد، از ایجاد زمینه های غیبت پرهیز دهد.

 

آسیبهای غیبت در خانواده و فامیل

اگر در رابطه های قطع شده فامیلی تحقیق کنیم و به ریشه های آن برسیم ، غیبت را از اساسی ترین ارکان آن خواهیم یافت. در بین ما معمولا مشکلاتی وجود دارد که می توانیم منطقی با آنها برخورد کنیم و برای حلشان فکر چاره کنیم یا با آنها بسازیم. اما وقتی پای غیبت وسط می آید از مشکلات معمولی ، عواطف منفی سخت پدید می آید و دیگر حل مشکلات هم محال می شود. لذا قطع روابط و پاک کردن صورت مسئله تنها راهی است که باقی می ماند.

 

غیبت به قلب عاطفی خانواده هم هر چند اعضای آن هر روز دور هم جمع شوند، زخم خواهد زد. غیبت بین اعضای خانواده شکاف عاطفی ایجاد می کند و به جای تقویت احساسات دوستانه ، خشم آنها را نسبت به هم تقویت خواهد نمود. به وسیله غیبت یک احساس منفی تکثیر می شود و در قلبهای همه شرکت کنندگان در غیبت سرایت می کند. غیبت همیشه حامل یک انرژی منفی است و اگر چه همان لحظه آسیبهایش را نشان ندهد، مثل زخم پنهانی است که قطعا روزی سرباز خواهد کرد. از همه مهمتر غیبت همیشه مولد بدبینی است. هر چه بیشتر غیبت کنیم بیشتر همه آدمها را بد خواهیم دید. در این صورت هم اعتمادمان در ارتباط برقرار کردن کمتر می شود و هم جراتمان در نزدیک شدن به هم.

 

چرا غیبت می کنیم

غیبت می کنیم چون خشمگین و رنجیده ایم اما بلد نیستیم چگونه به طریقه ای صحیح خشممان را از بین ببریم. آدمهای قوی و معتدل وقتی نیاز به اصلاح اخلاق یا رفتار کسی ببینند انتقاد می کنند اما ضعیفها و آنها که قلبشان بیمار شده است به غیبت پناه می برند و با غیبت احساسات خشم آلود خود را تعدیل می کنند. از حضرت علی علیه السلام روایت شده است که غیبت کوشش شخص عاجز است.الغیبة جهد العاجز.(تصنیف غررالحکم و دررالکلم ،221)

کسی غیبت می کند که شهامت ندارد در حضور فرد از رفتار او انتقاد کند. لذا اگر چه ساکت است، آرام و راضی نیست و با غیبت احساسش را تخلیه می کند. اما از آنجا که هنگام غیبت، فرد غیبت شونده حضور ندارد، می تواند مبالغه کند و حدس و گمان خود را نیز به آن اضافه کند، لذا بیشتر غیبتها با تهمت همراهند

البته گاهی غیبت تبدیل به یک عادت و سرگرمی می شود. در چنین خانواده هایی اعضای خانواده به تدریج، از جاده تعادل اخلاقی خارج می شوند و به قول روانشناسان، شخصیتهای مشکل پیدا می کنند. شخصیتهای مشکل به گونه ای هستند که به هر طریقی هم با آنها رفتار کنی و هر اندازه سعی کنی با آنها منطقی برخورد کنی، باز هم با استعداد ویژه ای که دارند، یک راهی پیدا می کنند تا از رفتار شما ایراد بگیرند و نیت بدی را به شما نسبت دهند.

 

برای جلوگیری از غیبت ، انتقاد کردن را یاد بگیرید

اگر قرار است کسی را یکبار ببینیم مثل همسفر، رهگذر و ... بهتر است بدرفتاری او را تحمل کنیم و بگذریم. اما اگر قرار است با کسی برای مدتی طولانی زندگی کنیم باید راه درست انتقاد کردن را یاد بگیریم.

وقتی زندگی ما با دیگرانی مثل اقوام همسر ،همسایه ، همکار و ... چنان در هم پیچیده است که مجبوریم دائما با هم در تعامل باشیم، باید بتوانیم ارتباطی صحیح و سازنده با هم برقرار کنیم. در ارتباطهای سازنده مشکلات به راحتی حل می شود. از جمله کاراکترهای ارتباط سازنده، وجود شهامت انتقاد بین طرفین است.

 

غیبت کردن

اگر به گونه ای هستید که هر چه دیگران شما را آزار دهند ساکت و ظاهرا آرام باقی می مانید و عکس العمی انجام نمی دهید، به غیبت گرایش پیدا خواهید کرد. زیرا صبر و تحمل شما هم حدی دارد. اما لزومی ندارد که یا تحمل کنید یا دعوا راه بیندازید. یاد بگیرید چگونه انتقاد کنید.

 

وقتی یک رفتار دائما شما را می رنجاند باید آن را اصلاح کنید. بهترین راه آن هم این است که منطقی و بدون داشتن لحنی خصومت آمیز یا مبالغه در بیان احساس و ... حرفتان را به عنوان نظر خودتان مطرح کنید این طوری مودبانه تر به نظر می رسد.

 

ممکن است در حین صحبت کردن شدیدا دچار انفعالات روحی ، هیجانات درونی، سرد شدن دستها ، عرق کف دست و پیشانی و .... شوید. باید به این حالات تسلط پیدا کنید و البته حواستان باشد لحن عصبی پیدا نکنید. وقتی منطقی و مودبانه صحبت می کنید نگران هیچ چیز نباشید.

 

عصبانیت یا عکس العمل طرف مقابل دیگر مهم نیست چون شما اشتباه نمی کنید. به فرض آنکه اشتباه هم بکنید، چون احترام و منطق در گفتگو را رعایت کرده اید، شکل زشتی پیدا نمی کند. البته اینکه مورد تایید طرف مقابل قرار گیرید تضمینی ندارد، اما به هر حال با این روش او را از احساس ، طرز فکر و قضاوت خودتان مطلع ساخته اید. لذا احتمال تکرار رفتار ناراحت کننده بسیار کمتر خواهد شد. 

 

 

 

انسیه نوش آبادی

بخش خانواده ایرانی تبیان


مطالب مرتبط:

شروط ضمن انتقاد سازنده

چگونه دیگران را برنجانیم!

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۱
مجید کمالی

10عملی که باعث انحطاط اخلاقی انسان می شود!

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۸ ق.ظ


10عملی که باعث انحطاط اخلاقی انسان می شود!


آثار اجتماعى گناه، انحطاط و به عقب برگشتن جامعه است، حتى اگر جامعه‌‏اى به ظاهر پیشرفته دچار انحرافات اخلاقى شود، جهت ارزش‌‏هاى انسانى و اخلاقى رو به انحطاط و زوال می‌رود.


گناه

«انحطاط» در لغت به معنای «پست شدن»، «پستی» و به «پستی گراییدن»، آمده است.[1] انحطاط در حقیقت همان سقوط اخلاقی و سقوط از مقام و جایگاه انسانی است که در برابر کرامت انسانی قرار می‌گیرد. همان کرامتی که یکی از مهم‌ترین شاخصه‌های حقیقت انسان به شمار می‌رود، و به همین دلیل خداوند به فرشتگان امر فرمود تا در مقابل انسان به خاک بیفتند.

از نگاه قرآن کریم، انحطاط و سقوط اخلاقی که باعث سقوط انسان از مقام و جایگاه انسانی می‌شود، به عوامل مختلفی بستگی دارد. تعدادی از آیات قرآن بیانگر این است که انسان‌ها به جهت غفلت و به کار نگرفتن عقل و اندیشه و عمل نکردن به مقتضای آن، کرامت انسانی خویش را از دست داده‌اند. برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس و دنیا پرستی را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده‌اند.

 

در این مختصر به برخی از عوامل انحطاط از نگاه قرآن کریم و روایات اشاره می‌کنیم:

1. دوری از خدا:«وَ مَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَةً ضَنْکاً وَ نَحْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیامَةِ أَعْمى»؛[2]و هر کس از یاد من روى گردان شود، زندگى (سخت و) تنگى خواهد داشت، و روز قیامت، او را نابینا محشور مى‏‌کنیم!

راغب اصفهانی در مفردات مى‌‏گوید: کلمه «عیش» به معناى زندگى مخصوص حیوان است.[3] در این آیه شریفه علت تنگى معیشت در دنیا، و دچار شدن به مشکلات زندگی دنیایی، فراموش کردن خدا و روی گردانی از یاد او معرفی شده است.

2. شیطان:قرآن از شیطان به عنوان دشمن آشکار انسان یاد می‌کند و به وی سفارش می‌کند تا او را دشمن خود بداند؛[4] چرا که او دشمن قسم خورده انسان است تا او را از مسیر سعادت دور کرده و به حضیض ذلت بکشاند: «قالَ فَبِعِزَّتِکَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعینَ* إِلاَّ عِبادَکَ مِنْهُمُ الْمُخْلَصین»؛[5]گفت به عزّتت سوگند، همه آنان را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها![6]

3. هوای نفس:برخی دیگر از آیات قرآن هوای نفس را عامل سقوط از جایگاه رفیع انسانی معرفی کرده‌اند؛ مانند: «و پیروی مکن از آن‌کس که دلش را از یاد خویش غافل ساخته‌ایم و از هوای نفس خود فرمان می‌برد و کار او از حد گذشته است».[7]

«وَ ما أُبَرِّئُ نَفْسی‏ إِنَّ النَّفْسَ لَأَمَّارَةٌ بِالسُّوءِ إِلاَّ ما رَحِمَ رَبِّی...»؛[8]من هرگز خودم را تبرئه نمى‌‏کنم، که نفس (سرکش) بسیار به بدی‌ها امر مى‌‏کند، مگر آنچه را پروردگارم رحم کند![9]

علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، می‌کشاند؛ زیرا سوء استفاده انسان از دنیا و دلبستگی به آن، فریب خوردن، مغرور شدن و غافل شدن از آخرت را به دنبال دارد: «کسانی که به دیدار ما امیدی ندارند و به زندگی دنیا دل بسته و بدان آرامش یافته‌اند و کسانی که از آیات ما بی‌خبرند، ایشان به دلیل کردارشان در آتش جای دارند»

4. گناه:گناه داراى آثار سوء فردى و اجتماعى است. آثار فردى؛ مانند تیره شدن و قساوت قلب، محروم شدن از معارف و اسرار الهى، قرار گرفتن قلب به عنوان جایگاه و منزل شیطان، حجاب شدن گناه از معرفت نفس و پروردگارش، از دست دادن درک لذت مناجات و قبولى عبادات و انکار قیامت و ثواب و پاداش آخرت.

آثار اجتماعى گناه، انحطاط و به عقب برگشتن جامعه است، حتى اگر جامعه‌‏اى به ظاهر پیشرفته دچار انحرافات اخلاقى شود، جهت ارزش‌‏هاى انسانى و اخلاقى رو به انحطاط و زوال می‌رود.

5. آرزوهای دراز:آرزوهای دور و دراز، و به تعبیر دیگر، طول امل، از مهم‌‌ترین رذایل اخلاقی بوده و انسان را از خدا دور ‌ساخته و به انواع گناهان آلوده می‌‌کند.

البته، اصل آرزو و امید نه تنها مذموم و نکوهیده نیست، بلکه نقش بسیار مهمی در زندگی و پیشرفت انسان در جنبه ‌های مادی و معنوی بشر دارد.[10] اما آرزوهای دراز چنان‌که عالمان اخلاق می‌گویند: این است که انسان برای خود در این دنیا زندگی بسیار طولانی در نظر بگیرد و باورش شود که عمری بسیار دراز دارد، و با میل و رغبت به تمام جوانب و لوازم بقای در آن؛ نظیر جمع آوری مال، ثروت، خانواده، مسکن و... بپردازد.[11] به بیان دیگر، آرزوهای دراز یعنی امیدهای بسیار در دنیا و توقع بقای در آن.[12]

آرزو

این چنین فکر و تلاشی از رذایل اخلاقی محسوب می‌شود؛ چراکه تصور و برداشت این چنینی از زندگی دنیا و حب و علاقه به توابع آن (از مال، ثروت، زن، زندگی و...) موجب انس به آنها شده و باعث لذت بردن در زمان طولانی است. و نتیجه آن سنگینی جدایی و دل کندن از آنها خواهد شد. آرزوهای دراز باعث می‌شود تا قلب و فکر انسان از تفکر در مرگ و معاد غافل شود. مرگی که باعث جدایی انسان از اینها خواهد شد، و هر چیزی را که انسان از آن کراهت داشته باشد، از خویش دور می‌کند و سعی می‌کند از آن فاصله بگیرد. انسانی که به آرزوهای پوچ مشغول و سرگرم شد، به دنیا و لذت‌های آن دل بست، همیشه چیزی را آرزو می‌کند که مطابق با خواسته‌اش باشد و پیروی از خواسته‌های نفسانی سرانجام انسان را از جایگاه انسانی دور ساخته و به سقوط می‌کشاند.

6. طمع:یکی از موانع عمده دست‌یابی به کرامت انسانی طمع است. ای بسا که انسان طمع کار برای دست‌یابی به خواسته‌هایش، خود را در برابر هر چیزی خوار و ذلیل کند؛ از این‌رو است که امام علی(ع) می‌فرماید: «من طمع ذل و تعنی»؛[13] طمع کار ذلیل خواهد شد و ... .

7. دنیا‌پرستی:علایق شدید مادی و دنیاپرستی انسان را به هر انحراف و گناهی، می‌کشاند؛ زیرا سوء استفاده انسان از دنیا و دلبستگی به آن، فریب خوردن، مغرور شدن و غافل شدن از آخرت را به دنبال دارد: «کسانی که به دیدار ما امیدی ندارند و به زندگی دنیا دل بسته و بدان آرامش یافته‌اند و کسانی که از آیات ما بی‌خبرند، ایشان به دلیل کردارشان در آتش جای دارند».[14]

8. غفلت و از خود بیگانگی:قرآن کریم در این باره می‌فرماید: «به تحقیق تعداد بسیاری از جنّ و انس را براى جهنّم آفریدیم، آنها دل‌هایى دارند که حقیقت را نمى‌‏توانند درک کنند، دیدگانى دارند که [حقایق را] نمى‌‏توانند ببینند و گوش‌هایى دارند که از شنیدن [کلام حقّ‏] ناتوانند، آنها مانند چهارپایان‌اند، بلکه گمراه‌تر، اینان به واقع افراد غافل و بى‌توجّه به هشدارهاى الهى هستند».[15]

قرآن در جایی دیگر می‌فرماید: «إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُکْمُ الَّذینَ لا یَعْقِلُونَ»؛[16]به راستی بدترین جنبندگان در پیشگاه خدا،‌ کران و گنگان‌اند که عقل خویش را به کار نمی‌‌گیرند.

گناه داراى آثار سوء فردى و اجتماعى است. آثار فردى؛ مانند تیره شدن و قساوت قلب، محروم شدن از معارف و اسرار الهى، قرار گرفتن قلب به عنوان جایگاه و منزل شیطان، حجاب شدن گناه از معرفت نفس و پروردگارش، از دست دادن درک لذت مناجات و قبولى عبادات و انکار قیامت و ثواب و پاداش آخرت

این دو آیه نشان می‌‌دهد که انسان‌ها به دلیل به کار نگرفتن عقل و اندیشه و غفلت از جایگاه خود، سرزنش شده‌ و در جایگاه حیوانات و یا بدتر از آنان قرار گرفته‌اند.

9. اسراف و تبذیر:انسان در اثر اسراف و تبذیر، در مسیر عیاشى قرار گرفته و براى به گردش درآوردن زندگىِ مسرفانه خود، دست به هر کاری می‌زند؛ رشوه مى‌‏گیرد، دروغ مى‌‏گوید، عفّت و شخصیت خود را از دست مى‌‏دهد، به وعده‌‏ها وفا نمى‌‏کند، نعمت‌هاى خدا را کفران مى‌‏کند و در نتیجه این سقوط اخلاقى و انحطاط، خسارات وارده بر خود را نمى‌‏تواند جبران کند.

امام على(علیه السلام) در این باره مى‌‏فرماید: «وَیْحَ الْمُسْرِفِ ما أَبْعَدَ عَنْ صَلاحِ نَفْسِهِ وَاسْتِدْراکِ أَمْرِهِ»؛[17]واى بر اسراف‌کار، چقدر دور است از اصلاح نفس خود و جبران خسارت آن‏.

10. فقر و ثروت:شاید هیچ پدیده‌ای به اندازه فقر زمینه ساز لگدمال شدن عزت نفس انسان‌ها نباشد. این مسئله واقعیتی انکار ناپذیر است؛ چرا که به واسطه تنگ‌دستی و فقر، کرامت نفس و حرمت انسان‌ها مخدوش خواهد شد؛ امام علی(علیه السلام) در این باره می فرماید: «انّ الفقر مذلّة للنفس...»؛[18] فقر باعث خوار و ذلیل شدن کرامت انسانی خواهد شد. همین‌طور است مال و ثروت، اگر انسان تمام همت و تلاش خود را در جمع‌آوری ثروت و مال متمرکز کند، از ارزش‌های انسانی خارج شده و به تدریج به انحطاط کشیده خواهد شد. البته، بسیار انسان‌هایی هستند که نه فقر باعث انحطاط و ذلت آنها خواهد شد و نه مال و سرمایه. فقیری که با تنگ‌دستی می‌سازد اما عزت نفسش را نمی‌فروشد و سرمایه‌داری که مال و سرمایه‌اش ابزاری است برای تقرب به خدا. 

 

پی نوشت ها:

[1]. معین، محمد، فرهنگ معین، واژه «انحطاط».

[2]. طه، 124.

[3]. راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ص 596، دارالعلم الدار الشامیة، دمشق، بیروت، 1412ق.

[4]. بقره، 168. «انه لکم عدو مبین؛ او برای شما دشمن آشکار است».

[5]. ص 82- 83.

[6]. ر. ک: راه های نفوذ شیطان در انسان، 165.

[7]. کهف، 28.

[8]. یوسف، 53

[9]. ر. ک: فرق شیطان با نفس اماره، 928.

[10]. ر. ک: آینده ‌نگری و تفاوت آن با آرزوهای دراز، 23058.

[11] . نراقی، محمد مهدی، جامع السعادات، ج 2، ص 220، اسماعیلیان، قم، 1428ق- 1368ش.

[12] . نراقی، احمد، معراج السعادة، ص 512، انتشارات امین و رشیدی، تهران، چاپ قدیم.

[13]. غرر الحکم، ص 298.

[14]. یونس، 7و 8.

[15]. اعراف، 179.

[16]. انفال، 22.

[17]. تمیمى آمدى، عبد الواحد بن محمد، تصنیف غرر الحکم و درر الکلم، ص 359، دفتر تبلیغات، قم، چاپ اول، 1366ش.‏

[18]. تمیمی آمدی، عبد الواحد، غرر الحکم، ص 365، دفتر تبلیغات اسلامی، قم، 1366ش.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: اسلام کوئست

 

مطالب مرتبط:

ارتباط دختر و پسر با چشم چرانی

شرکت شیطان در نطفه فحاش

رذایل اخلاقی و میزان آلایندگی آنها  

ریشه ای ترین علت رذایل اخلاقی

 پیوند عمیق مسائل اخلاقى با یکدیگر

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۸
مجید کمالی

بیماری که باعث هلاکت ابدی می‌شود!

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۷ ق.ظ


بیماری که باعث هلاکت ابدی می‌شود!


آیا در میان ما مسلمانان معتقد به مبدأ و معاد و انبیا و امامان افرادی نیستند کسانی که مبتلا به بیماری حبّ مال می‌‌باشند و از دادن خمس و زکات و دیگر انفاقات مالی جدّاً استنکاف می‌ورزند و برای اقناعِ وجدانشان به زعم خود دست به توجیهات و عذر تراشی ها می‌زنند؟!


ثروت

ابلیس، خدا و معاد و انبیا را قبول داشت، امّا می‌گفت: دستور سجده بر آدم خاکی، درباره‌ی من دستور حکیمانه ای نیست؛ زیرا:  ( ... أنَا خـَیرٌ مِنْهُ ... )؛  [ص، 76] «من از او بهترم.»

کسانی هم که می‌گویند: خدا و پیغمبر و معاد درست است ولی من که یک خانم امروزی درس خوانده و دکتر هستم، درست نیست خودم را با حجاب از مردان بپوشانم. حجاب، شأنِ  زنهای بی‌سواد و روستایی بوده و هست! ما شأنمان اجلّ از این است که خود را با حجاب بپوشانیم!! اینها همان دنباله‌روهای ابلیس‌اند؛ چون ابلیس نیز حرفش همین بود؛ به خدا می‌گفت: همه چیز تو را قبول دارم ولی این دستورِ سجده بر آدم، مناسبِ شأن من نیست. این روش علاوه بر کفر عملی، کفر اعتقادی هم هست.

آیه قرآن اعلام خطر می‌کند که نتیجه بد عملی‌ها، پیدایش حالت نفاق در قلب است:

( فَأعْقَبَهمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ) ؛(توبه 77)

«شکستن پیمان بندگی و طغیان عملی، روح نفاق را در دلهای آنان تا روزِ مرگشان [یا روز قیامت] برقرار ساخت

 

نفاق آدمی را بیچاره می کند

1- نفاق، درجاتى دارد: نفاقِ زبانى، نفاق رفتارى و نفاق قلبى. فى قلوبهم

2- نفاق، گاهى موقّت وگاهى دائمى و همیشگى است. (حضرت على علیه السلام فرمودند: مراد از یوم یلقونه، روز قیامت است. بحار، ج 90، ص 132) الى یوم یلقونه

3- پیمان شکنى و دروغ، روحیّه ى نفاق مى آورد. گناه، گناه مى آورد. فاعقبهم نفاقاً... بما اخلفوا... و بما کانوا یکذبون

4- سرچشمه ى بدبختى هاى انسان، خود اوست. بما اخلفوا، بما کانوا یکذبون (بِما أخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکْذِبُونَ ) «این روحِ نفاق، مولود خلف وعده ها و دروغگویی های آنان بود

این آیه جدّاً هشداری برای ماست که فعلاً کفر عملی داریم. مراقب باشیم منتِهی به نفاق و کفر اعتقادی نشود که تا آخرین لحظه‌ی عمر در جانمان باقی خواهد ماند.

 

شأن نزول آیه‌ی شریفه

شأن نزول این آیه را هم فرموده‌اند که داستان ثعلبهْْ بن حاطب است. او مرد فقیری بود و با کسب و کار مختصری که داشت معاشش تأمین می‌شد و چون خیلی کار نداشت هر روز در مسجد بود. پیش از همه به مسجد می‌آمد و بعد از همه هم از مسجد بیرون می‌رفت. می‌گفتند: کبوتر مسجد است! می‌دید دیگران ثروتمندند و کارهای خیر انجام می‌دهند و ثواب می‌برند. شیطان وسوسه اش کرد که: اگر تو هم مال داشته باشی، انفاق می‌کنی و به درجات عالی از بهشت می‌رسی. روزی گفت: یا رسول الله(صلی الله علیه وآله وسلم) ؛ دعا کنید خدا به من ثروتی بدهد، من هم کارهای خوب بکنم و ثواب ببرم! فرمود: نه، ثعلبه؛

کسانی از نزدیکان ثعلبه نزد او رفتند و گفتند: (لا اُمَّ لَکَ نَزَلَ فیکَ کَذا وَ کَذا)؛ «ای بی مادر؛ کاری کردی که درباره‌ات آیه نازل شد و محکوم به نفاقت کرد.» سخت ناراحت شد و نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) رفت و گفت: توبه کردم. فرمود: از جانب خدا مأذون به قبول توبه‌ات نیستم! معلوم می‌شود توبه اش واقعی نبوده وگرنه قبول می‌شد

(قَلیلٌ تُۆَدّی شُکْرَهُ خَیرٌ مِنَ کَثیرٍ لا تُطیقُهُ)؛

«کم داشته باشی و شکرش را ادا کنی، بهتر از این است که زیاد داشته باشی و قادر به شکرش نباشی

او بار دوّم و سوّم مکرراً از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) استدعا می‌کرد و می‌گفت: اگر شما دعا کنید من مال دار بشوم، انواع و اقسام خیرات از دست من صادر خواهد شد. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) می‌فرمود: ثعلبه؛ دوست نداری از من پیروی کنی؟! به خدا قسم؛ من اگر بخواهم، خداوند کوهها را برای من تبدیل به طلا و نقره می‌کند ولی من نداشتن را بر داشتن ترجیح می‌دهم! تو هم مثل من باش.

او دست‌بردار نبود و با اصرار از رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) تقاضای دعا داشت! عاقبت آن حضرت درباره‌اش دعایی کرد و او گوسفندی خرید. آن گوسفند تولید نسل کرد و ثروت روز افزون به او رو آورد. به گوسفند داری مشغول شد و کم‌کم از مسجد بریده شد. او که همیشه در مسجد بود، حالا بعد از اذان به مسجد می‌آمد و رکعت های آخر نماز و در رکوع می‌رسید و می‌گفت: (یا الله؛ اِنَّ اللهَ مَعَ الصّابِرینَ)؛ تا به جماعت ملحق شود! کم‌کم گوسفندان بیشتر شدند و مدینه گنجایش آنها را نداشت. در بیرون شهر درّه ای گرفت و گوسفندان را آنجا برد و دیگر به مسجد و جماعت نمی‌رسید! تنها برای نماز جمعه به شهر می‌آمد. پس از چندی از نماز جمعه  هم باز ماند و هر روز جمعه سر جاده می‌آمد و از کسانی که به نماز جمعه آمده و بر می‌گشتند، از اوضاع شهر می‌پرسید!

پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) از حالش جویا شد. گفتند: آقا او حشم دار شده و دیگر به مسجد نمی‌آید! فرمود:

(یا وَیحَ ثَعْلَبةَ یا وَیحَ ثَعْلَبةَ )؛

«وای بر ثعلبه؛ وای بر ثعلبه؛ [که خود را گرفتارکرد]

تا اینکه آیه‌ی زکات نازل شد:

(خُذْ مِنْ أمْوالِهِمْ صَدَقَةً تُطَهِّرُهُمْ وَ تُزَکِّیهِمْ بِها...)؛ [توبه ، 103]

«از مردم صدقات مالشان را بگیر و تطهیرشان کن

ثروت

پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) دو نفر را مأمور جمع‌آوری زکات و صدقات کرد. فرمانی هم نوشت و به دست مأموران داد که به صاحبان اموال ارائه دهند. فرمود: اوّل نزد ثعلبه بروید و بعد فلان مرد از بنی سلیم.

نزد ثعلبه آمدند و پیام پیغمبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را رساندند. گفت: اینکه شما می‌گویید همانند جزیه ای است که از کفّار می‌گیرند. مسلمان که نباید جزیه بدهد، فعلاً پیش دیگران بروید! آنها نزد آن مرد بنی سلیمی رفتند. او تا شنید مأموران پیامبر برای اخذ زکات می‌آیند، خوشحال شد! شترهای زیادی داشت. آنها را جمع کرد و هر کدام که چاقتر و بهتر بود، انتخاب کرد و با شترانش به استقبال مأموران جمع‌آوری زکات آمد. تجلیل و احترام بسیار کرد و شترها را تقدیم آنان نمود. آنها گفتند: زکاتِ مال تو کمتر از این می‌شود. چرا زیادی می‌دهی؟ گفت: من طَوْعاً و رَغْبَهًْْ با کمال افتخار، این ناقابل را به حضور پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) تقدیم می‌کنم. آنها گرفتند و دوباره نزد ثعلبه آمدند. ثعلبه به آنان گفت: فرمان پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) را بدهید ببینم. وقتی دید باز گفت: من نمی‌توانم بپذیرم. این جزیه است و جزیه را از کفّار می‌گیرند. حالا فعلاً بروید تا من فکری بکنم. رفتند و به رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) گزارش دادند. فرمود:

(یا وَیحَ ثَعْلَبةَ یا وَیحَ ثَعْلَبةَ )؛

«وای بر ثعلبه؛ وای بر ثعلبه [ که خود را گرفتارکرد].» در این موقع این آیه‌نازل شد:

( ‌وَ مِنْهُمْ مَنْ عاهَدَ اللهَ) ؛

«از منافقان کسانی هستند که با خدا پیمان می‌بندند [که اگر از فضل خودش به ما بدهد، ما حتماً صدقه می‌دهیم، و از صالحان می‌شویم].»

( فَلَمَّا آتاهُمْ مِنْ فَضْلِهِ بَخِلُوا بِهِ )  ؛

«وقتی خدا به آنها داد، بخل ورزیدند و تولّی کردند و اعراض نمودند

تا آنجا که گفتند: اصلاً این حکمِ اخذ زکات درست نیست و شبیه اخذ جزیه از کفّار است.

( فَأعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ )؛ «این تولّی و اعراض از فرمان خدا نفاقی در قلبشان برقرار ساخت که تا دم مرگ از قلبشان بیرون نخواهد رفت»

( فَأعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ بِما أخْلَفُوا اللهَ ما وَعَدُوهُ وَ بِما کانُوا یکْذِبُونَ )؛

«این تولّی و ا عراض، در قلبشان نفاق ایجاد کرد و تا دم مرگ از آنها جدا نخواهد شد

کسانی از نزدیکان ثعلبه نزد او رفتند و گفتند: (لا اُمَّ لَکَ نَزَلَ فیکَ کَذا وَ کَذا)؛ «ای بی مادر؛ کاری کردی که درباره‌ات آیه نازل شد و محکوم به نفاقت کرد.»

سخت ناراحت شد و نزد پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) رفت و گفت: توبه کردم. فرمود: از جانب خدا مأذون به قبول توبه‌ات نیستم! معلوم می‌شود توبه اش واقعی نبوده وگرنه قبول می‌شد. از ترس مردم بود که در میان مردم منافق معرّفی گشته و مطرود از رحمت حقّ شده است. خاک بر سر خود ریخت و تضرّع کرد. رسول اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) فرمود: کاری است که خودت کرده‌ای و گوش به حرف من نداده‌ای و اکنون جبران‌پذیر نیست.

بعد از وفات پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله وسلم) نزد ابوبکر و عمر آمد و آنها هم گفتند: چون پیامبر(صلی الله علیه وآله وسلم) نپذیرفته ما هم نمی‌پذیریم. تا زمان عثمان بود و با همان حالِ نفاق از دنیا رفت. شاهد بر اینکه توبه اش هم منافقانه بوده و توبه‌ی واقعی نبوده است.

خودِ آیه‌ شریفه است که می‌فرماید:

( فَأعْقَبَهُمْ نِفاقاً فِی قُلُوبِهِمْ إلی یوْمِ یلْقَوْنَهُ )؛

«این تولّی و اعراض از فرمان خدا نفاقی در قلبشان برقرار ساخت که تا دم مرگ از قلبشان بیرون نخواهد رفت

پس معلوم می‌شود توبه‌ی ثعبله، توبه‌ی منافقانه و ریاکارانه بوده است وگرنه مسلّم مقبول واقع می‌شد.

 

مشابه ثعلبه در جامعه بسیارند!!

حالا طرز تفکّر ثعلبه در میان ما مسلمانانِ خوش اعتقاد نیز فراوان است! ما کافر نیستیم، او هم کافر نبود، مۆمنِ اهل نماز و مسجد بود. بیماری خطرناک حبّ مال بیچاره‌اش کرد و به هلاکِ ابدیش انداخت. آیا در میان ما مسلمانان معتقد به مبدأ و معاد و انبیا و امامان افرادی نیستند کسانی که مبتلا به بیماری حبّ مال می‌‌باشند و از دادن خمس و زکات و دیگر انفاقات مالی جدّاً استنکاف می‌ورزند و برای اقناعِ وجدانشان به زعم خود دست به توجیهات و عذر تراشی ها می‌زنند؟!

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان  


منابع :

سایت حوزه

بیانات حجت الاسلام قرائتی

بیانات حجت الاسلام ضیاء آبادی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۷
مجید کمالی

صفتی که برای زن کفر است و برای مرد ایمان!!

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۰۵ ق.ظ


صفتی که برای زن کفر است و برای مرد ایمان!!


در روایات اسلامی آمده است که خدای تعالی دارای صفت غیرت است . انسان‌های غیور را دوست دارد. به دلیل وجود همین صفت بود که کارهای زشت را حرام نموده است.


غیرت

غیرت و  حمیت صفتی است که در مرتبه بسیار بالا قرار دارد ؛انسان غیور مورد علاقه و محبت پروردگار است زیرا که در برابر فحشاء و بی بندباری زن و فرزند و جامعه بی تفاوت نمی باشد.

غیرت یکی از صفات و ویژگی‌های طبیعی انسان است. هر کس به صورت غریزی و فطری از آن برخوردار است.

غیرت عبارت است از تنفر طبیعی انسان از مشارکت دیگران در چیزی که محبوب او است.(1) وجود این صفت باعث آن می‌شود که آدمی از آنچه که دوست می‌دارد و یا وظیفه محافظت از آن بدو سپرده شده است، نگاهبانی نماید.

غیرت

قال علی علیه السلام : غَیْرَةُ الْمَرْأَةِ کُفْرٌ وَغْیْرَةُ الرَّجُلِ إیمَانٌ.(2) غیرت زن کفر است، و غیرت مرد ایمان.

شاید در نگاه اول، نتوان دریافت که مراد آن حضرت از بیان این کلمات چه بوده و تصور نمود که چنین کلامی، نشانگر دیدگاه تبعیض آمیز اسلام و پیشوایان دینی نسبت به زنان می باشد، اما با کمی دقت، چنین تصوری از بین خواهد رفت.

با بررسی سخن عرب زبانان، به این نکته پی خواهیم برد که آنان واژه "غیرت" را در مواردی به کار می گیرند که حساسیت و عکس العمل شدیدی نسبت به موضوعی پدید آید.ضمناً باید توجه کرد که ایمان و کفر به دو مرحله اعتقادی و عملی تقسیم می شود ، ممکن است فردی به لحاظ اعتقادی ، مطلبی را پذیرفته باشد اما به جهت عملی به لوازم آن پایبند نباشد لذا در اینجا دچار کفر عملی خواهد شد که این کفر به معنی کفر اعتقادی نیست اما انسان مومن و مسلمان ملزم است که میان اعتقاد و عمل، ملازمه ایجاد کند. منظور از «کفر» در روایاتی مانند این حدیث «غیرت زن کفر است» کفر عملی می باشد.

در روایات اسلامی آمده است که خدای تعالی دارای صفت غیرت است . انسان‌های غیور را دوست دارد. به دلیل وجود همین صفت بود که کارهای زشت را حرام نموده است.«قال الصادق(علیه السلام): ان الله غیور یحب کل غیور و من غیرته حرم الفواحش ظاهرها و باطنها».(3)

قال علی علیه السلام :"وَإِیَّاکَ وَالتَّغایُرَفِی غَیْرِ مَوْضِعِ غَیْرَةٍ، فَإِنَّ ذلِکَ یَدْعُوالصَّحِیحَةَ إِلَى السَّقَمِ، وَالْبَرِیئَةَ إِلَى الرِّیَبِ"(4) بر حذر باش از اینکه در غیر جائیکه باید غیرت به‏خرج داد اظهار غیرت کنى،(که نشانه سوء ظن تو نسبت‏به او باشد)زیرا اظهار بى اعتمادى و سوء ظن،زنان را به ناپاکى،و بی گناهان را به آلودگى‏ سوق مى‏دهد.

غیرت صفتی است که مردها لازم است تحصیل کنند تا نسل ها حفظ شود. اما زنان بالفطره به حفظ نسل علاقه دارند. احتیاج به پاسبانی به نام غیرت ندارند. امام علی (علیه السلام) نه غیرت صحیح بانوان را مورد انتقاد قرار داده و نه بر غیرت نادرست مردان، مهر تأیید می نهد

امام علی (علیه السلام) در این سخنان، به نکته روان شناسی مهمی اشاره کرده و حساسیت های بی مورد برخی مردان را که به بهانه غیرت ورزی، همسران خود را از هرگونه فعالیت اجتماعی باز می دارند، مورد انتقاد قرار داده است.

وقال علی علیه السلام : " قَدْرُ الرَّجُلِ عَلَى قَدْرِ هِمَّتِهِ، وَصِدْقُهُ عَلَى قَدْرِ مُرُوءَتِهِ، وَشَجَاعَتُهُ عَلَى قَدْرِ أَنَفَتِهِ،عِفَّتُهُ عَلَى قَدْرِ غَیْرَتِهِ"(5) اندازه هر کس به اندازه همت او است.و صداقت هر کس به اندازه‏شخصیت او است.و شجاعت هر کس به اندازه زهد و بى‏اعتنائى او(بارزشهاى‏مادى)است.و عفت هر کس به اندازه غیرت او است.

غیرت دینی خود نعمت ارزشمندی است که نصیب همه کس نشود، بسیاری از اشخاص هستند که اگر به ناموس و مقدسات مذهبشان هتاکی شود کوچکترین عکس العملی از خود نشان نمی دهند و مانند مردگان بی حرکت و بدون احساس از کنار آن می گذرند.

 

انواع غیرت

غیرت بر دو قسم است:

1-غیرت در مورد دین و دینداری؛ 2- غیرت نسبت به ناموس.

غیرت درباره دینداری این است که انسان در برابر اهانت به دین و یا عمل نشدن به دستورهای دین دلسوزی کند. نسبت به آن بی اعتنا نباشد. برای حفظ ارزش‌های اسلامی و رشد و گسترش آن در جامعه بشری کوشش نماید. امر به معروف و نهی از منکر را که از وظایف مهم اسلامی است،‌ ترک نکند.در تاریخ گذشته خاصه در زندگانی شیعیان و دوستداران مکتب اهل بیت علیهم السلام غیرت دینی را به خوبی می توان مشاهده کرد که اکثراً به جرم غیرت نسبت به معتقدات و مقدسات خود در حبس ها و شکنجه ها به سر می بردند و یاسر به دار می شدند.

غیرت در مورد ناموس به این است که بر محافظت زن و دختر و خواهران خود بکوشد؛ از بیرون رفتن بی جهت آنان جلوگیری کند؛ از مناظر شهوت آلود منع کند؛ از پوشیدن لباس نازک و تن نما آنان را بر حذر دارد؛ آنان را از گفتگو با نامحرمان منع کند. همواره سفارش به تقوا و حفظ حجاب نماید، تا آبروی خانوادگی و اجتماعی ‌آنان محفوظ بماند.

 

کلام آخر:

غیرت صفتی است که مردها لازم است تحصیل کنند تا نسل ها حفظ شود. اما زنان بالفطره به حفظ نسل علاقه دارند. احتیاج به پاسبانی به نام غیرت ندارند. امام علی (علیه السلام) نه غیرت صحیح بانوان را مورد انتقاد قرار داده و نه بر غیرت نادرست مردان، مهر تأیید می نهد.

 

پی نوشت ها:

1-مجمع البحرین، ج3، ص346.

2-نهج البلاغه ،حکمت 124

3- میزان الحکمه ح15263.

4-نهج البلاغه،نامه 31

5-همان،حکمت 47

زهرا انصاری نسب  

بخش نهج البلاغه تبیان

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۰۵
مجید کمالی

احکام و آداب عید فطر

دوشنبه, ۶ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۲۸ ق.ظ


عید فطر روز اول ماه شوال که پایان روزه ماه رمضان است

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۲۸
مجید کمالی

آنچه باید درباره زکات فطره بدانید

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۶:۲۰ ب.ظ

فطره یا به معناى خلقت؛ یعنى هیئت و صورت مخلوق، یا به معناى اسلام و یا به معناى افطار؛ مقابل روزه است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۲۰
مجید کمالی

دست از این کینه شتری بردار!

يكشنبه, ۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۳:۵۸ ب.ظ


دست از این کینه شتری بردار!


با او قهر کرده ایم اما دلمان می خواهد آشتی کنیم دلمان برایش تنگ شده و دوست داریم دو کلمه حرف بزنیم اما غرورمان اجازه نمی دهد و... .

گاهی وقت ها دست خودت نیست؛ بدون اینکه بخواهی قهر می کنی، بدون اینکه فکر کنی قهر می کنی، اگر چیزی دلخواهت نباشد قهر می کنی و اینقدر این کار را ادامه می دهی تا درونت آرام شود. حالا فرقی نمی کند به آن چیزی که می خواستی رسیده باشی یا نه. مهم این است که یک جوری مخالفت خود را اعلام کنی.

قهر

قهر طبیعی است اما به شرطی که در حد طبیعی و منطقی باشد، نه مثل تو که این روزها مرزها را برداشته ای و سر هر مسأله کوچکی قهر می کنی. به قهر معتاد شده ای، کلافه ات کرده، هیچ جوری هم دست از سرت بر نمی دارد. شاید تو هم از سر او دست بر نمی داری؛ نه؟!

 وقتی از دست یک نفر ناراحت هستیم، وقتی یک نفر ما را رنجانده، وقتی توقع انجام یک کار یا رفتاری را از کسی داریم یا نداریم یا وقتی کسی به ما توهین می کند و یا حتی دوست داریم جلب توجه کنیم، قهر را انتخاب می کنیم. مثلا اگر خواسته های ما مورد توجه دیگران قرار نگرفته باشد و بخواهیم به آن دست پیدا کنیم قهر می کنیم. این مدل قهر کردن آدم را یاد بچگی هایش می اندازد زمانی که می خواستیم به مادرمان بگوییم این غذا را دوست نداریم قهر می کردیم!

 

چه افرادی بیشتر قهر می کنند؟

آدم هایی که زیادی از دیگران توقع دارند، آدم هایی که نمی توانند درست احساسات و عواطف خود را ابراز کنند، افرادی که نمی توانند از خود دفاع کنند، آدم هایی که جرات ندارند در مسائل مختلف قاطعیت داشته باشند و خلاصه آدم هایی که نمی توانند هیجانات خود را کنترل و بیان کنند زودتر از بقیه قهر می کنند. مثلا آدم های پر توقع از همه انتظار کمک و همراهی دارند و اگر کسی به آن ها کمک نکند زود قهر می کنند یا وقتی از دوست تان سر دیر آمدن یا بدقولی اش ناراحت هستید اما نمی توانید این را به صورت کلامی بیان کنید، از قهر کردن برای نشان دادن ناراحتی خود استفاده می کنید. یا وقتی شما جرات این را ندارید که با نظر والدین تان در مورد انتخاب رشته تان مخالفت کنید قهر می کنید و... .

البته جالب است بدانید آدم هایی که اعتماد به نفس کمی دارند و نمی توانند قاطعانه از نظر، ایده و عقیده خود دفاع کنند هم قهر می کنند. به همه این ها آدم هایی که کمبود محبت دارند یا دوست دارند مورد توجه دیگران واقع شوند هم اضافه کنید که برای جلب توجه بین دوستان همکاران و اعضای خانواده هی قهر می کنند تا دیگران توجهی به آن ها داشته باشند.

روان‌شناسان معتقدند که قهر‌کردن به هر بهانه، نشان‌دهنده شخصیت ضعیف فرد است. پس بهتر است اگر اهل قهر کردن هستید، به جای نسبت دادن دلیل آن به دیگران، در درون خودتان آن را درمان کنید

قهر استرس زا است

به گفته دکتر رزاقی، روانشناس، قهر و عوامل ایجاد آن استرس‌زا هستند. اغلب افرادی که سعی می‌کنند با توسل به قهر به سمت خواسته خود قدمی مثبت بردارند متحمل استرس‌های زیادی می‌شوند.

خیلی از شما شاید تجربه هجوم افکار منفی و خیال بافی را در قهر دارید و این اضطراب‌های دوران قهر برایتان نا آشنا نیست اما با این حال در سال‌های اخیر به نظر می‌رسد افراد بیشتر به این شرایط تن می‌دهند که کم حوصلگی و بی‌ارزش شدن روابط می‌تواند از جمله دلایل آن باشد.

 

قهرت را درمان کن

هیچ فکر کرده‌ایم ما یا دیگران چرا قهر می‌کنیم؟ لطفا این موضوع اگر برایتان مهم نیست سعی کنید مهم باشد چرا که بیش از دیگر آزاری شما را آزار می‌دهد.

دکتر رزاقی درباره افرادی که بیشتر قهر می‌کنند، می‌گوید: "این افراد احتیاج به مطرح شدن، حل مشکلات یا جلب توجه دارند و بسیاری از مواقع از نداشتن اعتماد به نفس رنج می‌برند. در حالی که این قهرها راه درمان دارد و اگر نمی‌خواهید بیش از این دوستان و آشنایان خود را از دست بدهید و می‌خواهید کمتر خودتان را آزار بدهید دست به کار شوید و از ‌این دارو‌ها برای درمان قهر استفاده کنید.

قهر

یک قهر درست حسابی!

حالا اگر شما گیر داده اید و می خواهید قهر کنید حداقل مثل یک آدم درست و حسابی قهر کنید. یعنی یک قهر درست و منطقی داشته باشید! برای این کار اولا موضوع اصلی قهر خودتان را مشخص کنید و به طرف مقابل تان هم بگویید و این طور نباشد که او در گیجی و گنگی دلیل قهر شما بماند. دوم، هیچ وقت در جمع قهر نکنید این طوری شخصیت خودتان را زیر سئوال برده اید و قهر بودن خودتان را بعدا اعلام کنید. سوم، موقعی که قهر می کنید جوگیر نشوید و هر چی از دهان تان در می آید نگویید چون این جوری همه راه های آشتی را به روی خودتان بسته اید. چهارم خیلی قهرتان را لفتش ندهید! یعنی طولانی مدتش نکنید اگر طرف مقابل تان برای آشتی اقدام می کند خودتان را لوس نکنید و زود تمامش کنید.

 

و اما نکته امروز

قهر در دین ما، حتی در فرهنگ و عرف ما امری مذموم است. حضرت محمد(ص) می‏فرماید: «هر دو مسلمانی که از یکدیگر قهر کنند و سه روز بر آن حال بمانند و با هم آشتی نکنند از اسلام بیرون روند و میان آنها پیوند و دوستی دینی نخواهد بود. پس هر کدام که به [اصلاح رابطه و] سخن گفتن پیشی گیرد او در روز حساب زودتر به بهشت می‏رود.» نظر مشاوران خانواده نیز موید همین دیدگاه است.

روان‌شناسان معتقدند که قهر‌کردن به هر بهانه، نشان‌دهنده شخصیت ضعیف فرد است. پس بهتر است اگر اهل قهر کردن هستید، به جای نسبت دادن دلیل آن به دیگران، در درون خودتان آن را درمان کنید. خودتان را بشناسید و ببینید چه شخصیتی دارید و چرا برای به کرسی نشاندن حرفتان ناچار به قهر کردن هستید.

 

فرآوری: راضیه کتابچی

بخش خانواده ایرانی تبیان


منبع: سیمرغ، بیتوته، چاردیواری

 

مطالب مرتبط:

یک میانبر به سوی خوشبختی

کمی به خودتان گیر بدهید!

می خوام دوست داشتنی باشم!

5تکنیک برای درمان همیشگی کینه و نفرت

5تکنیک برای درمان همیشگی کینه و نفرت


آیات الهی و روایاتی که از جانب ائمه اطهار برای سعادت و موفقیت ما در تمام ابعاد زندگی بیان شده است، نسخه هایی بسیار کاربردی برای مبارزه با تنفر و کینه توزی نسبت به افراد بیان شده است، توصیه هایی که با بکارگیری آنها در زندگی می توانیم وجودی مملو از آرامش را تجربه کنیم که به برخی از این توصیه ها اشاره می کنیم:


هدیه

زندگی در اجتماع و در کنار همنوعان و تعامل با آنها یکی از ویژگی هایی  است که هیچ انسانی نمی تواند از آن دوری کند، چرا که انسان یک موجود اجتماعی آفریده شده است و برای رسیدن به اهداف خود نیازمند ارتباط و تعامل با دیگر افراد جامعه است .

از تهیه مواد غذایی گرفته تا تشکیل خانواده و شرکت در تصمیم گیری های مهم جامعه همه و همه از جمله مواردی است که ضرورت زندگی انسان در یک جامعه را تشکیل می دهد .

اما در این تعاملات و روابطی که روزانه با هزاران نفر اعم از افرادی که با آنها زندگی می کنیم و یا با آنها هم کار هستیم و یا در مسیر رفت و آمد خود با آنها برخورد می کنیم ،ممکن است سخنان و یا رفتاری از جانب ما و یا دیگران بروز و ظهور کند که سبب کینه و نفرت و در مراحل بالاتر منجر به خشونت در گفتار و یا رفتار شود.

اینکه توقع داشته باشیم که هیچ گاه فردی ما را ناراحت نکند و به ما کمتر از گل نگوید، یک انتظار بی جا و تقریبا غیر ممکنی است، اما مقابله درست با  سخنان و رفتاری که منجر به ناراحتی و تنفر  و کینه توزی ما می شود ،می تواند تا حد زیادی آرامش و آسایش را به وجود ما بر گرداند.

در آیات الهی و روایاتی که از جانب ائمه اطهار برای سعادت و موفقیت ما در تمام ابعاد زندگی بیان شده است ،نسخه هایی بسیار کاربردی برای مبارزه با تنفر و کینه توزی نسبت به افراد بیان شده است ،توصیه هایی که با بکار گیری آنها در زندگی می توانیم وجودی مملو از آرامش را تجربه کنیم که به برخی از این توصیه ها اشاره می کنیم:

 

تکنیک اول: ایمان خود را تقویت کنید

به یقین یکی از عوامل مهمی که می تواند بسیاری از مشکلات فردی و اجتماعی ما را حل و فصل کند، تقویت روح ایمان و خداباوری در افراد یک جامعه است ،چرا که قسمت اعظم مشکلاتی که ما با آنها دست و پنجه نرم می کنیم به دلیل فراموشی خداوند در زندگی و فقدان ایمان واقعی در زنگی افراد است و یکی از مشکلاتی که باز ایمان در آن حرف اول را می زند در چگونگی تعامل با افراد است که چگونه با انسان ها ارتباط بر قرار کنیم که هیچ کینه و نفرتی از آنها به دل نگیریم و به همین جهت خداوند متعال در آیات الهی یکی از ویژگی های افراد  مومن را گذشت و به دل نگرفتن کینه و نفرت از افراد بیان می کند و می فرماید:

یکی از ویژگی هایی که برای افراد حسود در زنگی بیان شده است است که بر اعصاب خود مدیریت ندارند و در مواقع مختلف زود خشمگین می شوند ،همچنین افرادی که حسادت در زندگی آنها موج می زند از طرفی خیلی سریع از دست دیگران ناراحت می شوند و از انها کینه به دل می گیرند و به آسانی کینه و نفرت از دل آنها بیرون نمی رود

(وَ الَّذینَ جاۆُ مِنْ بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنا وَ لِإِخْوانِنَا الَّذینَ سَبَقُونا بِالْإیمانِ وَ لا تَجْعَلْ فی‏ قُلُوبِنا غِلاًّ لِلَّذینَ آمَنُوا رَبَّنا إِنَّکَ رَۆُفٌ رَحیم: و [نیز] کسانى که بعد از آنان [=مهاجران و انصار] آمده‏اند [و] مى‏گویند: «پروردگارا، بر ما و بر آن برادرانمان که در ایمان آوردن بر ما پیشى گرفتند ببخشاى، و در دلهایمان نسبت به کسانى که ایمان آورده‏اند [هیچ گونه‏] کینه‏اى مگذار. پروردگارا، راستى که تو رۆوف و مهربانى.)( الحشر :  10)

به این روایت نیز توجه کنید که امام حسین علیه السلام یکی از ویژگی های شیعیان را دوری از هر گونه کینه و نفرت و .... بیان می کند و می فرماید:

(إنَّ شیعَتَنا مَن سَلِمَت قُلوبُهُم مِن کُلِّ غِشٍّ وَغِلٍّ وَدَغَلٍ؛ بى گمان شیعیان ما دل هایشان از هر خیانت، کینه و فریبکارى پاک است.) (بحارالانوار، ج68، ص156) 

سرزنش کودکان

تکنیک دوم: از سرزنش کردن افراد خودداری کنید

یکی از مواردی که در ارتباطات اجتماعی سبب کینه توزی و نفرت می شود سرزنش های مداوم  نسبت به افراد است و به همین جهت امیر مومنان علی علیه السلام می فرماید:

(اِحتَمِل أَخاکَ عَلى ما فیهِ وَلاتُکثِرِ العِتابَ، فَإِنَّهُ یورِثُ الضَّغینَةَ؛ برادرت را با همان وضعى که دارد تحمل کن و زیاد سرزنش نکن، زیرا این کار کینه مى آورد.)((تحف العقول، ص84)

 

تکنیک سوم: به دیگران هدیه بدهید

هدیه دادن به دیگران یکی از راه کارهای بسیار کاربردی و موثری است که می‌تواند کینه ها و نفرت ها را مانند تکه یخی که در ظهر یک روز گرم تابستانی آب می شود از بین ببرد و آنها را تبدیل به عشق و محبت و دوستی کند ،این نسخه طلایی از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است آنجا که می فرماید:

(تَهادَوا فَإِنَّها تَذهَبُ بِالضَّغائِنِ؛ به یکدیگر هدیه بدهید، زیرا کینه ها را از بین مى برد.)(کافى، ج5، ص 144، ح14)

هدیه دادن به دیگران یکی از راه کارهای بسیار کاربردی و موثری است که می تواند کینه ها و نفرت ها را مانند تکه یخی که در ظهر یک روز گرم تابستانی آب می شود از بین ببرد و آنها را تبدیل به عشق و محبت و دوستی کند ،این نسخه طلایی از سوی رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل شده است

تکنیک چهارم: ناراحتی های خود را بیان کنید

بسیاری از کینه ها و نفرت ها از این مساله ناشی می شود که افراد ناراحتی های خود را بروز نمی دهند و آنها را برای همیشه در دل نگه می دارند، چرا که ممکن است بعد از اینکه شما ناراحتی خود را ابراز کنید، طرف مقابل یک جواب قانع کننده برای رفتار و سخنانش داشته باشد و به راحتی یک مساله حل و فصل شود، اما تا زمانی که شما ناراحتی خود را بیان نکنید، طرف مقابل شما متوجه نخواهد شد که شما برای چه و از چه چیز ناراحت و دلخور هستید و این ناراحتی کم کم تبدیل به یک کینه و نفرتی عمیق می شود که برطرف کردن آن کمی مشکل خواهد بود و به همین جهت وجود مبارک امام هادی علیه السلام می فرمایند:

(اَلعِتابُ مِفتاحُ الثِّقالِ وَالعِتابُ خَیرٌ مِنَ الحِقدِ؛ گلایه کردن کلید سرسنگینى و بهتر از کینه است.)((بحارالأنوار، ج78، ص369)

تکنیک پنجم: حسادت را برای همیشه از زندگی خود حذف کنید

یکی از ویژگی هایی که برای افراد حسود در زندگی بیان شده است است که بر اعصاب خود مدیریت ندارند و در مواقع مختلف زود خشمگین می شوند، همچنین افرادی که حسادت در زندگی آنها موج می زند از طرفی خیلی سریع از دست دیگران ناراحت می شوند و از آنها کینه به دل می گیرند و به آسانی کینه و نفرت از دل آنها بیرون نمی رود .

اگر می خواهید کینه و نفرت از دل شما بیرون برود ،حسادت به دیگران را برای همیشه از زندگی خود حذف کنید، چرا که امیر مومنان علی علیه السلام یکی از ویژگی های بارز افراد حسود را اینگونه معرفی می کند:

(اَلحَسودُ سَریعُ الوَثبَةِ، بَطى ءُ العَطفَةِ؛ حسود زود خشمگین مى شود و دیر کینه از دلش مى رود.)(بحارالأنوار، ج73، ص256، ح29)

خلاصه کلام آنکه کینه و نفرت قبل از آنکه دیگران را مورد اذیت و آزار قرار دهد، آرامش و آسایش ما را سلب می کند ،پس برای آرامش و آسایش زندگی خودتان هم که شده دیگران را ببخشید و کینه ها را برای همیشه از قلب خود بیرون کنید.

امین ادریسی               

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۵:۵۸
مجید کمالی

برای شناخت وهابیت و آگاهی از خطرات آنها نسبت به دین اسلام، باید این مسلک انحرافی را از زوایای مختلف مورد مطالعه قرار داد.

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۴ مرداد ۹۳ ، ۲۳:۳۸
مجید کمالی