معنای فطر

معنای کلمه «فطر» در لغت، گشودن و باز شدن چیزی است.[۱] از همین ریشه است سخن خدای متعال که فرمود: «إِذَا السَّماءُ انْفَطَرَتْ».[۲] و نیز گفته شده «تَفَطَّرَتْ» و «انْفَطَرتْ» به یک معنا است و «افطار» و «عید فطر» نیز از همین ریشه است؛ زیرا روزه‌دار دهانش [را در وقت مغرب و روز عید فطر] باز می‌کند.[۳]

در قرآن

با مراجعه به قرآن آیاتی را می توان یافت که بر عید فطر و آداب آن توجه دارند این آیات عبارتند از:

آیه 185 سوره بقره

مفسران گفته اند که مقصود از «و لتکبرالله» در «یُرِ‌یدُ اللَّـهُ بِکُمُ الْیُسْرَ‌ وَلَا یُرِ‌یدُ بِکُمُ الْعُسْرَ‌ وَلِتُکْمِلُوا الْعِدَّةَ وَلِتُکَبِّرُ‌وا اللَّـهَ عَلَىٰ مَا هَدَاکُمْ وَلَعَلَّکُمْ تَشْکُرُ‌ونَ»[۴] تکبیرهایی است که در شب عید فطر وارد شده است.[۵]


آیات 14 و 15 سوره اعلی

براساس روایات منظور از «تزکی» و «فَصَلَّىٰ» در آیات « قَدْ أَفْلَحَ مَن تَزَکَّىٰ»[۶] و «وَ ذَکَرَ‌ اسْمَ رَ‌بِّهِ فَصَلَّىٰ»[۷] دادن زکات فطره و خواندن نماز عید است.[۸]

احکام و آداب

شب عید

  • شب عید فطر از شبهاى با فضیلت و شرافت است؛ از این رو، بهترین زمان براى دعا مى‌باشد.[۹]
  • زیارت امام حسین علیه السّلام در این شب مستحب مؤکد است.[۱۰]
  • غسل کردن در شب عید نیز استحباب دارد.[۱۱]
  • بنابر قول مشهور متأخران، زمان وجوب زکات فطره غروب شب عید فطر است. برخى زمان آن را طلوع فجر روز عید دانسته‌اند.[۱۲]

روز عید

  • از مستحبات مؤکد روز عید فطر غسل است. آغاز وقت آن طلوع فجر است؛ لیکن در اینکه پایان وقت غسل، پیش از بیرون رفتن براى نماز عید است یا زوال خورشید (وقت نماز ظهر) و یا غروب آفتاب، اختلاف است.[۱۳]
  • گزاردن نماز عید در عصر غیبت مستحب است؛ لیکن در عصر حضور و حاکمیت امام علیه السّلام واجب مى‌باشد.[۱۴] مستحب است قبل از نماز عید خوراکى اى، بویژه خرما بخورند.[۱۵]
  • گفتن تکبیرات، به گونه‌اى که وارد شده پس از نماز مغرب و عشاى شب عید و نیز نماز صبح و نماز عید بنابر قول مشهور مستحب است.[۱۶]
  • روزه گرفتن در روز عید فطر حرام[۱۷] و توسعه دادن بر خانواده در خوردنى و غیر آن[۱۸] و نیز خواندن دعاى ندبه مستحب است.
  • مسافرت کردن در روز عید پس از طلوع خورشید و پیش از گزاردن نماز عید در فرض وجوب آن، حرام و در غیر این صورت، مکروه است.[۱۹]

پی نوشت:

1.      لسان العرب، ج 5، ص 55

2.      انفطار، 1

3.      لسان العرب، ج 5، ص 55

4.      بقره، 185

5.      تفسیر ابوالفتوح رازی، ج2، ص 69

6.      اعلی، 14

7.      اعلی 15

8.      طباطبائی، المیزان، ج 20، ص 269

9.      جواهر الکلام، ج 7، ص 202

10.  وسائل الشیعة، ج 14، ص 475

11.  جواهر الکلام، ج 5، ص 32 ـ 33

12.  عروة الوثقى، ج 4، ص 222

13.  مصباح الهدى، ج 7، ص 86

14.  جواهر الکلام، ج 11، ص 332 ـ 333

15.  جواهر الکلام، ج 11، ص 377

16.  جواهر الکلام، ج 11، ص 378 و 382

17.  جواهر الکلام، ج 16، ص 324

18.  الکافى فى الفقه، ص 155

19.  الکافى فى الفقه، ص 155

منابع
  • ابن منظور، محمد بن مکرم، لسان العرب، بیروت، دار صادر، چاپ سوم، 1414ق.
  • نجفی، محمد حسن، جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام، دار احیاءالثراث العربی، بیروت، 1404ق.
  • خزاعی، حسین بن علی، رَوضُ الجِنان و رَوحُ الجَنان فی تفسیر القرآن، اسلامیه، تهران، بی تا.
  • طباطبائی، محمد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، جامعه مدرسین، قم، بی تا.
  • ویکی شیعه