گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

۹۷ مطلب در مرداد ۱۳۹۳ ثبت شده است

روز قدس به روایت امام خمینی‌(ره)

پنجشنبه, ۲ مرداد ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ب.ظ
قدس، قبله نخستین و حرم دوم مسلمانان جهان، سرزمین اصلی و وطن میلیون‌ها آواره مسلمان فلسطینی است که استکبار جهانی توسط صهیونیسم جنایتکار، از سال 1948 آن سرزمین را از دست ساکنانش خارج ساخت و تحت سلطه نیروهای اشغالگر قدس قرار داد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۲:۲۵
مجید کمالی

ششصد پیامبر برای هدایت یک قوم!

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۷:۳۸ ب.ظ
حضرت عیسی (ع) آخرین پیامبری بود که بر قوم بنی اسرائیل فرستاده شد، قومی که ششصد پیامبر خود را کشتند. او سرنوشت عجیبی دارد، به بیت المقدس آمد تا سی و سه سالگی در آن جا ماند و به دعوت مردم آنجا پرداخت و با وعده هایی که خدای تعالی داده بود تشویق نمود. تا آن که یهود به جست وجوی آن جناب پرداخت و در آخر ادعا کرد که او را شکنجه و از میان بر داشته اند. در انجیل لوقا چنین آمده که عیسی در بیت عنیا به آسمان صعود کرد.
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۹:۳۸
مجید کمالی

نکات خواندنی از روحیات شهید خرازی

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۴۹ ب.ظ


زنده نگه داشتن یاد و خاطره شهیدان انقلاب و دفاع مقدس ضامن حفظ ارزشهای دینی و ملی کشور است. شیوه زندگی و مرام شهیدان سرمایه ای گرانبها برای زندگی ما در عرصه های مختلف فردی و اجتماعی به ویژه در امر مملکت داری برای مسئولین و مدیران کشور است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۴۹
مجید کمالی

آشکارترین منافق کیست؟

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۸ ب.ظ


آشکارترین منافق کیست؟


زمانی که مرگ فرا می رسد و پرده ها کنار می رود، آدمیان همانند برق، گذشته و کارهای نیک یا بد خود را مرور می کنند. عالم بی عمل تازه چشم می گشاید و حتما از جاهلان بیشتر پشیمان می شود؛ زیرا اگر آنان عمل نکردند، بی اطلاع بودند؛ امّا آنکه می دانسته و عمل نکرده، بیش از همه از بی عملی خویش پشیمان می شود.


منافق

دوری کردار از آگاهی ها می تواند به تناسب هر علمی علل ویژه ای داشته باشد و نیاز به بحث و کنکاش فراوان دارد، لیکن بد نیست به صورت گذرا علت کاستی عملی عالمان دین را در لسان روایات بررسی کنیم.

1. نمودی از نفاق

امیرالمۆمنین علی علیه السلام می فرماید: «أَظْهَرُ النَّاسِ نِفَاقاً مَنْ أَمَرَ بِالطَّاعَةِ وَ لَمْ یَعْمَلْ بِهَا...؛ (1) آشکارترین منافقین کسی است که امر به اطاعت می کند و بدان عمل نمی نماید

2. حماقت و نادانی

امام علی علیه السلام می فرماید: «أحْمَقُ النّاسِ مَنْ أَنْکَرَ عَلی غَیْرِهِ رَذیلَةً وَ هُوَ مُقیمٌ عَلَیْها؛ (2) نادان ترین مردم کسی است که کار زشتی را بر دیگران بد شمارد، در حالی که خود اهل آن عمل ناپسند است

همچنین آن حضرت می فرماید:

«کَفی بِالْمَرْءِ جَهْلاً أَنْ یُنْکِرَ عَلَی النّاسِ ما یَأْتی مِثْلَهُ؛ (3) در نادانی آدمی همین بس که کاری را برای مردم بد شمارد و خود همان را مرتکب شود

 

پی آمدهای علم بی عمل

اگر مردم عالم دینی را از عمل به آنچه می گوید دور دیدند، آثار زیانباری به دنبال خواهد داشت که در اینجا به مواردی اشاره می شود:

1. عدم نفوذ در قلبها

اگر مبلّغ اهل عمل نباشد، خداوند نفوذ کلام او را از بین می برد و نمی تواند مردم را به سوی حق هدایت کرده، از زشتیها باز دارد. این امر گاهی به دلیل بی روح بودن کلام فرد بی عمل است و گاهی به جهت شناخت مردم از عالم بی عمل. هنگامی که مردم عالمی را دنیا دوست و مادّی احساس کردند، اگر از دوری دنیا سخن بگوید، همه در دل، او را مسخره می کنند. البته در موارد بسیاری به زبان هم بیان می کنند و به طور کلّی سخن او فاقد تأثیر می گردد و این امر به معنای هدر دادن عمر تحصیلی و تبلیغی مبلّغ می باشد.

امام صادق علیه السلام می فرماید: «إِنَّ الْعَالِمَ إِذَا لَمْ یَعْمَلْ بِعِلْمِهِ زَلَّتْ مَوْعِظَتُهُ عَنِ الْقُلُوبِ کَمَا یَزِلُّ الْمَطَرُ عَنِ الصَّفَا؛ (4) همانا اگر عالم به علم خود عمل نکند، مواعظ او از قلبها می گذرد [و در آن نفوذ نمی کند]؛ همان گونه که آب باران از سنگ غیرقابل نفوذ عبور می کند.»

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «اَشَدُّ النّاسِ نَدَما عِنْدَ الْمَوْتِ الْعُلَماءُ غَیْرالعامِلینَ؛ هنگام مرگ عالمان بی عمل از همه مردم سخت تر پشیمان می شوند»

2. بی رغبتی مردم به علم

گاهی رفتار نامطلوب مبلّغ یا عالم دین موجب عدم اهتمام به فراگیری علم دین در بین مردم گشته، آنان را از این فریضه الهی دور می سازد.

امیر المۆمنین علی علیه السلام می فرماید: «اِنَّمَا زَهَّدَ النّاسَ فی طَلَبِ الْعِلْمِ کَثْرَةُ مایَرَوْنَ مِنْ قِلَّةِ مَنْ عَمِلَ بِما عَلِمَ؛ (5) همانا مردم از جستجوی علم سرباز می زنند، به دلیل آنکه فراوان شاهد کمبود عالم با عمل هستند.»

3. پشیمانی هنگام مرگ

زمانی که مرگ فرا می رسد و پرده ها کنار می رود، آدمیان همانند برق، گذشته و کارهای نیک یا بد خود را مرور می کنند. عالم بی عمل تازه چشم می گشاید و حتما از جاهلان بیشتر پشیمان می شود؛ زیرا اگر آنان عمل نکردند، بی اطلاع بودند؛ امّا آنکه می دانسته و عمل نکرده، بیش از همه از بی عملی خویش پشیمان می شود.

حضرت علی علیه السلام می فرماید: «اَشَدُّ النّاسِ نَدَما عِنْدَ الْمَوْتِ الْعُلَماءُ غَیْرالعامِلینَ؛ (6) هنگام مرگ عالمان بی عمل از همه مردم سخت تر پشیمان می شوند.»

4. عذاب اخروی

دانشمندان بی عمل در قیامت عذابهای ویژه ای دارند که جدّا تأمل برانگیز بوده و باید از این حالت به خدای بزرگ پناه برد.

 علم

الف. علم بی عمل، دلیلی علیه عالم:

امام صادق علیه السلام می فرماید: «مَنْ لَمْ یَنْسَلِخْ مِنْ هَوَاجِسِهِ وَ لَمْ یَتَخَلَّصْ مِنْ آفَاتِ نَفْسِهِ وَ شَهَوَاتِهَا وَ لَمْ یَهْزِمِ الشَّیْطَانَ وَ لَمْ یَدْخُلْ فِی کَنَفِ اللَّهِ وَ أَمَانِ عِصْمَتِهِ لَا یَصْلُحُ لِلْأَمْرِ بِالْمَعْرُوفِ وَ النَّهْیِ عَنِ الْمُنْکَرِ لِأَنَّهُ إِذَا لَمْ یَکُنْ بِهَذِهِ الصِّفَةِ فَکُلَّ مَا أَظْهَرَ یَکُونُ حُجَّةً عَلَیْهِ وَ لَا یَنْتَفِعُ النَّاسُ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی أَ تَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبِرِّ وَ تَنْسَوْنَ أَنْفُسَکُمْ وَ یُقَالُ لَهُ یَا خَائِنُ أَتُطَالِبُ خَلْقِی بِمَا خُنْتَ بِهِ نَفْسَکَ وَ أَرْخَیْتَ عَنْهُ عِنَانَکَ؛ (7) کسی که از خیالات درونی جدا نشده و از آفتهای نفس خود و شهوات آن آزاد نگشته و شیطان را شکست نداده و در حفظ الهی و امان نگهداری خداوند داخل نگشته، صلاحیت امر به معروف و نهی از منکر ندارد؛ زیرا اگر دارای این ویژگیها نبود، هرچه به مردم بگوید دلیلی علیه خود او خواهد بود و مردم از او بهره نخواهند برد. خداوند تعالی می فرماید: آیا مردم را به نیکی امر می کنید و خود را فراموش می نمایید؛ و به او خطاب می شود که ای خائن! آیا از مردم چیزی را طلب می کنی که به وسیله آن به نفس خود خیانت کردی و لجام خود را از آن گسیختی.»

ب. قیچی های آتشین:

عن رسول اللّه صلی الله علیه و آله انّه قال: «لَیْلَةً أُسْرِیَ بِی إِلَی السَّمَاءِ رَأَیْتُ جَمَاعَةً تُقْرَضُ شِفَاهُهُمْ بِمَقَارِیضِ مِنَ النَّارِ کُلَّمَا قُرِضَتْ وَفَتْ فَقُلْتُ یَا جَبْرَئِیلُ مَنْ هَوءُلَاءِ قَالَ هَوءُلَاءِ خُطَبَاءُ أُمَّتِکَ یَقُولُونَ مَا لَا یَفْعَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النَّاسَ بِالْبِرِّ وَ یَنْسَوْنَ أَنْفُسَهُمْ؛ (8) از پیامبر صلی الله علیه و آله نقل شده که فرمودند: شبی که مرا به معراج بردند، گروهی را دیدم که لبهای آنان با قیچیهای آتشین بریده می شد. هرچه بریده می شد باز هم به جای آن لب می رویید. به جبرئیل گفتم: اینان کیانند؟ پاسخ داد: اینها خطباء امت تو هستند که می گویند آنچه را عمل نمی کنند و مردم را به نیکی امر می کنند و خود را فراموش می کنند.»

ج. بوی بد و آزار دهنده:

سلیم بن قیس هلالی می گوید: از امام علی علیه السلام شنیدم که می گفت: «وَ الْعُلَمَاءُ عَالِمَانِ عَالِمٌ یَعْمَلُ بِعِلْمِهِ فَهُوَ نَاجٍ وَ عَالِمٌ تَارِکٌ لِعِلْمِهِ فَهُوَ هَالِکٌ إِنَّ أَهْلَ النَّارِ لَیَتَأَذَّوْنَ بِنَتْنِ رِیحِ الْعَالِمِ التَّارِکِ لِعِلْمِهِ وَ إِنَّ أَشَدَّ أَهْلِ النَّارِ نَدَامَةً وَ حَسْرَةً رَجُلٌ دَعَا عَبْداً إِلَی اللَّهِ فَاسْتَجَابَ لَهُ وَ أَطَاعَ اللَّهَ فَأَدْخَلَهُ الْجَنَّةَ وَ عَصَی اللَّهَ الدَّاعِی فَأَدْخَلَهُ النَّارَ بِتَرْکِ عِلْمِهِ وَ اتِّبَاعِهِ هَوَاهُ؛ (9) دانشمندان دو نوعند: یکی عالمی که به علم خود عمل می کند، او نجات یافته است. دیگری عالمی که به علمش عمل نمی کند، او هلاک شده است. همانا اهل آتش از بوی بد عالم بی عمل آزار می بینند و در بین اهل آتش از همه حسرت زده و پشیمان تر کسی است که بنده ای را به خدا می خواند واو می پذیرد و خدا را اطاعت می کند و سپس خداوند او را به بهشت وارد می کند و مبلّغ معصیت کرده، خداوند او را به آتش جهنّم وارد می کند، به دلیل عمل نکردن به علم و متابعت هوای نفس اش

 

چه باید کرد؟

از آنجا که در آیات قرآن کریم و روایات اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام به شدّت از علم بی عمل مذمّت گشته و آدمی را به عذاب دردناک آخرت وعده داده اند، لازم است مبلغان چند مطلب را رعایت کنند:

1. موعظه خویشتن

همه باید تصمیم جدّی داشته باشیم که هرگز از کنار آیات و روایات و مطالبی که برای مردم بیان می کنیم، سهل انگارانه نگذریم؛ بلکه بیش از هر کس اهتمام به عمل داشته باشیم. هنگامی که آیه و یا روایتی را برای سخنرانی می نویسیم، مانند مغازه دارانی که به فروش می اندیشند نباشیم؛ بلکه ابتدا خود مصرف کنیم و با عمل، لذّت اطاعت را درک کنیم.

پیامبر صلی الله علیه و آله فرمودند: أَوْحَی اللّه تَعالی إِلی بَعْضِ أَنْبِیاءِ بَنی إِسْرائیل عِظْ نَفْسَکَ فَإِنِ اتَّعَظْتَ فَعِظِ النّاسَ وَ إِلاّ فَاسْتَحْیِ مِنّی؛ (10) خداوند بزرگ به بعضی از انبیاء بنی اسرائیل وحی کرد که نفس خود را موعظه کن. اگر موعظه پذیرفتی، مردم را موعظه کن وگرنه از من حیا کن.

همانا اهل آتش از بوی بد عالم بی عمل آزار می بینند و در بین اهل آتش از همه حسرت زده و پشیمان تر کسی است که بنده ای را به خدا می خواند واو می پذیرد و خدا را اطاعت می کند و سپس خداوند او را به بهشت وارد می کند و مبلّغ معصیت کرده، خداوند او را به آتش جهنّم وارد می کند، به دلیل عمل نکردن به علم و متابعت هوای نفس اش»

2. عمل گرائی

از مهم ترین حالات خداپسندانه مبلغان، آن است که اعمال و کردارشان مردم را به حق و پرهیز از گناه دعوت کند. اگر مبلغ اهل عمل بود، مردم نه تنها به او بلکه به عالمان دینی گرایش یافته و زمینه هدایت آنان فراهم می گردد. اساسی تر از همه اینها آنکه، زمینه توجّه بیشتر به اهل بیت عصمت و طهارت و سعادت دنیا و آخرت مردم فراهم می گردد. گاهی رفتار ناپسند ما موجب دوری مردم از دین ائمه اطهار علیهم السلام می شود که خود وزری دیگر است.

امام صادق علیه السلام به مفضّل فرمودند: «أَیْ مُفَضَّلُ قُلْ لِشِیعَتِنَا کُونُوا دُعَاةً إِلَیْنَا بِالْکَفِّ عَنْ مَحَارِمِ اللَّهِ وَ اجْتِنَابِ مَعَاصِیهِ وَ اتِّبَاعِ رِضْوَانِهِ فَإِنَّهُمْ إِذَا کَانُوا کَذَلِکَ کَانَ النَّاسُ إِلَیْنَا مُسَارِعِینَ؛ (11) ای مفضّل! به شیعیان ما بگو، مردم را بسوی ما بخوانید به وسیله پرهیز از محرّمات الهی و خودداری از نافرمانی خداوند و دنبال کردن خشنودی خداوند. پس اگر شیعیان چنین بودند، مردم به سوی ما شتاب می گیرند.»

اگر عمل شیعیان تا این حد مۆثر باشد، رفتار عالمان شیعه به مراتب تأثیرگذارتر خواهد بود.

3. سکوت

اگر مبلّغ نتواند اهل عمل باشد، چه نیکو است که حداقل آنچه را که عمل نمی کند به مردم نگوید.

امیرالمۆمنین علی علیه السلام می فرماید: «کَانَ لِی فِیمَا مَضَی أَخٌ فِی اللَّهِ وَ کَانَ یُعْظِمُهُ فِی عَیْنِی صِغَرُ الدُّنْیَا فِی عَیْنِهِ إِلَی أَنْ قَالَ وَ کَانَ یَفْعَلُ مَا یَقُولُ وَ لَا یَقُولُ مَا لَا یَفْعَلُ إِلَی أَنْ قَالَ فَعَلَیْکُمْ بِهَذِهِ الْأَخْلَاقِ فَالْزَمُوهَا وَ تَنَافَسُوا فِیهَا؛ (همان، ج 12، ص 205) در گذشته برادری دینی داشتم. او در چشم من بزرگ بود از آنجا که دنیا در چشم اش کوچک بود. تا اینکه فرمودند: او همواره آنچه می گفت عمل می کرد و آنچه عمل نمی کرد نمی گفت. تا آنجا که فرمودند: بر شما باد به این اخلاق، پس آن را رعایت کرده، همه همت خود را برای آن بکار برید.»

 

پی نوشت ها:

1. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 206؛ غررالحکم، ص 458.

2. غرر الحکم، ص 77.

3. همان، ص 332.

4. الکافی، ج 1، ص 44.

5. غررالحکم، ص 46.

6. همان، ص 45.

7. بحارالأنوار، ج 69، ص 223 و ج 97، ص 83.

8. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 205.

9. همان.

10. مجموعة ورام، ج 1، ص 239.

11. مستدرک الوسائل، ج 12، ص 206.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: سایت اهل البیت

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۸
مجید کمالی

منافق در هر لباس وجود دارد !

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۶ ب.ظ


منافق در هر لباس وجود دارد !


و اذا قیل لهم لا تفسدوافی الارض قالوا انما نحن مصلحون، الا انهم هم المفسدون و لکن لایشعرون، و اذا قیل لهم آمنوا کما آمن الناس قالوا اَنۆمن کما اَمن السفهاء الا انهم هم السفهاء و لکن لایعلمون.( 11 و 12 و 13 – بقره )

وچون به آنان گفته شود در زمین فساد مکنید گویند: ما همین اصلاح کننده‌ایم آگاه باشید که آنان همین مفسدند ولیکن نمی‌فهمند. و چون به آنان گفته شود ایمان آورید چنانکه مردم ایمان آورده‌اند گویند: آیا ایمان آوریم چنانکه نابخردان ایمان آورده‌اند، آگاه باشید آنان خود نابخردند ولیکن نمی‌فهمند.


نفاق

ترسیم چهره‌ی منافقین

مسأله‌ی اصلی در این آیات، ترسیم چهره‌ی منافقین است.

سخن بر سر این نیست که کسی ظاهر و باطنش با هم یکی نیست. این البته یک بیماری است، اما این آن چیزی نیست که این آیات با این همه توجه و شدت به مقابله با آن برخاسته باشد، بلکه مقصود اینست که در جامعه یک جریان خصومت و دستگاه توطئه‌ای زیر پوشش دین و زیر ظاهر ادعای ایمان وجود دارد، که این آیات، با آن جریان مقابله می‌کند و او را می‌خواهد افشاء کند، در حقیقت یک گروه دشمنی را می‌خواهد ترسیم و چهره‌نگاری کند.

در آیات قبل در این سوره صرفاً این خصوصیت ذکر شده است که اینها دروغ‌زن و دورو هستند، تا این احساس را مۆمن پیدا کند که آن مجموعه‌ی منافق که غالباً شناخته شده هم نیستند (اگر چه گاهی هم ممکن است جمعی از مۆمنین اینها را شناخته باشند ) زیر بار نمی‌روند، دروغ می‌گویند و منافقند.

پس در آیه اول مقصود اینست که نشان بدهد این گروه به سخنشان و ظاهرشان اعتمادی نیست. نگاه نکنید که اینها می‌گویند ما ایمان آوردیم در دل آنها چیز دیگری هست و خصوصیت محوری آنها ، دوروئی و دروغ‌زنی و نابرابر بودن ظاهر و باطن است و در این آیه مورد اشاره قرار می‌گیرد.

در آیه دوم: خدعه‌گری آنها و تصمیم آنها بر فریب مۆمنین و به تعبیر آیه، فریب خدا مورد توجه قرار می‌گیرد، فقط این نیست که ظاهر و باطن‌شان یکی نیست، بلکه درصدد فریب‌زنی و خدعه هم هستند، می‌خواهند با شما خدعه کنند و این خدعه چیزی ورای آن دروغ‌زنی است. یک وقت یک کسی صرفاً دروغی به شما می‌گوید، اما یک وفت هست که پشت سر این دروغ یک فتنه‌ای هست و می‌خواهد با خدعه و نیرنگ آن فتنه را تحقق ببخشد و این چیز بزرگتری است. البته اساس این خصوصیت دوم بر خصوصیت اول استوار است، یعنی دروغ‌زنی آنها محور کار است، اما پشت سر این دروغ‌زنی یک خدعه‌گری وجود دارد که این، هشیاری بیشتری را می‌طلبد، البته آن منافق فردی بعنوان یک خصوصیت فردی، این دومی را دیگر ندارد و همان ظاهر و باطنش یکی نیست.

حقیقت قضیه هم این است، که کدام فساد بالاتر از خدعه‌ی مۆمنین و کدام فساد بالاتر از خنجر در پشت پنهان کردن برای فرود آوردن ـ در کتف یک حرکت جوان پرشتاب نورانی به سمت ارزشها و هدفهای والاست؟ از این فسادی بالاتر نیست، در آن روز هم اینطور بود، امروز هم اینطور است، همیشه هم همینطور خواهد بود

مقصود باطِلِ جریان نفاق در جامعه

اما جریان نفاق در جامعه، بعنوان یک جریان دشمن و مخاصم، مسأله‌اش این نیست که باطنش با ظاهرش یکی نیست، بلکه پشت سر این یکی نبودن یک خدعه و نیرنگ و یک مقصود باطل است که می‌خواهد اجرا شود و آیه دوم این را گفته است. البته در همین آیه دوم: مسأله را برای مۆمنین و برای همه‌ی مردم روشن می‌کند که بدانید این خدعه بی‌فرجام است، یعنی با خودشان خدعه می‌کنند، نه با خدا، اگر چه ممکن است مۆمنین تا مدتی هم نفهمند که اینها درصدد چه هستند، اما آنکه در یک جامعه‌ی ارزشی، ارزشها را نمی‌پذیرد و درصدد ضربه زدن به آن ارزش هاست این با کسی جز خودش خدعه نمی‌کند و خود اوست که خودش را از سفره‌‌ی رحمت الهی دور می‌کند و خود را از خیرات جامعه‌ی اسلامی مبرّا و جدا می‌سازد و در حقیقت، منافق ضرر عمده را به خودش می‌زند.

اما آیه سوم از بعد دیگری به مسأله‌ی منافق نگاه می‌کند و می‌گوید که هرچه زمان بگذرد وضع این بیچاره بدتر می‌شود: فی قلوبهم مرض فزادهم الله مرضا ( 100 – بقره )

او یک بی‌اعتدالی و ناتندرستی از اول کار در خود دارد و یک مرضی در او هست که این مرض ممکن است معلول تربیت‌های خانوادگی باشد، یا ممکن است محصول تسلط یک فرهنگی بر ذهن او باشد، و یا ممکن است محصول بعضی از معاشرت‌ها و رفاقت‌ها و آموزش‌ها باشد و این بیماری موجب شد تا او در مقابل حق مقاومت بکند.

البته ممکن است کسانی همین بیماری را داشته باشند، اما خودشان را نجات بدهند، چون فطرت صحیح انسانها اقتضا می‌کند که در مقابل دعوت حق تسلیم بشوند و وقتی چیزی درست است و سخن برحق است و آنگاه که حقیقتی به انسانها ارائه می‌شود، طبیعت فطرت سلیم حکم می‌کند که آن را بپذیرد و بعضی‌ها که در همان ابتدای امر آن را می‌پذیرند، اینها آن افراد سالمند، بعضی هم که بیمار دلی دارند و در اول یک مقاومتی می‌کنند و تعصبی بخرج می‌دهند، حسدی مانع می‌شود که آن حقیقت را قبول کنند تربیت خانوادگی آنها را از این حقیقت دورنگه می‌دارد، اما بالاخره بر آن بیماری فائق می‌آیند و در یک نقطه مرض را سرکوب می‌کنند، اینها همه نجات پیدا می‌کنند، لکن یک عده هستند که در مقابل این بیماری و در مقابل این اختلال درونی خود، هیچ حرکت نجات بخشی را برای خودشان بعهده نمی‌گیرند و خودشان را رها می‌کنند، عیناً مثل بیماریهای جسمی.

گناه

گاهی یک بنیه: ، بنیه سالمی است، و گاهی هم این بنیه اختلال و بیماری و ناتندرستی دارد، انسان به طبیب مراجعه می‌کند و طبیب به او داروئی را ارائه می‌دهد و او آن داردو را مصرف می‌کند، در مقابل کار طبیب و درمان او مقاومت نمی‌کند، این هم خوب خواهد شد. اما آن کسی که این بیماری را دارد اگر به طبیب مراجعه بکند، و طبیب برای او چیزی تجویز بکند، وقتی او داروی شفابخش را مصرف نمی‌کند و پرهیز لازم را انجام نمی‌دهد، نتیجه‌اش عمیق‌تر شدن مرض و لاعلاج شدن یا صعب العلاج شدن مرض است و مشکل کار منافق اینجاست که به بیماری تن می‌دهد و تسلیم بیماری می‌شود.

خطر بروز نفاق در هر برهه‌ای از زمان

کسی خیال نکند که مسأله‌ی نفاق مربوط به صدر اسلام بود، نه، همه‌ی ما، من و شما در معرض این امتحان در تمام حالات هستیم، یک حقیقتی مطرح می‌شود که این حقیقت ممکن است با گوشه‌ای از احساسات و دریافتهای ما ناسازگار باشد: یا با خود پرستی ما، یا با ادعاهای درونی ما، یا با علمی که برای خودمان قائلیم، یا برای سابقه‌ای که برای خودمان می‌شناسیم، مثلاً با سابقه‌ی مبارزه، یا با توقعی که نسبت به شخصیت خودمان داریم، این ناسازگار است، در مقابل این حقیقت چکار خواهیم کرد؟ هم می‌توان پا گذاشت روی این احساس غلط و درک باطل و تسلیم شد و حرکت کرد و در راه این حقیقت رفت، هم می‌توان تسلیم نشد، بلکه تسلیم آن احساسات غلط درونی شد، که اگر این کار انجام گرفت آن وقت: فزاد هم الله مرضا دائم این حالت دومی یعنی نفرت وجدائی، ایجاد می‌شود و کار را به جاهای بسیار دشوار خواهد رساند، گاهی هم بصورت لاعلاج در خواهد آمد، واقعاً گاهی اوقات افرادی علاج نداشتند.

 

منافقین مفسدین روی زمین هستند

در این آیه، سخن از این گفته می‌شود: که کسانی به منافقین می‌گویند فساد نکنید در زمین، اینجا قرآن با نفس بیان این مطلب اعلام می‌کند که منافقین دارند فساد می‌کنند، خود این که می‌گوید: واذا قیل لهم لا تفسدوا فی الارض (11 – بقره) وقتی که به ایشان گفته شود فساد نکنید، قبل از آنکه ما به جواب آنها بپردازیم، یک قضاوتی را از قرآن احساس می‌کنیم، قضاوت قرآنی این است که اینها دارند در زمین فساد می‌کنند، حقیقت قضیه هم این است، که کدام فساد بالاتر از خدعه‌ی مۆمنین و کدام فساد بالاتر از خنجر در پشت پنهان کردن برای فرود آوردن در کتف یک حرکت جوان پرشتاب نورانی به سمت ارزشها و هدف های والاست؟ از این فسادی بالاتر نیست، در آن روز هم اینطور بود، امروز هم اینطور است، همیشه هم همینطور خواهد بود.

در آیات قبل در این سوره صرفاً این خصوصیت ذکر شده است که اینها دروغ‌زن و دورو هستند، تا این احساس را مۆمن پیدا کند که آن مجموعه‌ی منافق که غالباً شناخته شده هم نیستند ( اگر چه گاهی هم ممکن است جمعی از مۆمنین اینها را شناخته باشند ) زیر بار نمی‌روند، دروغ می‌گویند و منافقند

وقتی یک ملتی با اتکاء به ایمان به سمت هدفهای والایی دارد حرکت می‌کند، طبیعی است که با زحمت دارد حرکت می‌کند، چون هرگز حرکت به سمت ارزشهای والای الهی آسان و بی‌دردسر نخواهد بود، و طبیعی است که عوامل گوناگون، چون گرگ و دزد و خار و سنگ و صخره و همه چیز سر راهش قرار می‌گیرد و او افتان و خیزان از همه‌ی اینها با همت حرکت می‌کند و می‌رود و با دشواری دارد این حرکت را ادامه میدهد، که اگر این دشواری‌ها و برخورد با مشکلات نبود و بروز توانائی‌های والای انسان هم نبود، آن وقت یکی از پشت بیاید به این حرکت خنجر بزند، آیا هیچ فسادی از این بالاتر هست؟

در صدر اسلام، بین کفر و جاهلیت آنروز عالم، نور توحید و نور آزادی انسان و نور قطع رشته‌های بردگی از گردن و دست‌پای انسان داشت و از اسلام همه‌جا را منور می‌کرد و اسلام و پیغمبر اسلام داشتند حرکت می‌کردند به سمت تعالی که یک مشت آدمهای حقیر و خفاشان کوردل، خودشان را پنهان کردند تا به پیغمبر ضربه بزنند.

 

ضربه‌ها چگونه بود؟

ضربه‌ها این بود، که در جاهای متعدد قرآن هست، مسخره می‌کردند تا شاید روحیه مسلمان‌ها را ضعیف کنند، صبح ایمان می‌آوردند، شب از ایمان برمی‌گشتند شاید اینها را مردد کنند، مدینه آن روز اوایل کار، شاید ده پانزده هزار نفر جمعیت بیشتر نداشته آن وقت در این شرایط چند نفر بیایند اول صبح پیش پیغمبر (صلی الله علیه وآله) بگویند ما ایمان آوردیم بعد وقت غروب که می‌شود بیایند میان اجتماعات مردم بگویند این چه ایمانی است، این حرفها را بیندازید دور، برای اینکه روحیه مردم را ضعیف کنند و این در قرآن هست، که یکی از شیوه‌های منافقین بود، یا اینکه بروند توطئه کنند، با مرکز امپراطوری روم تماس بگیرند و به آنها چرا شما نمی‌آیید حمله کنید به مدینه، اگر شما بیائید ما هم از داخل به شما کمک می‌کنیم و بساط اسلام را از بین می‌بریم. فسادهای اینها اینجور کارها بود، که البته طبعاً این کارها به نتیجه مطلوب نمی‌رسید، کما اینکه در جامعه خود ما هم همینطور بود.

آیه قرآن از آغاز می‌گوید: واذا قیل لهم لا تفسدو فی الارض وقتی که به اینها گفته می‌شود در زمین فساد نکنید،‌ آنها در جواب وقتی به ایشان گفته می‌شود در زمین فساد نکنید چه می‌گویند؟ اینست که: قالوا انما نحن مصلحون ما داریم اصلاح می‌کنیم .

فراوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان  


منبع: بیانات آیت الله خامنه ای در درس تفسیر قرآن

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۶
مجید کمالی

ویژگی های قلب مؤمن و قلب منافق

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۵ ب.ظ


ویژگی های قلب مؤمن و قلب منافق

حدیث سی ام از چهل حدیث حضرت امام خمینی(ره) در خصوص اقسام قلب، حیله های شیطان و فرق بین قلب مؤمن و قلب منافق است.

آن راحل عظیم الشأن مبحث را با روایتی از امام باقر(ع) آغاز می کند که حضرت فرمود:"همانا دل ها بر چهار قسم است. قلبی که در آن دورویی (نفاق) و ایمان قرار دارد، قلبی که وارونه می باشد، قلبی که بر آن مُهر خورده و تاریک است و دلی که نورانی و صاف می باشد."

راوی می گوید: "از حضرت پرسیدم: منظور از "ازهر" [که در خصوص قلب مؤمن فرمودید] چه می باشد؟ حضرت فرمود: "منظور قلبی است، که در آن چراغی منور [از ایمان] قرار دارد. قلب تاریک، قلب منافق است، قلب نورانی قلب مؤمن است که اگر [چیزی] به او عطا شود شکر گوید و اگر [به رنجی] مبتلا گردد صبر ورزد و قلب وارونه قلب مشرک است. سپس حضرت آیه "افمن یمشی …" را تلاوت فرمود [آیا کسی که راه می رود در حالی که به رو افتاده، راه هدایت را بهتر یافته است، یا کسی که بر طریق استوار راه برود؟] و اما قلبی که در آن ایمان و نفاق است، پس طایفه ای در طایف بودند که چنین بودند، پس اگر مرگ آنها برسد در حالی که بر حال نفاق هستند، هلاک خواهند بود، و اگر در حال ایمان بمیرند رستگار خواهند شد.

ترغیب به اصلاح نفس

اصلاح قلب و تلاش برای رفع فساد آن، مایه سعادت است و نکته مهم تر از آن پی بردن به حقیقت قلب است که چه بسا پرداختن به این امور دوم، انسان را به کلی از قلب خود غافل سازد و از اصلاح دور کند. بنابراین اگر چه پرداختن به اموری مانند حقیقت قلب و کیفیت صحت و بیماری آن مقدمه اصلاح قلب می باشد، اما نباید اهتمام به این امور، انسان را از مقصد اصلی که اصلاح قلب است، باز بدارد.

تقسیم قلب ها

تقسیمی که در حدیث مورد اشاره از قلب ها به عمل آمد تقسیمی کلی و اجمالی است و البته برای هر یک از آنها مراتب و درجه هایی است؛ چه درجات کمال و چه از لحاظ شرک و نفاق، و نیز ظاهراً چنین است که این تقسیم بندی پس از کسب حرکات معنوی است، نه به حسب فطرت تا با اخبار فطرت مبنی بر این که قلوب بر فطرت توحیدند (و شرک و نفاق عارض بر آن هاست) منافات داشته باشد و این تقسیم بندی با این حدیث معروف که بدبخت در شکم مادر بدبخت، و خوشبخت در شکم مادر خوشبخت و سعادتمند است، منافات ندارد.

می توان گفت آنچه در حدیث آمده است مبنی بر این که سعادت و شقاوت را در بطن مادر می داند، منظور از بطن مادر، مطلق عالم طبیعت است و نمی توان آن را شکم مادر به معنای عرض دانست، زیرا سعادت از کمالات و فعلیات است و نمی توان در شکم مادر متصور شد مگر بالقوه. البته ظاهر روایت می رساند که شخص سعادتمند، در شکم مادر سعادتمند است (بالفعل) و چون مخالف این مسیر را طی کند، بدبخت می شود.

در حدیثی دیگر از امام باقر(ع) قلب ها بر سه قسم عنوان شده اند: "قلب واژگونه که در آن خیری نیست و آن قلب کافر است. و قلبی که در آن خیر و شر دعوا دارند تا کدام پیروز شود و قلب مفتوح که در آن چراغ های روشن است و تا روز قیامت خاموش نمی گردد، و آن قلب مؤمن می باشد" و این حدیث با حدیثی که در ابتدای نوشتار آمد، منافات ندارد.

قلب مؤمن

قلب مؤمن روشن و نورانی است اگرچه احیاناً از قلب خود بی خبر باشد. در حدیثی از امام صادق(ع) آمده است که برخی مردم از لحاظ فصاحت در لام یا واوی خطا نمی کنند، ولی قلب آنها از شب تار، تاریک تر است. و برخی مردم از قلب خود با زبان خویش نمی توانند خبر بدهند، اما قلب آنها مثل چراغ نورانی است.

مؤمن بر طریق مستقیم حرکت می کند و از مسیر فطرت - که حق تعالی قلب او را با آن تخمیر کرده است -  خارج نمی شود. اما سایر قلب ها از مسیر فطرت خارج اند. آمده است که رسول خدا(ص) خطی مستقیم بر زمین کشید، خطوطی نیز در اطراف آن رسم کرد و فرمود: "این خط مستقیم وسطی راه من است."

ثانیاً مؤمن تابع انسان کامل است و انسان کامل مظهر جمیع اسماء و صفات خدا و سیرش مستقیم است.

این که در سوره حمد می خوانیم "اهدنا الصراط المستقیم" این صراط مستقیم، راهی است که پروردگار انسان کامل بر آن است از لحاظ ربوبیت و ظاهریت؛ و انسان کامل هم بر همین مسیر است از لحاظ مربوبیت و مظهریت. البته سایر موجودات بر این صراط مستقیم نیستند و انحرافاتی در آنها مشاهده می گردد. مؤمن تابع انسان کامل است و در مسیر عقل، خود را در کیفیت سیر معنوی مداخله نمی دهد نتیجتاً وصول او به کمال هم تابع وصول انسان کامل است. به شرط آن که قلب خود را از تصرفات و وسوسه های شیطان و خودپرستی حفظ کند.

برخی حیله های شیطانی

برخی حیله های شیطان آن است که انسان توجه خود را از جاده و صراط مستقیم متوجه شخصی خاص کند و با این وسوسه که هر گاه دل انسان متوجه دلبری بذله گو شود، زودتر می تواند علائق را از دل بزداید و یا این که هرگاه دل در گرو شیخی افتد، همین توفیق زودتر حاصل می شود، و این وسوسه را نیز ضمیمه کند که شیخ، انسان کامل است و از این جهت این کبیره را در نظر انسان موجه جلوه می دهد، در حالی که اینها از حیله های شیطان است.

ضمناً باید دانست که چون سیر مؤمن در این عالم مستقیم است در عالم آخرت نیز که باطن وی آشکار می شود مستقیم و بر طریق انسانیت است. بر همین قیاس، از آن جا که مشرک از مسیر حق منحرف است، در قیامت نیز به هیئت انسانی محشور نمی گردد، و چه بسا به صورت حیوانی از حیوانات باشد. پس دل هایی که از حق منحرف هستند و متوجه دنیایند در قیامت نیز از مسیر مستقیم خارجند و به طریق غیرعادی مشی می کنند، زیرا در این جهان بر غیر مسیر حق و غیرمستقیم بودند. در برخی روایات "صراط مستقیم"، به امیرمؤمنان و ائمه معصومین تفسیر شده است. چنان که امام باقر(ع) در روایتی صراط مستقیم را به راه امیرمؤمنان و اوصیای حضرتش تفسیر فرمود.

فرق قلب مؤمن و قلب منافق

قلب مؤمن از فطرت اصلی خارج نشده و هر چه از حقایق ایمانی و معارف الهی به او القا شود، خواهد پذیرفت. لذا در روایت آمده است که قلب مؤمن مفتوح است، اما قلب منافق چون با تیرگی های مخالف فطرت آغشته شده است (مانند حب نفس، تعصبات جاهلی و اخلاق ناپسند) مسدود می باشد و حرف حق و حقیقت را پذیرا نیست و صفحه آن همچون صفحه ای سیاه وتاریک است که نقشی نمی پذیرد. قلب مشرک و منافق واژگون و بسته است؛ اما تفاوت بین قلب مشرک و منافق این است کهقلب مشرک به دلیل این که متوجه معبود غیر حقیقی است دو ویژگی دارد: خضوع صادقانه در برابر غیر خدا و ویژگی دیگر نقص و کدورت به خاطر این خضوع. لذا قلب مشرک واژگونه است.

 اما منافق گاهی وقت ها مشرک است؛ لذا در این هنگام قلب او مثل قلب مشرک، "واژگونه" می باشد و گاه مطالب حق را می شنود و می فهمد، ولی به دلیل ظلمت و تیرگی قلبش آن را نمی پذیرد، لذا در این اوقات قلب او "مسدود" می باشد. پس قلب منافق هم واژگونه است و هم مسدود.

همچنین حدیثی که در ابتدای نوشتار آمد دو صفت برای مؤمنان عنوان کرد: شکر در عطاها و صبر در هنگام سختی ها. این دو ویژگی به دلیل اهمیتی که دارند در حدیث عنوان شده اند و این دو صفت منشأ بسیاری از کمالات فرد خواهند شد.

غفلت از حق، قلب را وارونه می سازد

اگر انسان یکسره متوجه عالم دنیا باشد قلبش از حق منصرف می گردد، هر چند ظاهراً مبدأ و معاد را هم قبول داشته باشد.در حقیقت میزان وارونگی قلب غفلت از خداست. گاه انسان اظهار ایمان به غیب و حشر و نشر و قیامت هم می کند، اما در عمل گونه ای دیگر است، چنین شخصی در زمره منافقان است، نه مؤمنان. باید مواظب باشیم که آثار ایمان در ظاهر و باطن ما جاری باشد تا این امانت الهی و قلب طاهر ملکوتی را که با فطرت آغشته شده است دور از تصرف شیطان، به آن ذات مقدس باز پس بدهیم.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۵
مجید کمالی

منافق شناسی در نگاه مقام معظم رهبری

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۳۰ ب.ظ


منافق شناسی در نگاه مقام معظم رهبری (1)
 

تلخیص: محمد عابدی



 
از سوی حضرت آیت الله خامنه ای، در سال 1360 (4 تا 18 اردیبهشت و 5 تیر) چهار خطبه در دانشگاه تهران بیان شد. در تأثیرگذاری آن همین بس که یک روز بعد از خطبه چهارم، معظم له در مسجد ابوذر (تهران) توسط منافقان کوردل ترور شد. اینک گزیده ای از سه خطبه روشنگر رهبر عزیزمان تقدیم می شود.(1)

1.آگاهی بخشی از میزان خطر منافقان

(وَ مِنَ النّاسِ مَن یَقُولُ آمَنّا بِالله وَ بِالیَومِ الآخِرِ وَ ما هُم بِمُؤمِنینَ یُخادِعُونَ الله وَ الَّذینَ آمَنُوا وَ ما یَخدَعُونَ إِلّا أَنفُسَهُم وَ ما یَشعُرُونَ فی قُلُوبِهِم مَرَضٌ فَزادَهُمُ اللهُ مَرَضاً).(2)
شاید بشود گفت خطرناک ترین دشمنی که انقلاب پیامبران را در طول تاریخ تهدید کرده است و به آن ضربه وارد آورده است، منافقان هستند. به دلیل اهمیت دشمنی منافقین با جریان انقلاب اسلامی در طول تاریخ است که در قرآن کریم از بین همه گروه های معارض، به منافقین اهمیت داده شده است.
در اول سوره بقره، سه آیه درباره مؤمنین و دو آیه در باب کافران و سیزده آیه در باب منافقان آمده است. آیات بسیاری نیز در سوره های متعدد قرآن درباره ی منافقین هست که خدای متعال خصوصیت روحی و عملکرد و نحوه برخورد با آن ها را توضیح می دهد.
حتی در قرآن سوره ای درباره کافران نیست. سوره قل یا ایها الکافرون ترسیم چهره کافران نیست. فقط چند آیه کوتاه هست که به پیغمبر دستور می دهد به کافران چنین بگو، اما سوره منافقون در قرآن مخصوص منافقین است. اهمیت این مسئله به قدری است که هر هفته در نماز جمعه این سوره طبق معمول و سنّت خوانده می شود تا مردم هرگز خطر نفاق و منافقین را از یاد نبرند. امروز هم جامعه ما بیش از همه، از طرف منافقین صدمه می بیند؛ لذا باید منافق را شناخت.

2.منافق کیست؟ انگیزه اش چیست؟

عنصر اصلی در ماهیت و شخصیت منافقین، این است که منافق آن چه را که در زبان و ظاهر اظهار می کند، در دل به آن باور ندارد. «امنّا بالله» می گوید، ولی ایمان ندارد. در دل معتقد به اسلام و انقلاب و حمایت از مستضعفین نیست، اما در زبان دم از اسلام و انقلاب و مستضعفین می زند.... نزد پیغمبر می آید و می گوید؛ (قالوا نشهد إنّک لرسول الله...)، با تأکید می گوید ما شهادت می دهیم که تو پیغمبر خدایی، اما دروغ می گوید: (و الله یشهد إِنّ المنافقین لکاذبون).(3)
منافق، چرا منافق می شود؟ محور اصلی حرکتِ نفاق «خودپرستیِ» منافق است. اول که ایمان نمی آورد، برای این ایمان نمی آورد که اسلام و انقلاب به ضرر اوست... از ترس جانش یا برای طمع به دست اندازی به قدرت و مال، به خاطر فرصت طلبی اظهار ایمان می کند. این جا هم خودپرستی او آشکار می شود... در انقلاب ما نیز کسانی بودند که پیش خود فکر می کردند اگر اوضاع ایران عوض شود، آن ها بر سر کار خواهند آمد؛ با این که عمرشان را در راحتی و رفاه گذرانده بودند. وقتی انقلاب آن ها را به بازی نگرفت، ضد انقلاب شدند و معارض با انقلاب. کسانی هم بودند که در اوایل توانستند با فرصت طلبی وارد حوزه انقلاب شوند، حتی پست و مقام هم بگیرند، ولی وقتی انقلاب در حرکت طبیعی خود این ها را کنار گذاشت، در مقابل انقلاب ایستادند. اول انقلاب را پذیرفتند، اما وقتی انقلاب جدی شد، با آن به مخالفت برخاستند. (ذلک بأَنّهم آمنوا ثمّ کفروا).

3.شناساندن؛ تنها راه پیشگیری از آسیب منافقان

... سرّ کار منافق در این است که دشمن است، ولی شناخته شده نیست و در لباس دوست است. ... ما به تبع قرآن در رابطه با منافق فقط یک مقصود داریم و آن معرفی و شناسایی کردن منافق است. به همین دلیل است که این همه آیه در قرآن درباره منافقین آمده است. قرآن این ها را از ابعاد و از زوایای گوناگون با خصلت هایشان معرفی می کند تا مسلمان بتواند با اندکی دقت و بصیرت منافق را بشناسد.

4.طرد منافقان بعد از شناسایی؛ عامل تداوم انقلاب

اگر انقلابی در طول حرکت خود پس از پیروزی، روال کارش طوری باشد که منافقان بتوانند جذب شوند، این انقلاب محکوم به زوال است. اما اگر انقلاب طوری باشد که هر چه از عمر آن می گذرد، منافقان یکی پس از دیگری از آن طرد شوند، این انقلاب ماندنی و پایدار است؛ زیرا ناخالصی ها را از خود دور می کند که در این صورت آن ها می گویند: آقا! نیروهای پیرو خط امام بر اثر سخت گیری هایشان افرادی را از جمعیت مردم خارج کرده اند، آن ها را به جبهه بندی های متشکلی در مقابل خط امام وا داشته اند! ما می گوییم بهتر. باید همین طور می شد. آن عناصر ناخالصی که از جریان عمومی مردم خارج شدند، اگر می ماندند، بیشتر به انقلاب ضربه می زدند. قرآن کریم به پیغمبر تسلّی می دهد که اگر می بینی منافقان حاضر نیستند با تو به میدان جنگ بیایند، ناراحت نباش: (لو خرجوا فیکم ما زادو کم إِلّا خبالاً و لأوضعوا خلالکم)... (4) (پایان خطبه اول)

5.توجه به یکپارچه نبودن منافقان در حکومت اسلامی

جریان نفاق، یک جریانی است که پس از بر روی کار آمدن حق به وجود می آید. قبل از آن که حق به حکومت و قدرت برسد، جریان نفاق در جامعه وجود ندارد، البته منافق همیشه هست و هر وقتی یک انگیزه و یک کاری دارد، اما نفاق «به صورت یک جریان اجتماعی» در صورتی به وجود می آید که حکومت حق بر سر کار باشد... .
انگیزه نفاق در حکومت حق چیست؟ مخالفت با حکومت. منافقین در دوران پیغمبر نمی توانستند حکومت پیغمبر را تحمل کنند؛ اگرچه خود آن ها هم به جریان های مختلفی تقسیم می شدند.
(تحسبهم جمیعاً و قلوبهم شتّی)؛ یعنی منافقین را یک پارچه می پنداری، اما بدان که این یک پارچگی در آن ها نیست. دل های آن ها از هم پراکنده است. بعضی از منافقین از اول ایمان نمی آورند و تظاهر به ایمان می کنند مثل عبدالله بن اُبیّ. این شخص بنا بود حاکم مدینه بشود، پیغمبر که آمد، حکومت او از دستش گرفته شد؛ لذا با حکومت پیغمبر مخالف شد و چون نمی توانست علناً مخالفت کند، ظاهراً ایمان آورد. پس او از اول هم ایمان نداشت.
عده دیگری از منافقین از اول ایمان آوردند، اما ایمان در دل آن ها راسخ نبود... در دوران حکومت پیغمبر سختی دیدند و چون آماده تحمل نبودند، نارضایتی پیدا کردند و این نارضایی ها کم کم آنها را به دشمنی با حکومت پیامبر کشانید، اما باز هم جرأت نمی کردند علناً بگویند که ما با حکومت اسلامی مخالفیم. این مخالفت را پنهان کردند. آنها هم شدند منافق... در جامعه ما هم این دو دسته بودند.

6.پیروی از سیاست معرفی منافقان توسط امام علی (ع)

... امیرالمؤمنین (علیه السلام) در سه خطبه از نهج البلاغه، درباره منافقین صحبت می کند. این نشان می دهد که علی (علیه السلام) هم دلش از دست منافقین خون است... لذا امیرالمؤمنین یک حکومت حق الهی است، منافقین را به مردم خودش معرفی می کند...:
1)احذّر کم اهل النفاق...؛ شما را از اهل نفاق بر حذر می دارم...
2)فانّهم الضّالون المضلّون و الزّالّون المزلّون؛ زیرا اهل نفاق هم خودشان گمراه اند، هم بی خبران را گمراه می کنند. هم خودشان لغزیده اند و هم بی خبران را می لغزانند؛ یعنی چون حقیقت کار آن ها برای مردم روشن نیست، ساده لوحان به ریسمان پوسیده آن ها به چاه می روند. آن ها هم می لغزند و گمراه می شوند.
3)یتلوّنون الواناً و یفتنون افتناناً؛ یعنی آن ها به رنگ های گوناگون در می آیند و شیوه های گوناگون به کار می برند. مثلاً گاهی اعلام مبارزه مسلحانه می کنند، گاهی اعلام پیروی از امام می کنند... هر وقتی به رنگی و یا شکلی وارد صحنه می شوند.
4)و یعمدونکم بکلّ عمادٍ و یرصدونکم بکلّ مرصادٍ؛ یعنی با هر وسیله ای قصد شما می کنند و در هر کمینگاهی که بشود برای ضربه زدن به حکومت اسلامی و اسلام مخفی شد، مخفی می شوند، با شیوه مظلومانه، با شیوه خشم آلود، با کتک و ضرب و جرح و تیراندازی و چماق داری و یا با گریه و زاری و شیون و مظلوم نمایی.
5)قلوبهم دویّة؛ دل هایشان مریض است و صفاحهم نقیّة؛ اما صورت ها و ظاهرهایشان پاکیزه است. ظاهرش را که نگاه می کنی، یک خواهر یا برادر مسلمان حق به جانب است، اما در باطن مریض و بیمار است. ... وصفهم دواء و قولهم شفاء و فعلهم الدّاء العیاء؛ و وقتی که راه خود را توصیف می کنند، گویی یک درمانی را ارائه می دهند. وقتی که حرف می زنند، گویی که می خواهند بیماران را شفا بدهند. اما وقتی وارد عمل می شوند، عمل آن ها یک درد کشنده است.
6)حسدة الرّخاء؛ و آسایش و راحتی مردم را نمی توانند ببینند، بر آسایش مردم حسد می ورزند. می خواهند دائماً در میان مردم تشنج و اضطراب و نا امنی وجود داشته باشد.
7)و مؤکّدوا البلاء؛ یعنی بلاهای موجود جامعه را دو چندان می کنند. مثلاً ملت ایران با دشمنان در حال جنگ است... این آقایان، این منافقین، همه این بدبختی ها و ناراحتی ها را... تأکید و دو چندان می کنند.
8)و مقنِّطوا الرّجاء؛ امید را از دل مردم می گیرند. مثلاً مردم می شنوند... در فلان قلّه، سپاهیان پاسدار و برادران ارتشی پیروزی به دست آوردند... دل مردم شاد می شود، به آینده جنگ امیدوار می شوند.... ناگهان منافق پیدا می شود و با حرکات و اعمال خود سعی می کند این «امید» را از مردم بگیرد.
9)لهم بکلّ طریق صریعٌ و الی کلِّ قلب شفیع؛ از هر طرف که بروی، کسانی ضربت خورده و آسیب دیده از دست این ها هستند. به میدان جنگ و رویارویی با دشمن می روی، می بینی که اگر هم آن ها حضور دارند فقط برای این است که به نفع دشمن جاسوسی کنند. به دانشگاه می روی، می بینی محیط را متشنج می کنند. به بازار می روی و می بینی مردم را ناراحت می کنند. اگر در ارگان های دولتی نفوذ کنند، کارها را کند و لنگ می کنند... روزهای اول شرم نداشتند و سعی می کردند حتی در بیت امام هم نفوذ کنند. پیش این مسئول و آن مسئول، پیش این وکیل و آن وزیر، آن آدم معروف و این چهره شناخته شده و محبوب، دائماً با واسطه و با وسیله بروند و خودشان را نزدیک کنند... و خودشان را جا بیندازند...
10)و لکل شجوٍ دموع؛ برای هر حادثه ای اشک آماده در چشم دارند. خودشان غوغا به راه می اندازند، خودشان مسئله آفرینی می کنند، بعد هم اول کسی که فریاد برآورد، خودشان هستند. همیشه اشکشان آماده و مظلوم نمایی به عنوان یک حربه در دستشان است. آیا به مردم صریحاً
بگویند که ما چماق داری کردیم؟ آیا صریحاً اعتراف کنند که ما می خواهیم اساس جمهوری اسلامی را به هم بزنیم؟ اگر این کار را بکنند یقیناً اکثریت قاطع نوجوانان و جوانان و کودکان معصوم و عزیز ما که فریب آن ها را خورده اند، از آن ها برخواهند گشت. لازم است که برای جلب دل ها، خود را مظلوم جلوه دهند.
11)یتقارضون الثناء و یتراقبون الجزاء؛ به یکدیگر ستایش وام می دهند و منتظر پاداش آن می مانند؛ یعنی با همکاران و همدستان خود، مبادله مدح و ثنا می کنند... این ها هم در گفته ها و نوشته ها از او تعریف می کنند. گروه های مخالف جمهوری اسلامی، یک دیگر را ستایش می کنند اما هیچ کدام هم دل هایشان با هم خوب نیست...
12)ان سألوا الحفوا و ان عذلوا کشفوا؛ اگر چیزی بخواهند و دنبال چیزی باشند، آن طرفی را که کارشان به دست اوست، رها نمی کنند. آن قدر می آیند و می روند و التماس می کنند تا بالـأخره آنچه را که می خواهند، بگیرند... .
13)قد اعدّوا لکل حقّ باطلاً و لکلّ قائم مائلاً؛ (5) برای هر حقی، یک باطل را آماده دارند. هر شعار حقی که شما بدهید، یک شعار باطلی در کنارش دارند. در این اجتماعی که چند روز قبل در تهران به راه انداخته بودند، چند شعار می دادند که من یادداشت کرده ام.
«تفرقه، جدایی، سلاح آمریکایی»... راست می گویید، تفرقه سلاح آمریکایی است، اما این سلاح در دست شماست. شما هستید که در ملت ایجاد تفرقه می کنید...
«تا محو امپریالیسم از پا نمی نشینیم». واقعاً بی انصافی بیشتر از این نمی شود! دولتی که امروز پنجه در پنجه امپریالیسم انداخته و در زیر این آسمان هیچ دولتی و ملتی به قدر دولت و ملت ایران با آمریکا طرف نیست، با این دولت دشمنی می کنند. با بزرگ ترین دشمن امپریالیسم؛ یعنی جمهوری اسلامی طرف می شوند، آن وقت می گویند تا محو امپریالیسم!...
«گلوله پاسدار به جای سینه خصم، در قلب ما نشسته». بیچاره ها، بیچاره های از خدا و حقیقت بی خبر! شما چه می دانید پاسدار چه می کند و کجاست؟... جوان پاسداری را در مریوان دیدم که با 180 نفر از تهران 2 سال قبل رفته به جبهه و امروز از آن 180 نفر فقط او و دو نفر دیگر زنده اند... این تو هستی که مانند میکروب در داخل جسم و پیکر جمهوری اسلامی ریشه می کنی و همان طوری که امیرالمؤمنین در همین خطبه می فرماید، مانند بیماری، مانند درد و ورم، سراپای این پیکر را می خواهی بگیری. پاسدار، ضد میکروب است. ضد انقلاب را مانند میکروب، نابود می کند...

پی‌نوشت‌ها:

1.جالب این که همان موقع، حزب جمهوری اسلامی این چهار خطبه را در قالب کتابچه ای با عنوان «منافقین، دشمنان حکومت اسلامی» گفتار شمار 25 حزب جمهوری اسلامی در 69 صفحه چاپ کرد و در اختیار مردم نهاد. امید است شورای سیاستگذاری نماز جمعه یا هر نهاد دیگر، برای نسل حاضر نیز خطبه های رهبر معظم انقلاب را در قالب جزوات در اختیار مردم قرار دهد.
2.بقره/9.
3.منافقون/1.
4.توبه/46.
5.نهج البلاغه، خطبه 491.

منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره 84.



7)افشای غلط اندازی؛ با ارائه معیار راه صحیح
امروز حرکت نفاق در جامعه ما هست. این جریان، یک طیف وسیعی را تشکیل می دهد. در میان این جریانی که منافقان در ایران به وجود آورده اند، همه جور آدمی هست. از طرفداران خائنان محکوم به اعدام فراری تا کسانی که به نام ملیّت، دین را می کوبند تا کسانی که به شهدای گذشته ای افتخار می کنند که میان این ها و آن ها هیچ گونه رابطه ای وجود ندارد و این افراد نان شهیدان را می خورند تا افراد ساده لوح و زودباوری که باطن کار این ها را نمی شناسند. غیر از دسته آخر؛ یعنی غیر از آن ساده لوح ها، جوانان و نوجوانان، دختران و پسران عزیزی که شور جوانی آن ها را به یک مبارزه و ماجراجویی دعوت می کند و فکر می کنند که جریان حق را پیدا کردند و ساده هستند... پیام من این است که جمهوری اسلامی امروز پنجه در پنجه آمریکاست. با همه ابرقدرت ها طرف است. معیار و ملاک و میزان، این است که هر کسی با دشمن آمریکا مبارزه کند، به آمریکا کمک کرده است... ای کسانی که از روی سادگی و صفای دل میان آن جمع رفته اید، دقت کنید هر کسی را دیدید با این جمهوری مخالفت می کند، بدانید که دارد به آمریکا کمک می کند. اگر با آمریکا دشمن هستید، به او کمک نکنید... (پایان خطبه دوم).

8.شناساندن اهداف منافقان

... از همه علاقه مندان مخصوصاً جوانان، دختران و پسران دعوت می کنم که آیات قرآن را در این باب با دقت و حوصله بخوانند و در آن تدبر کنند... هنگامی که پیغمبر عازم جنگ تبوک بود ــ که یکی از بزرگ ترین و مهم ترین آزمایش های دوران حکومت پیغمبر است ــ جمعی از منافقان در خارج مدینه مسجدی ساختند. علی الظاهر مسجد، اما علی الباطن پایگاهی برای توطئه بود. قرآن برای این مسجد، چهار خاصیت که مورد نظر آن ها بود، ذکر می کند:
(و الّذین اتّخدوا مسجداً ضراراً)؛
اولین خاصیت این مسجد، این است که به مردم مسلمان ضرر بزند. بنشینند و توطئه کنند و برای جامعه اسلامی خط و نشان بکشند.
دومین خاصیت که جزو نیت های پلید آن هاست (و کفراً)، بنشینند طرح کفرآمیز خود را در مسجد پیاده کنند.
سومین خاصیت (و تفریقاً بین المؤمنین)، آن را وسیله ای برای شق صفوف مسلمان ها کنند.
چهارمین خاصیت (و إرصادًا لمن حارب الله و رسوله)، آن جا پایگاه و کمینگاهی باشد برای کسانی که در محاربه با خدا و پیامبر هستند.

9.افشای ارتباط طبیعی منافقان داخلی با کفار خارجی

شخصی به نام ابوعامر راهب ــ که پیغمبر او را «ابوعامر کافر» اسم گذارد ــ بعد از پیروزی انقلاب اسلامی از مدینه گریخت و به روم رفت و وعده داد که با ابرقدرت های روم توافق کرده و از او کمک خواهد گرفت و با نیروی آماده ای به مدینه برخواهد گشت تا پیغمبر را بیرون کند و انقلاب را به شکست بکشاند. می بینید که مسئله، خیلی مسئله آشنایی است. گریختن ضد انقلاب از مرکز حکومت اسلامی، پناه بردن به دامن قدرت ها و سلطه ها و ابرقدرت ها، و آماده شدن برای بازگشت مجدد و شکست انقلاب اسلامی، و در داخل هم همکاری با آن ها...
منافقین در حقیقت پایگاه محاربین و کافرین هستند؛ یعنی اگرچه «نفاق» در جامعه اسلامی جریان مستقلی است؛ یعنی خود مستقلاً دشمنی برای حکومت اسلامی است، اما با جریان «کفر» مرتبط است، به آن ها مدد می رساند و از آن ها کمک می گیرد...

10.تصحیح باورها درباره گستردگی معنای منافق

امروز شاید در جامعه ما مردم هنوز هم به درستی جبهه نفاق را نشناخته باشند و دلیلش هم این است که مردم فقط به جمع معین و محدودی منافق می گویند. بهتراست توجه کنیم که منافقین را باید با خصلت هایشان شناخت. جریان نفاق، تشکیل می شود از یک خصوصیاتی که هر کس و هر جمعی دارای آن خصوصیات باشد، آن جمع و آن کس منافق است.

11.فرجام شناسی جریان نفاق؛ پیوند با کفار

جریان نفاق، زمینه ساز جریان کفر است. یعنی چه؟ یعنی هر هدفی و هر نیتی که کفر و استکبار نسبت به عالم اسلام تعقیب می کند، جریان نفاق در داخل رسیدن به آن هدف را برای مستکبران آسان می کند... کفر و استکبار جهانی با انقلاب اسلامی مخالف است... امروز در ایران، انقلاب اسلامی مجسم در حکومتی است که بر سر کار است. امام که رهبر انقلاب است و امت که صاحبان اصلی این انقلاب هستند، بر صحت و حقانیت حکومتی که امروز بر سر کار است، گواهی داده اند... کسی که ضد انقلاب است، ممکن است ایراد بگیرد و انتقاد بکند، ولی باطن کار او قصد براندازی حکومت است. می خواهد این حکومت نباشد و این دولت برود. وقتی به نقشه ها و تبلیغات دشمنان خارجی و کفر و استکبار جهانی نگاه می کنیم، این مقصود به وضوح از اظهارات و عملیات آن ها پیداست.
مقام عالی رتبه دولت ایالات متحده می گوید: «دولت کنونی ایران باید عوض شود». رادیو اسرائیل صلاح اندیشی می کند که: باید این دستگاه حکومت کنار برود. رادیوی منافق کافر بی بی سی لندن می گوید: وقتی جنگ تمام شد، باید یک دولت سازگار روی کار بیاید... مخصوصاً از وقتی که فهمیدند جریان انقلاب به دست جریان مذهبی پای بند به اصول است، به قول خود آن ها به دست بنیادگرایان و اصول گرایان اداره خواهد شد... عملیات این ها به شدت ادامه پیدا کرده است... برمی گردیم به داخل. هر کس که این هدف ها را چه در زبان، چه در اعلامیه، چه در نطق، چه در حرکات، چه در توطئه ها و چه در فعالیت های خود تعقیب کند، همان (إرصادًا لمن حارب الله و رسوله) است. منافق یعنی این. چرا عده ای بدشان می آید از این که به آن ها گفته شود منافق؟ آیا
انتظار این بود که اگر ما یک جمعی را، یک جریانی را منافق بدانیم، این ها آمده باشند در جامعه و صریحاً «درود بر آمریکا» گفته باشند؟ اگر صاف و روشن «درود بر آمریکا» گفته بودند، این قدر خطر نداشتند، منافق نبودند. پیغمبر اکرم (صلّی الله علیه و آله) فرمود: «...، ولکنی اخاف علیکم کل منافق الجنان عالم اللسان؛ از منافقی می ترسم که زبانش، زبان دانایان است، اما قلبش مریض است. یقول ما تعرفون و یفعل ما تنکرون؛ (1) به زبان چیزی را می گوید که از نظر شما خاصه و مطلوب و شناخته شده است اما در عمل نحوه ای عمل می کند که شما را ناخوشایند می آید و شما قبول ندارید».
منافق صریحاً نمی گوید «درود بر آمریکا» اما عملش نشان می دهد که او زمینه ساز آمریکاست یا هر قدرت بزرگ دیگر... من از آقایانی که در رأس جریان های سیاسی برانداز قرار گرفته اند، سؤال می کنم: در طول این مدت دو سال و چند ماه، کدام اعلامیه را بر علیه جریان متمایل به غرب را در این مملکت داده اند؟
... شما یک اعلامیه علیه نزیه دادید، یک اعلامیه علیه مقدم مراغه ای دادید؟ شما که این قدر ادعا می کنید که با غرب مخالف هستید، ... یک کلمه علیه این ها نگفتید، اما وقتی دولتی سر کار آمد که صریح و صادق، پوست کنده موضع مخالفت خود را در مقابل تمام جریان های متمایل به غرب و شرق تعیین می کند، این همه مخالفت، این همه کارشکنی، این همه اتهام! پس پیداست که شما منافق هستید؛ زیرا این آیه با شما تطبیق می کند: (...و إرصادًا لمن حارب الله و رسوله من قبل و لیحلفنّ إن أردنا إلّا الحسنی و الله یشهد إنّهم لکاذبون)...

پی‌نوشت‌ها:

1.همان، نامه 27.

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 84.
منافق شناسی در نگاه مقام معظم رهبری(2)

 

تلخیص: محمد عابدی میانجی



 
در این بخش، گزیده ای دیگر از خطبه های روشنگر آیت الله خامنه ای ( تیرماه 1360) به محضر شما خوانندگان گرامی تقدیم می شود.

12. تلاش منافقان برای هزینه کردن از رهبر

منافقان در زمان پیغمبر وقاحت را به جایی رساندند که برای ایجاد تفرقه بین مسلمان ها مسجدی درست کردند. نزد پیغمبر آمدند و عرض کردند:« یا رسول الله! بیا بایست در مسجد ما، نماز بخوان!». برای اینکه موضع پلید خود را پنهان کنند، برای این که در میان مردم برای خود وجهه و آبروی مجددی دست و پا کنند، از امام امت و از رهبر امت تقاضا می کنند که بیاید و در میان آنها قرار بگیرد. در مسجد آنها بایستد، پای علم آنها را امضا کند. اما خدا به پیغمبر می فرماید:« لا تقُم فیه ابداً»؛ پیغمبر به مسجد آن ها نرو، « لمسجدٌ اُسس علی التقوی من اول یومٍ احقّ ان تقومَ فیه!»؛ برو به آن مسجدی که از روز اول از روی تقوا، از روی پرهیزگاری ساخته و بنا شده است. ای امام امت! مردم را بپذیر، امت را بپذیر، این همه جوان فداکار را بپذیر... فلان گروه سیاسی، فلان چهره هایی که جز در خط
طرفداری از قدرت های بزرگ جهان حرکت نمی کنند، شایسته این نیستند.

13. اتهام و مخالفت با رهبری؛ ‌نشانه منافقان

از جمله خصوصیات منافقان، این است که خدا و پیامبر را متهم به فریب گری می کنند. می گویند: خدا و پیغمبر ما را مغرور کردند و فریب دادند. گفتند شما فتح می کنید، پیروز می شوید، اما نشدیم. دشمن به ما حمله کرد.
این همان نفس منافقان امروز است. چه فلان سازمان و فلان گروه و چه کسانی که زیر این نام ها نیامدند اما در حقیقت جزو جریان نفاق هستند...

14. دشمنی با خودی ها، سازش با کفار؛ نشانه نفاق

« الذین یتخذون الکافرین اولیاء من دون المؤمنین...». حاضر نیستند با مؤمنین کنار بیایند و از موارد اختلافشان با آنها بگذرند. اما با کافرین حاضر هستند، حاضرند با آمریکا بسازند، با کافر صفت هایی از قبیل فراریان محکوم به اعدام بسازند، حاضرند در فلان کشور، طرح توطئه با کفار را بریزند، حاضرند در داخل، گروه هایی را که صریحاً و علناً بر علیه اسلام و قرآن شمشیر کشیدند، قبول کنند و با آنها کنار بیایند، اما حاضر نیستند با خط اسلامی صریح و اصیل، توافق و سازگاری کنند. همیشه هم بهانه ای دارند.

15.حمایت از مخالفان نظام؛ نشانه رفتار منافقان

از روز اول یک عده ماجراجو، مفسده انگیز در کردستان پیدا شدند به نام قوم کرد و خلق کرد، حرف زدند و با دولت جنگیدند و عملاً خود خلق کرد را در شدت های توصیف ناپذیری قرار دادند. آنها را از مواهب جمهوری اسلامی محروم کردند. آن وقت آقایان در تهران می نشینند، به جای این که با دولت در حمایت از خلق کرد و مخالفت و معاوضه با مدعیان قداره بند همصدا شوند، از آنها حمایت می کنند.

16. اصول گرایی مردم؛ رهایی از دام منافقان

توصیه من به شما برادران و خواهران مسلمان- مخصوصاً جوان ها- این است که امروز توصیه امیرالمؤمنین را عمل کنید. مواظب جریان نفاق باشید. فریب شعارهای توخالی را نخورید. اصول گرایی و پای بندی به اصول،‌ نعمت بزرگی است. شعار، پس از چندی از بین می رود، گاهی به ضد و عکس خود تبدیل می شود...اگر می خواهید جامعه منحرف نشود، اگر می خواهید به سرنوشت شعار خالی دهندگان مبتلا نشویم، دولت و ملت باید اصول اسلامی را با دقت و وسواس مراعات کنند، و الا در دام نفاق خواهند افتاد. دام نفاق، همین است.

17. عدم ثبات در موضع گیری؛ نشانه منافق

امروز منافقین را ببینید. اینها هم روزی شعارهای خیلی تند می دانند. حالا هم می دهند. اما مرتب یک قدم به چپ، یک قدم به راست برمی دارند. یک روز موضع تند و چپ گرفتن در مقابل حکومت و در مواجهه با موج طغیان و احساسات عمومی، یک قدم به راست، اظهار توبه، مظلوم نمایی، انابه به امام امت و این حرکت تا وقتی ریشه نفاق در این مملکت هست، ادامه خواهد یافت.

18. تعقل؛ ابزار پیشگیری از همراهی مردم با منافقان

خدای متعال به انسان، قدرت تشخیص داده است.«تبارک الذی بیده الملک و هو علی کل شیء قدیر* الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسنُ عملاً»؛ خدا آفرینش را برای این قرار داد که ببیند چه کسی عمل بهتری دارد. در روایت می فرماید:« لیبلوکم ایکم اشدُ عقلاً؛ برای این بود که ببیند چه کسی از نیروی تعقل و تدبر بیشتر استفاده می کند». قدرت تشخیصی که خداوند به انسان داده، برای شناختن راه خطا و صواب کافی است... اساس جامعه اسلامی نیز بر این است که به مردم فرصت فکر کردن داده شود؛ یعنی آنچه که گفتنی است، به مردم گفته شود تا مردم بتوانند در سایه معرفتی که پیدا می کنند، بنشینند و با خود حساب کنند، حق را از باطل تشخیص دهند. لذا اساس حکومت های ظالمانه در طول تاریخ بشر و همچنین امروز در دنیا، بر این بوده است که وسیله تشخیص حق و باطل؛ یعنی فکر کردن و اندیشیدن را از مردم بگیرند.
امروز ما ملت مسلمان ایران بیش از همیشه، محتاج تعقل و تدبر هستیم. دستگاه های اداره کننده مملکت یک وظیفه دارند و آن، ارشاد و هدایت مردم است. مردم هم یک وظیفه دارند و آن، شنیدن ارشادها و هدایت ها و فکر کردن درباره آنها است.

19. مقابله با کار انداختن عقل؛ ابزار دائمی دشمنان

وقتی دشمن می خواهد که مردم نفهمند، به هر دو ضربه می زند.
اولاً سعی می کند صدای هدایت کننده ها را در میان غوغای تبلیغات جهانی گم کند. نگذارد فریاد رسای هادیان امت به گوش مردم برسد.
ثانیاً سعی می کنند مردم را از شنیدن باز دارند؛ یعنی گویندگان را تخطئه می کنند. تبلیغات را دروغ وانمود می کنند تا ایمان مردم از آن چه هادیان و منادیان حق بیان می کنند، سلب شود و مردم باور خود را به گفته ی دلسوزها از دست بدهند. این کار در همه تاریخ انجام گرفته است. امروز هم در ایران و در جو انقلابی جامعه ما و هم چنین در سطح جهان، انجام می گیرد.

20. وظایف نظام اسلامی در برابر عقل ستیزی دشمن

من با طرح این مسئله، اولاً یکی از اصول اسلامی را اعلام می کنم تا شما مردم برای امروز و برای همیشه بدانید که حکومت اسلامی، آن حکومتی است که مردم را به فکر کردن دعوت می کند و هدایت ذهن مردم را به عهده می گیرد. مردم را سرگرم هوی و هوس ها و سخنان بی ارتباط به سیاست و زندگی نمی کند.
ثانیاً در جامعه اسلامی، مردم در مقابل کسانی قرار می گیرند که آنها می خواهند مردم صدای هادی ها و منادی ها را نشنوند.

21. غوغاسازی؛ ابزار منافقان برای نابودی قدرت فکر مردم

امروز در جو ایران، این اصل اساسی نظام اسلامی به شدت از سوی دشمنان مورد تهدید قرار می گیرد. دشمن با یک انقلاب عظیم مردمی و ضد شرق و غرب در ایران رو به رو شده. این انقلاب را چگونه خنثی کند و از بین ببرد؟ انقلاب ما بر روی دوش مردم قرار دارد. چگونه مردم را از این انقلاب دلسرد کند؟ برای این که مردم از محور انقلاب دور شوند، دشمن تاکنون خیلی راه ها را پیموده است. امروز شیوه دشمنی این است که نگذارد مردم درباره حوادثی که در ایران و نسبت به اسلام در حال انجام گرفتن است، فکر کند.
در این هفته ای که گذشت و به طور کلی در این ماه های اخیر، شما حوادث عظیم و مهمی را گذرانیده اید... اگر یکی از این حوادث در تاریخ ملتی واقع شود، به عنوان نقطه برجسته ای در تاریخ آن ملت خواهد ماند. شما در طول این چند ماه متعددی از این حوادث را گذرانیده اید و در تمام این حوادث نیز موفق بوده اید. این برای دشمن غیرقابل تحمل است. برای این که این پیروزی و موفقیت برای جامعه ما نماند، دشمن سعی می کند به وسیله جلوگیری از نیروی فکر کردن و اندیشیدن، جامعه ما را به بی تفاوتی بکشاند. دشمن این کار را چگونه انجام می دهد؟ از راه ایجاد غوغا. دشمن می خواهد با ایجاد جو غوغا و تشنج، حالت تعقل را از مردم بگیرد...

22. ناکام گذاشتن جراحی های بزرگ انقلاب، هدف غوغاسازی ها

در همین موقع، یک حرکت انقلابی عظیم بر مبنای تشخیص و فکر در جامعه به وجود آمد و آن حرکت عبارت بود از عزل بالاترین مقام اجرایی دولت جمهوری اسلامی. این یک کار بی سابقه بود. یک جراحی دقیق و حساس که در هر جای دنیا می خواست اتفاق بیفتد، با خونریزی شدیدی توأم می شد. اما دست نیرومند انقلاب، این جراحی را به شکلی انجام داد که هیچ خونریزی نداشت. ضد انقلاب نمی تواند این را تحمل کند. چه کار می کند؟ سعی می کند در جامعه غوغا و تشنج به
وجود آورد تا این جراحی موفقیت آمیز را در دنیا و هم چنین در داخل کشور ناموفق جلوه دهد. گروهک های بدنام و بدسابقه به عنوان دفاع از عضوی که جراحی و بیرون انداخته شده، وارد خیابان ها می شوند، غوغا به راه می اندازند، آدم می کشند و شعار ضداسلام و مسلمین می دهند، با مردم بی سلاح رو به رو می شوند. جوان های مؤمن را نشانه می کنند و به روی او می ریزند، با انواع سلاح های سرد و گرم شکم او را می درند. سر می برند. برای این که جو را مشتنج کنند. مردم وقتی در جو غوغا و تشنج قرار گرفتند، فرصت فکر کردن از آنها گرفته می شود. عده ای در صدد مقابله بر غوغا برمی آیند و عده ای از غوغا کناره می گیرند. در نتیجه، آن حالتی که اسلام برای مسلمانان ها می پسندد[ حضور مردم]، از بین می رود.

23. به چالش کشیدن رفتارها و استدلال ها؛ راه چاره در زمان غوغاها

... خطاب اول من به سران این گروهک هاست... مگر قرآن نمی گوید:« یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا عدوّی و عدوّکم اولیاء»؛ « ای مردمی که ایمان آورده اید! دشمنان من و دشمنان خودتان را با خودتان دوست و هم پیمان قرار ندهید».
مگر شما ادعا نمی کنید که تابع قرآنید؟ چرا با گروه های ضد خدا هم دست و هم پیمان می شوید؟ به خاطر خوش کردن دل پیکار و فدائی و دموکرات، حاضرید دل جوان پاسدار را بشکافید...
ثانیاً شما علی رغم ادعای مسلمانی از روش های غیراسلامی استفاده می کنید. روش اسلامی بحث و موعظه است، روش اسلامی نصیحت و توصیه به خیر است. روش اسلامی ریختن به خیابان ها و کشتن دخترها و پسرهای مسلمان نیست. چرا با روش های غیراسلامی عمل می کنید و علناً می گویید ما با اجازه ملت ایران می خواهیم مقاومت کنیم!
با اجازه ملت ایران در مقابل چه کسی می خواهید مقاومت کنید؟ در مقابل ملت ایران؟
... شما در مقابل امت و امام قیام می کنید، آن وقت از ملت اجازه می خواهید؟
ثالثاً شما می گفتید ما یک سازمان مترقی و انقلابی هستیم و با این شعار، با چیزی که اسمش را « ارتجاع » گذاشته اید، می جنگید... چون به میل اربابانتان می خواهید با حکومت بجنگید، بهانه می خواهید.
کجای این حکومت ارتجاع است؟ ارتجاع با منطق چه کسی؟ آیا ارتجاع با منطق اسلام یا ارتجاع با منطق کمونیسم؟
ارتجاع با منطق اسلام؛ یعنی رجوع کردن از اسلام به کفر...؛ « ذلک بأنهم آمنوا ثم کفروا»؛... دولت جمهوری اسلامی که با سرعت به سوی هدف های اسلامی پیش می رود.
شما مرتجع هستید که بعد از آن که از پدر و مادرهای مسلمانی متولد شدید، به طرف کفر رفتید. کتاب های شما در دست است. مبانی مارکسیستی و الحادی و کفرآمیز در حرف ها و عمل شما مشهود است...

24. خارج کردن جوانان از دست منافقان؛ با تشویق به فکر کردن

خطاب دیگر من، به جوانان و نوجوانان دختر و پسر فریب خورده است که هشتاد درصد این گروه ها را تشکیل می دهند. گوش کنید و فکر کنید. آنها به شما گفتند که به این حرف ها گوش نکنید، اما قرآن به شما می گوید گوش کنید. اگر امروز به این حرف ها و سخن نصیحت کنندگان گوش ندهید، فردا در دوزخ خواهید گفت:« لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب السعیر»؛ تأسف خواهید خورد و خواهید گفت: اگر گوش می کردیم و فکر می کردیم، امروز جای ما در این جا نبود... سازمان های شما چرا با یک جمهوری که با آمریکا و شوروی می جنگد، این طور مقابله می کنند... در حالی که قرآن به آن ها می گوید که با کفار قطع رابطه کنند، با پیکاری و فدائی و دموکرات و سلطنت طلب و انسان های دژخیم صفت هم پیمان می شوند... چرا یک بار در این مدت آمریکا را محکوم نکردید... فقط به جان دولت جمهوری اسلامی افتادید؟ آیا دلیلی واضح تر از این، که شما آلت دست سیاست های بزرگ شرق و غرب هستید؟...

25. مسئولیت خانواده ها در برابر فریب جوانان توسط منافقان

سومین خطاب من، به پدران و مادران است. مواظب بچه هایتان باشید. دولت جمهوری اسلامی اگر در مقابل موج هایی که از خارج هدایت می شود، مقاومت نکند، به این ملت ظلم کرده، پس باید مقاومت کند... پدرها و مادرها! مراقب بچه های خود باشید. نگذارید در دم موج خشم و عصیان این مردم قرار گیرند. نگذارید در مقابل دولت جمهوری اسلامی واقع شوند. اینها را به شنیدن و فکر کردن امر کنید...
« ماه رمضان» نزدیک است. ماه خدا، ماه عبادت، ماه ضیافت الهی، ماه تطهیر دل، ماه تطهیر روح... پروردگارا! وحدت و یکپارچگی این امت مؤمن و نمازگزار را حفظ بفرما.
پروردگارا! دست دشمنان را از جان این ملت قطع کن.
والسلام علیکم و رحمة الله و برکاته(1).

پی‌نوشت‌ها:

1. ر.ک: «منافقین، دشمنان حکومت اسلامی»، گفتار شماره 25، حزب جمهوری اسلامی.

منبع:نشریه فرهنگ کوثر، شماره 85.



 

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۳۰
مجید کمالی