درسهای کربلایی
مدرسه کربلا و کلاس عاشورا حاوی نکات و آموزشهای بسیار عمیق و ارزشمندی است که هر انسان آزادهای را وادار میکند در مقابل عظمت آن سر تعظیم فرود آورد.
برخی از این آموزهها را به نظاره مینشینیم؛
آموزه اول: حریّت و آزادگى
از مهمترین درسهاى نهضت کربلا و از الفباى نخستین فرهنگ عاشورا، آزادگى و حریّت و تن ندادن به ظلم و اسیر ذلت نشدن است. امام حسین(ع) فرموده است: «موتٌ فى عزٍّ خیرٌ مِن حیاهٍ فى ذُلّ»؛ مرگ با عزت، بهتر از زندگى با ذلت است. نیز در مقابل تسلیم و بیعت، فرمود: «لا و الله، لا اعطیهم بِیَدى اعطاء الذلیل و لا اقر اِقرار العَبید»؛ دست ذلت به شما نمىدهم و چون بردگان، تسلیم شما نمىشوم.
همچنین در کربلا وقتى آن حضرت را میان جنگ یا بیعت مخیّر کردند، فرمود: «الا و انَّ الدَّعىّ بن الدّعى قَد رَکَزنی بینَ اثنَتین، بینَ السّله و الذّله، هَیهات مِنا الذّله...»؛ ناپاک ناپاکزاده مرا بین دو چیز، شمشیر و ذلت، مخیّر قرار داده است، ذلّت از ما بسیار دور است.
نهضت عاشورا به همه مظلومان، درس مبارزه و به همه مبارزان، الهام مقاومت و روحیه آزادگى داده است. «گاندى»، مصلح بزرگ هند گفته است: «من براى مردم هند، چیز تازهاى نیاوردم. فقط نتیجهاى را که از مطالعات و تحقیقاتمدرباره تاریخ زندگى قهرمانان کربلا به دست آورده بودم، ارمغان ملت هند کردم. اگر بخواهیم هند را نجات دهیم، واجب است همان راهى را بپیماییم که حسین بن على علیه السلام پیمود».
آموزه دوم: امر به معروف و نهى ازمنکر
در فرهنگ عاشورا، حاکمیت یزیدى، بزرگترین منکر اجتماعى است و مبارزه براى حاکم ساختن حق و قطع سلطه ستم، معروفى عظیم است. لذا امر به معروف و نهى ازمنکر، از مهمترین فلسفههاى حماسه خونین کربلاست. حضرت سید الشهدا(ع) در وصیتنامهاى که به برادرش محمد حنفیه مىسپارد، مىفرماید: «اِنّى ما خَرَجتُ اَشراً و لا بَطراً و لا مُفسداً و لا ظالماً، اِنّما خرجتُ لِطلَبِ الاِصلاح فى اُمَّهِ جدّى، اُریدُ اَن آمُرَ بالمعروفِ و اَنهى عن المنکر و اُسیر بسیرهِ جدّى و اَبى علىّ بن اَبیطالب»؛ من برای سرکشى و خوشگذرانى و ریاست طلبی و ظلم و فساد خروج نکردهام؛ بلکه تنها به قصد إصلاح در امّت جدّم قیام نمودهام و میخواهم امر به نیکی و نهی از زشتی کنم و به روش جدّم و پدرم عمل خواهم کرد.
این کلمات به وضوح، نقش امر به معروف و نهى از منکر را در حرکت عاشورایى امام نشان مىدهد.
در زیارتنامه آن حضرت هم این موضوع مطرح است: «أشهدُ اَنّک قد أقمتَ الصّلاة و آتیتَ الزّکاة و أمرتَ بالمعروفِ و نهَیتَ عنِ المنکر و جاهدت فى سبیل الله حتى أتاکَ الیقین»؛
این تعبیرات، نشان دهنده عمق این فریضه دینى است که در متن جهاد خونین جلوهگر مىشود و دامنه امر به معروف و نهى از منکر، از واجبات و محرمات جزئى و فرعى و فردى، حتى به قیام براى اقامه قسط و سرنگونى حکومت باطل و تغییر نظام فاسد اجتماعى هم گسترش مىیابد. سیّدالشهدا(ع) پس از امتناع از بیعت با یزید و برخوردهایىکه با ولید و مروان داشت، کنار قبر پیامبر اکرم(ص) آمد و شب را آنجا به مناجات گذراند، در ضمن مناجاتش با خدا، عشق خود را به معروف بیان کرد و خواستار آنچه «خیر» است در این مسیر شد: «خدایا من معروف را دوست مىدارم و منکر را زشت مىشمارم. اى خداى بزرگوار و صاحب کَرم! به حق این قبر و مدفون در آن از تو مىخواهم راهى و سرنوشتى برایم برگزینى که رضاى تو و پیامبرت در آن باشد».
آموزه سوم: وفاداری
وفای به عهد، یکی از نشانه های ایمان است. در روایت آمده است: «مِن دلائِلِ الایمان، الوفاءُ بِالعهدِ»؛ از نشانههای ایمان؛ وفای به عهد است.
وقتی به صحنه عاشورا مینگریم، در یک سو نمونههای برجستهای از وفاداری را میبینیم و در سوی دیگر، نمونههای زشتی از عهدشکنی و بی وفایی و زیر پا نهادن تعهّدات را.
یکی از مهمترین نقاط ضعف کوفیان نیز همین بی وفایی بود؛ چه در بیعتی که با مسلم بن عقیل کردند و قول یاریش دادند و نهایتاً تنهایش گذاشتند و چه نامههایی که به امام حسین(ع) نوشته و وعده نصرت دادند؛ ولی نه تنها به یاری حجت خدا بر نخاستند که در صف دشمنان او قرار گرفتند؛ به گونهای که امام(ع) در سخنی که با لشکریان حرّ داشتند، فرمودند: «اگر اهل وفا به پیمان نیستید و عهد خود را شکستهاید، به جانم سوگند، این روش از شما کوفیان چندان ناشناخته و شگفت نیست؛ شما با پدرم، برادرم و با پسر عمویم، مسلم بن عقیل نیز این چنین کردید».
در برابر این همه غدر و بی وفایی، خود امام حسین(ع) نماد وفاداری است و در این راه، جان، کمترین هدیهای است که در راه محبوب کنار نهاده است.
اصحاب حضرت نیز، بهترین یاران از حیث وفاداری هستند. چه آنکه وقتی امام(ع) در شب عاشورا از کشته شدن تک تک آنان خبر داد، نه تنها خم به ابرو نیاوردند که با بیان کلماتی حیرت انگیز، آمادگی خویش را برای بذل جان در رکاب حضرتش اعلام کردند و با آنکه حضرت، بیعت خود را از آنان برداشت، جانانه ایستادند و دست از یاری حجت حق برنداشتند. لذا حضرت فرمود: «من با وفاتر و بهتر از اصحابم، اصحابی را نمیشناسم.»
حضرت اباالفضل(ع) و برادرانش نیز در راه وفاداری به حضرت سیدالشهدا(ع)، امان نامه دشمن را نپذیرفتند و زیر بار این ننگ و ذلّت بزرگ نرفتند و آنچنان جانفشانی کردند که چشم روزگار، مشابه آن را نخواهد دید. در زیارتنامه حضرت اباالفضل(ع) میخوانیم: «أشهدُ لکَ بِالتسلیمِ و التّصدیقِ و الوفاءِ و النَّصیحهِ لِخَلَفِ النّبیِّ»؛ که گواهی به اطاعت و تسلیم و تصدیق و وفاداری و خیرخواهی آن بزرگوار نسبت به حضرت سیدالشهدا(ع) است.
پیام وفا، از بزرگترین و رساترین پیامهای عاشوراست که هرگز در گوش آزادگان و جوانمردان عالَم، محو و کمرنگ نخواهد شد.
آموزه چهارم: رضا و تسلیم
یکی از بالاترین مراحل عرفان و توحید، مرحله «رضا» است. «رضا»؛ هم نشان دهنده اوج محبّت و دلدادگی به خداوند است و هم نشانه کمال اخلاص و نداشتن هیچ انگیزهای جز خواست و اراده الهی است.
اهل بیت(علیهمالسلام) با پشتوانه «رضا» هر بلا و مصیبتی را صبورانه و عاشقانه در راه خدا تحمل میکردند و اگر چنین نبود، هرگز درخت دین، استوار و راست قامت باقی نمیماند.
واقعه عظیم کربلا، نمونه کامل جلوهگری «رضا و تسلیم» است. امام حسین(ع) در مسیر کوفه پس از برخورد با فرزدق فرمود: «اگر قضای الهی بر چیزی نازل شود که میپسندیم، خدا را بر نعمتهایش سپاس میگوییم و اگر قضای الهی میان ما و امیدمان فاصله انداخت، باز هم از کسی که نیّتش حق و شیوه اش تقوا باشد، دور نیست (که آن را بپسندد)».
همچنین یکی از کلمات و شعارهایی که حضرت سیدالشهدا(ع) در این سفر پر رنج، بر زبان مبارک جاری میفرمود، شعار «رِضَا اللهِ رِضانا أهل البَیت» بود، یعنی: «آنچه رضای خداوند باشد، رضای ما خاندان نیز خواهد بود».
آن حضرت در لحظات پایانی عمر شریفش در قتلگاه نیز رضایت و تسلیم کامل خویش را نسبت به مقدّرات الهی اعلام نمود و فرمود: «إلهی رضاً بِقضائکَ تَسلیماً لِأمرِکَ لا معبودَ سِواک یا غیاثَ المُستغیثینَ».
البته باید توجه داشت ادّعای صبر و رضا و تسلیم، بسیار ساده است و برخورداری از این صفات والا، جز در رویارویی با مصیبتها مشخص نمی شود و حضرت سیدالشّهدا و خاندان و اصحاب او در واقعه خونین کربلا، این صفات را در حدّ اعلای آن به نمایش گذاشتند.
آموزه پنجم: اخلاص
گوهر کمیاب و گرانبهای «إخلاص» یکی از بارزترین جلوههای مکتب عاشوراست.
مهمترین عامل ماندگاری نهضت عاشورا در طول قرون و اعصار، جوهره اخلاص در این نهضت عظیم است و خداوند وعده فرموده که عمل مخلصان را تباه نکند و اجر دنیوی و اخروی آنان را به طور کامل عطا کند.
صحنههای جهاد و مقاتله در تاریخ بشری و تاریخ اسلام بسیار است؛ اما آنچه به برخی از این صحنهها جلوه ویژهای بخشیده و جاودانه کرده است، اخلاص و رنگ الهی آنهاست؛ همانی که در قرآن کریم از آن تعبیر به «صِبغَة الله» و «رنگ خدایی» شده است و در حماسه عاشورا، این رنگ بی زوال از هر جای دیگر، نمود و جلوهگری بیشتری دارد.
امام حسین(ع) در ضمن خطابهای مفصّل که پیش از خروج از مدینه بیان نمود، هرگونه شائبه دنیا طلبی و ریاست خواهی را رد کرد و انگیزه خالص خویش را که همان «اصلاح دینی و اجتماعی» است، مطرح ساخت: «خدایا! تو میدانی که آنچه انجام میدهیم، هرگز نزاع بر سر قدرت و دنبال کالای دنیا رفتن نیست؛ بلکه میخواهیم معالم دین و نشانههای مکتب را نشان دهیم و با ایجاد اصلاح در جامعه، مظلومان ایمن شوند و فرائض و سنن تو اجرا شود».
و به سبب همین انگیزه الهی بود که هیچ عاملی نتوانست امام(ع) و یارانش را از ادامه راه تا رسیدن به منزلگاه شهادت باز دارد. در این حرکت خالصانه، ناخالصان کم کم در مسیر کربلا از حضرت جدا شدند تا حاضران در عاشورا، همه یکدست و خالص باشند. خلوص، خدا خواهی است و جز او را ندیدن و آن کس که تنها به معبود خویش میاندیشد، بذل جان در راه او، برایش سهل و آسان است.
درس عاشورا این است که هدف و انگیزه را در هر عملی خالص کنیم و بدانیم که در پیشگاه خدا، تنها عملی جاودانه خواهد ماند که از عنصر خلوص و رنگ خدایی بهرهمند باشد و این مهم، راز ماندگاری حماسه عاشورا در طول قرون متمادی است؛ به طوری که نه تنها با گذشت زمان، از شور این حماسه بی نظیر، کاسته نمیشود که روز به روز، دامنه تأثیر این نهضت، فراگیرتر و گستردهتر میشود.
آموزه ششم: ادب؛ عامل نجات
گوهر «ادب» یکی از عوامل نجات و حُسن عاقبت انسانهاست و در روایات از آن به عنوان بهترین چیزی که فرزندان از پدران به ارث میبرند، یاد شده است.
در نهضت عاشورا نمونههای کم نظیری از «ادب» را مشاهده میکنیم.
به عنوان نمونه، وقتی لشکریان حرّ، مأمور شدند تا راه را بر حضرت سیدالشهدا(ع) ببندند، امام(ع) رو به حرّ بن یزید کرده، فرمود: «ثَکَلَتکَ اُمُّکَ ما تُریدُ ؟» یعنی: «مادرت به عزایت بنشیند؛ از ما چه میخواهی؟» حرّ بن یزید در پاسخ گفت: «اگر مادر شما هر کسی غیر از دختر پیامبر بود، مطابق آنچه به من گفته بودید، پاسختان را میدادم. ولی چه کنم که مادرتان فاطمه زهراست!»
اولیای الهی، این ادب و احترامی را که جناب حرّ بن یزید در برابر حضرت زهرا(سلاماللهعلیها) به نمایش گذارد، یکی از عوامل نجات و سعادت ابدی او می دانند.
ادب بی مثال حضرت اباالفضل العباس(ع) نیز که نیازی به معرّفی ندارد؛ تا روز عاشورا هرگز دیده نشد امام حسین(ع) را «برادر» صدا بزند و پیوسته امام(ع) را با عباراتی چون سیّدی و مولای، خطاب میکرد. تنها یکبار امام را «برادر» صدا زد و آن، لحظه ای بود که دو دستش را از بدن جدا کردند و تیر بر چشم نازنینش و عمود آهن بر فرق مبارکش فرود آوردند. وقتی با صورت از بالای اسب، بر زمین آمد، فرمود: «برادر جان! برادرت را دریاب.» و یکی از عواملی که مقام حضرت اباالفضل(ع) را از سایر شهدا در طول تاریخ ممتاز میسازد، همین ادب و ارادت بینظیری است که در برابر امام زمان خویش از خود نشان داد.
آموزه هفتم: حجاب و عفاف
کرامت انسانی زن، در سایه عفاف او تأمین میشود و حجاب، یکی از احکامی است که برای حفظ عفت و پاکدامنی زن و نیز حفظ جامعه از آلودگیهای اخلاقی تشریع شده است. امام حسین(ع) و حضرت زینب کبری و خاندان رسالت در نهضت عاشورا، چه با سخن و چه در مقام عمل، نگاهبانی از این گوهر ناب را بارها یادآوری کردند.
شب عاشورا امام(ع) در گفتگو با خانوادهاش، آنان را به حجاب و عفاف و خویشتنداری توصیه کرد.
در روز عاشورا وقتی امام حسین(ع) صدای گریه بلند دخترانش را شنید، حضرت اباالفضل و علیّ اکبر(علیهماالسلام) را فرستاد تا آنان را به صبوری و آرامش دعوت کنند.
برخلاف آنچه برخی از روی نادانی میگویند، حضرت زینب(سلام الله علیها) در روز عاشورا، بسیار اندک از خیام حرم خارج شد تا حجم بدن شریفش مورد نظاره دشمنان نباشد.
از جمله، وقتی امام(ع) بر بالین علیّ اکبر حاضر شد، حضرت زینب از بیم آنکه امام(ع) از فرط غصّه و مصیبت، جان دهد، از خیمهها خارج شد و به فریاد برادر رسید.
امام سجاد علیه السلام در کاروان اسیران کربلا، نگران بانوان و حفظ عفاف و حرمت آنان بود و در کوفه به ابن زیاد فرمود: «اگر اهل تقوایی، مرد مسلمان و پاکدامنی را همراه این زنان بفرست!»
همچنین وقتی گذر عمر سعد، سمت زنان و دختران بازمانده از قافله کربلا افتاد، بر سر او فریاد زدند و گریستند و از او خواستند آنچه را از آنان غارت شده، به آنان بازگردانند تا بتوانند خود را بپوشانند!
اینها؛ تنها نمونههایی از عفاف عاشورایی است؛ ولی با کمال تأسّف باید گفت آنچه در جامعه امروز ما از حیث حجاب و عفاف دیده میشود، بسیار متفاوت با چیزی است که بانوان حماسه ساز کربلا از خود نشان دادند و این، بدین معناست که درسهایی که برای یک زندگی سالم و سعادتمندانه باید از حماسه زندگی ساز عاشورا گرفته شود، به طور کامل گرفته نشده است.
هدف از قیام خونین سید الشهدا(علیه السلام)؛ نشان دادن راه و رسم صحیح زندگی است و اگر این راه و رسم در میدان عمل گم شود، روز رستاخیز در برابر حضرتش چه پاسخی خواهیم داشت؟!
اندیشهای باید و تأمّلی!
وب برای همه مفیده
مطالب مرتبط با موضوع
- نرم افزار اندروید شهادت نامه امام حسین علیه السلام
- اثر بی احترامی به تربت امام حسین(ع)
- درسهای کربلایی
- عاقبت برخی مبارزین با امام حسین(ع) در کلام اهل سنت
- برخی از صفات رذیله یزید در منابع اهل تسنن
- 172 نکته خواندنی و آماری از واقعه جانسوز کربلا
- پاسخ به شبهات عزاداری امام حسین(ع)
- زیارت عاشورا با ترجمه آن
- پاسخی قاطع به علت فضیلت گریه بر امام حسین(ع)
- روزشمار رویدادهای دهه اول محرم
- ۲۰ جمله از رهبر انقلاب درباره عزاداری سیدالشهدا علیهالسلام
- خلاصه ای از زندگینامه امام حسین علیه السلام