گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

شهیدی که امام زمان را برای عروسی اش دعوت کرد+تصاویر

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۴:۰۰ ب.ظ

در عملیات والفجر۲ در منطقه حاج عمران شرکت کرد. مسئولین رده بالای عملیات از او می‌ خواستند تا فرماندهی کاری رابه عهده بگیرد اما او تاکید کرد می‌ خواهم به عنوان یک بسیجی ساده در این عملیات باشم.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۶:۰۰
مجید کمالی

6گروهی که شفاعت شامل حالشان می شود

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۲:۱۳ ب.ظ


6گروهی که شفاعت شامل حالشان می شود


شفاعت در مرحله اول و دوم شامل حال سبک شمرندگان نماز، یا زناکاران نمی شود و چنین کسانی پس از دخول در جهنم و تحمل سالیان دراز عذاب دردناک، استحقاق و قابلیت شفاعت را پیدا می کنند.

شفاعت

ذهن آدمی همواره دغدغه مند و کنجکاو در شناخت ناشناخته ها است، از این رو است که در سراسر زندگی سوالات بیشمار ذهن او را به خود درگیر می کند؛ در این میان پاسخ برخی سوالات به صورت تجربی برای او قابل یافتن است اما هستند بسیاری از سوالات که خارج از میدان تجربه انسان بوده و پاسخ آنها به آسانی بدست نمی آید. از این رو در سلسله مباحث نسیم اندیشه از لسان آیت الله جوادی آملی، مرجع شیعیان و مولف تفسیر تسنیم به برخی از این سوالات پاسخ داده می شود.

مقصود از روایاتی که می گوید هر کس ذره ای ایمان داشته باشد با شفاعت نجات می یابد، چیست و آیا با روایاتی که می گوید کسی که نماز را سبک بشمارد، شفاعت نمی شود منافات ندارد؟

شفاعت گنه کاران، ممکن است در مراحل گوناگون پس از مرگ صورت بگیرد:

1.برزخ

2.مواقف قیامت

3.پس از دخول در جهنم و مدت ها تحمل عذاب دوزخ

با توجه به این مراحل، روشن می شود که میان آن دسته روایاتی که شفاعت را در حق سبک شمرندگان نماز جاری نمی داند و یا مجازات زناکار را دخول در جهنم و تحمل عذاب های آن می داند، با دسته دیگری از روایات که ذره ای از ایمان را موجب بهره مندی از شفاعت می داند، منافاتی وجود ندارد.

در حقیقت بر اساس دسته اول روایات (1)، شفاعت در مرحله اول و دوم شامل حال سبک شمرندگان نماز، یا زناکاران نمی شود و چنین کسانی پس از دخول در جهنم و تحمل سالیان دراز عذاب دردناک، استحقاق و قابلیت شفاعت را پیدا می کنند و بالاخره با شفاعت نجات می یابند.

امام باقر(علیه السلام) می فرماید: گروهی از مردم در آتش جهنم می سوزند تا اینکه گداخته می شوند، آن گاه شفاعت نجاتشان می دهد.(2)

بنابراین بهره مندی از شفاعت، بستگی به میزان تحصیل شرایط آن (ایمان و عمل صالح) دارد. پس مقصود از نجات یافتن که ذره ای ایمان در دل دارد، این است که بالاخره ایمان او سبب نجاتش خواهد شد، هر چند پس از تحمل سالیان دراز عذاب جهنم باشد.

در روایتی از رسول خدا آمده است: «من غش اخاه المسلم نزع الله برکه رزقه و أفسر علیه معیشه و وکله الی نفسه»، هر کس به برادر دینی خویش خیانت نماید، خداوند برکت را از روزیش بر می‌دارد و زندگیش را ویران می‌سازد و او را به خودش واگذار می‌کند و شفاعتی از او نخواهد شد

در مقابل کسانی که به طور کلی از ایمان محروم اند و دین و عمل آنها مورد رضایت خداوند نیست(مشرکان، کافران، ناصبیان و دشمنان رسول اکرم و خاندان او) محروم از شفاعت بوده و در عذاب جهنم جاودانه و همیشگی خواهند بود.

 

شرایط شفاعت شوندگان

1. حفظ اصل ایمان

کسانی مورد شفاعت قرار می گیرند که به سبب گناهان، اصل ایمانشان به خطر نیفتاده باشد. به همین جهت، در منابع دینی آمده است: کافر، مشرک و منافق در روز قیامت مورد شفاعت قرار نمی‌گیرند.[3] رسول اکرم (صلی الله علیه و آله) فرموده است: شفاعت برای تردیدکنندگان، مشرکان و کافران نیست، بلکه برای مۆمنان یکتاپرست است.[4]

نماز

2. آزار دهنده ذریه رسول خدا نباشد

 افرادی که به ذریه پیامبر آزار می‌سانند مورد شفاعت واقع نمی‌شوند، زیرا اولا طبق متون دینی تمام ستمگران از زمره شفاعت شوندگان خارج می‌شوند و ثانیا آزار دهندگان به هر فرد مۆمن و مسلمانی جز افرادی هستند که قابل شفاعت نمی‌باشند. و در خصوص فرزندان رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «إذا قمت المقام المحمود تشفعت فی اصحاب الکبائر من امتی فتشفعنی الله لا تشفعت فیمن آذی ذریتی»،هنگامی که در مقام شفاعت قرار گیرم برای گناهکاران امتم شفاعت می‌کنم و خداوند شفاعت مرا می‌پذیرد، بخدا سوگند برای کسانی که ذریه و فرزندان مرا آزار کرده باشند شفاعت نمی‌کنم.[5]

3- تارک نماز نباشد

یکی از شرایط پذیرفته شدن شفاعت آن است که شفاعت شونده اهل نماز باشد و نماز را وظیفه ای مهم و محترم بشمارد و نسبت به آن سهل انگاری نکند.[6]

همچنانکه امام صادق (علیه السلام) می‌فرماید: «لا ینال شفاعتنا من استخف بالصلوه»،شفاعت ما به کسی که نماز را سبک بشمارد نمی‌رسد.[7]

کسانی که به طور کلی از ایمان محروم اند و دین و عمل آنها مورد رضایت خداوند نیست(مشرکان، کافران، ناصبیان و دشمنان رسول اکرم و خاندان او) محروم از شفاعت بوده و در عذاب جهنم جاودانه و همیشگی خواهند بود

4- شفاعت شونده رابطه ای معنوی با شفیع داشته باشد

کسانی مورد شفاعت قرار می‌گیرند که در دنیا ارتباط روحی و معنوی خاصی بین آنان و شافعان برقرار باشد. مثل اینکه خدمت یا احسان و یا محبتی درباره او و یا بستگان و دوستان شفیع کرده باشند.[8]

در حقیقت یکی از حکمت هایی که سبب شده خداوند اولیای الهی را در روز قیامت، واسطه و شفیع در فیض مغفرت و بخشش خود، به این افراد قرار دهد همین رابطه معنوی و سنخیتی است که در دنیا میان آنان برقرار است.[9]

5- اعتقاد قلبی به شفاعت داشته باشد

از احادیث شفاعت استفاده می‌شود کسانی مورد شفاعت واقع می‌شوند که اعتقاد قلبی به شفاعت داشته باشند.[10] همچنانکه ار رسول خدا (صلی الله علیه و آله) نقل شده است: «من لم یۆمن بشفاعتی فلا اناله شفاعتی»،هر کس به شفاعت من ایمان نداشته باشد شفاعت من به او نمی‌رسد.[11]

6- خیانت کار و فریب دهنده نباشد:[12]

در روایتی از رسول خدا آمده است: «من غش اخاه المسلم نزع الله برکه رزقه و أفسر علیه معیشه و وکله الی نفسه»،هر کس به برادر دینی خویش خیانت نماید، خداوند برکت را از روزیش بر می‌دارد و زندگیش را ویران می‌سازد و او را به خودش واگذار می‌کند و شفاعتی از او نخواهد شد.[13]

 

پی نوشت ها:

1.کافی، ج5، ص476؛ح9؛ من لا یحضر الفقیه، ج4، ص31، ح70.

2.میزان الحکمه، ج1،ص475،ح2940 

3 - روحانی.سیدمحمدکاظم.پیشین.ص27

4 - ری شهری.محمد.میزان الحکمه.موسسه دارالحدیث.چاپ دوم.ج4.ص1472.ح9482

5 - مطهری، احمد، کاردان، غلامرضا، شفاعت، قم، انشارات موسسه در راه حق، ص169

6 . همان، ص171

7 - ری شهری، محمد، پیشین، ص1472، ح9484

8 - طیب، سیدعبدالحسین، کلم الطیب، تهران، انتشارات بنیاد فرهنگ اسلامی حاج محمدحسین کوشانپور، ص814

9 - روحانی، سیدمحمد، پیشین، ص29

10 - مطهری، احمد، پیشین، ص170

11 - مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت دارالوفاء، ج8، ص58

12 - دری اصفهانی، علی، پیشین، ص49

13 - وسائل الشیعه، ج12، ص210، ح11

فرآوری: محمدی              

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع : خبرگزاری شبستان 

سایت پژوهشکده باقر العلوم

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۴:۱۳
مجید کمالی

به فکر نمازت باش، مثل شارژ موبایلت!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ


به فکر نمازت باش، مثل شارژ موبایلت!


نماز برای کسی که حق نمازش را ادا کند، دعا می‌کند. حق نمازش چیست؟ خیلی ساده است. یک نماز صحیح بخواند. این هم مکرر به جمع دوستان و غیر دوستان، عرض می‌کنم.

نماز

یک نماز صحیح بخواند، نماز صحیح چقدر زحمت دارد؟ شما حمد و سوره را صحیح کن، مسئله‌هایت را هم یاد بگیر. آدم چند تا مسئله بلد باشد نمازش صحیح می‌شود؟ چهل تا، پنجاه تا مسئله، که می‌شود مثلاً ده صفحه یک رساله. آدم ده صفحه یک رساله را مسئله بلد باشد، نمازش صحیح می‌شود. خیلی سخت نیست. ده صفحه، پانزده صفحه رساله را آدم بخواند، نمازش می‌شود درست.

یک حمد و سوره هم پیش یک معلم قرآن یا مثلاً کسی که تجوید بلد باشد، یاد بگیرد. به خصوص برای نوجوان‌ها به سرعت درست می‌شود، اگر سنش گذشته باشد، یک کم سخت می‌شود، اما برای نوجوان و جوان، خیلی زود حمد و سوره‌اش درست می‌شود. آنقدر هم که سخت نیست. خوب می‌شود نماز صحیح.

اگر کسی نماز درست بخواند، نماز صحیح بخواند، اول وقت بخواند، نماز دعایش می‌کند. دعای نماز قبول است. یک کسی که دعایش قبول است، روزی پنج بار شما را دارد دعا می‌کند.

یک وضو و غسل هم آدم یاد می‌گیرد. آن هم می‌شود پنج دقیقه. آدم دو تا پنج دقیقه مسئله‌های وضو و غسل را یاد می‌گیرد، بعدش نمازش صحیح می‌شود. دو تا پنچ دقیقه، آن هم ده یا پانزده صفحه، مثلاً یک ده دقیقه یا نیم ساعت هم پیش معلم، حمد و سوره می‌خواند، می‌شود نماز صحیح.

 اگر کسی نماز درست بخواند، نماز صحیح بخواند، اول وقت بخواند، نماز دعایش می‌کند. دعای نماز قبول است. یک کسی که دعایش قبول است، روزی پنج بار شما را دارد دعا می‌کند. خدای نکرده اگر آدم، نمازش خراب باشد، نماز نفرین می‌کند. می‌گوید من را ضایع کردی، خدا ضایعت کند. خدا پیش نیاورد. اگر آدم نمازش را بی‌بند و بار بخواند، نماز می‌خواند، اما بی‌بند و بار می‌خواند. ارزش برای نمازش قائل نیست، سبک می‌شمارد. دیر می‌خواند، بد می‌خواند، آخر وقت می‌خواند.

چه بسا بنده‌ای نماز می‌خواند ولی آن نماز را به صورتش می‌کوبند. می‌گویند: وَ اَحجُبُ اَنّی صوته، برای صدایش مانع می‌گذارم که به گوش من نرسد، اینکه صدا به گوش خدا نرسد که نیست، خدا هر صدایی را می‌شنود، می‌داند. یعنی به صدایش گوش نمی‌دهم. به حرفش اعتنا نمی‌کنم.

نماز

دیشب با یک جوانی صحبت می‌کردیم، گفت: خوب، یک ساعت به آخر وقت می‌خوانیم. چه عیبی دارد؟

من گفتم: خوب، نماز اول وقت رضای خداست. دعای مستجاب هم که عرض کردیم در آن هست. آن وقت آخر وقتش، ممکن است خدای نکرده، خدای نکرده، نماز نفرین کند. گاهی فرد هم نماز را خراب می‌کند، هم آخر وقت ‌می‌خواند، بد می‌خواند، تند تند می‌خواند، به قدری تند که خراب می‌شود، یعنی آیات را به هم می‌چسباند، بعضی از آقایان مراجع اجازه نمی‌دهند. یک نفس بین دو تا آیه بکشید. چقدر فرقش است؟ نمازی که آن طوری تند و تند بخوانی، با این که یک کم بین دو تا آیه مکث کنی، فرقش چند ثانیه می‌شود؟ این می‌شود نماز خوب، نماز صحیح. اگر تند تند بخوانی، ممکن است مرجع تقلیدتان اجازه ندهد. خیلی از دوستان ما از آقای بهجت تقلید می‌کردند، ایشان می‌گویند: این فاصله را بدهید. بین دو تا آیه فاصله بدهید.

چه بسا بنده‌ای نماز می‌خواند ولی آن نماز را به صورتش می‌کوبند. می‌گویند: وَ اَحجُبُ اَنّی صوته، برای صدایش مانع می‌گذارم که به گوش من نرسد، اینکه صدا به گوش خدا نرسد که نیست، خدا هر صدایی را می‌شنود، می‌داند. یعنی به صدایش گوش نمی‌دهم. به حرفش اعتنا نمی‌کنم. در این روایت، خدای متعال با داوود(علیه السلام) صحبت می‌کرده است: ای داوود، می‌دانی چرا برای صدای آن فرد مانع می‌گذارم؟ برای اینکه این فرد به چشم خیانت به ناموس مردمان، زیاد نگاه می‌کرده است.

نماز

« ذلک الَذی یکِثرُ الالتفاتِ الی حُرم المُومِنین به عین الفِسق، به چشم خیانت، به ناموس مردم زیاد نگاه می‌کرده است.» دوم: این فرد نقشه برای مردم داشته، برای مردم، برای مسلمان‌ها نقشه داشته، نقشه ظلم می‌کشیده. نماز هم بخواند، نمازش را می‌زنیم تو سرش. حالا اینجا فرمودند تو صورتش.

 این حدیث خیلی بلند است، حالا این قسمت به همه ما مربوط می‌شود، آن دو تا انشاء الله به ماها مربوط نیست. بعد فرمود: «یا داود نُح عَلی خَطیئَتِکَ کَالمَرئَة الثَکلی عَلی وَلَدِها» ای داود نوحه کن. ببینید، نوحه یعنی گریه با صدا، وقتی که آدم در خانه خدا می‌رود با صدا بر گناهانش گریه کند، مثل مادری که بچه‌اش را از دست داده، آن طور در خانه خدا برای گناهانت گریه کن.

عمل خوبی که جلوی عمل بد را نمی‌گیرد، معلوم می‌شود که آن عمل، قوت و قدرت ندارد. نماز، نماز نیست. که جلوی عمل بد را نمی‌گیرد. وگرنه عمل خوب، نماز خوب، جلوی عمل بد را می‌گیرد.

یک دومی را هم عرض کنیم. سلیمان بن خالد می‌گوید که من از حضرت صادق (علیه السلام) سوال کردم این آیه را: وَقَدِمنَا «إِلَی مَا عَمِلوا مِنْ عَمَل فَجَعَلْنَاهُ هَبَاءً مَنْثُورًا» ؛ خدای متعال می‌فرماید ما به نزد اعمالی که این‌ها کرده‌اند می‌آییم. قدرت ما بالاسر عمل این‌هاست. مأموران ما بالاسر عمل این‌ها هستند و این اعمال را گردی می‌کنیم که به باد رفته است.

چه طور می‌شود؟ آدم عمل خیر کرده است، عملش به درگاه خدا می‌رود و عمل به باد فنا می‌نشیند! امام فرمودند که: «أما والله اِن کانَت اَعمالهُم اَشَدُ بَیاضا منَ القَباطی» این‌ها عمل زیاد دارند. مثلاً سالی دو بار کربلا رفته، حج و عمره می‌رود، خمس می‌دهد، کار خوب خیلی می‌کند، نماز جماعت می‌رود، این اعمال چطور می‌شود که به باد فنا برود؟

خوب، نماز اول وقت رضای خداست. آن وقت آخر وقتش، ممکن است خدای نکرده، نماز نفرین کند. گاهی فرد هم نماز را خراب می‌کند، هم آخر وقت ‌می‌خواند، بد می‌خواند، تند تند می‌خواند، به قدری تند که خراب می‌شود.

می‌گویند این مال آدمی است که، اعمال خوب دارد، هزار طور عمل خوب دارد، اما وقتی گناه پیش می‌آید، چهار دست و پا می‌افتد، نمی‌توانم توضیح بدهم. اصلاً گناه را رد نمی‌کند، از گناه نمی‌گذرد. آخر یک گناهانی هست که آدم را می‌سوزاند. آقا چطور می‌شود من حج می‌روم، عمره که بیش‌تر می‌شود رفت.

حالا مثلاً کربلا که می‌شود رفت. صد جور کارهای خوب، چطور می‌شود که این کارها، هیچ‌گاه جلوی هیچ کار بد من را نمی‌گیرد، چطور می‌شود؟ من نماز جماعت می‌روم، هر روز نماز جماعت، مثلاً بعضی‌ها هستند که صبح هم نماز جماعت می‌روند، نماز اول وقت می‌خوانند، نماز جماعت می‌خوانند. چطور این نماز من، جلوی بدی اعمال من را نمی‌گیرد؟ عمل خوبی که جلوی عمل بد را نمی‌گیرد، معلوم می‌شود که آن عمل، قوت و قدرت ندارد. نماز، نماز نیست. که جلوی عمل بد را نمی‌گیرد. وگرنه عمل خوب، نماز خوب، جلوی عمل بد را می‌گیرد. پس این‌ها یک ظاهر خوب داشتند. اما یک جایی از کار خراب بوده. نماز جلوی کارهای بد را می‌گیرد.

مثالی که برای شما در مورد نماز خوب عرض کردم، نماز خوب را آنقدر سخت نگرفتیم. عرض کردم یک نماز صحیح اول وقت. باور کنید جلوی بدی را می‌گیرد، جلوی گناهان را می‌گیرد. این نماز خاصیت دارد. من اگر یک ذره نماز را احترام کنم، نماز خاصیت دارد. خاصیتش جلوی بدی را می‌گیرد. جلوی دهان من را می‌بندد، هر حرفی از دهان من در نمی‌آید. هر گناهی از دست من برنمی‌آید.نماز خاصیت دارد. اگر می‌بیند هیچ خاصیتی ندارد، نگاه کنیم، بررسی کنیم، که کجای کارمان خرابی دارد. خرابی اصلی دارد. آن وقت این نمازها را روز قیامت می‌آورند، که خیلی هم زرق و برق دارد. باز که می‌کنی آن را، می‌بینی خاکستر است. به باد فنا می‌رود.

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: سایت پرسمان ،درس اخلاق حجت الاسلام جاودان 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۱
مجید کمالی

اگر می خواهید صبرتان را تقویت کنید بخوانید!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۱۱ ق.ظ


اگر می خواهید صبرتان را تقویت کنید بخوانید!


 راه‌های به دست آوردن و تقویت «صبر» را توضیح دهید.


صبر

مبحث «صبر» اگر مورد توجه قرار گیرد، نه تنها از ضروریات است، بلکه بسیار ژرف و شیرین نیز هست، که در این مختصر فقط اشاره‌ای به آن مقدور خواهد بود.

 لازم است ابتدا بدانیم «صبر» یعنی چه؟ قطعاً همگان با واژه «صبر» آشنایی داشته باشند، اما شاید همگان با معنا و مفهوم آن آشنایی لازم را نداشته باشند، هر چند که همگان آن را به نوعی تجربه می‌کنند.

صبر در لغت به معنای «حبس و در سختی و محدودیت و ضیق قرار دادن است – (راغب اصفهانی، مفردات)» و در تعریف دینی نیز می‌گویند: «صبر، شکیبایی و خودداری نفس بر آن چه را که عقل و شرع حکم می‌کند و آن را می‌طلبد یا آن چه را که عقل و شرع، خودداری نفس از آن را اقتضاء می‌کند – (المفردات، ص 474)».

امیرالمۆمنین امام علی (علیه السلام)، نقش «صبر» در به دست آوردن، حفظ و تقویت ایمان را به نسبت سر به بدن تعبیر نموده و می‌فرمایند: «‌صبر و شکیبائى نسبت‏به ایمان مثل سر است نسبت‏به تن، همانطور که تنى سر ندارد فایده‏اى ندارد، ایمانى هم که صبر و شکیبائى در او نباشد فائده‏اى ندارد.(کلمات قصار، 82)» و هم چنین ایمان را بر چهارپایه استوار بر شمرده‌اند که عبارت است از: «صبر، یقین، عدل، جهاد» و صبر را نیز بر چهار پایه استوار دانستند که عبارتند از: «شوق، هراس، زهد و انتظار».

 

قصه‌ای آموزنده از قرآن

قصه‌های قرآنی نیز مانند سایر فرازهای آن مملو از حکمت و تعلیم است. در سوره کهف به قصه برخورد یک نبی [حضرت موسی (علیه السلام)] با یک عبد صالح خدا [طبق روایات حضرت خضر (علیه السلام)] اشاره شده است.

دقت شود که در این تلاقی، شاگرد و معلم، هر دو نبی الهی هستند که البته یکی مأمور به تکوین است و دیگری مأمور به تشریع. در ضمن دقت شود که مأمور به تشریع از مأمور به تکوین اجازه می خواهد تا از او برای یاد گرفتن «طریق رشد» تبعیت کند:

«قَالَ لَهُ مُوسَى هَلْ أَتَّبِعُکَ عَلَى أَن تُعَلِّمَنِ مِمَّا عُلِّمْتَ رُشْدًا» (الکهف، 66)

ترجمه:موسى به او گفت: آیا تو را تبعیت بکنم تا از علم رشدی که آموختی‌ای به من (نیز) یاد دهی؟

صبر، استقامت و تحمل در سختی‌ها‌یی است که کم تحمّلی در آنان موجب لغزش، ضرر و زیان می‌گردد. لذا فرمود: انسان‌ها همه در خسران هستند، مگر کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند و یک دیگر را به حق و صبر توصیه نمایند

نکته مورد نظر ما که مربوط به سۆال فوق است، در پاسخ حضرت خضر (علیه السلام) می‌باشد که به او نگفت: ای بابا، شما که خودتان پیامبر اولوالعزم و صاحب کتاب هستید و یا نفرمود که به به، به به، بفرمایید. بلکه در همان پاسخ اول او را تعلیم رشد داد و فرمود: تو طاقت صبر با من را نداری، چرا که علمش را نداری.

«قَالَ إِنَّکَ لَن تَسْتَطِیعَ مَعِیَ صَبْرًا * وَ کَیْفَ تَصْبِرُ عَلَى مَا لَمْ تُحِطْ بِهِ خُبْرًا» (همان، 67 - 68)

ترجمه:گفت تو هرگز نمى‏توانى همپاى من صبر کنى * و چگونه مى‏توانى بر چیزى که به شناخت آن احاطه ندارى (یا آگاهی و احاطه خبری نداری) صبر کنى؟!

علت و ریشه صبر، علم – آگاهی و خبر است

هیچ معلولی بدون علّت پدید نمی‌آید و از همین آیه معلوم می شود که علّت صبر، همان علم، آگاهی و احاطه‌ی خبری است. کسی نمی‌تواند بر چیزی که «علم» ندارد، صبر و استقامت داشته باشد، حتی اگر پیامبر اولوالعزم الهی باشد.

کار با إن شاء الله و ماشاء الله هم درست نمی شود:

حضرت موسی (علیه السلام) که با یافتن حضرت خضر (علیه السلام) بسیار سر ذوق و شوق آمده بود و می‌خواست تا با تبعیت از او «رشد» کند، یعنی کمال یابد تا به کمال محض، خداوند متعال مقرب‌تر گردد، به جای دریافت عمق مطلب در اولین آموزه و تعلیم، شعاری برخورد نموده و عرض کرد: إن شاء الله مرا صبور می‌یابی:

«قَالَ سَتَجِدُنِی إِن شَاء اللَّهُ صَابِرًا وَلَا أَعْصِی لَکَ أَمْرًا» (همان، 69)

ترجمه:گفت ان شاء الله مرا شکیبا خواهى یافت و در هیچ کارى تو را نافرمانى نخواهم کرد.

اما دیدیم که نه تنها نتوانست صبور باشد، بلکه به خشم آمد و بدترین اتهامات مانند: قتل نفس و انجام عمل منکر را به نبی خدا زد. چرا که کار با «إن شاء الله و ماشاء الله» درست نمی‌شود، وقتی علت (علم و آگاهی) نبود، معلول (صبر) نیز حتماً نخواهد بود.

صبر

مراتب صبر

صبر، استقامت و تحمل در سختی‌ها‌یی است که کم تحمّلی در آنان موجب لغزش، ضرر و زیان می‌گردد. لذا فرمود: انسان‌ها همه در خسران هستند، مگر کسانی که ایمان و عمل صالح داشته باشند و یک دیگر را به حق و صبر توصیه نمایند (والعصر). اما شاخه‌های متفاوت دارد. پیامبر اکرم (ص) در یک تقسیم بندی می فرمایند:

«الصَّبْرُ ثَلَاثَةٌ صَبْرٌ عِنْدَ الْمُصِیبَةِ وَ صَبْرٌ عَلَی الطَّاعَةِ وَ صَبْرٌ عَنِ الْمَعْصِیَةِ» (الکافی، ج2،ص91)

ترجمه:صبر بر سه قسم است: صبر در مصیبت و صبر بر طاعت و صبر از گناه.

از همین بیان نورانی معلوم می‌شود که اول عاملی که ممکن است سبب بی‌طاقتی و شکستن صبر گردد همان «مصیبت» است.

مصیبت، یعنی آن که اصابت می‌کند. آدمی در این دنیا آرزوها، علاقه‌‌ها، دلبستگی‌ها و وابستگی‌های فراوانی دارد و از شدت تعلق و محبّت به آنها توجه ندارد که این دنیا و همه مظاهرش فانی هستند. پس «بلاها یا ناخوشایندها» عین تیرهایی که درست به هدف می‌نشینند، اصابت می‌کنند.

پس اگر انسان علم داشته باشد که این عالم فانی است و هیچ چیزی ارزش هدف قرار دادن، تعلق، دلبستگی، وابستگی و در یک کلام بندگی ندارد، مگر خداوند متعال [لا إله الاّ الله] و به این علم خود ایمان آورد و عمل نماید، حتماً از صبر جمیلی برخوردار می‌گردد و چنان چه در آیات متعدد تصریح شده است، موجب صلوات و رحمت الهی و اجر نامتناهی خواهد بود

به قول حضرت آیة‌الله حائری شیرازی:[خداوند متعال می‌فرماید تو مانند یک شیر نیرومندی هستی که دست و پایت را با زنجیرهای تعلقات بسته‌اند، من به این زنجیرها تیر می‌زنم، خوب هم می‌زنم و درست به هدف «اصابت» می‌کند تا تو خلاص و حرّ شوی؛ ولی من زنجیرها را می زنم و نه خودت را، پس چرا تو می‌گویی آخ؟!]  از این رو خداوند متعال می فرماید: مۆمنین کسانی هستند که به هیچ چیزی جز من تعلق و وابستگی ندارند، لذا وقتی مصیبتی به آنان اصابت می‌کند، می‌گویند: ما از خداییم و بازگشتمان به سوی اوست.

«الَّذِینَ إِذَا أَصَابَتْهُم مُّصِیبَةٌ قَالُواْ إِنَّا لِلّهِ وَإِنَّا إِلَیْهِ رَاجِعونَ» (البقره، 156)

ترجمه:[مۆمنین، همان] کسانى که چون مصیبتى به آنان برسد مى‏گویند ما از آن خدا هستیم و به سوى او باز مى‏گردیم.

پس اگر انسان علم داشته باشد که این عالم فانی است و هیچ چیزی ارزش هدف قرار دادن، تعلق، دلبستگی، وابستگی و در یک کلام بندگی ندارد، مگر خداوند متعال [لا إله الاّ الله] و به این علم خود ایمان آورد و عمل نماید، حتماً از صبر جمیلی برخوردار می‌گردد و چنان چه در آیات متعدد تصریح شده است، موجب صلوات و رحمت الهی و اجر نامتناهی خواهد بود.

کلام نورانی امیرالمۆمنین علیه السلام در مورد صبر و پایه‌هایش:

«الصَّبْرُ مِنْهَا عَلَی أَرْبَعِ شُعَبٍ عَلَی الشَّوْقِ وَ الشَّفَقِ وَ الزُّهْدِ وَ التَّرَقُّبِ فَمَنِ اشْتَاقَ إِلَی الْجَنَّةِ سَلَا عَنِ الشَّهَوَاتِ وَ مَنْ أَشْفَقَ مِنَ النَّارِ اجْتَنَبَ الْمُحَرَّمَاتِ وَ مَنْ زَهِدَ فِی الدُّنْیَا اسْتَهَانَ بِالْمُصِیبَاتِ وَ مَنِ ارْتَقَبَ الْمَوْتَ سَارَعَ إِلَی الْخَیْرَاتِ... .» (نهج البلاغه)

  ... صبر بر چهار پایه قرار دارد. شوق، هراس، زهد و انتظار.

آن کس که اشتیاق بهشت دارد، شهوت‌هایش کاستی گیرد؛

و آن کس که از آتش جهنّم می‌ترسد، از حرام دوری می‌گزیند؛

و آن کس که در دنیا زهد می‌ورزد، مصیبت‌ها را ساده پندارد؛

و آن کس که مرگ را انتظار می‌کشد در نیکی‌ها شتاب می‌کند... . 

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع :سایت ایکس شبهه 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۱:۱۱
مجید کمالی

6عملی که ترمز خشم و عصیانیت را می کشد!!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۱۰ ق.ظ


6عملی که ترمز خشم و عصیانیت را می کشد!!


خشم در بعضى از روایات به آتش تعبیر شده چرا که اگر بى‌قید و بند، رها شد و آزادانه اعمال گردید، ریشه‌هاى سعادت فرد و جامعه را مى‌سوزاند و دین و دنیاى آدمى را بر باد مى‌دهد.


خشم

غرایز، نیروهایى کور و بى‌شعورند و تنها ارضاى خود را مى‌طلبند، اگر تحت رهبرى عقل قرار گیرند و هر یک در جاى خود با اندازه‌گیرى صحیح اعمال شوند، مایه خوشبختى و سعادت خواهند بود و آدمى در شئون مختلف زندگى، از فواید آن‌ها بهره‌مند مى‌گردد و اگر خودسر و بى‌قید و بند باشند و در راه غلط و خلاف مصلحت به کار افتند، مصیبت‌هاى سخت و جبران‌ناپذیرى به بار مى‌آورند. یکى از این غرایز نیرومند، «خشم» است. این غریزه گران‌بها و مهمّ، نیروى دفاعى آدمى در برابر عوامل زیان‌بارى است که حیات، سلامت و هستى او را تهدید مى‌کند.  نکته مهمّ و قابل توجّه این است که آدمى، موارد کاربرد صحیح نیروى خشم را بشناسد، خطر واقعى را از غیر واقعى تمیز دهد و نیروى تهاجمى خشم را در راه غلط به کار نگیرد.

 

خشم آتشی سوزاننده

از خشم در بعضى از روایات به آتش تعبیر شده چرا که اگر بى‌ قید و بند، رها شد و آزادانه اعمال گردید، ریشه‌هاى سعادت فرد و جامعه را مى‌سوزاند و دین و دنیاى آدمى را بر باد مى‌دهد. حضرت على علیه السلام در این باره فرمود: احْذَرُوا الْغَضَبَ فَانَّهُ نارٌ مُحْتَرِقَةٌ «1»از خشم بپرهیزید که آن آتشى سوزاننده است. همان گونه که فرماندهان لایق و کاردان مراقبند حتّى المقدور دیرتر به آتش، دست بزنند و زودتر دستور آتش‌بس بدهند، افراد عاقل نیز تا مى‌توانند اعمال خشم را به تعویق مى‌اندازند و اگر غضب کردند، در فرونشاندن آن شتاب مى‌کنند، على علیه السلام فرمود:کنْ بَطیى‌ءَ الْغَضَبِ، سَریعَ الْفَیْى‌ءِ، مُحِبّاً لِقَبُولِ الْعُذْرِ «2»دیرخشم باش، زود خشم خود را فرو بر و علاقمند به پذیرش پوزش باش.

 

پیامدهاى خشم‌

خشم آتشى سوزنده است، هر که آن را فرو خورد، خاموشش ساخته و هر که آزادش گذارد، خود او، اوّل کسى است که در شعله‌اش مى‌سوزد. «3»

اینک به برخى از پیامدهاى خشم اشاره مى‌کنیم :

1.  تیرگى عقل:امام على علیه السلام فرمود:« الْغَضَبُ یُفْسِدُ الْأَلْبابَ وَ یُبْعِدُ مِنَ الصَّواب «4»خشم خردها را تباه مى‌کند و آدمى را از مسیر درست دور مى‌سازد.

یادآورى عظمت عذاب الهى، گستردگى قدرت و حاکمیّت او و این‌که‌توانایى انسان بر کسى که مورد خشم او قرار گرفته، در برابر قدرت لایزال خداوند نسبى و ناچیز است و نیاز او به عفو و اغماض الهى به مراتب بیش‌تر از نیاز مردم به عفو اوست.

2.ویرانگرى و تبهکارى:اگر انسان خشمگینى را که لجام عقل را گسیخته و سراپاى وجودش را آتش غضب مشتعل ساخته، به دیوانه‌اى زنجیرى یا درنده‌اى وحشى تشبیه کنیم، گزاف نگفته‌ایم. حضرت على علیه السلام فرمود: شِدَّةُ الْغَضَبِ تُغَیِّرُ الْمَنْطِقَ وَ تَقْطَعُ مادَّةَ الْحُجَّةِ وَ تُفَرِّقُ الْفَهْمَ «5»خشمشدید، منطق را تغییر مى‌دهد، ارتباط اجزاى استدلال را قطع و موجب پراکندگى فهم و فکر مى‌شود.

3. پشیمانى:به‌تدریج با فرونشستن شعله‌هاى خشم، دیدگان خرد به روشنى مى‌گراید، قدرت تفکر و اندیشه فرد به کار مى‌افتد و آنچه را که در دوره کوتاه تسلّط خشم، بر او گذشته به ارزیابى مى‌نشیند. سخنان زشت، نسبت‌هاى ناروا، پرده‌درى‌ها، خارج‌شدن از چارچوب فضایل انسانى، ارتکاب جرم، جنایت جبران‌ناپذیر و ... تصویر زشتى براى همیشه در ذهنش به جا مى‌گذارد، تصویرى که اگر محکمه، قاضى و مجازاتى هم در کار نباشد، یادآورى آن پیوسته او را عذاب خواهد داد که:چرا چنین کردم؟! ... اى کاش بر خود مسلّط بودم و ... . او پشیمان است و افسوس مى‌خورد، ولى دیگر پشیمانى سودى ندارد. از همین رو است که امام على علیه السلام فرمود : إِیَّاک وَ الْغَضَبَ فَأَوَّلُهُ جُنُونٌ وَ أخِرُهُ نَدَمٌ «6»از خشم دورى کن که آغازش دیوانگى و پایانش پشیمانى است.

عصبانی

مواقع عصبانیت چه کنیم؟

در این خصوص دستورات جزئى‌ترى از اولیاى بزرگوار اسلام رسیده که برخى را یادآور مى‌شویم:

1.پناه‌بردن به خدا از شرّ شیطان و وسوسه‌هاى او،به این‌که بگوید: «أَعُوذُ بِاللَّهِ مِنَ الشَّیْطانِ الرَّجیمِ» و این دستورى است که گاهى رسول خدا صلى الله علیه و آله به افراد خشمگین مى‌فرمود. «7»

2.وضوگرفتن یا غسل‌کردن با آب سرد: پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود : إِذا غَضِبَ أَحَدُکمْ فَلْیَتَوَضَّأْ بِالْماءِ الْبارِدِ، فَإِنَّ الْغَضَبَ مِنَ النَّارِ«8»هرگاه یکى از شما را خشم فرا گرفت، با آب سرد وضو بگیرد، زیرا خشم از آتش است.

3.سکوت و آرامش: امام على علیه السلام فرمود: وَ داوُوا الْغَضَبَ بِالصَّمْتِ «9»خشم را با سکوت درمان کنید.

4.تغییر وضعیّت از حالت ایستاده به نشسته یا به‌عکس نیزدر برخى از روایات توصیه شده است. امام باقر علیه السلام فرمود: أَیُّما رَجُلٍ غَضِبَ وَ هُوَ قائمٌ فَلْیَجْلِسْ، فَإِنَّهُ سَیَذْهَبُ عَنْهُ رِجْزُ الشَّیْطانِ وَ إِنْ کانَ جالِساً فَلْیَقُمْ«10»هر که در حال ایستاده خشمگین شد، زود بنشیند، با این کار، وسوسه شیطان از بین مى‌رود و نیز اگر نشسته است، زود برخیزد.

5.یادآورى فضیلت کظم غیظ و نیز پاداش عظیمى که خداى متعال براى دارندگان این صفات تعیین کرده،از جمله این‌که پیامبر اکرم صلى الله علیه و آله فرمود: مَنْ کفَّ غَضَبَهُ کفَّ اللَّهُ عَنْهُ عَذابَهُ «11»آن که خشم خود را باز دارد، خداوند عذاب خود را از او باز خواهد داشت.

6.یادآورى عظمت عذاب الهى،گستردگى قدرت و حاکمیّت او و این‌که‌توانایى انسان بر کسى که مورد خشم او قرار گرفته، در برابر قدرت لایزال خداوند نسبى و ناچیز است و نیاز او به عفو و اغماض الهى به مراتب بیش‌تر از نیاز مردم به عفو اوست. در این باره امام صادق علیه السلام چنین فرمود: إِنَّ فِى التَّوْراةِ مَکتُوباً یَا ابْنَ أدَمَ، اذْکرْنى‌ حینَ تَغْضَبُ، أَذْکرْک عِنْدَ غَضَبى‌ ...«12»در تورات نوشته شده: اى فرزند آدم، مرا به هنگام خشم خویش به یاد آور تا تو را به هنگام خشم خود یاد آورم

خشم آتشى سوزنده است، هر که آن را فرو خورد، خاموشش ساخته و هر که آزادش گذارد، خود او، اوّل کسى است که در شعله‌اش مى‌سوزد

نمونه عملی از فرونشاندن آتش خشم

یکى از صفات پسندیده‌اى است که اولیاى گرامى اسلام در باره آن سفارش‌هاى قابل توجّهى دارند. روزى کنیز امام زین العابدین علیه السلام روى سر آن حضرت آب مى‌ریخت. بر اثر غفلت او، ظرف آب از دستش رها شد و به سر ایشان خورد و آن را شکافت و خون جارى شد. حضرت سر بلند کرد و وى را نگریست. کنیز قسمتى از یک آیه را که حاوى ستایش از دارندگان صفت «کظم غیظ» بود، خواند: وَالْکاظِمینَ الْغَیْظَآنان که خشم خویش را فرو مى‌نشانند. آن حضرت فرمود: «خشم خویش را فرو نشاندم.» کنیز چنین ادامه داد:وَالْعافینَ عَنِ النَّاسِ و آنان که از لغزش مردم درمى‌گذرند. امام فرمود: «من هم تو را بخشیدم و از خطایت درگذشتم.» کنیز باز هم ادامه داد:وَاللَّهُ یُحِبُّ الُمحْسِنینَ «13»و خداوند نیکوکاران را دوست دارد. حضرت فرمود: برو؛ تو در راه خدا آزاد هستى. «14» گفتنى است که فرونشاندن هیجان درونى و آتش خشم لزوماً به معناى عفو و اغماض طرف متقابل نیست، بلکه مقصود از فرونشاندن خشم این است که انسان خشم ‌باطنى خود را برون نیفکند و خود به اعمال خشم و انتقام‌جویى دست نزند و پس از واپس‌زدن این هیجان اگر فرد خطاکار را شایسته عفو مى‌داند، از او بگذرد و گرنه او را از طریق قانون و محکمه عدل مجازات کند و اگر جاى احسان بود آن را معمول دارد، چنان که حضرت سجّاد (علیه السلام) مراحل سه‌گانه را در سرگذشت یاد شده یکى پس از دیگرى به اجرا درآورد.

 

بار الها! مرا به زیور صالحان بیاراى و زینت متّقین را بر من بپوشان، تا عدل را گسترش دهم و خشم را فرو نشانم و شعله‌هاى سوزان دشمنى را خاموش سازم. «15»

 

پی نوشت ها :

1. شرح غررالحکم ، ج 2 ، ص 273 .

2. همان، ج 4 ، ص 607 .

3.همان، ج 2 ، ص 47 .

4. همان، ج 1 ، ص 357 .

5. بحارالانوار ، ج 71 ، ص 428 .

6. شرح غررالحکم ، ج 2 ، ص 288 .

7.محجة البیضا ، ج 5 ، ص 304 .

8. همان ، ص 307 .

9.شرح غررالحکم ، ج 4 ، ص 24 .

10.بحارالانوار ، ج 73 ، ص 264 .

11. محجة البیضا ، ج 5 ، ص 308 .

12.کافى ، ج 2 ، ص 304 .

13.آل عمران (3) ، آیه 134 .

14.تفسیر نورالثقلین ، ج 1 ، ص 390 .

15.صحیفه سجّادیه ، دعاى مکارم الاخلاق .

فاطمه سرفرازی              

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان

 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۰
مجید کمالی


بدترین انسان‌ها از نگاه پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امیرالمۆمنین(علیه السلام)


دقّت کنیم به جای اینکه اعمال به ظاهر خوبمان، زیاد شود، اعمال شرّمان کم شود؛ چرا که اگر اعمال زشت، شرّ و شرارت، وجود کسی را بگیرد؛ معلوم می‌شود اعمال خوب او هم نفاق‌گونه است و او  یک فرد منافق و دورو تبدیل می شود.


نفاق

بذر نفاق و دورویی در وجود فرد شرور!

وجود مقدّس علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه السلام) می‌فرماید: اگر کسی شرّ در وجودش بود، به عنوان فاسق تبیین شده و آن‌ وقت این فاسق، کسی است که در وجودش بذر نفاق است!

می‌فرمایند: «شرّ الناس فاسق الفسق فی شرّه» یعنی فاسق که شرورترین انسان‌ها هست، علّت فسقش هم شرّش است. «شرور منافق عند اللّه تبارک و تعالی»، و آن کسی که شرور است و وجودش در شرّ است، عندالله تبارک و تعالی به عنوان منافق است.

همین تعبیر را وجود مقدّس خاتم انبیاء، محمّد مصطفی(صلی الله علیه وآله) طور دیگری بیان می‌فرمایند، می‌فرمایند:می‌خواهید بدانید در روز قیامت، یکی از بدترین مردم نزد پروردگار عالم چه کسی است؟ آن کسی که دورو است،«مِنْ شرّ النَّاسِ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ یَوْمَ الْقِیَامَةِ ذُو الْوَجْهَیْنِ» و خود این دلالت بر این است: کسی که شرّ وجودش را می‌گیرد، منافق می‌شود.

مثلاًبرای کسی گرفتاری و دردسر درست می‌کند، امّا وقتی جلویش می‌آید، اعلان می‌کند من شما را دوست دارم اما پشت سر او صفحه می‌گذارد، باعث شرّ در جامعه می‌شود، امّا در مقابلش اظهار دوستی می‌کند، برای همین فردای قیامت، این‌ها از بدترین افراد هم هستند.

طبیعی استوقتی کسی شرارتش زیاد شد، منافق می‌شود و وقتی کسی در وجودش هیچ شرّی نبود، به اخلاص کشیده می‌شود؛ یعنی دوست ندارد برای مردم گرفتاری درست کند.

این نکته را نیز فراموش نکنیم کهاساس این شرارت، همین حبّ به دنیاست، وقتی انسان حبّ به دنیا پیدا کرد، معلوم است شرور می‌شود و دوست دارد همه را نابود کند،امّا به ظاهر خودش وجود داشته باشد. این گرفتاری است که اگر در آن تأمّل نکنیم، بیچاره می‌شویم.

برای کسی گرفتاری و دردسر درست می‌کند، امّا وقتی جلویش می‌آید، اعلان می‌کند من شما را دوست دارم اما پشت سر او صفحه می‌گذارد، باعث شرّ در جامعه می‌شود، امّا در مقابلش اظهار دوستی می‌کند، برای همین فردای قیامت، این‌ها از بدترین افراد هم هستند

بدترین انسان‌ها از لسان مبارک پیامبر(صلی الله علیه وآله) و امیرالمۆمنین(علیه السلام)

یکی از نشانه‌های کسانی که شرّ در وجود آن‌ها است، این است که دیگران از دست او در امان نباشند، پیغمبر اکرم، خاتم رسل، حضرت محمد مصطفی(صلی الله علیه وآله) می‌فرمایند: «إِنَّ مِنْ أَشَرِّ عِبَادِ اللَّهِ مَنْ تُکْرَهُ مُجَالَسَتُهُ لِفُحْشِهِ»، از بدترین بندگان خدا، آن کسی است که مردم از ترس زبانش وحشت داشته باشند و نخواهند با او همنشینی کنند و تا ببینند فلانی آمد از او فرار کنند؛ چون می‌دانند بدزبان است و عامل تهمت و غیبت و گناه می‌شود و وقتی کنارش می‌نشینی، زبانش به فحشا باز می‌شود.

البته فحشا فقط فحش نیست. اولیا خدا می‌گویند: گاهی فحشای لسان این است که خدای ناکرده رفیقی پیدا کنی که وقتی کنارش بنشینی، حرف‌هایی بزند و از فیلم‌ها و مسائلی تعریف کند که انسان را به گناه دعوت کند و به شهوت بیندازد، این لسان، دیگر لسان شرّ است و این خودش به عنوان فواحش است. لذا می‌فرمایند: کسی که بر اثر بد زبانی، دیگران از او وحشت کنند و نخواهند هم‌نشین او شوند که نکند مجدّداً شرارتی برای آن‌ها درست کند، بدترین انسان‌هاست.

یا وجود مقدس امیرالمۆمنین، علی‌بن‌ابی‌طالب(علیه السلام) می‌فرمایند: بدترین انسان‌ها، آن کسی است که مردم از ترس شرارتش از او پرهیز کنند. مثلاً وقتی در جمعی نشسته‌اند، تا آن شخص وارد شود بگویند: بلند شوید برویم، الان دو مرتبه برایمان گرفتاری درست می‌کند، حرف و حدیث درست می‌کند و شرّی به پا می‌کند.

لذا مولی‌الموالی(علیه السلام) می‌فرمایند: «شَرُّ النَّاسِ مَنْ یَتَّقِیهِ النَّاسُ مَخَافَةَ شَرِّهِ»، از بدترین مردم آن کسی است که مردم به واسطه شرّ او، خوف و وحشت داشته باشند و بترسند، لذا از او پرهیز و دوری کنند (تقوا خودش به معنای دوری است) که نکند شرّش به آن‌ها برسد.

مثلاً می‌ترسند از اینکه در یک مجلس با او بنشینند که نکند بعداً حرف و حدیثی در بیاورد یا می‌ترسند با او حرف بزنند که نکند سرّشان را در جایی فاش کند و ... .

یکی از نشانه‌های کسانی که شرّ در وجود آن‌ها است، این است که دیگران از دست او در امان نباشند

عالمی که فردای قیامت، جاهل محشور می شود!!!

پیغمبر اکرم، خاتم رسل، محمّد مصطفی(صلی الله علیه وآله) در جای دیگر فرمودند: «انّ من اشرّ النّاس منزلة عند اللّه یوم القیامة العلماء الشرور»

اولیا خدا برحسب این مطلب، می‌فرمایند: حتّی آن کسی که به ظاهر چیزی بداند و به ظاهر عالم باشد، امّا شرور باشد و کسی از دستش در امان نباشد، فردای قیامت منزلتش عندالله تبارک و تعالی جزو بدترین کسان است؛ یعنی دیگر نه تنها این علم سودی ندارد و مفید نیست، بلکه پروردگار عالم او را جزو کسانی قرار می‌دهد که بدترین انسان‌ها است و جالب این است که در ادامه می‌فرماید: «حشره اللّه مع الجهّال» خدا او را با جهّال عالم محشور می‌کند؛ یعنی او دیگر عالم نیست.

چه فایده این علمی که بخواهد شرارت در او به وجود بیاید؟! اگر مردم از دست کسی در امان نباشند، ولو به ظاهر عالم هم باشد، ولو یک عمامه به سری باشد ، اگر استاد دانشگاه باشد، اگر معلّم باشد، اگر به ظاهر مدیر باشد، اگر چنین و چنان باشد امّا مردم تا او را ببینند، بترسند؛ شاگرد یا زیر مجموعه‌اش تا او را ببیند، بترسند و همه از او وحشت کنند؛ می‌فرماید: این فردای قیامت از شرورترین انسان‌هاست که پروردگار عالم او را با جهّال عالم محشور می‌کند و جزء کسانی می‌شود که جاهل است و دیگر عالِم نیست .

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منبع: خبرگزاری فارس؛ بیانات حجت الاسلام قرهی

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۱۰
مجید کمالی

آنچه می توان از شیطان آموخت!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۹ ق.ظ


آنچه می توان از شیطان آموخت!

شیطان


وقتی مقصد معبود باشد در مسیر رسیدن از شیطان هم می توان آموخت.داستان حضرت نوح و لجاجت و سرسختی قومش در پذیرش نصایح و هدایت های او به سوی یکتاپرستی، آستین نوح را برای ساخت کشتی عظیم به فرمان خدا بالا برد.

وقتی کار ساخت کشتی به پایان رسید به فرمان خداوند از هر حیوانی یک جفت به داخل کشتی برد الاغ از کشتی بیرون ماند هر چه نوح او را وادار کرد سوار نمی شد نوح خشمگین شد و گفت: سوار شو ای شیطان! شیطان این سخن نوح را شنید و خود را در پی الاغ آویزان کرد و داخل کشتی شد کشتی به حرکت درآمده بود چشمان نوح در حالی به شیطان افتاد که به صدر کشتی نشسته بود پرسید: چه کسی به تو اجازه سوار شدن داد؟ گفت: مگر تو نگفتی سوار شو ای شیطان... ای نوح تو بر من حقی داری و بر من نیکی کرده ای می خواهم آن را جبران کنم نوح پرسید آن خدمت چه بوده است؟

شیطان : تو دعا کردی قومت به یک ساعت هلاک شوند اگر تو این دعا را نمی کردی من حیران می ماندم از این که چگونه و با چه وسیله ای آن ها را گمراه و منحرف سازم و تو این زحمت مرا کم کردی، خداوند به نوح وحی کرد که سخن شیطان را گوش کن. نوح به شیطان گفت: آنچه را می خواستی بگویی بگو: تو را از چند خصلت نهی می کنم:

 اول این که از کبر پرهیز کن زیرا اولین گناهی که نسبت به خداوند انجام شد همین کبر بود چون پروردگار مرا مامور به سجده آدم کرد تکبر ورزیدم و از عالم ملکوت خارج شدم.

تکبّر عبارت است از حالتی که انسان خود را بالاتر از دیگری ببیند و اعتقاد برتری خود را بر غیر داشته باشد. و فرق این با عجب، آن است که: انسان خود را شخصی بداند، و خودپسند باشد، اگر چه پای کسی دیگر در میان نباشد، ولی در کبر، باید پای غیر نیز در میان آید تا خود را از آن برتر داند و بالاتر بیند. و این کبر، صفتی است در نفس و باطن. و از برای این صفت، در ظاهر، آثار و ثمراتی است که اظهار آن آثار را تکبّر گویند.

و آن آثاری است که باعث حقیر شمردن دیگری و برتری بر آن گردد، مانند:

خودداری کردن از همنشینی با او، یا هم خوراکی با او، یا امتناع در پهلو نشستن با او، یا رفاقت او، و انتظار سلام کردن و توقّع ایستادن او، و پیش افتادن از او در راه رفتن، و تقدّم بر او در نشستن، و توجهی با او در سخن گفتن، و به حقارت با او سخن گفتن، و پند و موعظه او را ارزش دانستن، و امثال این‏ها.

و از جمله آثار کبر است با ناز و آهسته و دامن کشان راه رفتن. و بعضی از این افعال گاهی از حسد و کینه و ریا نیز نسبت به بعضی صادر می‏شود، اگر چه انسان خود را از او بالاتر هم نداند.

حرص و طمع ورزی با تعریف و توصیف فوق از دیدگاه دین اسلام، دو خصیصه زشت و حالت نفسانیه قبیح و فساد آور و ضد ارزش‎های قرآنی و اسلامی هستند، چنانکه ضد ارزش‎های اخلاقی و انسانی نیز است که در روایات اسلامی و تعالیم دینی و اصول اخلاقی اسلام، این دو صفت ناپسند، به سختی محکوم و مذمت و نکوهش شده وعواقب ناخوشایند و خطرناک و نتایج تلخ و زیانبار آن گوشزد و بیان گردیده است

و بدان که: کبر از بزرگترین صفات رذیله است، و آفت آن بسیار، و گزند آن بی‏شمار است. چه بسیاراند از خواص و عوام که به واسطه این مرض به هلاکت رسیده‏اند. و چه بسا بزرگان دوران، که به این سبب گرفتار دام شقاوت گشته‏اند. حجاب بزرگی است که انسان را را از رسیدن به مرتبه فیوضات، و پرده‏ای است بزرگتر برای انسان که مانع می شود مشاهده جمال سعادات، زیرا که: این صفت، مانع می‏گردد از کسب اخلاق حسنه. چون به واسطه این صفت، انسان بر خود بزرگی می‏بیند، که او را از تواضع و بردباری، و قبول نصیحت، و ترک حسد و غیبت و امثال این‏ها منع می‏کند. بلکه هیچ اخلاق بدی نیست مگر اینکه صاحب تکبّر محتاج به آن است به جهت محافظت عزّت و بزرگی خود. و هیچ صفت نیکی نیست مگر اینکه از آن عاجز است به سبب ترس از فوت برتری خود. و از این جهت آیات و اخبار در مذمت و انکار بر آن خارج از حد شمارش و یاد آوری است.

خدای - تعالی - می‏فرماید: «یَطْبَعُ اللَّهُ عَلی کُلِّ قَلْبٍ مُتَکَبِّرٍ جَبَّارٍ» (40: 35) خلاصه معنی آنکه:زنگ و چرک می‏فرستد خدا بر هر دل متکبری.

و می‏فرماید: «انَّهُ لا یُحِبُّ الْمُسْتَکْبِرینَ» (16: 23) یعنی: «به درستی که خدا دوست ندارد تکبر کنندگان را».

و دیگر می‏فرماید: «سَأَصْرِفُ عَنْ آیاتِیَ الَّذینَ یَتَکَبَّروُنَ» (7: 146) یعنی: «بزودی بر می گردانم از آیات خود، روی کسانی را که تکبر می‏ورزند».

و باز می‏فرماید: «ادْخُلُوا أَبْوابَ جَهَنَّمَ خالِدینَ فیها فَبِئْسَ مَثْوی الْمُتَکَبِّرینَ» (40: 76) یعنی: «داخل شوید در درهای جهنم، در حالتی که مخلّد خواهید بود در آن، پس بد مقامی است مقام تکبر کنندگان»

 

متکبرین در روز قیامت

حضرت پیغمبر - صلّی اللّه علیه و آله - فرمودند که: «داخل بهشت نمی‏شود هر که به قدر یک دانه خردل کبر در دل او باشد. و هر که خود را بزرگ شمارد و تکبر کند در راه رفتن، ملاقات خواهد کرد پروردگار را در حالتی که بر او غضبناک باشد» و فرمودند که: «خداوند عالم فرموده: کبریا و بزرگی شایسته من است، و عظمت و برتری سزاوار من، هر که خواهد در یکی از این‏ها با من برابری کند او را به جهنم خواهم افکند» و فرمودند که: «در روز قیامت از آتش جهنم گردنی بیرون خواهد آمد که دو گوش داشته باشد و دو چشم و یک زبان، و خواهد گفت که: من موکل به سه طایفه هستم:

قیامت

1- متکبرین.     2- کسانی که با خدا، خدای دیگری را خوانده‏اند. 3- کسانی که صورت، نقش می‏کرده‏اند» و فرمودند که: «سه نفرند که خدای - تعالی - در روز قیامت با ایشان سخن نخواهد فرمود، و عمل ایشان را پاک نخواهد ساخت، و عذاب دردناک از برای ایشان خواهد بود: پیر زناکار، و پادشاه ستمگر، و متکبر بی‏خبر»

دوم این که از حرص دوری کنم زیرا خداوند تمام بهشت را برای پدرت آدم مباح گردانید و فقط او را از یک درخت نهی کرد اما حرص آدم او را واداشت تا از آن درخت بخورد و دید آنچه باید ببیند.

"حرص و طمع" عبارت است از توقع بی‏جا و اشتیاق بی حد و حصر داشتن، آزمندی، زیاده‏خواهی و افزون طلبی، بسیار خواستن، در پی آرزوهای طویل و دست نیافتنی و نامناسب بودن، انتظار ناپسند و بی مورد و خواسته‎های ناحق و روحیه سیری ناپذیر داشتن، از روی هوا و هوس و شهوت و طغیان دنبال چیزی رفتن و دل بستن بیهوده به آن، تمایل ناصحیح و رغبت شدید و علاقه نابجا و مفرط نشان دادن خصوصاً به اموال، مادیات، متاع‎های دنیوی و سرمایه‏های عمومی و بیت المال و تجاوز به حقوق و اموال دیگران، مال و ثروت اندوزی و نیز به معنای مقام پرستی، ریاست طلبی و میل و هواپرستی و شهوت گرایی و مادیگری آمده است.

حرص و طمع ورزی با تعریف و توصیف فوق از دیدگاه دین اسلام، دو خصیصه زشت و حالت نفسانیه قبیح و فساد آور و ضد ارزش‎های قرآنی و اسلامی هستند، چنانکه ضد ارزش‎های اخلاقی و انسانی نیز است که در روایات اسلامی و تعالیم دینی و اصول اخلاقی اسلام، این دو صفت ناپسند، به سختی محکوم و مذمت و نکوهش شده و عواقب ناخوشایند و خطرناک و نتایج تلخ و زیانبار آن گوشزد و بیان گردیده است.

در روایات داریم حریص فقیر است ولو بیشترین امکانات را داشته باشد.

امام سجاد (علیه السلام) در صحیفه سجادیه از 44 صفت رذیله به خدا پناه برده است که اولین صفت حرص است.

میل طبیعی میان دو جنس مخالف، در شرایط خاص( مثل خلوت) به شدت تحریک می شود و احتمال وقوع گناه، بسیار زیاد می گردد که باید از آن پرهیز کرد. در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و زلیخا، خلوتی که به واسطه ی شیطنت زلیخا به وجود آمد، سبب ایجاد زمینه ی گناه و فوران میل جنسی زلیخا شد

ایشان می فرماید:

خداوندا به تو پناه می برم از هیجان حرص و طمع

انواع مختلفی از حرص وجود دارد: انواع رذیله آن شامل حرص به شهوت،حرص به مال و ثروت و قدرت و ...   و انواع خوب آن شامل حرص به علم، حرص به عبادت و نماز.

سوم این که هیچ گاه با زنی بیگانه و نامحرم تنها مباش، مگر این که سوم شخصی در آن جا باشد.

از جمله مواردی که باید در خصوص ارتباط با نامحرم، به آن توجه داشت این است که از تنها شدن و خلوت کردن با نامحرم، بپرهیزیم.

میل طبیعی میان دو جنس مخالف، در شرایط خاص( مثل خلوت) به شدت تحریک می شود و احتمال وقوع گناه، بسیار زیاد می گردد که باید از آن پرهیز کرد.

در داستان حضرت یوسف (علیه السلام) و زلیخا، خلوتی که به واسطه ی شیطنت زلیخا به وجود آمد، سبب ایجاد زمینه ی گناه و فوران میل جنسی زلیخا شد. (سوره یوسف/آیه 23)

برخی تفاسیر از همین آیه، چنین برداشت کرده اند که حضور زن و مرد نامحرم، در یک محیط دربسته، سبب ایجاد زمینه ی گناه می شود. (تفسیر نور)

در روایات هم از چنین خلوتی، نهی شده است.

به عنوان نمونه؛ امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: «اگر مرد و زن نامحرم در یک مکان خلوت کنند، شیطان، سوّمی آنها خواهد بود.» (من لا یحضره الفقیه، ج 3 ،ص 252)

نوح دانست شیطان او را سرزنش می کند او بعد از طوفان پانصد سال گریه کرد از این رو نوح لقب گرفت و پیش از آن عبدالجبار نام داشت.

                                                                                                                                       فرآوری: زهرا اجلال            

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

خلاصه ای از سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین رفیعی

سایت حوزه

اندیشه قم

سایت جنبش

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۹
مجید کمالی

حق‌الناس را جدی بگیرید!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۱۰:۰۶ ق.ظ


حق‌الناس را جدی بگیرید!

حق الناس


حق الناس حقوقی است که انسان در رابطه با دیگران باید رعایت کند و رعایت نکردن حقوق دیگران باعث گرفتاری انسان هم در دنیا و هم در قیامت می‌شود.

رعایت نکردن حق‌الناس موجب گرفتاری در دنیا و عذاب در آخرت می‌شود.

صریح ترین آیه شریفه آیه 29 از سوره مبارکه نساء است که می فرماید: «یا اَیُّها الَّذِینَ آمَنوا لا تأکلوُا اَموالَکُمْ بَینَکُمْ بِالباطِلِ اِلّا اَنْ تَکونَ تِجارَةً عَنْ تَراضٍ مِنکُمْ»ای اهل ایمان! اموال یکدیگر را از راه باطل نخورید، مگر آنکه تجارتی از روی رضایت انجام دهید.

رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمود: «مَنِ اکتَسَبَ مالاًمِنْ غَیرِ حِلِّهِ کانَ رادَّهُ اِلَی النّارِ» (اختصاص شیخ مفید ص249)هر که ثروتی از غیر حلال به دست آورد، آن ثروت، او را به آتش جهنّم رهنمود می نماید.

 

3 نوع حق با عناوین حق‌الناس، حق الله و حق نفس

حق‌الناس حقوقی که انسان در رابطه با دیگران باید رعایت کند، حق‌الله حقوقی که انسان در رابطه با خداوند باید رعایت کند مانند انجام عبادات و برخی از مسائل که خداوند ما را از آن نهی کرده است. مثلا خداوند امر فرموده که ما نماز بخوانیم و این جزء حقوق خداوند است و حق‌النفس هر چیزی که به نفس انسان ضرر برساند ظلم است بر نفس، مثلا استعمال دخانیات که برای سلامتی ضرر دارد.

در میان این سه حقوق بنا بر آیات و روایات حق‌الناس مهمتر است.

امام علی (علیه السلام) می‌فرمایند: «خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داد و کسی که حقوق بندگان را رعایت کند حقوق خدا را نیز رعایت خواهد کرد.»

پیش فرض رعایت حق‌الله رعایت کردن حق‌الناس است و رعایت نکردن حقوق دیگران باعث گرفتاری انسان در قیامت می‌شود حتی اگر انسان صالح‌ترین انسان‌ها باشد باز این گرفتاری وجود دارد.

در حدیث داریم که با اولین قطره خون شهید همه گناهانش بخشیده می‌شود غیر از حقوق مردم و این نشان دهنده اهمیت حق دیگران است که حتی با شهادت که بالاترین فضیلت ممکن هست گناه ظلم بر حق دیگران بخشیده نمی‌شود

موارد حق الناس

موارد زیادی در مورد حق‌الناس بیان شده مانند احترام به جان و مال مردم به این معنا که به جان و مال مردم ضرر نرسانیم و کاری نکنیم که ضرری به جان مردم وارد شود یا دیگران از رفتار ما آسیب ببینند مثلا سیگار کشیدن در محیط جمعی ضرر رساندن به جان مردم است.

احترام به آبروی مردم هم از موارد حق‌الناس است یعنی انسان به گونه‌ای رفتار کند که آبروی دیگران از دست و زبان انسان محفوظ بماند، کاری نکنیم که حرمت دیگران شکسته شود و آبروی دیگران نزد مردم پایین بیاید. بنابراین باید از هر کاری که باعث هتک حرمت دیگران می‌شود پرهیز کرد مانند پرهیز از غیبت کردن، پرهیز از دروغ بستن به دیگران یعنی کسی کاری را انجام نداده، گناهی نکرده اما ما به دروغ او را متهم به آن کار کنیم. تهمت زدن به دیگران، افشاگری اسرار دیگران چون به هر صورت ممکن است انسان مسائل مخفی و اسرار گونه‌ای داشته باشد که نمی‌خواهد کسی از آنها با خبر شود، برملا کردن این اسرار سبب آبرو ریختن آنها می‌شود.

از موارد دیگر حق‌الناس احترام به حق بهره‌مندی مردم است یعنی به گونه‌ای رفتار کنیم که همه انسان‌ها به آن حقوق مشترکشان برسند و رفتار ما به گونه‌ای نباشد که خدایی نکرده بعضی از انسان‌ها از حقوق خودشان باز بمانند یعنی مانع ایجاد کنیم برای آنها در رسیدن به حقشان، به طور مثال در مسائل استخدامی مثلا برای یک شغل پنج نفر نیاز هست و مثلا 100 نفر ثبت نام کرده‌اند در اینجا اعمال نفوذ و به تعبیر امروزی پارتی بازی سبب ضایع شدن حقی از افراد می‌شود و این از مصادیق ظلم بر دیگران حساب می‌شود و رعایت نکردن حق‌الناس.

گناه

تبعات و آثار رعایت کردن حق‌الناس

رعایت کردن حق‌الناس آثار و تبعاتی برای انسان دارد در حدیث آمده است تمام گناهان انسان با توبه بخشیده می‌شوند غیر از حق‌الناس یعنی کسانی که حق دیگران بر گردن آنها مانده است جز با ادای حق دیگران یا رضایت گرفتن از آن اشخاص گناهان بخشوده نمی‌شود. حتی اگر انسان روزه‌های زیاد بگیرد یا تمام عمرش نماز شب بخواند ، هیچ تاثیری در گناه ظلم بر دیگران ندارد.

در حدیث داریم که با اولین قطره خون شهید همه گناهانش بخشیده می‌شود غیر از حقوق مردم و این نشان دهنده اهمیت حق دیگران است که حتی با شهادت که بالاترین فضیلت ممکن هست گناه ظلم بر حق دیگران بخشیده نمی‌شود.

ظلم در حق مردم از مواردی است که انسان در همین دنیا آثار شومش را در قالب انواع بلاها و بیماری‌ها و گرفتاری‌های زندگی خواهد دید و در واقع ظلم به دیگران و رعایت نکردن حقوق مردم، هم در این دنیا ما را گرفتار بلا خواهد کرد و هم در آخرت به عذاب الهی دچار خواهد نمود.

 

آیا فردی که مرتکب گناهان زیادی اعم ازحق الله و حق الناس شده راهی برای توبه دارد؟

گناه و معصیت، مانند لجن زار متعفنی است که انسان، هر چه بیشتر در آن فرو می رود، خود را به نابودی نزدیک می کند، اما توبه و تصمیم جدی انسان به ترک گناه حرکت به سوی نجات و خود یک پیروزی بزرگ است که درهای رحمت الهی را به روی انسان می گشاید. کسی که به این مرحله (توبه) رسیده به پیروزی بزرگی دست یافته است، و باید سعی کند انگیزه خود را برای مبارزه با گناه، قوی تر نماید، و برای همیشه این حالت را در خود حفظ کند.

از موارد دیگر حق‌الناس احترام به حق بهره‌مندی مردم است یعنی به گونه‌ای رفتار کنیم که همه انسان‌ها به آن حقوق مشترکشان برسند و رفتار ما به گونه‌ای نباشد که خدایی نکرده بعضی از انسان‌ها از حقوق خودشان باز بمانند یعنی مانع ایجاد کنیم برای آنها در رسیدن به حقشان، به طور مثال در مسائل استخدامی مثلا برای یک شغل پنج نفر نیاز هست و مثلا 100 نفر ثبت نام کرده‌اند در اینجا اعمال نفوذ و به تعبیر امروزی پارتی بازی سبب ضایع شدن حقی از افراد می‌شود و این از مصادیق ظلم بر دیگران حساب می‌شود و رعایت نکردن حق‌الناس

نکته بسیار مهم در این راه، استعانت از لطف و عنایتی است که خداوند نسبت به توبه کنندگان دارد؛ زیراتوبه واقعی همه مبغوضیت های گناه و عقوبات اخروی و آثار منفی آنرا در پیشگاه خداوند از بین می برد، همانطوریکه خداوند فرموده است: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است.» [زمر،53، قُلْ یا عِبادِیَ الَّذینَ أَسْرَفُوا عَلى‏ أَنْفُسِهِمْ لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمیعاً إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ.]  

البته تمام سعی شیطان این است تا با ایجاد وسوسه و یأس موجبات دوری بندگان صالح را از خداوند متعال، مهربان و بخشنده فراهم نموده و آنها را چنان غرق در گناه و معصیت نماید که از رحمت و هدایت خداوند دور شوند. در حالی که خداوند همه بندگانش حتی گناه کاران و ظالمان را نیز دوست دارد. و خواهان هدایت و سعادت آنان است. البته از اعمال و کارهای ناشایست آنان بیزار است به همین جهت بهترین و عزیز ترین بندگان خود یعنی انبیاء و ائمه(علیه السلام) را برای راهنمایی هدایت آنان فرستاده و به همین دلیل است که دراین زمان یکی از عزیزترین اولیاء خود یعنی حضرت مهدی (عج) را زنده و در حال غیبت نگه داشته تا بتواند فارغ از مکر و توطئه دشمنان از طریق نائبان و نمایندگان خود آنان را در یافتن مسیر هدایت یاری رساند پس هیچ گناه کاری در هیچ شرایطی هر چند گناهان او زیاد باشد حق ندارد از رحمت پرودگار مأیوس باشد. چرا که یأس از رحمت خداوند ، سوء ظن به او و بزرگ ترین گناه است.

امید به رحمت پرودگار و ندامت و پشیمانی از گناهان و در نهایت توبه واقعی و خالصانه گامی مهم به سوی محبوب خدا شدن و راهی است هموار به سوی هدایت، که شیطان از آن نگران و ناراحت است.

فرآوری: زهرا اجلال             

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


منابع:

افکارنیوز؛ حجت‌الاسلام والمسلمین علی‌اصغر بسطامی

پرسمان

اسلام کوئیست

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۰۶
مجید کمالی

در محیط گناه چه کنیم؟

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۴ ق.ظ


در محیط گناه چه کنیم؟


امام صادق (علیه السلام) می فرمایند: سزاوار نیست در مجلسی که گناه می شود و از شما کاری بر نمی‌آید حضور داشته باشید.


گناه

همه ما تاکنون در اجتماع افرادی را دیده ایم که بی موالاتی می کنند و مرتکب گناه می شوند. خود شما در جمعی حضور دارید و فردی یا افرادی مرتکب گناهی می شوند چه کار می کنید؟

به او تذکر می دهید یا خودتان را به دردسر نمی اندازید؟ تلاش می کنید شرائط را تغییر دهید و فضای گناه را از بین ببرید یا خیر منتظر می شوید شخص دیگری دست به کار شود؟ یا اصلا مجلس را ترک می کنید؟

امام صادق(علیه السلام) می فرمایند: سزاوار نیست در مجلسی که گناه می شود و از شما کاری بر نمی آید حضور داشته باشید.

عَلِیُّ بْنُ إِبْرَاهِیمَ عَنْ أَبِیهِ عَنِ ابْنِ أَبِی عُمَیْرٍ عَنْ أَبِی زِیَادٍ النَّهْدِیِّ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ صَالِحٍ‏عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: لَا یَنْبَغِی‏ لِلْمُۆْمِنِ‏ أَنْ یَجْلِسَ مَجْلِساً یُعْصَى اللَّهُ فِیهِ وَ لَا یَقْدِرُ عَلَى تَغْیِیرِهِ. (الکافی (ط - الإسلامیة) ج‏2 - 374 - باب مجالسة أهل المعاصی ... ص: 374)

امیر(علیه السلام) در جایی دیگر فرمودند: «مُجَالَسَةُ أهْلِ الْهَوَی مَنْسَاةٌ ‌لِلإِیمَانِ ومَحْضَرَةٌ لِلّشَیطان» ؛همنشینی با هوسرانان باعث از یاد رفتن ایمان و حاضر شدن شیطان است. (نهج البلاغه، خطبه 86)

پس لازم است تغییر ایجاد کنیم و اگر نتوانستیم آن جمع جای ما نیست.

 

مراقب دوستانی که انتخاب می کنیم باشیم!

در قرآن کریم از زبان افراد منحرف که گرفتار عذاب دوزخند، چنین بیان شده است: «کاش فلانی را دوست _خود_ نگرفته بودم.» که این آیه هشداری جدّی است برای مردم، تا در دام دوستان ناباب گرفتار نشوند.

اگر از زندانی‌ها، معتادان و سیگاری‌ها بپرسند که عامل گرفتاری های شما چیست؟ در جواب از دوستان ناباب شکایت می‌کنند و آنان را عامل بدبختی و گرفتاری خود می‌دانند.

به همین دلیل رسول اکرم صلی الله علیه و آله فرمودند: «هر شخص پیرو دین، آیین و آداب و رسوم دوست و همنشین خود می‌باشد.»

اثر شگفت انگیز معاشرت چه در جهت مثبتش و چه در جهت منفیش، هرگز قابل انکار نیست چنانکه در خاندان انسان‌های برگزیده نیز همیشه از همین عامل استفاده گردیده است.

از همنشینی‌ با احمق‌ و کم‌عقل‌ بپرهیز، زیرا که‌او می‌خواهد به‌ تو سود رساند، اما بر اثر حماقت‌ به‌ تو زیان‌ می‌رساند. و مبادا با آن‌ کس‌ که‌قطع‌ رحم‌ می‌کند رفاقت‌ کنی‌، زیرا من‌ او را در سه‌ مورد از قرآن‌ معلون‌ِخدا یافتم‌»

یکی از سفارش هایی که لقمان به فرزندش می کند این است که: فرزندم! دو چیز را در دنیا رعایت کن تا اهل آخرت شوی:

که یکی از آن دو چیز آن است که همنشین خوب پیدا کن، تا تو را اهل آخرت کند. چون اگر همنشین شر پیدا کردی، نشستن با او، تو را اهل جهنم می‌کند. یعنی اصلاً نفس او، اثرگذار خواهد بود.

کَانُواْ لاَ یَتَنَاهَوْنَ عَن مُّنکَرٍ فَعَلُوهُ لَبِئْسَ مَا کَانُواْ یَفْعَلُونَ (79) تَرَى کَثِیرًا مِّنْهُمْ یَتَوَلَّوْنَ الَّذِینَ کَفَرُواْ لَبِئْسَ مَا قَدَّمَتْ لَهُمْ أَنفُسُهُمْ أَن سَخِطَ اللّهُ عَلَیْهِمْ و َفِی الْعَذَابِ هُمْ خَالِدُونَ( 79-80 : مائده)‌

از کار زشتی‌ که‌ مرتکب‌ می‌شدند یکدیگر را بازنمی‌داشتند. راستی‌ چه‌ بدبود آنچه‌ می‌کردند. بسیاری‌ از آنان‌ را می‌بینی‌ که‌ با کسانی‌ که‌ کفر ورزیده‌اند دوستی‌ می‌کنند. راستی‌ چه‌ بد است‌ آنچه‌ برای‌ خود پیش‌ فرستادند که‌]در نتیجه‌[ خداوند بر ایشان‌ خشم‌ گرفت‌، و پیوسته‌ در عذاب‌ می‌مانند. گرچه‌ دوستی‌ با مردم‌ امری‌ فطری‌ و درونی‌ و روحی‌ است‌ و در حدیثی‌ از رسول‌خدا (صلی الله علیه وآله)است‌ که‌ «التَّوَدُّدُ اِلَی‌ النّاس‌ِ نِصف‌ُ العَقل‌ِ» (دوستی‌ با مردم‌ نیمی‌ از خرد وخردمندی‌ است‌)، اما حدود و ثغوری‌ برای‌ آن‌ وضع‌ شده‌ است‌.

امر به معروف

در حدیثی‌ از امام باقر علیه السلام است‌ که‌ به‌ مردی‌ به‌ نام‌ صالح‌ فرمودند: «یا صالِح‌ُ اِتَّبِع‌ مَن‌ یُبکیک‌َ وَ هُوَ لَک‌َ ناصِح‌ٌوَ لاتَتَّبِـع‌ مَن‌ یُضحِکُک‌َ وَ هُوَ لَک‌َ غاش‌ٌّ وَ سَتَرِدون‌َ عَلَی‌ اللهِ جَمیعاً فَتَعلَمُون‌َ» ؛ ‌ای‌ صالح‌، از کسی‌ که‌ تو را می‌گریاند و اندرزت‌ می‌دهد پیروی‌ کن‌ و از آن‌ که‌ تو را می‌خنداند و فریبت‌می‌دهد پیروی‌ مکن‌ و به‌ زودی‌ همگی‌ شما بر خدا درآیید و بدانید.

اهل‌ ایمان‌، به‌ واسطة‌ عمل‌ به‌ فرایض‌ دینی‌ و احکام‌ الهی‌، اهل‌ امر به‌ معروف‌ و نهی‌ از منکرند، اهل‌ توصیه‌ به‌ حق‌ و صبرند، و اهل‌ خیرخواهی‌ برای‌ امور دین‌ و دنیای‌ دیگران‌.از این‌ رو امام‌(علیه السلام) در این‌ حدیث‌ شریف‌ ملاکی‌ کلی‌ ارائه‌ داده‌اند و آن‌ اینکه‌ کسی‌ که‌ تو را اندرز می‌گوید و بر اساس‌ حق‌ و حقیقت‌ نواقص‌ و کمبودهایت‌ را گوشزد می‌کند شایستة‌دوستی‌ و همنشینی‌ است‌، نه‌ کسی‌ که‌ تو را در غفلت‌ و خواب‌ و بی‌خبری‌ می‌خواهد.

همسو با همین‌ روایت‌ است‌ حدیثی‌ که‌ از امام‌ صادق(علیه السلام) رسیده‌: «اَحَب‌ُّ اِخوانی‌ اِلَی‌َّ مَن‌اَهدی‌' اِلَی‌َّ عُیُوبی‌» (محبوب‌ترین‌ برادرانم‌ نزد من‌ کسی‌ است‌ که‌ عیوبم‌ را به‌ من‌ هدیه‌دهد). این‌ یک‌ معیار کلی‌ است‌ برای‌ تعیین‌ دوست‌ و همنشین‌.

امام‌ باقر(علیه السلام) فرمودند: «پدرم‌ علی‌ بن‌ الحسین به‌ من‌ فرمودند: ' ای‌ پسرم‌، در نظرداشته‌ باش‌ که‌ با پنج‌ کس‌ همنشین‌ نشوی‌ و با آنها در راهی‌ گفتگو و رفاقت‌ نکنی‌.` گفتم‌: 'پدرجان‌، آنها کیان‌اند؟ به‌ من‌ معرفی‌ کنید : "

فرمودند: زنهار، مبادا با دروغگو همنشین‌ شوی‌، زیرا که‌ او به‌ منزلة‌ سرابی‌ است‌ که‌ دور را در نظرت‌ نزدیک‌ و نزدیک‌ را برایت‌ دور جلوه‌ می‌دهد.

در حدیثی‌ از امام باقر علیه السلام است‌ که‌ به‌ مردی‌ به‌ نام‌ صالح‌ فرمودند: «یا صالِح‌ُ اِتَّبِع‌ مَن‌ یُبکیک‌َ وَ هُوَ لَک‌َ ناصِح‌ٌوَ لاتَتَّبِـع‌ مَن‌ یُضحِکُک‌َ وَ هُوَ لَک‌َ غاش‌ٌّ وَ سَتَرِدون‌َ عَلَی‌ اللهِ جَمیعاً فَتَعلَمُون‌َ» (ای‌ صالح‌، ازکسی‌ که‌ تو را می‌گریاند و اندرزت‌ می‌دهد پیروی‌ کن‌ و از آن‌ که‌ تو را می‌خنداند و فریبت‌می‌دهد پیروی‌ مکن‌ و به‌ زودی‌ همگی‌ شما بر خدا درآیید و بدانید)

زنهار از همنشینی‌ با فاسق‌ و گناهکار]ی‌ که‌ از گناه‌ باکی‌ ندارد[، زیرا او تو را به‌ لقمه‌ای‌ غذایا کمتر از آن‌ بفروشد.

از همنشینی‌ با شخص‌ بخیل‌ هم‌ بپرهیز، زیرا که‌ او مال‌ خود را درشرایط‌ سخت‌ِ نیازمندی‌ات‌ از تو دریغ‌ می‌کند.

از همنشینی‌ با احمق‌ و کم‌عقل‌ بپرهیز، زیرا که‌او می‌خواهد به‌ تو سود رساند، اما بر اثر حماقت‌ به‌ تو زیان‌ می‌رساند. و مبادا با آن‌ کس‌ که‌قطع‌ رحم‌ می‌کند رفاقت‌ کنی‌، زیرا من‌ او را در سه‌ مورد از قرآن‌ معلون ‌ِخدا یافتم‌.»

«ابوهاشم‌ جعفری‌، از شاگردان‌ و اصحاب‌ برجسته اهل‌ بیت‌:، می‌گوید: ' امام‌ رضا(علیه السلام) به‌ من‌ فرمودند: چرا تو را در نزد عبدالرحمن‌ بن‌ یعقوب‌ دیدم‌؟` گفتم‌: ' او دایی‌ من‌ است‌.`حضرت‌ فرمودند: ' او درباره‌ خدا حرف‌ سنگین‌ و بزرگی‌ می‌زند. خدا راتجسم‌ می‌کند، در حالی‌ که‌ خدا توصیف‌ جسمانی‌ نمی‌شود. یا با او باش‌ و ما را ترک‌گوی‌ یا با ما باش‌ و از او جدا شود.

`ابوهاشم‌ می‌گوید: 'به‌ امام‌ عرض‌ کردم‌: او هر چه ‌می‌خواهد بگوید. به‌ من‌ که‌ ربطی‌ پیدا نمی‌کند و زیانی‌ نمی‌رساند. من‌ به‌ گفتار او عقیده ‌ندارم‌.`امام‌ فرمودند: ' آیا نمی‌ترسی‌ بلا و عذابی‌ که‌ بر او فرود آید به‌ تو نیز اصابت‌ کند؟

آیا سرگذشت‌ آن‌ شخصی‌ را که‌ از یاران‌ موسی‌(علیه السلام) بود، اما پدرش‌ از اصحاب‌ فرعون‌ بود را نشنیده‌ای‌؟ آنجا که‌ وقتی‌ لشکر فرعون‌ به‌ کنار دریا رسید، آن‌ پسر از لشکر موسی‌(علیه السلام) جدا شد و نزد پدر رفت‌ تا او را نصیحت‌ کند و از فرعونیان‌ جدا سازد... در آن‌ حال‌ ناگهان‌ عذاب‌ الهی‌ رسید و لشکر فرعون‌ غرِ شدند. آن‌ پدر و پسر هم‌ که‌ در کنار لشکر فرعون‌ بودند غرِق شدند. خبر به‌ گوش‌ موسی‌(علیه السلام) رسید. فرمود: آن‌ پسر در رحمت‌ خداست‌،ولی‌ وقتی‌ که‌ عذاب‌ فرا رسد از آن‌ که‌ نزدیک‌ گنهکار است‌ دفاعی‌ نمی‌شود.»

فرآوری: زهرا اجلال

بخش قرآن تبیان  


منابع:

رادیو قرآن

بیانات آیت الله حق شناس، فارس

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۴
مجید کمالی

کسانی که توسط 70پیامبر لعنت شده‌اند!

چهارشنبه, ۱۵ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۲ ق.ظ


سقط جنین و چهار وعده حتمی خداوند!


از مسائل مهمی که در دنیای مدرن امروز به یکی از بزرگترین معضلات تبدیل شده است، مساله سقط جنین و کشتن فرزندانی است که می توانند فرصتی برای زندگی داشته باشند که این مساله به عنوان تهدیدی مهم برای مدرن بودن انسان قرن بیست و یکم مطرح می شود و شخصیت و تفکر او را به تفکری جاهلی تبدیل کرده است...


سقط

زندگی در قرن بیست و یکم، کمی عجیب و غریب به نظر می رسد، از طرفی مدرنیته را می توان در تمام ابعاد زندگی انسان مشاهده کرد، از اخلاق و رفتار و سبک زندگی و صنعت همه و همه دستخوش مدرنیته قرار گرفته اند و از طرفی نیز صنعت و تکنولوژی زندگی آدمی را به کلی متحول کرده است، اما آنچه عجیب و غریب به نظر می رسد این است که انسانی که در قرن بیست و یکم زندگی می کند و ادعای مدرن بودن دارد، هنوز مدرن نشده است و جاهلیت در رفتار و کردار او به وضوح دیده می شود.

جاهلیتی که هم در برخی از مردان بروز و ظهور دارد و هم در برخی از زنان جلوه گری می کند و مدرن بودن آنها را زیر سوال می برد. که در این مقاله به یکی از ابعاد این جاهلیت مدرن اشاره می کنیم.

از مسائل مهمی که در دنیای مدرن امروز به یکی از بزرگترین معضلات تبدیل شده است، مساله سقط جنین و کشتن فرزندانی است که می توانند فرصتی برای زندگی داشته باشند که این مساله به عنوان تهدیدی مهم برای مدرن بودن انسان قرن بیست و یکم مطرح می شود و شخصیت و تفکر او را به تفکری جاهلی تبدیل کرده است، چرا که خداوند متعال در آیات متعددی به اعراب زمان رسول خدا و به تبع آن به تمام انسان ها دستور اکید داده است که از کشتن فرزندان خود چه آنهایی که هنوز در رحم مادر هستند و چه فرزندانی که متولد شده اند و تنها جرم آنها مسئله جنسیت است، خودداری کنند.

مسئله سقط جنین در سال های اخیر در کشور ما به یکی از معضلات مهم تبدیل شده است و آمار تکان دهنده ای از رسانه های مختلف پیرامون آن منتشر می شود که نیازمند بررسی جدی و دقیق توسط مسئولان است.

پیرامون این مسئله در موضوعات مختلف  از جمله احکام و حقوق و اقتصاد و ... مطالب و مقالات متعددی به رشته تحریر در آمده است، اما آنچه مورد توجه این مقاله است، بررسی این مسئله از حوزه اخلاق است که با نگاه اخلاقی به بررسی این مسئله می پردازیم.

خداوند متعال در آیات قرآن مجید به بررسی عواملی که سبب کشته شدن جنین توسط پدر و مادر  می شود، پرداخته است و با پاسخ به همه آنها و ضمانت های محکم و وعده های حتمی از همه مادران خواسته است تا از ارتکاب این عمل خود داری کنند، چرا که در آیات الهی برای ارتکاب این گناه بزرگ عواملی بیان شده است که برخی از آنها عبارت است از:

1- ترس از مسائل اقتصادی خانواده

2- ترس از مسائل اقتصادی فرزند

3- ترس از آینده اقتصادی فرزند

4- ترس از عاقبت به خیری فرزند

در نهایت برخی به دلیل ترس از انحراف و کج روی فرزند خود در آینده یا به هیچ وجه فرزندی نمی خواهند و یا اگر صاحب فرزندی شوند مرتکب عمل زشت و ناروای سقط جنین می شوند که در پاسخ به این دلیل نیز باید گفت که ترس از آینده فرزندان به هیچ وجه مجوزی برای سقط جنین و گرفتن حق حیات از آنها نخواهد شد،چرا که تنها وظیفه پدر و مادر به کار گرفتن تمام هم و غم خود برای تربیت فرزندان صالح است که توجه به این مسئله از قبل از تولد تا بعد از آن ادامه دارد

و ریشه تمام این امور را می توان در این آیه شریفه خلاصه کرد که افرادی که مرتکب این گناه می شوند به وعده های شیطان بیشتر از وعده های خداوند اعتقاد و باور دارند و این اعتقاد و باور پایه های زندگی آنان را ویران کرده است:

«الشَّیْطانُ یَعِدُکُمُ الْفَقْرَ وَ یَأْمُرُکُمْ بِالْفَحْشاءِ وَ اللَّهُ یَعِدُکُمْ مَغْفِرَةً مِنْهُ وَ فَضْلاً وَ اللَّهُ واسِعٌ عَلیم:شیطان شما را از تهیدستى بیم مى‏دهد و شما را به زشتى وامى‏دارد؛ و[لى‏] خداوند از جانب خود به شما وعده آمرزش و بخشش مى‏دهد، و خداوند گشایشگر داناست.»[البقرة :  268]

در این قسمت به پاسخ های زیبای خداوند متعال به عواملی که برای سقط جنین متصور است می پردازیم، خداوند متعال در پاسخ به سوالات فوق می فرماید:

1- اگر دلیل شما برای کشتن فرزندتان ترس از اقتصاد خانواده است،بدین معنا که ما در تامین نیاز ها و هزینه های زندگی خود مانده ایم و در صورت اضافه شدن فرد دیگری باید از خواسته های خود بکاهیم تا بتوانیم نیازهای فرد جدید الورود را تامین کنیم ،من ضمانت می کنم که موقعیت اقتصادی شما بهتر از قبل خواهد شد:

«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ مِنْ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُکُمْ وَ إِیَّاهُم:و فرزندان خود را از بیم تنگدستى مکشید؛ ما شما و آنان را روزى مى‏رسانیم»[الأنعام :151]

2-اگر دلیل شما برای کشتن فرزندتان،ترس از تامین هزینه های فرزند است، بدین معنا که در شرائط حاضر قادر به تامین نیازها و هزینه های خود و همسرتان هستید، اما توان تامین هزینه های یک فرزند را ندارید، من ضمانت می کنم که مدار زندگی شما به گونه ای رقم بخورد که هزینه های فرزندتان نیز به خوبی هرچه تمام تر تامین شود:

سقط جنین

«وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبیرا:و از بیم تنگدستى فرزندان خود را مکشید. ماییم که به آنها و شما روزى مى‏بخشیم. آرى، کشتن آنان همواره خطایى بزرگ است.»[الإسراء: 31]

3- برخی از افراد به دلیل شرائط بد جامعه و بی عدالتی هایی که ممکن است پس از مرگ آنها دامن گیر فرزندان آنها شود از داشتن فرزند خودداری کرده و در صورت داشتن فرزند در صدد سقط آن اقدام می کنند که در این زمینه نیز خداوند متعال یک راهکار بسیار زیبا را بیان می کند، تا آینده اقتصادی فرزندان نیز کاملا بیمه شود:

«وَ لْیَخْشَ الَّذینَ لَوْ تَرَکُوا مِنْ خَلْفِهِمْ ذُرِّیَّةً ضِعافاً خافُوا عَلَیْهِمْ فَلْیَتَّقُوا اللَّهَ وَ لْیَقُولُوا قَوْلاً سَدیدا:و آنان که اگر فرزندان ناتوانى از خود بر جاى بگذارند بر [آینده‏] آنان بیم دارند، باید [از ستم بر یتیمان مردم نیز] بترسند. پس باید از خدا پروا دارند و سخنى [بجا و] درست گویند.»[النساء: 9]

اگر از آینده اقتصادی فرزندان خود ترسی دارید، بهترین توصیه خداوند آن است که آینده اقتصادی فرزندانی که به هر نحو از نعمت والدین محروم شده اند را به خطر نیندازید تا در نتیجه آینده فرزندان شما نیز در امنیت باشد.

4- و در نهایت برخی به دلیل ترس از انحراف و کج روی فرزند خود در آینده یا به هیچ وجه فرزندی نمی خواهند و یا اگر صاحب فرزندی شوند مرتکب عمل زشت و ناروای سقط جنین می شوند که در پاسخ به این دلیل نیز باید گفت که ترس از آینده فرزندان به هیچ وجه مجوزی برای سقط جنین و گرفتن حق حیات از آنها نخواهد شد، چرا که تنها وظیفه پدر و مادر به کار گرفتن تمام هم و غم خود برای تربیت فرزندان صالح است که توجه به این مسئله  از قبل از تولد تا بعد از آن ادامه دارد.

مسئله سقط جنین در سال های اخیر در کشور ما به یکی از معضلات مهم تبدیل شده است و آمار تکان دهنده ای از رسانه های مختلف پیرامون آن منتشر می شود که نیازمند بررسی جدی و دقیق توسط مسئولان است

در پایان توجه به این مسئله  اهمیت دارد که سقط جنین تنها یک گناه نیست بلکه فرد با ارتکاب آن مرتکب چندین گناه خواهد شد،گناهانی از جمله:

1- قتل نفس و کشتن یک انسان بی گناه که خداوند متعال پیرامون این مسئله می فرماید:

«مِنْ أَجْلِ ذلِکَ کَتَبْنا عَلى‏ بَنی‏ إِسْرائیلَ أَنَّهُ مَنْ قَتَلَ نَفْساً بِغَیْرِ نَفْسٍ أَوْ فَسادٍ فِی الْأَرْضِ فَکَأَنَّما قَتَلَ النَّاسَ جَمیعا....:از این روى بر فرزندان اسرائیل مقرر داشتیم که هر کس کسى را -جز به قصاص قتل، یا [به کیفر] فسادى در زمین- بکشد، چنان است که گویى همه مردم را کشته باشد...»[المائدة: 32]

2-گناه سوء ظن به خداوند متعال چرا که چنین انسانی تصور می کند که خداوند متعال توان روزی دادن به او و فرزندانش را ندارد در حالی که خداوند متعال می فرماید:

«وَ کَأَیِّنْ مِنْ دَابَّةٍ لا تَحْمِلُ رِزْقَهَا اللَّهُ یَرْزُقُها وَ إِیَّاکُمْ وَ هُوَ السَّمیعُ الْعَلیم:و چه بسیار جاندارانى که نمى‏توانند متحمّل روزى خود شوند. خداست که آنها و شما را روزى مى‏دهد، و اوست شنواى دانا.»[العنکبوت: 60]

خلاصه کلام آنکه، آنچه بیشتر در مسئله سقط جنین مورد اهمیت است توجه و دغدغه های اقتصادی و ترس از آینده فرزندان است که خداوند متعال با وعده های حتمی و توصیه های طلایی خود در آیات متعددی از قرآن مجید به خوبی هر چه تمام تر آینده اقتصادی و معنوی فرزندان را مورد ضمانت قرار داده است و فقدان باور به این وعده های حتمی گناه نابخشودنی است که می تواند پایه های زندگی فردی و اجتماعی انسان را ویران کند.

امین ادریسی                 

بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۵۲
مجید کمالی