گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

آنچه که فقر ذاتی آدمی را می پوشاند

يكشنبه, ۲۶ بهمن ۱۳۹۳، ۱۰:۱۳ ق.ظ

شما مخلوقات، فقیر و محتاج به خالق و مدبر امر خود هستید، و خالق و مدبر شما غنى و حمید است.

 در دیدگاه توحیدی، هرگونه تکیه به خود منشأ و مبدأ لغزش هاست و مهم ترین حجاب بین بنده و حق تعالی آنجاست که انسان در قلب و ذهن خود، نسبت به حق تعالی حس بی نیازی داشته باشد و خود را غنی بپندارد.  آیه 15 سوره فاطر در قرآن حکیم می فرماید: "یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ / ای مردم ، همه شما به خدا نیازمندید.  اوست بی نیاز و ستودنی."  آنچه حجاب میان فقر ذاتی انسان و او است، یعنی حجاب و حائلی که نمی گذارد آدمی متوجه فقر ذاتی خود شود، سرگرم شدن در دو چیز است؛ اول آن که تندرستی و سلامتی جسم و نیرو و توان جسمانی خود را به حساب خود بگذارد و بپندارد که این توانایی الی الابد با او خواهد بود. به عبارت دیگر با این که می بیند پیران در دور و بر او می زیند و آن قدر فرتوت می شوند که طعمه مرگ می شوند اما او گمان می کند پیری و کهنسالی و مرگ فقط برای همسایه است. چنین می پندارد که مالک سلامتی و تندرستی خود است و می تواند این ملک و دارایی را برای خود نگه دارد.

 

امام  علی علیه السلام در حکمت 426 نهج البلاغه می فرمایند: "لا یَنبَغی لِلعَبدِ اَن یَثِقَ بِخَصلَتَینِ: اَلعافِیه وَ الغِنیَ بَینا تَراهُ مُعافی اِذ سَقِم؛ وَ بَینا تَراهُ غَنِیّا اِذِ افتَقَرَ / بنده را نسزد که به دو خصلت اعتماد کند: تندرستی و توانگری، زیرا در این حال که او را تندرست می بینی ناگهان بیمار شود و همین طور که او را توانگر می بینی ناگهان تهیدست گردد."



در دیدگاه توحیدی، هرگونه تکیه به خود منشأ و مبدأ لغزش هاست و مهم ترین حجاب بین بنده و حق تعالی آنجاست که انسان در قلب و ذهن خود، نسبت به حق تعالی حس بی نیازی داشته باشد و خود را غنی بپندارد.  آیه 15 سوره فاطر در قرآن حکیم می فرماید: "یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ / ای مردم ، همه شما به خدا نیازمندید.  اوست بی نیاز و ستودنی."  آنچه حجاب میان فقر ذاتی انسان و او است، یعنی حجاب و حائلی که نمی گذارد آدمی متوجه فقر ذاتی خود شود، سرگرم شدن در دو چیز است؛ اول آن که تندرستی و سلامتی جسم و نیرو و توان جسمانی خود را به حساب خود بگذارد و بپندارد که این توانایی الی الابد با او خواهد بود. به عبارت دیگر با این که می بیند پیران در دور و بر او می زیند و آن قدر فرتوت می شوند که طعمه مرگ می شوند اما او گمان می کند پیری و کهنسالی و مرگ فقط برای همسایه است. چنین می پندارد که مالک سلامتی و تندرستی خود است و می تواند این ملک و دارایی را برای خود نگه دارد.


لطف هایی که ناخوشایند جلوه می کند

بسیاری از رخدادهایی که در ذهن و ذائقه ما تلخ می نماید،  تدبیری از جانب خداست که ما از دو حجاب میان خود و خدا رهانیده شویم. خداوند در آیه 155 سوره بقره می فرماید: "وَلَنَبْلُوَنَّکُمْ بِشَیْءٍ مِّنَ الْخَوفْ وَالْجُوعِ وَنَقْصٍ مِّنَ الأَمَوَالِ وَالأنفُسِ وَالثَّمَرَاتِ وَبَشِّرِ الصَّابِرِینَ /  البته شما را به اندکی ترس و گرسنگی و بینوایی و بیماری و نقصان در محصول می آزماییم و شکیبایان را بشارت ده."



خداوند حکیم است و همه افعالی که از حکیم سر می زند موجه و معتبر است.چرا خداوند می خواهد آدمی را با ترس و گرسنگی و نقص در دارایی ها و بیماری ها بیازماید؟ ریشه این آزمایش چیزی جز لطف حق در برابر بنده نیست. اگرچه این نعمت ها در چشم مخلوق رنج و مزاحمت به نظر آید و در ذائقه او تلخ نماید، همچنان که قرآن حکیم در آیه 216 سوره بقره می فرماید: "وَعَسَى أَن تَکْرَهُواْ شَیْئًا وَ هُوَ خَیْرٌ لَّکُمْ وَعَسَى أَن تُحِبُّواْ شَیْئًا وَ هُوَ شَرٌّ لَّکُمْ /  شاید چیزی را، ناخوش بدارید و در آن خیر شما باشد و شاید چیزی را دوست داشته باشید و برایتان ناپسند افتد" حقیقتی که در این آیه بیان می شود این است که ذائقه و دریافت های بشر چه بسا نمی تواند معتبر باشد و او را به صلاح  و فلاح رهنمون شود. چه بسا تلخی هایی که در ذهن و ذائقه انسان ناخوشایند جلوه می نماید در حالی که خیر و سعادت او در همان تلخی هاست و چه بسا حق تعالی با برداشتن سلامتی و گرفتن مال بنده می خواهد او را از وهم غنی بودن بیرون بیاورد و فقر ذاتی او را به او نشان دهد. در واقع آن پرده هایی که در برابر مخلوق و خالق کشیده شده است به واسطه اموری ناخوشایند مانند بیماری یا از دست رفتن مال و دارایی کنار می رود.



انسان‏ها غیر از فقر ندارند و خدا غیر از غنى ندارد

علامه طباطبایی در "تفسیر المیزان" در شرح و تبیین آیه "یَا أَیُّهَا النَّاسُ أَنتُمُ الْفُقَرَاء إِلَى اللَّهِ وَاللَّهُ هُوَ الْغَنِیُّ الْحَمِیدُ" می فرماید: تمامى انحاى فقر در مردم و تمامى انحاى بى‏نیازى در خداى سبحان است و چون فقر و غنى عبارت از فقدان و  وجدان است و این دو، دو صفت متقابل یکدیگرند، ممکن نیست موضوعى از هر دو خالى باشد، هر چیزى که تصور شود یا فقیر است یا غنى، و لازمه انحصار فقر در انسان و انحصار غنى در خدا انحصارى دیگر است و آن عبارت از این است که: انسان‏ها منحصر در فقر باشند و خدا منحصر در غنى، پس انسان‏ها غیر از فقر ندارند و خدا غیر از غنى ندارد.


پس خداى سبحان غنى بالذات است، او مى‏تواند همه انسان‏ها را از بین ببرد، چون از آنان بى‏نیاز است، و آنان بالذات فقیرند، و نمى‏توانند به چیزى غیر از خدا، از خدا بى‏نیاز شوند و ملاک در غناى خدا از خلق، و فقر خلق به خداى تعالى، این است که: خدا خالق و مدبر امور ایشان است و آوردن لفظ جلاله" اللَّه" اشاره به فقر خلق و غناى خدا دارد. و آوردن جمله" اگر بخواهد شما را از بین مى‏برد، و خلقى جدید مى‏آورد" اشاره به خلقت و تدبیر او دارد، و همچنین آوردن کلمه" الحمید" براى این است که او در فعل خودش که همان خلقت و تدبر باشد، محمود و ستایش شده است.


در نتیجه برگشت معناى کلام به نظیر این مى‏شود که بگوییم: هان اى انسانها! شما بدان جهت که مخلوق و مدبر خدایید، فقراء و محتاجان به او هستید، در شما همه گونه‏ فقر و احتیاج هست، و خدا بدان جهت که خالق و مدبر است، غنى است و غیر از او کسى غنى نیست، بنابراین دیگر جاى آن باقى نمى‏ماند که کسى اشکال کند که:"چرا در این آیه فقر را منحصر در مردم کرد- حال چه اینکه منظور از مردم عموم مردم باشد، یا خصوص مشرکین، که آیات خدا را تکذیب مى‏کنند- با اینکه غیر از مردم نیز همه فقیرند، و تمامى موجودات محتاج خدایند". زیرا وقتى براى فقر مردم علتى آورد که این علت - مخلوق بودن، و مدبر بودن- در تمامى موجودات وجود داشت، خود باعث مى‏شودحکم هم عمومیت داشته باشد. پس گویا فرموده: شما مخلوقات، فقیر و محتاج به خالق و مدبر امر خود هستید، و خالق و مدبر شما غنى و حمید است.


آن کس که تندرست است می گوید: خدا کو؟

مولانا در فیه مافیه سخن عزیز و گرانمایه ای درباره حجاب شدن تندرستی و توانگری دارد و می گوید: میان بنده و حق، حجاب همین دو است و باقی حُجُب از این دو ظاهر می شود. و آن صحّت است و مال. آن کس که تندرست است می گوید: خدا کو؟ من نمی دانم و نمی بینم. همین که رنجش پیدا می شود آغاز می کند که: یا الله! یا الله! و به حقّ، همراز و هم سخن می گردد.

پس دیدی که صحت، حجاب او بود و حق، زیر آن درد پنهان بود، و چندان که آدمی را مال و نوا هست، اسباب مرادات مهیا می کند و شب و روز به آن مشغول است. همین که بی نوایی اش رو نمود، نفس ضعیف گشت و گِرد حق گردد.

حق تعالی فرعون را چهار صد سال عمر و ملک و پادشاهی و کامروایی داد، جمله حجاب بود که او را از حضرت حق دور می داست. یک روزش بی مرادی و  دردسر نداد تا نبادا که حقّ را یاد آرد. گفت: تو به مراد خود مشغول می باش و ما را یاد مکن. شبت خوش باد!

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۲۶
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی