گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

 

نویسنده: علی بخشیان لنجی

  عوامل موفقیت در ترک گناهان از دیدگاه قرآن وروایات 


  مقاله ی پیشِ رو با استناد از قرآن و روایات و با استفاده از کتب تفسیری و روایی در رابطه با موفقیت در ترک گناهان نگاشته شده است 

 

چکیده

مقاله ی پیشِ رو با استناد از قرآن و روایات و با استفاده از کتب تفسیری و روایی در رابطه با موفقیت در ترک گناهان نگاشته شده است. در بدو سخن برای روشن تر شدن موضوع مورد بحث واژه ی گناه، معنا شناسی می شود و بیان می شود که هرکدام از معانی به کار رفته در مورد گناه یک بُعد از پستی و اثر شوم گناه را در بیان می کند و بعد از آن تقسیم بندی گناهان تبیین شده و در مراحل بعدی به ترتیب ، آثار شوم گناه شناخته می شود تا برای اجتناب از آن انگیزه ساز باشد، که عبارتند از : 1.هجوم مصائب و بلاها بر شخص گنهکار 2.مرگ ناگهانی و زود هنگام. 3.محروم شدن از توفیق در عبادات. 4. پست شدن مقام انسان. 5. نابود شدن اعمال نیک (احباط). 6. گناه منشأ نقمت است. 7. کشیده شدن به گناهانِ بیشتر و افتادن در لجنزار معاصی. 8. ممانعت از درک حق. بعد از آن آثار و فضائل ترک گناه باید شناخته شود تا محرّکی باشد برای ترک گناهان، که عبارتند از : 1. ترک گناه برترین عبادت است. 2. ترک گناه محبوبیت خدا را به دنبال دارد. 3. نجات ار مشکلات. 4. جلب رزق. 5. دفع بلایا و جلب نعم. سپس چند مورد از اعمال خارجی و راهکارهای معنوی معرفی می شود تا مشوق باشد برای ترک گناه که عبارتند از: 1. همیشه یاد خدا باشیم. 2. یاد کردن مسئله مرگ و وقوع روز حساب. 3. آموخته نشدن به گناه. 4. القاء اینکه انسان همیشه در محضر خداست. 5. قائل بودن عزّت و شخصیت برای خود. در پایان نیز اعمال پیشگیری کننده از گناهان برای شستشوی بیشتر نفس وقلب آدمی از دیدگاه قرآن و روایات، مورد بررسی قرار می گیرد که عبارتند از: 1. نماز 2. روزه 3. حج و عمره 4. صله ارحام 5. نوشتن در معاملات 6. انفاق و صدقه 7. تلاوت و قرائت قرآن کریم 8. دعا و تضرع پنهانی. و نتیجه ی برداشت شده از آیات و روایات آورده می شود. و در نهایت همتی بلند می خواهد تا این راه ها در زندگی اجرا شده و موجب سعادت دنیوی و اخروی انسان شود. 

بِحَولِ اللهِ العَظِیم

کلید واژه: گناه ، موفقیت ، آیات ، روایات ، ترک گناه ، توفیق، ارتکاب، واژه های مربوط به گناه در معنا شناسی

مقدمه

در جامعه کنونی که انسان در آن پیش به سوی آسایش و رفاح می رود و با متنوع شدن زرق و برق ها و عوامل مادی تحریک کننده و جذاب وهمچنین با توجه به ویژگی های نفس بشری و وسوسه های درونی و بیرونی و گرایش اکثر مردم به سوی گناه و غفلت ایشان، می طلبد که  عوامل موفقیت و توفیق در ترک گناه مورد بررسی قرار گیرد.

اراده و همت انسان

اولین نکته ای که باید بدانیم این است که در طول قدرت الهی و با استعانت از قرآن و عترت علیهم السّلام، اراده ی آهنین انسان نقش بسزایی را در موفقیت در ترک گناه به انسان ایفا می کند که آیه ی «وَ أَنْ لَیْسَ لِلْإِنْسانِ إِلَّا ما سَعى‏» (1) و همچنین  از امام على علیه السّلام نقل شده است : هیچ چیز آدمى را مانند همّتش بالا نمى‏برد و همچون تمایلاتش پست نمى‏کند(2) وحتی دانشمندان و محققان نیز به صحت این موضوع پی برده اند مثل این گفته ی انشتین که مؤید آن است : نیرویی وجود دارد که از نیروی ماشین بخار ، ماشین دیزل و اتم بیشتر است و آن همان نیروی اراده است. اما نیروی اراده ی انسان بدون درخواست از ذات اقدس اله امکان ندارد به نتیجه ی وافی برسد همانگونه که در دعای منسوب به حضرت حجة عجل الله تعالی فرجه الشریف از خداوند برای دور شدن ازگناه مسئلت می کنیم :(اللّهم ارزُقنا تَوفیقَ الطّاعَةِ وَ بُعدَ المعصِیَة...). در کنار مسئلت از درگاه اله ، شناخت و معرفت به قرآن و آموخته های آن می تواند نقش بسزایی را در توفیق در ترک گناهان ایفا کند، قرآن کریم اختصاصى به اقلیم یا نژاد خاصى ندارد، بلکه شفاى دردهاى روحى و عامل هدایت و رحمت براى همه انسانهاست: «یا أَیُّهَا النَّاسُ قَدْ جاءَتْکُمْ مَوْعِظَةٌ مِنْ رَبِّکُمْ وَ شِفاءٌ لِما فِی الصُّدُورِ وَ هُدىً وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِین»‏(3) اى مردم! اندرزى از سوى پروردگارتان براى شما آمده است و درمانى براى آنچه در سینه‏هاست (درمانى براى دلهاى شما) و هدایت و رحمتى است براى مؤمنان!  «وَ نُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ ما هُوَ شِفاءٌ وَ رَحْمَةٌ لِلْمُؤْمِنِین»(4)و از قرآن، آنچه شفا و رحمت است براى مؤمنان، نازل مى‏کنیم و ستمگران را جز خسران (و زیان) نمى‏افزاید.اهل البیت عصمت و طهارت علیهم السلام نیز که واسطه ی فیض الهی و راسخون فی العلم و سرچشمه ی علوم لدنی می باشند، طبیبان روح و نفس بشریند، و با توجه به حدیث نبوی و متواتر ثقلین، قرآن به تنهایی و بدون محمد و آل محمد، اثر بخش قلوب بیمار نیست. حضرت علی علیه السلام می فرمایند: درهای دانش و روشنایی امور انسانها نزد ما اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم است.(5)

هدف از انتخاب موضوع

 جمع آوری و تبیین و بررسی راه کارهای قرآنی و کلام اهل البیت علیهم السلام و ارائه ی آنها به مخاطبین این مجموعه ی گوهر بار برای راهنمایی و راهگشایی آنها در موفقیت و توفیق در ترک گناه و تعالی و پیشرفت معنوی، هدف اصلی از انتخاب این موضوع می باشد. 

محدوده ی موضوع

و اما این موضوع انتخاب شده محدود است به آیات و روایات. بنابراین از جهات دیگر مثلا از دیدگاه و نگرش روانشناسی و جامعه شناسی جدید  مورد بررسی قرار نخواهد گرفت.

اهمیت و ضرورت موضوع

قال رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله وسلم : سبعة یظلّهم اللَّه یوم لا ظلّ إلّا ظلّه و عدّ منهم رجلا دعته امرأة ذات حسب و جمال إلى نفسها فقال: إِنِّی أَخافُ اللَّهَ رَبَّ الْعالَمِینَ.(6)پیامبر خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلم فرمود: هفت کس را خداوند- روزى که هیچ سایه‏اى جز سایه او نیست- سایه بر سرشان مى‏افکند. و یکى از آن هفت تن را مردى بر شمرد که زنى زیبا و داراى حسب، او را به سوى خودش بخواند و مرد بگوید: من از خداوند که پروردگار جهانیان است مى‏ترسم‏ بدان که «تقوا» دو جزء دارد: جزء اول، «کسب نمودن» است و جزء دوم، «دورى جستن». کسب نمودن، انجام طاعات است و دورى نمودن، ترک محرمات مى‏باشد، ولى جزء دوم، یعنى دورى نمودن، مصلحتش براى بنده بیشتر و مهمتر است از جزء اول که کسب کردن باشد، چون ترک محرمات خودش فایده رسان است و انجام واجبات- و لو کم باشد- اگر در کنار ترک محرمات قرار گیرد، رشد مى‏کند اگر ترک محرمات نباشد، انجام واجبات نفعى نداردو سخن آن مرد قرشى تو را کافى است که به رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم گفت: پس مادر بهشت درختان زیادى داریم فرمود. بله لکن مبادا آتشى به سوى آنها بفرستید و آتششان بزنید» و از آن حضرت است که فرمود:« وَ لا تَحاسَدوا فَإِنَّ الحَسَد یَأکُلُ الإِیمانَ کَما تَأکُلُ النَّارُ الحَطَبَ »(7)یعنى: «حسادت، نیکیها را مى‏خورد همان طور که آتش هیزم را». و از معصومین علیهم السّلام نقل است که فرمودند: «جِدُّوا وَ اجْتَهِدُوا وَ إِنْ لَمْ تَعْمَلُوا فَلَا تَعْصُوا فَإِنَّ مَنْ یَبْنِی وَ لَا یَهْدِمُ یَرْتَفِعُ بِنَاؤُهُ وَ إِنْ کَانَ یَسِیراً وَ إِنَّ مَنْ یَبْنِی وَ یَهْدِمُ یُوشِکُ أَنْ لَا یَرْتَفِعَ بِنَاؤُه‏»(8). جدیت کنید و تلاش نمایید اگر عمل نیک انجام نمى‏دهید  (لا اقل) معصیت نکنید، زیرا کسى که ساختمان مى‏سازد و خرابش نمى‏کند، بنا بالا مى‏رود اگر چه کم باشد، اما کسى که ساختمان مى‏سازد و خرابش مى‏کند، بنایش بالا نخواهد رفت.و نیز برای ضرورت ترک گناه‏ می توان به این حدیث شریف تمسک کرد : علی علیه السلام فرمود: ترک گناه آسان‏تر از در خواست توبه است(8)با توجه به  پیشرفت فناوری و با وجود تبلیغات دشمنانِ بشریت و رسانه های غرق در شهوات و هم چنین با افزایش روز افزون زرق و برق های مادی و میل نفس به سوی گناه ، می طلبد که علل موفقیت در ترک گناهان و آثار شوم آن  مورد بررسی قرار گیرد. و بشر امروزی که در اکثر امور بدون توقف پیش می رود ضرورت دارد که از معنویات و فضائل اخلاقی عقب نماند که متأسفانه در بسیاری از جوامع اینگونه است.

پیشینه ی موضوع

بعضی کتابهای ارزنده و مقالات زیادی در رابطه با عوامل موفقیت در ترک گناهان تألیف شده است که بنده ی حقیر در اختیار خوانندگان عزیز قرار می دهم.

1. راه های خروج از رذایل اخلاقی : آیة الله توکّل حفظه الله

 2. ریشه گناهان : جواد امیری اراکی 1359. ( یکی از راههای مبارزه با گناه ریشه یابی  گناهان و مبارزه با آن است )

3. مبارزه با گناه: محمدرضا هاشم زاده

4. کتاب اصول کافی جلد 2 باب تفسیر الذّنب : ثقة الاسلام محمد بن یعقوب کلینی رحمه الله

5. نهج البلاغه احادیثی در رابطه با ذنوب : سیّد رضی رحمه الله

6. بحار الانوار  جلد 72 باب المعاقبة علی الذّنب : علّامه محمد باقر مجلسی رحمه الله

7. علل الشّرائع باب علة الذّنب : شیخ صدوق رحمه الله

8. غرر الحکم باب الذّنب شرح آقا جمال الدّین خوانساری رحمه الله جلد 7

سؤالات تحقیق

1. گناه در لغت و اصطلاح به چه معناست؟

2. گناهان نسبت به یکدیگر چند قسم هستند؟

3. چه کسانی بیشتر مرتکب گناه می شوند؟

4. چه آثاری برای گناه وجود دارد که مورد نهی خداوند قرار گرفته است؟

5. علت گناه کردن چیست؟

6. چه عواملی در ترک گناه به انسان کمک می کند ( و به تعبیر دیگر  کارهایی که نسبت به گناه  خاصیت واکسن (پیشگیری) دارند کدامند؟ )

7. چه کارهایی گناهان انسان را شستشو می کند؟( و به تعبیر دیگر خاصیت درمانی دارد ؟ )

9- از دیدگاه آیات قرآن کریم چه راهکارهایی برای ترک گناه داریم ؟

10 - از دیدگاه روایات چه راهکارهایی برای ترک گناه داریم ؟

بخش اول

معنا شناسی گناه

گناه در لغت فارسی به معنای 1. جرم، خطا، بزه 2. سهو، غلط 3. جفا، ظلم ، نافرمانی و امثال این الفاظ آمده و در لغت عرب از آن به «ذنب» و «اثم» و «معصیة» تعبیر شده و معنائی که در هر دوی آنها صادق و بلکه جامع همه معانی است همان نافرمانی و انجام عملی برخلاف قانون و یا سرپیچی از قانون است، یا به گفته بعضی، هرکاری که انجام آن ناروا باشد، و یا مطابق تعریف برخی، گناه در پیش اهل شرع عبارت است از اینکه مکلّف، مرتکب امر   نامشروع گردد

 

(10)دانشمندان  گناه و جرم را مخالفت با قانون تفسیر کرده‌اند و در تعریف جرم گفته‌اند: «جرم عبارت خواهد بود از اینکه افراد جامعه از حدود مقرراتو قوانینی که نشان‌دهنده قلمرو و فعالیت افراد و حافظ حقوق طبیعی و سعادت آنان است تجاوز کرده، رخنه‌ای در نظم اجتماع پدید آورند»«آلکسیس کارل» فرانسوی می‌گوید: گناه عبارت است از پیروی نکردن از نظم اشیاء ... فهم این نکته دشوار نیست که گناه عبارت است از پایمال کردن ارادی یا غیرارادی قانونهای زندگی (11)

 واژه هایی قرآنی در معنی گناه 

در زبان قرآن و پیامبر و امامان علیهم‌السلام با واژه‌های مختلف از گناه یاد شده است که هر کدام گوئی از بخشی از آثار شوم گناه پرده برمی‌دارد و بیانگر گوناگون بودن گناه است واژه‌هائی که در قرآن در مورد گناه آمده عبارتند از:1- معصیةو عصیان  2- إِثم 3- ذَنب  4 - حِنث  5- رِجس 6- سَیئة و سُوء  7 - جُناح  8- فِسق   9- فَساد 10- فجور  11- منکر 12- فاحشه   13- جنف     14- شرّ   15- لَمَمْ  16- ورز  17. ثقل 18- خطأ و خطیئه 19- جرم 20 -حوب  این واژه‌های از گناه در قرآن بارها و بارها تکرار شده است به عنوان مثال واژه ذنب 35 بار در قرآن آمده است یا واژه سیئه 165 بار در قرآن آمده است.این واژه‌های بیست گانه هر کدام بیانگر بخشی از آثار شوم گناه و حاکی از گوناگونی گناه می‌باشد و هر یک با پیام مخصوص و هشدار ویژه‌ای، انسانها را از ارتکاب گناه برحذر می‌دارند.

1 . المَعْصِیَة :[عصى‏]: مصدر. ج مَعَاصٍ: گناه.  العِصْیان‏-[عصی‏]: نافرمانى، مخالفت.

2. اِثم : گناه، تقصیر، جرم، عمل غیر صحیح. آثِم‏ یعنى: گناهکار- به ضرر افتاده. «وَ مَنْ یَکْتُمْها فَإِنَّهُ آثِمٌ قَلْبُهُ»(12) هر که کتمان شهادت کند قلبش گناهکار است. و چون گناه برای جسم ، روح  ،دنیا و آخرت انسان ضرر دارد ، کلمه اثم برای گناه آمده است.

3. ذنب‏:(بر وزن فلس) گناه. ناگفته نماند: ذنب (بر وزن فرس) به معنى دم حیوان و غیره است و ذنب (بر وزن عقل) در اصل به معنى گرفتن دم حیوان و غیره است. هر فعلی که عاقبتش وخیم است آن را ذنب گویند زیرا که جزاى آن مانند دم حیوان در آخر است و لذاست که به گناه تبعه گویند که جزایش در آخر و تابع آن است (مفردات) «وَ لَهُمْ عَلَیَّ ذَنْبٌ فَأَخافُ أَنْ یَقْتُلُونِ» (13)براى آنها در عهده ی من گناهى است می ترسم مرا بکشند. جمع ذنب ذنوب بر وزن عقول است نحو «إِنَّ اللَّهَ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً» (14) بگو: «اى بندگان من که بر خود اسراف و ستم کرده‏اید! از رحمت خداوند نومید نشوید که خدا همه گناهان را مى‏آمرزد، زیرا او بسیار آمرزنده و مهربان است. «وَ کَفى‏ بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً»(15)   و توکّل کن بر آن زنده‏اى که هرگز نمى‏میرد و تسبیح و حمد او را بجا آور و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است!

4. حِنث‏: گناه. (مفردات) «وَ کانُوا یُصِرُّونَ عَلَى الْحِنْثِ الْعَظِیمِ‏» (16)و بودند که بر گناه بزرگ اصرار میکردند. طبرسى آنرا نقض عهد و از مجاهد و قتاده گناه نقل می کند. در قاموس گناه و شکستن قسم و میل به باطل و بالعکس گفته است.ولى گناه با آیه ی گذشته بهتر می سازد.  «وَ خُذْ بِیَدِکَ ضِغْثاً فَاضْرِبْ بِهِ وَ لا تَحْنَثْ‏ »(17)اگر حنث را گناه گوئیم معنى آیه چنین می شود:  بدست خویش دسته‏اى ترکه برگیر و زنت را با آن بزن و در قسم یا عهد خود گناه مکن و اگر به معنى نقض عهد باشد یعنى: با ترکه بزن و نقض عهد نکن‏.

5. خطأ:اشتباه. نا گفته نماند خطا و اشتباه سه قسم است. اوّل آن که کارى ناشایست را از روى عمد و بى‏اعتنائى انجام دهند، این گونه خطا مسئولیّت آور و مورد باز خواست است و آن مثل جهالت عمدى است مانند‏  «وَ لا تَقْتُلُوا أَوْلادَکُمْ خَشْیَةَ إِمْلاقٍ نَحْنُ نَرْزُقُهُمْ وَ إِیَّاکُمْ إِنَّ قَتْلَهُمْ کانَ خِطْأً کَبِیراً» (18)پیداست که مشرکان فرزندان خویش را از روى عمد و اراده می کشتند و علّت خطا بودن همان ناشایست بودن آن عمل است.

«خطاء» در آیه ی شریفه به کسر خاء و فتح آن هر دو خوانده شده است. و آن را به کسر اوّل، گناه معنى کرده‏اند در قاموس گوید: آن به معنى گناه یا گناه عمدى است در مجمع آمده: «خطئ یخطاء خطاء» آن گاه گویند که گناه از روى عمد باشد و خاطئ نیز از آن است یعنى آن که از روى عمد خطا کار است، راغب نیز در مفردات چنین گفته است.تمام گناهان که از آنها به خطا و خطیئه و خطایا تعبیر شده همه از این قبیل‏اند مثل‏ «بَلى‏ مَنْ کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحاطَتْ بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ» (19) آری کسی که بدی به دست آورد، و گناهش او را در میان گیرد، پس چنین کسانی اهل آتشند، و در آن ماندگار خواهند بود.  و «مِمَّا خَطِیئاتِهِمْ أُغْرِقُوا فَأُدْخِلُوا ناراً» (20) [تا]به سبب گناهانشان غرقه گشتند و [پس از مرگ] در آتشی در آورده شدند و برای خود، در برابر خدا یارانی نیافتند. « آمَنَّا بِرَبِّنا لِیَغْفِرَ لَنا خَطایانا ... » (21)ما به پروردگارمان ایمان آورده ایم. و تا گناهان ما و آن سحری که ما را بدان واداشتی بر ما ببخشاید، و خدا بهتر و پایدارتر است.

6. فحش‏: کار بسیار زشت. دقّت در گفتار بزرگان نشان می دهد که فحش و فاحشه و فحشاء به معنى بسیار زشت است گرچه بعضى قبح مطلق گفته‏اند.در قاموس گوید: فاحشه هر گناهى است که قبح آن زیاد باشد. همچنین است قول ابن اثیر در نهایه. در مفردات گفته: فحش، فاحشه و فحشاء هر قول و فعلى است که قبح آن بزرگ باشد در مجمع ذیل آیه 169 بقره فرموده: فحشاء، فاحشه، قبیحه و سیئه نظیر هم‏اند و فحشاء مصدر است مثل سرّاء و ضرّاء و در ذیل آیه 135 آل عمران فرموده:  فحش اقدام به قبح بزرگ است. زمخشرى ذیل آیه 169 بقره، فحشاء را قبیحِ خارج از حدّ گفته است.این مطلب را می شود از آیات نیز استفاده کرد «وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنى‏ إِنَّهُ کانَ فاحِشَةً وَ ساءَ سَبِیلًا»(22). به زنا نزدیک نشوید آن کار بسیار زشت و راه و رسم بدى است. ظهور آیه در آنست که فاحشه به معنى بسیار زشت است.

7. سوء:(بضم س) بد. و به فتح آن بدى. راغب گوید: سوء به ضم سین هر چیز اندوه آور است ... در اقرب گوید «سائه ... سوءا» به او کار ناپسند کرد یا او را محزون نمود. سوء (به فتح س) در قرآن کریم 9 بار و به ضم آن پنجاه بار آمده است.(سّى‏ء) وصف است به معنى بد و قبیح. «وَ لا یَحِیقُ الْمَکْرُ السَّیِّئُ إِلَّا بِأَهْلِهِ»(23). حیله بد نمی گیرد مگر حیله‏گر را «کُلُّ ذلِکَ کانَ سَیِّئُهُ عِنْدَ رَبِّکَ مَکْرُوهاً» (24) «کُلُّ ذلِکَ» اشاره است به کارهاى نیک و بد در آیات گذشته یعنى: کارهاى قبیح از میان آن چه گفته شد نزد خدایت ناپسند است.(سیّئة) مؤنث سیّى‏ء است و آن پیوسته وصف آید مثل خصلت سیّئه عادت سیّئه و امثال آن اگر آن را لازم گرفتیم به معنى بد و قبیح است و اگر متعدى دانستیم معناى بدآور و محزون کننده می دهد. جمع آن در قرآن سیّئات است. «مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ عَشْرُ أَمْثالِها وَ مَنْ جاءَ بِالسَّیِّئَةِ فَلا یُجْزى‏ إِلَّا مِثْلَها»(25). سیّئة در آیه کار بد و گناه است‏ «وَ بَلَوْناهُمْ بِالْحَسَناتِ وَ السَّیِّئاتِ لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ» (26)و آن در قرآن به معنى آثار گناه و گناه و شفاعت بد و عذاب و غیره آمده است رجوع به «غفر».(سوءة): چیزی که ظهورش ناپسند است (المنار) لذا به طور کنایه به فرج و آلت رجولیت و جسد میّت و غیره گفته شده در صحاح و قاموس آن را عورت و فاحشه (کار بد) و در مفردات کنایه از فرج گفته. در نهایه گوید: سوأة در اصل به معنى فرج و سپس به هر چه ظهورش شرم آور است گفته شده.«قَدْ أَنْزَلْنا عَلَیْکُمْ لِباساً یُوارِی سَوْآتِکُمْ»(27). لباس سوأه‏هاى مردم را که دیده شدن آنها را خوش ندارند مى‏پوشاند. مراد از سوء در مقابل فحشاء چیست؟     ایضا در آیه‏ « کَذلِکَ لِنَصْرِفَ عَنْهُ السُّوءَ وَ الْفَحْشاءَ إِنَّهُ مِنْ عِبادِنَا الْمُخْلَصِینَ‏ »(28)چنین کردیم تا بدی و زشتکاری را از او بازگردانیم، چراکه او از بندپان مخلص ما بود. اهل تحقیق گفته‏اند گناه را از آن سوء و سیئه گفته‏اند که براى گناهکار بدى پیش می آورد، در این صورت احتمال قوى آنست که مراد از «سوء» بدنامى باشد.

8. رجس‏:پلید. راغب آن را شیى‏ء قذر و پلید گفته در مجمع از زجاج نقل شده که رجس نام هر کار تنفر آور است اقرب و صحاح نیز آن را پلید گفته و از فراء نقل می کند که آن نظیررجز است و شاید رجز و رجس یک چیزاند و سین به زاء بدل شده است.«وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ» (29)اما آنان که در قلوبشان مرض است پلیدى بر پلیدشان افزود.

9. فسق‏:(بر وزن قشر) خروج از حق.اهل لغت گفته‏اند: «فسقت الرّطبة عن قشرها» خرما از غلاف خود خارج شد به تصریح راغب فسق شرعى از همین ریشه است در مصباح و اقرب گفته به قولى آن به معنى خروج شى‏ء از شى‏ء على وَجه الفَساد است.پس فسق و فسوق خروج از حق است چنان که درباره ابلیس فرموده:«کانَ مِنَ الْجِنِّ فَفَسَقَ عَنْ أَمْرِ رَبِّهِ(30)یعنى او از جنّ بود و از دستور خدایش خارج شد و اطاعت نکرد. کافر فاسق است که بالتّمام از شرع خارج شده و گناهکار فاسق است که به نسبت گناه از شرع و حق کنار رفته است.

10. فساد:تباهى. در لغت آنرا ضدّصلاح گفته‏اند. راغب خروج شى‏ء از اعتدال معنى می کند خواه کم باشد یا بیشتر. «لا یُرِیدُونَ عُلُوًّا فِی الْأَرْضِ وَ لا فَساداً » (31) در زمین برترى (خود پسندى) و تباهى اراده نمی کنند« لَوْ کانَ فِیهِما آلِهَةٌ إِلَّا اللَّهُ لَفَسَدَتا» (32) اگر در آسمان و زمین خدایانى جز خدا می بود آنها از اعتدال و نظم خارج شده و تباه می گشتند.

(افساد): تباه کردن. «سَعى‏ فِی الْأَرْضِ لِیُفْسِدَ فِیها» (33) در زمین تلاش می کند تا در آن تباهى ببار آورد.(مفسد): تباه کننده ضدّ مصلح‏ «وَ اللَّهُ یَعْلَمُ الْمُفْسِدَ مِنَ الْمُصْلِحِ‏» (34)و خدا تباهکار را از درستکار باز می شناسد.چون گناه تباهی به بار می آورد و از اعتدال ونظم خارج است آن را فساد نیز گویند.

11. منکر:(به صیغه مفعول) ناشناخته «مقابل معروف» کار منکر و امر منکر آنست که به قول راغب: عقل سلیم آن را قبیح و ناپسند می داند یا عقل در باره آن توقّف کرده و شرع به قبح آن حکم می کند.منظور از آن در قرآن معصیت است. «وَ لْتَکُنْ مِنْکُمْ أُمَّةٌ یَدْعُونَ إِلَى الْخَیْرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ...»(35) وباید از شما، گروهی [مردم را] به نیکی دعوت کنند و به کار شایسته وادارند و از زشتی باز دارند... .

12. وِزر: (بر وزن جسر) به معنى ثقل و سنگینى است طبرسى گفته اشتقاق آن از وزر (بر وزن فرس) است. راغب گفته: وزر به معنى سنگینى است به علت تشبیه به کوه. پس مطلب طبرسى و راغب هر دو یکى است. قرآن مجید هر یک به جاى دیگرى آمده است مثل‏« لِیَحْمِلُوا أَوْزارَهُمْ کامِلَةً یَوْمَ الْقِیامَةِ... »(36) بگذار بار گناهان خویش را در دوران قیامت یکباره بردارند... . «وَ لَیَحْمِلُنَّ أَثْقالَهُمْ وَ أَثْقالًا مَعَ أَثْقالِهِمْ‏... » (37)و هرآینه آنها حمل می کنند سنگینیهاى خودشان را... . ناگفته نماند وزر مصدر و اسم هر دو آمده است (سنگینى. سنگین یعنى بار) و اغلب در گناه به کار رفته که بار سنگینى است به گردن گناهکار. ولى در غیر گناه نیز آمده چنان که خواهیم گفت.«مَنْ أَعْرَضَ عَنْهُ فَإِنَّهُ یَحْمِلُ یَوْمَ الْقِیامَةِ وِزْراً » (38)هر که از آن اعراض کند روز قیامت بارگناه را حمل خواهد نمود.

13. فجر:شکافتن. «فَجَرَ الْقَناةَ: شَقَّهُ» بعضى قید وسعت را به آن اضافه کرده‏اند «وَ قالُوا لَنْ نُؤْمِنَ لَکَ حَتَّى تَفْجُرَ لَنا مِنَ الْأَرْضِ یَنْبُوعاً » (39) گفتند: هرگز به تو ایمان نیاوریم تا از این سرزمین براى ما چشمه‏اى بشکافى.فجر و تفجیر هر دو متعدّى‏اند و تفعیل براى مبالغه است‏ «وَ فَجَّرْنا خِلالَهُما نَهَراً» (40) . میان آن دو باغ نهرى شکافتیم و جارى کردیم.گناه را به قول راغب از آن فجور گویند که پرده دیانت را پاره می کند عامل آن فاجر است‏ «...وَ لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً » (41) ...و جز پلیدکارِ ناسپاس نزایند. جمع آن در قرآن فجر و فجّار است‏« ... أَمْ نَجْعَلُ الْمُتَّقِینَ کَالْفُجَّارِ» (42) ...یا پرهیزگاران را چون پلیدکاران قرار مى‏دهیم ؟ «أُولئِکَ هُمُ الْکَفَرَةُ الْفَجَرَةُ » (43) آنان همان کافران بدکارند.

14. ثِقَل‏:(بر وزن عنب) سنگینى. ثقیل یعنى سنگین. اصل آن در اجسام است و در معانى نیز می آید  «وَ الْوَزْنُ یَوْمَئِذٍ الْحَقُّ فَمَنْ ثَقُلَتْ مَوازِینُهُ فَأُولئِکَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ‏» (44)میزان [سنجش اعمال‏] در آن روز حق است پس کسانى که اعمال وزن شده آنان سنگین و با ارزش باشد، رستگارند. ثقیل که به معنى سنگین است صفت روز قیامت و نیز صفت قول آمده است‏« ... وَ یَذَرُونَ وَراءَهُمْ یَوْماً ثَقِیلًا» (45)و روز هولناک و سختى را که پیش رو دارند وامى‏گذارند. «إِنَّا سَنُلْقِی عَلَیْکَ قَوْلًا ثَقِیلًا » (46)در حقیقت ما به زودى بر تو گفتارى گرانبار القا مى‏کنیم.

ثقال‏:بضمّ و فتح اوّل به معنى ثقیل است و جمع آن ثقال (بر وزن رجال است) مثل «‏... حَتَّى إِذا أَقَلَّتْ سَحاباً ثِقالًا...» (47)تا چون باد ابرهاى سنگین را برداشت.آیات قرآن روشن می کند که گناهان ثقل و سنگینى دارند و عرض نیستند نظیر آیه 13 عنکبوت و آیه‏ «وَ مَنْ یَعْمَلْ مِثْقالَ ذَرَّةٍ شَرًّا یَرَهُ‏» (48)و همچنین حسنات وزن و ثقل دارند. به طور خلاصه باید دانست که عمل خوب و بد بشکل نیرو از وجود انسان خارج می شود و نیرو که از مادّه سر چشمه می گیرد داراى وزن و سنگینى است و روز قیامت که آدمى عمل مجسّم شده خود را خواهد دید این حقیقت به وضوح بر وى مسلّم خواهد گردید.

15. شرّ: بد و ضرر راغب گفته: شر آنست که همه از آن اعراض می کنند چنان که خیر آنست که همه به آن مایل می شوند طبرسى فرموده خیر نفع خوب و شرّ ضرر قبیح است. «وَ عَسى‏ أَنْ تُحِبُّوا شَیْئاً وَ هُوَ شَرٌّ لَکُمْ‏ » (49) در آیات گاهى معنى ضرر مناسب است مثل آیه فوق و گاهى معناى قبیح و بد نحو« أَنْتُمْ شَرٌّ مَکاناً ... » (50)موقعیت شما بدتر است.در اقرب الموارد گوید: شرّ اسمى است جامع تمام رذائل و خطایا و در «فلان شرّ النّاس» اسم تفضیل است همزه آن در اثر کثرت استعمال حذف شده چنان که در «فلان خیر النّاس».على هذا شرّ در آیه‏ «أُولئِکَ هُمْ شَرُّ الْبَرِیَّةِ»(51). و نظیر آن اسم تفضیل است و ایضا در آیه‏« قُلْ هَلْ أُنَبِّئُکُمْ بِشَرٍّ مِنْ ذلِکَ‏ »(52). و نظائر آن باید به قرینه «من» تفضیلیه اسم تفضیل باشد.(شریر): مضرّ، مفسد، ظالم. جمع آن اشرار است‏ «وَ قالُوا ما لَنا لا نَرى‏ رِجالًا کُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرارِ» (53)

16. جرم‏: (بر وزن عقل) قطع. مجمع البیان، اقرب الموارد، قاموس، مفردات و صحاح آن را به معنى قطع گفته‏اند.

به عقیده طبرسى گناه را از آن جهت‏ جرم گویند که عمل واجب الوصل را قطع می کند. بنابر این قول، گناهکار را از آن مجرم گویند که عمل صالح را قطع می کند (در مجمع به ذیل آیه 124 انعام رجوع شود) در مفردات گوید: اصل جرم به فتح اوّل به معنى قطع ثمره از درخت است و به طور استعاره به گناه کردن جرم گفته‏اند.طبرسى در ذیل آیه 2 مائده‏ وَ لا یَجْرِمَنَّکُمْ‏ را از کسائى «یَحْمِلَنَّکُمْ» (وادار نکند) نقل کرده است و این مطابق نهج البلاغه است که در نامه 12 فرموده «لا یحملنّکم شنئانهم على قتالهم قبل دعائهم» و خود جرم را در آنجا قطع و کسب معنى می کند زمخشرى در ذیل همین آیه می گوید: جرم جارى مجراى کسب است در تعدّى به یک مفعول یا دو مفعول و آن گاه جمله فوق را به معنى کسب و وادار کردن گرفته است.

17. حوب:گناه، انزجار از چیزی، حاجت، تنگدستی. «...إِنَّهُ کانَ حُوباً کَبِیراً» (54)که این گناهى بزرگ است. گناه را از آن جهت حوب گویند که منزجر خداوند و اولیاء او است و موجب فقر و تنگدستی می شود.

18. لَمَم‏ :نزدیک شدن به گناه. مراد از آن گناهان صغیره می باشد. «الَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبائِرَ الْإِثْمِ وَ الْفَواحِشَ إِلَّا اللَّمَمَ إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ ...‏ » (55)

ولى بنا بر تفسیر اهل بیت علیهم السلام که آن را گناه گاهگاهى فرموده‏اند شامل صغائر و کبائر است زیرا گناهی که انسان گاهگاه مرتکب می شود ممکن است صغیره یا کبیره باشد، جمله‏ «إِنَّ رَبَّکَ واسِعُ الْمَغْفِرَةِ ...» در مقام تطمیع به توبه و یا وعده غفران است.

19. جنف :تمایل به طرفی، تمایل یک جانبه، انحراف از حق، سرکشی، گناه. "فَمَن خافَ مِن موصٍ جَنَفاً..." بقره 182. تمایل ظاهری. «غیرَ مُتَجانِفٍ لِلإثمٍ»(56): تمایل به گناه ندارند. چون گناه نوعی انحراف است آن را جنف نیز گویند.

20. جُناح : تمایل انسان به گناه، گناه، «لَیسَ عَلَیکُم جُناحٌ...» برشما گناهی نیست ... .زیرا اصل و ریشه ی جُناح، جَنَح می باشد که به معنای تمایل است. «إن جَنَحوا لِلسِّلمِ فاجنَح لها(57)و اگر به صلح گراییدند، تو [نیز] بدان گراى... . اگر با حرف «عن» بیاید به معنای منحرف شدن، جدا شدن است.

تقسیم گناهان به کبیره و صغیره

گناهان، یعنى خود اعمال و جرم آنها به حسب مقایسه بین خود آنها منقسم به دو قسم کبیره و صغیره مى‏شود، و همین اعمال از نظر آثار سوئى که به دنبال دارد، یعنى از نظر عذاب و بى‏اثر کردن اعمال نیک و یا ناقص کردن آن آثار هر دو قسم منقسم مى‏شوند، بعضى از گناهان کفه آثار سوئشان بر کفه آثار نیک اعمال خیر مى‏چربد، و به کلى آثار نیک آن اعمال را از بین مى‏برد، و بعضى دیگر آن قدر سنگین نیست بلکه تنها مى‏تواند مقدارى از اثر نیک اعمال خیر را بکاهد، به طورى که اگر بعد از گناه عمل خیر دیگرى که ثوابش برابر اثر سوء آن گناه باشد به جاى آورده شود، دوباره نقص وارده جبران مى‏شود.آرى براى هر اطاعتى اثر نیکى در نفس هست، که باعث مى‏شود مقام نفس بالا رود،و از قذارت بعد، و ظلمت جهل، رها گردد هم چنان که براى هر معصیتى تاثیر بدى در نفس هست، که باعث انحطاط مقام او و سقوطش در جهنم بعد و ظلمت جهل خواهد بود.با در نظر داشتن این حقیقت اگر انسان یک یا چند گناه مرتکب شود، در حالى که قبلا با اعمال نیک و اطاعت خداى تعالى نور و صفایى براى دلش کسب کرده بود، قهرا این نور طاعت با ظلمت معصیت تصادم و معارضه مى‏کند، اگر ظلمت معصیت غلبه کند و وبال آن بتواند نور اطاعت را از بین ببرد، آن معصیت کبیره است، و اگر نور و صفاى اطاعت بر ظلمت حاصل از گناه غلبه کند، قهرا آن ظلمت را از بین مى‏برد، و پلیدى گناه را از صفحه دل مى‏شوید، البته معادل آن از نور خودش نیز کم مى‏شود، و آنچه باقى مى‏ماند به مقدارى که هست دل را نور و صفا مى‏بخشد، این است معناى تحابط و همین معنا عینا آن تکفیرى است که آیه 31 سوره نساء از آن خبر مى‏دهد و این گونه گناهان صغیره‏اند.و اما اینکه حسنه و سیئه برابر باشند، و به کلى یکدیگر را خنثى کنند، هر چند که از نظر عقل احتمال صحیحى است، و لازمه‏اش این است که بتوانیم یک انسانى فرض کنیم که نه اطاعت دارد و نه معصیت، نه نور در دلش باشد و نه ظلمت، و لیکن آیه شریفه:« فَرِیقٌ فِی الْجَنَّةِ وَ فَرِیقٌ فِی السَّعِیرِ»(58) (مردم دو دسته‏اند یک دسته در بهشت و دسته‏اى دیگر در آتشند) چنین چیزى را نفى مى‏کند.بزرگى معصیت از شدت نهى از آن، فهمیده مى‏شود، اگر در نهى اصرار شده باشد، و یا بشدت صادر شده باشد، مى‏فهمیم این گناه کبیره است.

و اما گناهان در مقایسه با یکدیگر صغیره و کبیره مى‏شوند، مثلا قتل نفس محترمه از در ستمگرى، گناه است، و نظر کردن به زن نامحرم نیز گناه است ولى اولى نسبت به دومى کبیره است، و نیز مى خوردن و مست شدن از در طغیان و بى اعتنایى به نهى خداى تعالى و خلاصه حلال شمردن آن گناه است، و خوردن آن از روى هواى نفس نیز گناه خواهد بود، لیکن دومى نسبت به اولى کوچک‏تر است، و از ارتباط این مساله با مساله کسر و انکسارى که گذشت، و این که گناهان ثوابها را به کلى از بین ببرد و به عکس خیلى روشن نیست‏.

گناهان کبیره‏از دیدگاه روایات

در حدیثى از امام رضا علیه السّلام آمده است: ... و دورى گزیدن از گناهان کبیره که عبارتند از: کشتن کسى که خداوند خون او را حرام کرده، زنا، سرقت، شرابخوارى، نافرمانى پدر و مادر، فرار از میان سپاهى که به سوى دشمن در حرکت است، خوردن مال یتیم از روى ستم، خوردن مردار و خون و گوشت خوک و حیوانى که هنگام ذبح، نام غیر خدا بر آن برده شده بدون آنکه به خوردن آن ناچار باشد، خوردن ربا پس از آمدن دلیل و حجّت، خوردن حرام، قمار بازى، کم دادن پیمانه و ترازو، دشنام دادن به زنان پاکدامن، لواط، گواهى دروغ، ناامیدى از یارى خدا، ایمنى از مکر خدا، یأس از رحمت خدا، کمک به ستمگران و اعتماد بر آنان، سوگند دروغ، ندادن حقوق مردم با وجود تنگدست نبودن، دروغگوئى، تکبّر، اسراف، تبذیر، خیانت، سبک شمردن حجّ، جنگ با اولیاى خدا، سرگرمى با آلات لهو و اصرار بر گناهان. (59)

بخش دوم : بعضی از عوامل ترک گناه از دیدگاه آیات و روایات

اما در این بخش مبحث اصلی یعنی عوامل موفقیت در ترک گناهان است را مورد بررسی قرار می دهیم.

بسیاری از کسانی را مشاهده می کنیم که عادت زشت و یا کار پلیدی را کنار می گذارند اما پس از گذشت اندک زمانی دوباره شروع به انجام آن می کنند و چندین و چند بار این را تکرار می کنند تا بالاخره نا امید می شوند، زیرا از ابتدا برای ارتکاب به اعمال زشت خود ریشه یابی نکرده اند بلکه به صورت سطحی و غیر بنیادی آنرا درمان می کنند. برای مثال اکثر اشخاصی که به مواد مخدّر اعتیاد دارند در درون خود احساس حقارت می کنند یعنی خودشان را دست کم می گیرند و برای خود کرامت و ارزش قائل نمی باشند پس زمانی که برای درمان مراجعه می کنند تنها علائم جسمی و بدنی آنها تحت درمان قرار می گیرد و علت اصلی هنوز در وجود آنها باقی می ماند.بنابراین برای هر عمل زشتی انسان باید ریشه آن و انگیزه ی ارتکاب به آن را در درون خود بیابد و آنرا ریشه کن کند تا هم درمان باشد و هم پیشگیری.

عوامل موفق شدن در ترک گناهان از دیدگاه آیات و روایات به شرح زیر می باشد.

راه  اول : توجه به آثار و پیامدهای گناه

توجه به آثار و پیامدهای گناه می تواند انگیزه و محرک خوبی باشد برای موفقیت در ترک گناه، زیرا بشر حبّ ذات دارد و حاضر به هلاکت و ضرر رساندن به خودش نیست و به محض شناخت آثار شوم عملی و یا مثلا طعامی، از آن پرهیز می کند، حتی ضررهای زودگذر، چه برسد به اینکه آن عمل زیان ابدی را درپی داشته باشد.لازم است انسان  برای موفقیت در ترک گناه نسبت به آثار آن شناخت پیدا کند که بعضی از آنها را بیان می کنیم  :     

1. گناه  و ظلم به نفس

آثار و تبعات گناه فقط گریبانگیر شخص گنهکار است، نه غیر از او.« وَ مَنْ یَکْسِبْ إِثْماً فَإِنَّما یَکْسِبُهُ عَلى‏ نَفْسِهِ وَ کانَ اللَّهُ عَلِیماً حَکِیماً» (60)و هر که گناهى کند، آن گناه را به زیان خود کرده است، و خدا دانا و حکیم است‏.خداوند به همه چیز عالم است و می داند انجام دهنده ی گناه کیست و عقاب مستحقّ چه کسی است، و کسی     نمی تواند در محضر او گناه دیگری را به گردن بگیرد و خداوند غیرِ گناهکار را عقاب و حسابرسی نمی کند ، هم چنان که در جاى دیگر فرموده: « لَها ما کَسَبَتْ وَ عَلَیْها مَا اکْتَسَبَتْ» (61)به نفع انسان است آن چه کسب کرده و به ضرر انسان است آن چه کسب کرده است. و نیز فرموده: « وَ لا تَزِرُ وازِرَةٌ وِزْرَ أُخْرى‏» (62)هیچ متعهدى نمى‏تواند گناه دیگرى را تعهد کند و به گردن بگیرد.و نیز فرموده: « وَ قالَ الَّذِینَ کَفَرُوا لِلَّذِینَ آمَنُوا اتَّبِعُوا سَبِیلَنا وَ لْنَحْمِلْ خَطایاکُمْ وَ ما هُمْ بِحامِلِینَ مِنْ خَطایاهُمْ مِنْ شَیْ‏ءٍ إِنَّهُمْ لَکاذِبُونَ»(63)کفار به مؤمنین گفتند بیائید طریقه ما را قبول کنید، اگر ضررى در این کار دیدید ما گردن مى‏گیریم، ولى آنها نمى‏توانند خطاهاى اینان را گردن بگیرند که مردمى دروغگویند. 

2. منشأ نقمت، گناه است و منشأ نعمت، ایمان و عمل صالح (آثار خارجی گناهان).

به طور کل تمام اجزای عالم، با واسطه و یا بی واسطه، مؤثر در یگدیگرند، ومیان آنها اتصال و ارتباط برقرار است، انحراف و لغزش یکی تأثیر گذار در دیگری خواهد بود و این جریان ادامه دارد.همه ی این اجزاء –به طوری که قرآن کریم بیان کرده- به سوی هدفی که خدای متعال برای آنها تعیین فرموده در حرکتند، انحراف و لغزش یک عضو از اعضای آن مخصوصا اعضای برجسته و بارز باعث فساد و انحراف اعضای دیگر شده و در نهایت دست به دست هم داده تا بالاخره اجزای دیگر با قوایی که خداوند برای حفظ حریم وجودشان به آنها بخشیده جزء مزبور را از بین ببرند. « ظَهَرَ الْفَسادُ فِی الْبَرِّ وَ الْبَحْرِ بِما کَسَبَتْ أَیْدِی النَّاسِ لِیُذِیقَهُمْ بَعْضَ الَّذِی عَمِلُوا لَعَلَّهُمْ یَرْجِعُونَ»  (64)در خشکى و دریا به زشتى افعال بد مردم فساد نمودار شد، تا خدا سزاى بعضى عمل‏ها را که کرده‏اند به ایشان بچشاند تا شاید بازگشت کنند.   

3. مبتلا شدن به مصائب دنیوی

یکی از آثار و تبعات گناه، عارض شدن مصائب دنیوی به شخص گنهکار است. عبّاس بن هلال شامى غلام حضرت موسى بن جعفر علیه السّلام مى‏گوید: از حضرت رضا علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: هر گاه بندگان، گناهان جدیدى را بیاورند که قبلا از آن آگاهى نداشتند، خداوند بلاهاى جدیدى را براى آنان مى‏آورد که قبلا از آن آگاه نبودند.(65) وقتى آیه« وَ ما أَصابَکُمْ مِنْ مُصِیبَةٍ فَبِما کَسَبَتْ أَیْدِیکُمْ وَ یَعْفُوا عَنْ کَثِیرٍ »(66)نازل شد، رسول خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم  فرمود: به آن خدایى کهجانم به دست او است هیچ خراشى از چوبى بر بدن شما نمى‏افتد، و هیچ رگى از جاى خود نمى‏جنبد و هیچ ضربتى از سنگ وارد نمى‏شود، و هیچ پایى نمى‏لغزد مگر به خاطر گناهى از گناهان. و آنچه از گناهان که خدا عفو مى‏کند بیشتر است.(67) این همان سنت خداوند است و این آثار همان آثاری هستند که برای گناهان وجود دارد و تغییر ناپذیر است، خواه انسان امروزی آنرا قبول داشته باشد وخواه آنرا به تمسخر بگیرد و با پیشرفت صنعت و وسائل دفاعی مدرن علت آنرا عقب ماندگی گذشتگان بداند.

4. کشیده شدن به گناهان دیگر

هر یک از گناهان، آدمى را به سوى گناه دیگرى مى‏کشاند. « إِنَّ الَّذِینَ تَوَلَّوْا مِنْکُمْ یَوْمَ الْتَقَى الْجَمْعانِ إِنَّمَا اسْتَزَلَّهُمُ الشَّیْطانُ بِبَعْضِ ما کَسَبُوا...» (68)از میان شما آنان که در روز مقابله آن دو گروه بگریختند، به سبب پاره‏اى از اعمالشان شیطان آنها را به خطا افکنده بود. اینک خداوند عفوشان کرد که او آمرزنده و بردبار است. کلمه: « استزلال» به معناى آن است که کسى بخواهد دیگرى را به لغزش وادار نماید، مى‏فرماید شیطان مى‏خواست آنان را دچار لغزش کند و این را نخواست مگر به سبب بعضى از انحرافهایى که در دل و در اعمال داشتند، چون گناهان هر کدامش آدمى را به سوى دیگرى مى‏کشاند، چون اساس گناه پیروى هواى نفس است و نفس وقتى هواى فلان گناه را مى‏کند هواى امثال آن را نیز مى‏کند.از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: از زشتکارى بپرهیز که یاد تو را زشت و گناه تو را فراوان مى‏کند.وقتی انسان مرتکب به گناه شد و آنرا در ذهن خود ثبت کرد، یاد آور شدن لحظه ی گناه می تواند مشوق باشد برای ارتکاب مجدد آن عمل زشت. ممکن است مراد از حضرت این بوده باشد، زیرا زشتی گناه خاطرِ انسان را نیز زشت    می کند.

5. تیره و تار کردن جلای نفس و درک انسان

 اعمال زشت صفا و جلاى نفس را تیره کرده به آن نقش و صورتى مى‏دهند که از درک حق مانع مى‏گردد.« کَلَّا بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ» این جمله ردع و انکار سخن تکذیب‏گران، یعنى رد« أَساطِیرُ الْأَوَّلِینَ» است.راغب گفته: کلمه« رین» به معناى غبار و زنگ، و یا به عبارتى تیرگى است که روى چیز گرانبهایى بنشیند (در نسخه‏اى دیگر آمده روى چیز شفافى بنشیند)، در قرآن آمده که: « بَلْ رانَ عَلى‏ قُلُوبِهِمْ ...» یعنى گناهان مانند زنگى و غبارى شد که روى جلاى دلهاشان را گرفت، و آن دلها را از تشخیص خیر و شر کور کرد.(69) ابو بصیر مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام شنیدم که مى‏فرمود: هر گاه آدمى گناه کند نقطه‏اى سیاه در دلش نمودار مى‏گردد، اگر توبه نماید سیاهى محو مى‏شود، و اگر بر گناهان بیافزاید سیاهى بیشتر مى‏شود تا بر دلش غلبه مى‏یابد، از آن پس هرگز رستگار نخواهد شد.(70)

6. ولایت شیطان بر آدمیان

 ولایت شیطان بر آدمیان در ظلم و گناه و ولایت ملائکه بر آدمیان در اطاعت و عبادت‏.قرآن کریم نظیر این ولایتى را که شیطان در گناه و ظلم بر آدمیان دارد براى ملائکه در اطاعت و عبادت اثبات نموده، مى‏فرماید:« إِنَّ الَّذِینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیْهِمُ الْمَلائِکَةُ أَلَّا تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتِی کُنْتُمْ تُوعَدُونَ، نَحْنُ أَوْلِیاؤُکُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا...»(71) البته این دو نوع ولایت منافاتى با ولایت مطلق پروردگار که آیه ی  « ...ما لَکُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِیٍّ وَ لا شَفِیعٍ...»(72) آن را اثبات مى‏کند ندارد.بارى، این ولایت همان احتناک و لگام زدنى است که شیطان وعده داده، و قرآن از او چنین حکایت مى‏کند: « قالَ أَ رَأَیْتَکَ هذَا الَّذِی کَرَّمْتَ عَلَیَّ لَئِنْ أَخَّرْتَنِ إِلى‏ یَوْمِ الْقِیامَةِ لَأَحْتَنِکَنَّ ذُرِّیَّتَهُ إِلَّا قَلِیلًا، قالَ اذْهَبْ فَمَنْ تَبِعَکَ مِنْهُمْ فَإِنَّ جَهَنَّمَ جَزاؤُکُمْ جَزاءً مَوْفُوراً، وَ اسْتَفْزِزْ مَنِ اسْتَطَعْتَ مِنْهُمْ بِصَوْتِکَ وَ أَجْلِبْ عَلَیْهِمْ بِخَیْلِکَ وَ رَجِلِکَ وَ شارِکْهُمْ فِی الْأَمْوالِ وَ الْأَوْلادِ وَ عِدْهُمْ وَ ما یَعِدُهُمُ الشَّیْطانُ إِلَّا غُرُوراً»(73) [سپس] گفت : به من بگو: این کسی را که بر من برتری دادی[برای چه بود؟] اگر تا روز قیامت مهلتم دهی قطعا فرزندانش را جز اندکی [از آنها]- ریشه کن خواهم کرد. فرمود: برو که هر کس از آنان تو را پیروی کند مسلما جهنم سزایتان خواهد بود که کیفری تمام است. و از ایشان هر که را توانستی با آوای خود تحریک کن و با سواران و پیادگانت بر آنها بتاز و با آنان در اموال و اولاد شرکت کن و به ایشان وعده بده، و شیطان جز فریب به آنان وعده نمی دهد.و بطورى که از آیات قرآن بر مى‏آید براى او لشکرى است که او را در هر کارى که بخواهد مدد مى‏کنند، از آن جمله آیه شریفه « ...إِنَّهُ یَراکُمْ هُوَ وَ قَبِیلُهُ مِنْ حَیْثُ لا تَرَوْنَهُمْ...»(74) است، یعنی او و قبیله اش، شما را از آنجا که آنها را نمی بینید، می بینند؛ و اگر در آیه« ... وَ لَأُغْوِیَنَّهُمْ أَجْمَعِینَ»(75)گمراهى همه را به خود او نسبت داده براى این است که هر قدر هم لشکریانش زیاد و نقشه اعمال آنها مختلف باشد نتیجه اعمالشان که همان وسوسه در دلها و گمراه ساختن مردم است یکى است، هم چنان که مساله توفى و گرفتن جان‏ها را هم به ملک الموت نسبت داده و فرموده: « قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ...»(76) بگو: فرشته ی مرگی که برشما گمارده شده، جانتان را می ستاند... . و هم به اعوانش مستند کرده و فرموده: « ...حَتَّى إِذا جاءَ أَحَدَکُمُ الْمَوْتُ تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا وَ هُمْ لا یُفَرِّطُونَ»(77)...تا هنگامی که یکی از شما ار مرگ فرا رسد، فرشتگان ما جانشان بستانند، در حالیکه کوتاهی نمی کنند.

7. مرگ ناگهانی و زود هنگام یکی از آثار گناه که کمتر کسی متوجه آن است و آنرا امری طبیعی می بیند، مرگ ناگهانی و زود هنگام است.از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمود: شمار کسانى که در اثر گناه مى‏میرند بیش از کسانى است که در اثر پایانِ عمر مى‏میرند، و شمار کسانى که در اثر نیکوکارى زنده مى‏مانند بیش از کسانى است که بخاطر عمرشان زنده مى‏مانند. (78)

8. محروم شدن از توفیق در عبادات

.از امام صادق علیه السّلام نقل شده که فرمودند: آدمى گاهى مرتکب گناه مى‏شود و در اثر آن از نماز شب محروم مى‏گردد. تأثیر کار زشت در انسان سریعتر از تأثیر کارد در گوشت است. (79)کتاب معانى الاخبار به سند خود از عبد اللَّه بن فضل هاشمى از امام صادق علیه السّلام روایت کرده که گفت: به آن حضرت عرضه داشتم: (با در نظر داشتن اینکه علل و اسباب در کار ما مؤثرند) معناى اینکه خداى تعالى در یک جا (از قول شعیب حکایت کرده که گفت:)،« وَ ما تَوْفِیقِی إِلَّا بِاللَّهِ»(80)و در جایى دیگر خودش فرموده: « إِنْ یَنْصُرْکُمُ اللَّهُ فَلا غالِبَ لَکُمْ وَ إِنْ یَخْذُلْکُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِی یَنْصُرُکُمْ مِنْ بَعْدِهِ»(81)چیست؟ امام علیه السّلام در جواب فرمود: وقتى بنده خدا آنچه که خدا به وى امر کرده اطاعت کند عملش موافق امر خداى عز و جل است و بدین جهت آن عبد را موفق مى‏نامد (چون گفتیم کارش موافق امر خداى عز و جل است) و هر گاه بنده خدا بخواهد داخل پاره‏اى از گناهان شود و خداى تعالى بین او و آن گناه حایل گردد و در نتیجه بنده آن گناه را مرتکب نشود ترک گناهش به توفیق خداى تعالى صورت گرفته و هر زمان که او را به حال خود بگذارد و بین او و معصیت حایل نشود و در نتیجه مرتکب گناه گردد در آن صورت خدا او را یارى نکرده و موفق ننموده است، (چون کارش موافق دستور خدا انجام نشده).(82)

9. پست شدن مقام انسان بر اثر ارتکاب گناه، هم در دنیا و هم در آخرت.

از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: هر که نافرمانى خدا کند مقامش پست و خوار گردد. (83)هم چنین از ایشان علیه السّلام نقل شده است: هر که به سبب نافرمانیهاى خدا لذّت ببرد خوارى بدست آورده است. (84)«وَ الَّذِینَ کَسَبُوا السَّیِّئاتِ جَزَاءُ سَیِّئَةٍ بِمِثلِهَا وَ تَرهَقُهُم ذِلَّةٌ مَا لَهُم مِن اللهِ مِن عَاصِمٍ...»(85). و کسانی که مرتکب بدی ها شده اند، [بدانند که] جزای [هر] بدی مانند آن است، و خواری آنان را فرو می گیرد؛ در مقابل خدا، هیچ حمایتگری برای ایشان نیست... .

10. حبط اعمال 

گناهان اعمال نیک را نابود می کند، که از آن تعبیر به احباط می شود. رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: کسی که سبحان الله بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. و کسی که الحمدلله بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. و کسی که لااله الاالله بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد. و کسی که الله اکبر بگوید خداوند به سبب این کار او درختی در بهشت برایش می کارد.  مردی از قریش برخاست و عرض کرد: ای رسول خدا؛ درختان ما در بهشت زیاد است. حضرت صلی الله علیه و آله فرمود: آری ولی بترسید از اینکه آتشی به سوی آنها بفرستید و همه را بسوزانید. و خداوند می فرماید: « یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَطِیعُوا اللَّهَ وَ أَطِیعُوا الرَّسُولَ وَ لا تُبْطِلُوا أَعْمالَکُمْ‏»(86) ای کسانیکه ایمان آوردید از خدا اطاعت کنید و از رسول خدا اطاعت کنید و اعمالتان را باطل نکنید.پس هیچ کس نمی تواند بگوید من نماز می خوانم، روزه می گیرم و کارهای نیک انجام می دهم هم چنین از ارتکاب به گناه هم لذت می برم و چه بسا کارهای نیک من جوازی برای ارتکاب به گناه باشد. اما توجّهی به این مسئله ندارد که اعمال زشت و گناه، اعمال نیک را نابود می کند حتی فراتر از آن نیت غیر صحیح اعمال نیک را از بین می برد. همانگونه که خداوند می فرماید :«ذَلِکَ بِأَنَّهُم کَرِهُوا مَا أَنزَلَ اللهُ فَأَحبَطَ أَعمَالَهُم»(87) این بدان سبب است که آنان آن چه را خدا نازل کرده است خوش نداشتند، و [خدا نیز] کارهایشان را باطل کرد.

11. داخل شدن بر آتش جایگاه گناهکار آتش است.

از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: کسى که مرتکب گناه مى‏شود جایگاهش آتش است.(88)از جعفر بن محمّد علیه السّلام  از پدرش نقل شده که رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم فرمود: هر کس گناهى مرتکب شود و بخندد، گریان وارد آتش خواهد شد.(89)«بَلَی مَن کَسَبَ سَیِّئَةً وَ أَحَاطَت بِهِ خَطِیئَتُهُ فَأُلئِکَ أَصحَابُ النَّارِ هُم فِیهَا خالِدُون»(90) آری کسی که بدی به دست آورد، وگناهش او را در میان گیرد، پس چنین کسانی اهل آتش اند، و در آن ماندگار خواهند بود.

راه دوم : شناخت فضائل و آثار ترک گناهشناخت فضائل و آثار ترک گناه می تواند عامل و محرک خوبی برای ترک در گناهان باشد.در این قسمت بعضی از فضائل ترک گناه را بررس می کنیم.

1. ترک گناه و جهاد اکبر

معرفت به اینکه برترین عبادت، ترک گناه است که از آن به جهاد اکبر یاد می شود. از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: ترک تمایلات، برترین عبادت و زیباترین عادت است. (91)همچنین از امام على بن الحسین علیه السّلام نقل شده که فرمود: هر کس، از آنچه خدا بر او حرام کرده است دورى گزیند، از عابدترین مردم است. (93)در حدیثى از پیامبر صلّی الله علیه و آله وسلّم نقل شده که فرمود: هر کس از نافرمانى خداوند خوددارى کند مانند کسى است که در راه خدا جهاد کرده است. (93)

2. محبوب خدا شدن

 انسانی که گناه نمی کند محبوب خداوند می شود و چه چیز بهتر از محبوب خداوند بودن.از على علیه السّلام نقل شده است: اگر از گناهان دورى کنید خدا شما را دوست خواهد داشت.(94)« بَلَی مَن أَوفی بِعَدِهِ وَ اتَّقی فَإنَّ اللهَ یُحِبُّ المُتِّقِینَ »(95) آری هر که به پیمان خود وفا کند و پرهیزگاری نماید، بی تردید خداوند پرهیزگاران را دوست دارد. «... إِنَّ اللهَ یُحِبُّ التَّوَّابِینَ وَ یُحِبُّ المُتَطَّهِّرِینَ(96)خداوند توبه کاران و پاکیزگان را دوست دارد.

3. پیدا شدن راه نجات و خروج از مشکلات هرکس از خدا بپرهیزد و ترک گناه کند خداوند برای او راه نجاتی قرار می دهد و مشکلات او را حل می کند و رزق او را وسعت می بخشد.« ...وَ مَن یَتَّقّ اللهَ یَجعَل لَه مَخرَجاً وَ یَرزُقهُ مِن حَیثُ لا یَحتَسِب(97)و هر کس از خدا پروا کند، [خدا] برای او راه بیرون شدنی قرار می دهد. و از جایی که حسابش را نمی کند، به او روزی می رساند... . در حدیثی از حضرت علی علیه السلام آمده که فرمود : « اکثَر الاستغفار تجلب الرّزق »زیاد استغفار کن تا روزی  را به سوی خود جلب کنی.

4. فتح باب نعمت‏ها

 اثر استغفار از گناهان در رفع مصائب و بلایا و فتح باب نعمت‏ها.« فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّکُمْ إِنَّهُ کانَ غَفَّاراً. یُرسِلِ السَّمّاءَ عَلَیکُم مِدراراً. وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً »(98) در این جمله دعوت قوم را به اینکه استغفار کنید تعلیل کرده به اینکه: آخر پروردگارتان غفار است، و« غفار» که صیغه مبالغه است، معناى کثیر المغفرة را مى‏دهد، و مى‏فهماند علاوه بر اینکه کثیر المغفرة است، مغفرت سنّت مستمرى او است.و معناى آیه این است که: اگر از خدا طلب مغفرت کنید، ابر بسیار ریزنده و بارنده را به سویتان مى‏فرستد.اموال و فرزندان نزدیک‏ترین کمک‏هاى ابتدایى براى رسیدن جامعه انسانى به هدفهاى خویش است. « وَ یُمْدِدْکُمْ بِأَمْوالٍ وَ بَنِینَ». « وَ یَجْعَلْ لَکُمْ جَنَّاتٍ وَ یَجْعَلْ لَکُمْ أَنْهاراً» ، « جنات» و« انهار» دو تا از اقسام مال است، لیکن از آنجایى که از سایر اقسام مال نسبت به ضروریات زندگى بشر دخالت گسترده‏ترى دارند در آیه اختصاص به ذکر یافتند.و این آیات به طورى که ملاحظه مى‏فرمایید نعمت‏هاى دنیایى را مى‏شمارد، و از نوح  علیه السَّلام حکایت مى‏کند که به قوم خود وعده فراوانى نعمت‏ها و تواتر آن را مى‏دهد، به شرطى که از پروردگار خود طلب مغفرت گناهان کنند. پس معلوم مى‏شود استغفار از گناهان اثر فورى در رفع مصائب و گرفتاریها و گشوده شدن درب نعمت‏هاى آسمانى و زمینى دارد، مى‏فهماند بین صلاح جامعه انسانى و فساد آن، و بین اوضاع عمومى جهان ارتباطى برقرار است، و اگر جوامع بشرى خود را اصلاح کنند، به زندگى پاکیزه و گوارایى مى‏رسند، و اگر به عکس عمل کنند عکس آن را خواهند داشت.

5. تبدیل زشتیها به نیکیها

بازگشت از گناه اعمال زشت را به نیکی ها تبدیل می کند.ازآنجا که قرآن هیچگاه راه بازگشت را به سوی مجرمان نمی بندد ، بعد از بیان عذاب برای ارتکاب به سه گناه بزرگ در آیات قبل، در این آیه استثنائی را قائل می شود و آن اینکه : «مگر، کسی که توبه کند و ایمان آورد و کار شایسته کند، پس خداوند بدیهاشان  را به نیکی ها تبدیل می کند، و خدا همواره آمرزنده ی مهربان است»(99). اما منوط به ایمان است یعنی توبه و بازگشت واقعی.

 

 

 

 

 

 

راه سوم : تحصیل عزت و شخصیت 

 سومین  عامل در ترک گناه این است که انسان برای خود عزت و شخصیت قائل باشد. این احساس کلید دوریِ از گناهان است.

امیر مومنان علیه السَّلام فرمودند: «مَنْ کَرُمَتْ عَلَیْهِ نَفْسُهُ هَانَتْ عَلَیْهِ شَهَوَاتُه»(100).کسى که خود را گرامى دارد، هوا و هوس را خوار شمارد.

راه  چهارم : یاد خداوند

 هنگام فکر گناه و وسوسه ی شیطان، بلافاصله خدا را یاد کند.

قرآن‏مجید در وصف پارسایان می‏فرماید: « إِنَّ اَلَّذِینَ اتَّقَوْا إِذا مَسَّهُمْ طائِفٌ مِنَ الشَّیْطانِ تَذَکَّرُوا فَإِذا هُمْ مُبْصِرُونَ‏ » (101)پرهیزگاران چون گرفتار وسوسه شیطان شوند همان‏دم متذکر (یاد خدا) شده و بصیرت یابند.یکی دیگر از آیات که دلالت بر این راهکار می کند سوره آل‏عمران آیه  135   است : وَ الَّذینَ إِذا فَعَلُوا فاحِشَةً أَوْ ظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ ذَکَرُوا اللَّهَ فَاسْتَغْفَرُوا لِذُنُوبِهِمْ وَ مَنْ یَغْفِرُ الذُّنُوبَ إِلاَّ اللَّهُ وَ لَمْ یُصِرُّوا عَلى‏ ما فَعَلُوا وَ هُمْ یَعْلَمُونَ  و آنان که چون کار زشتى (گناه کبیره‏اى) انجام دهند و یا (به گناه صغیره‏اى) بر خود ستم نمایند، خدا را به یاد آرند و براى گناهان خود آمرزش خواهند- و کیست جز خداوند که گناهان را ببخشد؟- و بر آنچه کرده‏اند در حالى که مى‏دانند اصرار نمى‏ورزند. از آیه فوق استظهار می شود که یاد خدا، رمز توبه است.  و تا یاد خدا در دل گناهکار زنده است، مى‏تواند در مدار متقین وارد شود .(102)

راه  پنجم: ایمان به آخرت و یقین به وقوع روز حساب و جزای آن

ایمان به آخرت و یقین به وقوع روز حساب و جزای آن، برجسته ترین اصلی است که انسان را از ارتکاب به گناه باز می دارد، و فراموش کردن مسئله ی موت، یکی از علل جرأت بر گناه کردن است.و قول خداوند متعال به همین مطلب اشاره کرده و مى‏فرماید: « وَ لا تَتَّبِعِ الْهَوى‏ فَیُضِلَّکَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ إِنَّ الَّذِینَ یَضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللَّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدِیدٌ بِما نَسُوا یَوْمَ الْحِسابِ(103)پیروى مکن هواى نفس را تا از راه خدایت گمراه کند، کسانى که از راه خدا گمراه مى‏شوند برایشان عذاب شدیدى است بخاطر اینکه فراموش کردند روز حساب  را.از این آیه معلوم می شود که ایمان به روز حساب و قیامت تنها اصلی است که جرأت گناه را از مؤمن به آن می گیرد و کسی که از مقام و قدرت پروردگارش خوف دارد و گناه نمی کند بهشت برایش است: « وَ أَمَّا مَن خافَ مَقامَ رَبِّهِ وَ نَهَی النَّفسَ عَنِ الهَوَی. فَإِنَّ الجَنَّةَ هِیَ المَأوی»(104)ایمان به رستاخیز اثر عمیقى در تربیت انسانها دارد، به آنها شهامت و شجاعت مى‏بخشد زیرا بر اساس آن، اوج افتخار در زندگى این جهان، «شهادت» در راه یک هدف مقدس الهى است که آغازى است براى یک زندگى ابدى و جاودانى. و ایمان به قیامت انسان را در برابر گناه کنترل مى‏کند، و به هر نسبت که ایمان قویتر باشد گناه کمتر است(105)و نیز تفسیر نمونه در ذیل آیه وَیْلٌ یَوْمَئِذٍ لِلْمُکَذِّبِین‏ ( مرسلات آیه 15 ) می فرماید : منظور از" مکذبین" در اینجا کسانى است که قیامت را تکذیب مى‏کنند، و مى‏دانیم کسى که ایمان به قیامت و دادگاه عدل خداوند و حساب و جزا نداشته باشد به آسانى مرتکب هر گونه گناه و ظلم و فسادى مى‏شود، اما ایمان راسخ به آن روز به انسان تعهد و احساس مسئولیت و تقوى و پرهیزگارى مى‏بخشد.(106)

راه  ششم  : عادت ندادن خود به گناه

 انسان نباید خود را به گناه عادت دهد، به عبارت دیگر اینکه از گناه پی در پی بپرهیزد.(107)گناه زیاد و مستمر، سر انجام انسان را به تکذیب روز جزا منتهى مى‏کند: «الَّذِینَ یُکَذِّبُونَ بِیَوْمِ الدِّینِ  وَ ما یُکَذِّبُ بِهِ إِلاَّ کُلُّ مُعْتَدٍ أَثِیم» (108)همانان که روز جزا را دروغ مى‏پندارند و تنها کسانى آن را انکار مى‏کنند که متجاوز و گنهکارند.کلمه« معتد» اسم فاعل از مصدر« اعتداء» است، که معناى تجاوز را مى‏دهد، و مراد در اینجا تجاوز از حدود عبودیت است، و کلمه« اثیم» به معناى کسى است که گناهان بسیار داشته باشد، به طورى که گناهانش روى هم انباشته شده، و به کلى در شهوات غرق شده باشد.در قست قبل بیان شد که یکی از اصلی ترین عوامل بازدارنده گناهان، ایمان به آخرت و روز جزاست، بنابراین انسانی که غرق در گناهان شده نمی تواند قبول کند که برای اعمالش عاقبت و حسابی وجود دارد.پس این« زنگ بودن گناهان بر روى دلهاى آنان» عبارت شد از حائل شدن گناهان بین دلها، و بین تشخیص حق، آن طور که هست.از این آیه شریفه سه نکته استفاده مى‏شود:اول اینکه: اعمال زشت نقش و صورتى به نفس مى‏دهد، و نفس آدمى را به آن صورت در مى‏آورد.دوم اینکه: این نقوش و صورت‏ها مانع آن است که نفس آدمى حق و حقیقت را درک کند، و میان آن و درک حق حائل مى‏شود.سوم اینکه: نفس آدمى بحسب طبع اولیش صفا و جلایى دارد که با داشتن آن حق را آن طور که هست درک مى‏کند، و آن را از باطل، و نیز خیر را از شر تمیز مى‏دهد، هم چنان که در جاى دیگر فرمود: « وَ نَفْسٍ وَ ما سَوَّاها فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»(109)سپس پلیدکارى و پرهیزگارى‏اش را به آن الهام کرد.«کَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ یَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ»(110)در روز محروم بودنشان از کرامت قرب و منزلت پروردگارشان محروم می شوند. « ثُمَّ إِنَّهُمْ لَصالُوا الْجَحِیمِ»(111)معنایش این است که ایشان داخل جحیم خواهند شد، دخولى که بیرون شدن برایش نیست« ثُمَّ یُقالُ هذَا الَّذِی کُنْتُمْ بِهِ تُکَذِّبُونَ»(112) این آیه توبیخى کوبنده است از خازنان دوزخ و یا از اهل دوزخ، به کسانى که وارد آن مى‏شوند.

راه هفتم  : در محضر خدا بودن

 انسان همیشه خود را در محضر خداوند ببیند و قبل از ارتکاب گناه، این واقعیت را برای خود تداعی کند و همچنین پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و آل البیت علیهم السّلام را شاهد عمل خود بداند چنانچه این روایت مؤید این واقعیت می باشد.از ابو بصیر از امام صادق علیه السّلام  نقل شده که فرمود: هر صبحدم اعمال بندگان- بندگان نیکوکار و بدکار- به پیامبر خدا صلّی الله علیه و آله وسلّم عرضه مى‏شود، بنا بر این مراقب اعمال خود باشید، (113)و همین است گفتار خداوند:  «...اعْمَلُوا فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ‏...»(114) «...هر کارى مى‏خواهید بکنید، به زودى خدا و رسولش عمل شما را خواهند دید...» آنگاه حضرت ساکت شد. و همچنین محمد بن فضیل مى‏گوید: از امام صادق علیه السّلام در باره گفتار خداوند: «...فَسَیَرَى اللَّهُ عَمَلَکُمْ وَ رَسُولُهُ وَ الْمُؤْمِنُونَ...»(115) «...به زودى خدا و رسول او و مؤمنان عمل شما را خواهند دید...»  سؤال کردم، فرمود: هر صبحدم اعمال امّت رسول خدا- امّت نیکوکار و بدکار- به وى عرضه مى‏شود. (116)

راه  هشتم  : از بین رفتن لذت گناه و باقی ماندن نکبت آن

هرگاه دچار وسوسه ی شیطان و نفس شدیم باید این موضوع را که بسیار مؤثر است در ترک گناه برای خود در نظر بگیریم که لذّت گناه از بین می رود اما نکبت آن در وجود انسان باقی می ماند.از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: قطع شدن لذّتها و بر جاى ماندن گناهان را به یاد داشته باشید.(117) از حضرت على علیه السّلام نقل شده است: چقدر فاصله است میان دو کار:کارى که لذّتش مى‏گذرد و زیانش باقى مى‏ماند، و کارى که رنجش مى‏گذرد و پاداشش مى‏ماند!(118)

راه نهم: نا امید نشدن از درگاه خداوند، (نا امید شدن از درگاه الهی یکی از گناهان کبیره است.)

انسان نباید با یکبار ارتکاب به گناه، خودش را شخصی گمراه و غیر قابل بازگشت بشناسد بلکه باید با مصمّم بودن به بازگشت و توبه و امید به غفران الهی، خودش را از منجلاب گناه بیرون بکشد و از گناه پی در پی نجات یابد. و بداند که چه بسا مى‏شود گناه مقدمه سعادت و آمرزش مى‏شود، البته نه از آن جهت که گناه است، بلکه از این جهت که نفس آدمى را از ظلمت و شقاوت به جایى مى‏کشاند، که مایه وحشت نفس شده، و در نتیجه نفس سرانجام شوم گناه را لمس نموده، متنبه مى‏شود و به سوى پروردگار خود برمى‏گردد، و با برگشتنش همه گناهان از او دور مى‏شود، و معلوم است که در چنین وقتى خدا هم به سوى او برمى‏گردد، و او را مى‏آمرزد.خداوند در قرآن می فرماید: «قُل یا عِبادِیَ الَّذِینَ أَسرَفُوا عَلی أَنفُسِهِم لا تَقنُطُوا مِن رَحمَةِ اللهِ إِنَّ اللهَ یَغفِرُ الذُّنُوبَ جَمِیعاً إِنَّهُ هُوَ الغَفُورُ الرَّحِیمُ»(119)بگو: ای بندگان من که بر خویشتن زیاده روی روا داشته اید، از رحمت خدا نومید مشوید. در حقیقت، خدا همه ی گناهان را می آمرزد، که او خود آمرزنده مهربان است.حضرت علی علیه السّلام فرمودند: در شگفتم از کسی که می تواند استغفار کند و نا امید است(120)

بخش سوم : راههای درمان و پیشگیری گناهان

کارها و اعمال خارجی ای وجود دارد که شستشو دهنده ی گناهان و موجب زلال روح می شود و یا اینکه سبب پیشگیری از گناهان پیش روست که متذکر آنها می شویم.ابتدا بعضی از آنهایی را که هم خاصیت پیشگیری و هم درمان دارند را بیان می کنیم:

 راه اول  : نماز

 نماز هم واکسن گناه هست و هم سرم گناه. یعنی هم خاصیت پیشگیری دارد و هم خاصیت درمانی.خاصیت پیشگیری آن در این آیه آمده است . «... إِنَّ الصَّلاةَ تَنْهى‏ عَنِ الْفَحْشاءِ وَ الْمُنْکَر...»(121) که نماز آدمى را از فحشا و منکر باز مى‏دارد.و خاصیت درمانی آن نیز در این آیه آمده است: « وَ أَقِمِ الصَّلاةَ طَرَفَیِ النَّهارِ وَ زُلَفاً مِنَ اللَّیْل إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ»(122). نماز بگزار در آغاز و انجام روز و ساعاتى از شب. زیرا نیکیها، بدیها را از میان مى‏برند. این اندرزى است براى اندرزپذیران. از نظر روانى نیز شکی نیست که هر گناه و عمل زشتى، یک نوع تاریکى در روح و روان انسان ایجاد مى‏کند که اگر ادامه یابد اثرات آنها متراکم شده، به صورت وحشتناکى انسان را مسخ مى‏کند.ولى کار نیک که از انگیزه الهى سر چشمه گرفته به روح آدمى لطافتى مى‏بخشد که آثار گناه را مى‏تواند از آن بشوید و آن تیرگیها را به روشنایى مبدل سازد.اما از آنجا که جمله فوق (إِنَّ الْحَسَناتِ یُذْهِبْنَ السَّیِّئاتِ) بلا فاصله بعد از دستور نماز ذکر شده یکى از مصداقهاى روشن آن، نمازهاى روزانه است و اگر مى‏بینیم در روایات تنها تفسیر به نمازهاى روزانه شده دلیل بر انحصار نیست، بلکه همانگونه که بارها گفته‏ایم بیان یک مصداق روشن قطعى است.اهمیت فوق العاده نماز در روایات متعددى که ذیل آیات فوق از پیامبر صلی الله علیه و آله وسلم و ائمه معصومین علیهم السّلام نقل شده تعبیراتى دیده مى‏شود که از اهمیت فوق العاده نماز در مکتب اسلام پرده بر مى‏دارد.براى اینکه نماز مشتمل است بر ذکر خدا، و این ذکر، اولا ایمان به وحدانیت خداى تعالى، و رسالت و جزاى روز قیامت را به نمازگزار تلقین مى‏کند، و به او مى‏گوید که خداى خود را با اخلاص در عبادت مخاطب قرار داده و از او استعانت بنما، و درخواست کن که تو را به سوى صراط مستقیم هدایت نموده، و از ضلالت و غضبش به او پناه ببر.و ثانیا او را وادار مى‏کند بر اینکه با روح و بدن خود متوجه ساحت عظمت و کبریایى خدا شده، پروردگار خود را با حمد و ثنا و تسبیح و تکبیر یاد آورد، و در آخر بر خود و هم مسلکان خود و بر همه بندگان صالح سلام بفرستد.

علاوه بر این او را وادار مى‏کند به اینکه از حدث (که نوعى آلودگى روحى است)، و از خبث یعنى آلودگى بدن و جامه، خود را پاک کند، و نیز از اینکه لباس و مکان نمازش غصبى باشد، بپرهیزد، و رو به سوى خانه پروردگارش  بایستد.پس اگر انسان مدتى کوتاه بر نماز خود پایدارى کند، و در انجام آن تا حدى نیت صادق داشته باشد، این ادامه در مدت کوتاه به طور مسلم باعث مى‏شود که ملکه پرهیز از فحشاء و منکر در او پیدا شود، به طورى که اگر فرضا آدمى شخصى را موکل بر خود کند، که دائما ناظر بر احوالش باشد، و او را آن چنان تربیت کند که این ملکه در او پیدا شود و به زیور ادب عبودیت آراسته گردد، قطعا تربیت او مؤثرتر از تربیت نماز نیست، و به بیش از آنچه که نماز او را دستور مى‏دهد دستور نخواهد داد، و به بیش از آن مقدار که نماز به ریاضت وادارش مى‏کند وادار نخواهد کرد.

راه دوم  : روزه

 رسول اللّه صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند : روزه که سپر و محافظ است (از گناه و دوزخ) ، و صدقه که کفاره لغزش‏ها است‏ (123)در نخستین آیه مربوط به احکام روزه می خوانیم که هدف نهایى از آن تقوا است (لَعَلَّهُمْ یَتَّقُونَ) و این نشان مى‏دهد که تمام این برنامه‏ها وسیله‏اى هستند براى پرورش روح تقوا و خویشتندارى و ملکه پرهیز از گناه و احساس مسئولیت در برابر وظائف انسانها.ولى البته یکى از آداب صوم کامل در اسلام آنست که انسان به هنگام روزه گرفتن زبان خود را از آلودگى به گناه و مکروهات حفظ کند،و همچنین چشم خود را از هر گونه آلودگى برگیرد، چنان که در حدیثى از امام صادق علیه السّلام مى‏خوانیم‏ : روزه تنها از خوردنى و نوشیدنى نیست.  مریم علیها السّلام گفت: من براى خداوند رحمان روزه‏اى نذر کرده‏ام یعنى سکوت را، بنا بر این (هنگامى که روزه هستید) زبان خود را حفظ کنید، دیدگان خود را از آنچه گناه است بربندید، نسبت به یکدیگر حسد نداشته باشید، و نزاع نکنید(124)

راه سوم : حج و عمره

«و حَجُّ الْبَیْتِ و اعْتِمَارُهُ فَإِنَّهُمَا ْ یَنفِیانِ الفَقرَ وَ یرحَضَانِ الْذَّنْبِ »(125)و حج و عمره نابود کننده ی فقر و شستشو دهنده ی گناهان است.

می دانیم که حج و عمره یکی از عباداتی است که انسان را از جهان ماده و تمایلات دنیوی جدا می کند و در محیطی کاملا معنوی و سرشار از شعائر دینی و روحانی وارد می سازد که انسان فقر و تنگدستی خود  را کاملا درک می کند و عظمت الهی نمایان می شود و در مشقّت و سختی مشروع و پاک قرار می گیرد که با این اعمال می تواند خود را پاکیزه کند. حج یکی از درس های طهارت جان و شستشوی روح است. احرام نشانه ی عریان بودن انسان از منیّت ها و دلبستگی هاست. در واقع حج تجدید میثاق با خداوند و پیامبر او صلی الله علیه و آله وسلم و بندگان صالح خداست که بارزترین آنها اهل بیت او علیهم السّلام هستند. پس کسی که با خدا و اولیائش عهد می بندد به راحتی عهد و پیمان نمی شکند. 

راه چهارم  :  جهاد

«... فَالَّذِینَ هاجَرُوا وَ أُخْرِجُوا مِنْ دِیارِهِمْ وَ أُوذُوا فِی سَبِیلِی وَ قاتَلُوا وَ قُتِلُوا لَأُکَفِّرَنَّ عَنْهُمْ سَیِّئاتِهِمْ وَ لَأُدْخِلَنَّهُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِی مِنْ تَحْتِهَا الْأَنْهارُ ثَواباً مِنْ عِنْدِ اللَّهِ وَ اللَّهُ عِنْدَهُ حُسْنُ الثَّواب»(126)‏ بنابر این کسانى که مهاجرت کردند و از خانه‏هاى خود بیرون رانده شدند و در راه من آزار دیدند و جنگیدند و کشته شدند، بى‏تردید گناهانشان را مى‏پوشانم و حتما آنها را در باغ‏هایى داخل مى‏کنم که از پاى درختانش نهرها جارى است. [این‏] پاداشى از جانب خداست، و خداست که پاداش نیکو نزد اوست.کسی که حاضر می شود تمام تمایلات و آرزوهای دنیوی خود را کنار زده و جان خود را در کفه ی اخلاص بگذارد و به جهاد برود قطعا برای لذتی زودگذر و غیر مشروع خود را آلوده نمی کند و ایثار خود را حبط نکرده و نابود نمی کند. البته جهاد تنها منحصر در جهاد در جبهه ی جنگ  علیه دشمن نیست بلکه مفهوم وسیع تری را در بر دارد، مثلا  امر به معروف و نهی از منکر یکی از مصادیق جهاد است بلکه چه بسا اجر بیشتری هم داشته باشد البته اگر واقعی باشد.

راه پنجم : دعا و تضرع پنهانی واستغفار

 «ادْعُوا رَبَّکُمْ تَضَرُّعاً وَ خُفْیَةً إِنَّهُ لا یُحِبُّ الْمُعْتَدِین»‏‏(127) پروردگارتان را با تضرع و در نهان بخوانید، زیرا او متجاوزان سرکش را دوست ندارد.

انسانی که در نهان و آشکار به دعا و تضرع می پردازد و خود را عبد خدا می داند به سختی می تواند از حصار عبودیت خداوند خارج شود زیرا خدا را قدرت مطلق و خودش را ذلیل دانسته است که در برابرش خشوع کرده.در حدیثی مرتبط با این موضوع و چند مورد از موضوعات قبل از على علیه السّلام مى‏خوانیم که از پیامبر صلی الله علیه وآله و سلم پرسیدند چه کنیم که شیطان از ما دور شود؟ فرمود روزه روى شیطان را سیاه مى‏کند، و انفاق در راه خدا پشت او را مى‏شکند، و دوست داشتن به خاطر خدا، و مواظبت بر عمل صالح دنباله او را قطع مى‏کند، و استغفار رگ قلب او را مى‏بُرد(128)

استغفار نیز نوعی دعا و تضرع است که گناهان را محو می کند برای همین استغفار را در این قسمت آوردیم.می دانی معنای استغفار چیست؟ استغفار درجه والا مقامان است، ودارای شش معناست، اول : پشیمانی از آنچه گذشت، دوم : تصمیم به عدم بازگشت، سوم : پرداخت حقوق مردم چنانکه خدا را پاک دیدار کنی که چیزی بر عهده تو نباشد، چهارم : تمام واجب های ضایع ساخته را به جا آوری، پنجم : گوشتی که از حرام به اندامت روییده، با اندوه فراوان آب کنی، ششم : رنج طاعت را به تن بچشانی چنانکه شیرینی گناه را به آن چشانده بودی ، پس آنگاه بگویی، أستَغفِرُ اللهَ»(129) اما بعضی دیگر که خاصیت درمانیشان بارزتر است

راه ششم : طلب عفو از کسانی که حقی بر گردن ما دارند

امام محمد باقر علیه السّلامفرمود: هرگاه نشانه های توبه در توبه کننده آشکار نشد معلوم می شود که او توبه کننده واقعی نبوده است. نشانه های توبه واقعی آن است که کسانی که بر او حقی دارند را راضی کند نمازهای قضا شده اش را اعاده نماید در برابر مؤمنان متواضع باشد و خود را از هوی و هوس حفظ نماید(130)

راه هفتم : خواندن نمازهای مستحبی و نافله، مخصوصاً نماز شب.
امام صادقعلیه السّلام در ذیل تفسیر آیه 114 هود می فرماید: «صلوة المؤمن باللیل تذهب بما عمل من ذنب النهار»(131) ، نماز شب مؤمن، گناهان روز او را محو و نابود می سازد.

 راه هشتم: اجتناب از کبائر

 حضرتصادق علیه السّلام فرمود: کسى که از گناهان کبیره دورى گزیند، خداوند تمام گناهان او را مى‏آمرزد، و همین است گفتار خداوند : « إِنْ تَجْتَنِبُوا کَبائِرَ ما تُنْهَوْنَ عَنْهُ نُکَفِّرْ عَنْکُمْ سَیِّئاتِکُمْ وَ نُدْخِلْکُمْ مُدْخَلًا کَرِیماً »(132) اگر از گناهان بزرگى که از آن نهى شده‏اید دورى کنید، گناهان (کوچک) شما را مى‏پوشانیم و شما را در جایگاهى گرامى وارد مى‏سازیم.

وآنهایی را که خاصیت پیشگیری کنندگی آنها بارزتر است را بیان می کنیم :

راه نهم : گوش دادن به قرآن و تلاوت آن

 حضرت امام زین العابدین علیه السّلام  به محمد بن بشیر فرمودند هر کس حرفى از قرآن بشنود و گوش بدهد بدون آنکه قرائت نماید خداوند در نامه عمل او یک حسنه بنویسد و یک گناه او را محو نماید و یکدرجه او را بلند کند(133)و اما علت آن این است که قرآن که از جانب خداوند و معجزه جاوید است، به جز آثار وضعی و نوری که دارد، دارای معارف و مبانی اعتقادی و توحیدی و اخلاقی ناب است که برای تلاوت کننده و گوش دهنده موعظه و نصیحت می باشد وهمچنین بسیاری از آیات آن یاد آور مرگ و روز قیامتند که این خود بازدارنده ای قدرتمند است.وخداوند در قرآن به تلاوت کنندگان آیاتش قسم یاد می کند: «فَالتَّالِیَاتِ ذِکراً»(134)و هم چنین در این آیه می فرماید: « لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنینَ إِذْ بَعَثَ فیهِمْ رَسُولاً مِنْ أَنْفُسِهِمْ یَتْلُوا عَلَیْهِمْ آیاتِهِ وَ یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ الْکِتابَ وَ الْحِکْمَةَ وَ إِنْ کانُوا مِنْ قَبْلُ لَفی‏ ضَلالٍ مُبینٍ»(135) به یقین خداوند بر مؤمنان منّت نهاد آن گاه که در میان آنها فرستاده‏اى از خودشان (نه از فرشته و نه از جن) برانگیخت که آیات او را بر آنها مى‏خواند و پاکشان مى‏گرداند و کتاب (آسمانى) و احکام شریعت و معارف عقلى به آنها مى‏آموزد، و حقیقت این است که آنان پیش از آن در گمراهى آشکارى بودند.

پیام های این آیه :

1. بعثت انبیا، بزرگ‏ترین هدیه‏ى آسمانى و نعمت الهى است. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ»  2. گرچه بعثت براى همه‏ى مردم است، ولى تنها مؤمنان شکرگزار این نعمت هستند و از نور هدایت بهره مى‏گیرند. «لَقَدْ مَنَّ اللَّهُ عَلَى الْمُؤْمِنِینَ»  3. انبیا، مردمى بودند. «مِنْ أَنْفُسِهِمْ»  4. تلاوت آیات قرآن، وسیله‏ى تزکیه و تعلیم است. «یَتْلُوا» ، «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ» 5. تزکیه بر تعلیم مقدّم است. «یُزَکِّیهِمْ وَ یُعَلِّمُهُمُ»  6 . تزکیه و تعلیم در رأس برنامه‏هاى انبیاست.(136)

پیامبر صلی الله علیه و آله وسلّم سه برنامه مهم را در باره مردم اجرا مى‏کند نخست خواندن آیات پروردگار بر آنها و آشنا ساختن گوشها و افکار با این آیات، و دیگر تعلیم، یعنى وارد ساختن این حقایق در درون جان آنها و به دنبال آن، تزکیه نفوس و تربیت ملکات اخلاقى و انسانى، اما از آنجا که هدف اصلى و نهایى تربیت است، در آیه، قبل از تعلیم ذکر شده، در حالى که از نظر تربیت طبیعى، تعلیم بر تربیت مقدم است(137)

راه دهم :  صله ارحام

 اسحاق بن عمار می گوید: من مکرر این جمله را از امام صادق علیه السّلام شنیدم که فرمود: «انّ صلة الرحم و البر لیهوّ نان الحساب و یعصمان من الذّنوب»(138)، صله رحم و احسان و نیکی، حساب را آسان می کند و از گناهان نگه می دارند.و اما علت آن اینست که مومن آینه برادر خودش است و با توجه به اینکه تاثیر گذار در برادر خود می باشد و آمر به معروف و ناهی از منکر است و مثل آینه عیوب او را رو در روی او می گوید، بنابراین در دیدار خویشان و آشنایان و به عبارتی صله ارحام می تواند عاملی بازدارنده از گناه باشد. پس صله رحم با فُسّاق، صله رحم واقعی نیست، بلکه ممکن است اثر سوء هم داشته باشد.

راه یازدهم : نوشتن در معاملات

و اما یکی از عواملی که باعث می شود در بسیاری از موارد و یا حتی به علت فراموشی و یا سهل انگاری اختلاف میان افراد به وجود بیاید و روحیه انتقام گیری تشدید یابد، همین ننوشتن و مکتوب نکردن بسیاری از قراردادها و معملات روزمره است. که این کلام خداوند متعال هم به این نکته اشاره دارد : «یا أَیُّهَا الَّذِینَ آمَنُوا إِذا تَدایَنْتُمْ بِدَیْنٍ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى فَاکْتُبُوه‏ ....»(139)اى کسانى که ایمان آورده‏اید، چون وامى تا مدتى معیّن به یکدیگر دهید، آن را بنویسید.

راه دوازدهم :  جلوگیری از ورود حرام به شکم (جسم انسان)

بنا به فرموده ی حضرت سیّد الشّهداء امام حسین علیه السلام در واقعه کربلا خطاب به سپاه مقابل، یکی از عوامل گناه و لغزش و گمراهی و اینکه نصائح در قلب اثر نکند، پر شدن شکم ها از حرام است.

پیشنهادات

در این بخش چند مورد از راهکارهای استخراج شده از منابع دیگر را به خوانندگان پیشنهاد می کنیم.

1. باید از مسائلی که ما را به گناه تشویق می کند یا انجام گناه را در نظر ما راحت جلوه می دهد، فراری بود. به عنوان مثال همنشینی با دوستی که به راحتی آن گناه را انجام می دهد، یا حضور در محله و شهری که آن گناه در آنجا متداول است.

2. باید با عوامل مشوق به سمت خوبی ها در تماس باشیم. مثلا دیدن انسانهای با اراده، دانشمندان و عالمان دینی و یا مطالعه آثار و خاطرات مربوط به زندگی آنها، همنشینی با دوستان خوب و اهل ایمان، شرکت در مجالس مذهبی و حضور در زیارتگاهها و ...  
3. باید با برنامه های جایگزین اوقات فراقت خود را پر کرد. خصوصا ورزش که از جهات مختلف مفید است و نیز باید لذت های حلال را جایگزین گناه کنیم.

4. قرار گذاشتن با یکی از معصومین و قرار دادن جریمه های قابل توجه و البته قابل انجام در صورت ارتکاب گناه بسیار بسیار می تواند مفید باشد.

5.  چنانچه شکست‏های شما در امر توبه مربوط به امور شهوانی است، در صورت امکان حتماً ازدواج کنید. با ازدواج صحیح، تا حدود زیادی در کنترل شهرت و ارضای مشروع آن موفق خواهید شد و زمینه برای استمرار توبه بیشتر فراهم خواهد شد.

6. برای استمرار توبه، برنامه زمان‏بندی شده برای مبارزه با گناهان داشته باشید. این برنامه در ابتدا سبک باشد و کم‏کم آن را جدی‏تر و سنگین‏تر کنید. اگر در همان اول شرط کردید که من هیچ‏گاه گناه نمی‏کنم، عملی نخواهد بود مثلاً با خودتان شرط کنید امروز فقط می‏خواهم چشم خود را کنترل کنم و آن روز را نیز چند قسمت کنید.

7. برای التزام به استمرار توبه، در صورت تخلف و شکستن توبه جریمه‏ای قرار دهید و حتماً آن جریمه را پرداخت یا ادا نمایید (مثل دادن صدقه، گرفتن روزه و...).

8. درحد ممکن دوری جستن از مکان ها و شرایطی که آدمی را به گناه ترغیب می‏نماید.

9- تهیه دفترچه محاسبه نفس و حسابرسی اعمال قبل از اینکه خداوند در روز قیامت از ما حساب بکشد .خداوند در سوره حشر آیه 18 می فرماید :

« یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ لْتَنْظُرْ نَفْسٌ ما قَدَّمَتْ لِغَدٍ وَ اتَّقُوا اللَّهَ إِنَّ اللَّهَ خَبیرٌ بِما تَعْمَلُونَ »

 اى کسانى که ایمان آورده‏اید، از خدا پروا کنید و هر کسى باید (به دیده دل) بنگرد چه چیزى براى فردا (ى خویش) پیش فرستاده و از خدا پروا کنید، که خدا از آنچه مى‏کنید آگاه است.

نتیجه گیری

با مطالعه و بررسی معانی گناه متوجه شدیم که هر لغتی که در قرآن و روایات در مورد گناه بکار رفته بیانگر یک بُعد از پستی و اثر شوم گناه می باشد، و فهمیدیم که برای غفلت و لغزش، آثارشوم فراوانی وجود دارد که ضرر آن تنها متوجه شخص گناهکار است و هیچ کس نمی تواند بار دیگری را گردن بگیرد.یکی دیگر از نتایجی که می توانیم بگیریم این است که بعضی از عوامل خاصیت پیشگیری دارد و بعضی خاصیت درمانی و بعضی هردو . از اینرو در این تحقیق کوتاه  نمونه هایی از هر سه را آوردیم . همچنین برای ترک گناه، که یک نوع عبادت و بلکه بالاترین عبادت محسوب می شود، فضائل و برکات زیادی وجود دارد که آثار آن هم در دنیا و هم در عقبی متوجه انسان می شود، که این برکات، ناجی او در تنگناهاست.

سپس دانستیم که شناخت، کافی نیست بلکه اعمال و کارهایی را باید انجام داد که شستشو دهنده ی گناهان هستند

و یا تا حدود بسیار زیادی از ارتکاب به گناه پیشگیری می کنند به عبارت دیگر انجام واجبات و ترک محرّماتاما این ها بدون داشتن تصمیمی راسخ و اراده ای قوی همراه با مسئلت از درگاه خداوند و متوسل شدن به قرآن و پیامبر مکرّم اسلام صلی الله علیه وآله و سلم اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السّلام و آموخته های آنها، برای رسیدن به سعادت کافی نیست. 

پی نوشتها

1.النجم / 39

2.على رضا صابرى یزدى. الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى. مرکز چاپو نشر سازمان تبلیغات اسلامی. به نقل از غرر الحکم ص  756

3.یونس /57

4.اسراء /82

5.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. نشر مشهور. خطبه ی 119

6.على رضا صابرى یزدى. الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى. مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامی ص 169 و 541

7.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. نشر مشهور. خطبه 85

8.علامه محمد باقر مجلسی. بحار الأنوار الجامعة لدرر أخبار الأئمة الأطهار. نشر اسلامیه، ج‏67 ص 286

9.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه. ترجمه محمد دشتی. نشر مشهور. حکمت 161

[1]10.علی اکبر دهخدا. لغت نامه دهخدا. ماده گناه.

  محمد معین فرهنگ فارسی معین ماده گناه.

حسن عمید.فرهنگ فارسی عمید ماده گناه.

[1]11.آلکسیس کارل. راه و رسم زندگی. ترجمه مهرداد مهرین ص 71-80

12.بقره/ 283

13.شعراء/ 14

14.زمر/ 53

15.فرقان /58

16.واقعه /46

17.سوره ص آیه 44

18.اسراء /31

19.بقره/ 81

20.نوح/ 25

21.طه/ 73

22.اسراء: 32

23.فاطر / 43

24.اسراء/ 38

25.انعام /160

اعراف /16826.

27.اعراف /26

28.یوسف /24

29.توبه /125

30.کهف /50

31.قصص /83

32.انبیاء /22

33.بقره /205

34.بقره /220

35.آل عمران /104

36.نحل /25

37.عنکبوت /13

38.طه /100

39.اسراء /90

40.کهف /33

41.نوح /27

42.ص /28

43.عبس /42

44.اعراف /8

45.انسان /27

46.مزمل /5

47.اعراف /57

48.زلزل /8

49.بقره /216

50.یوسف /77

51.بیّنه /6

52.مائده /60

53. ص /62

54.النساء /2

55.نجم /32

56.مائده /3

57.انفال /61

58.شوری /7

[1]59.شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین . عیون اخبار الرضا. نشر جهان. ج2 ص 127

60.نساء /111

61.بقره /286

62.انعام /164

63.عنکبوت /12

64.روم /41

65.ثقة الاسلام کلینی. الکافی. نشر اسلامیه. ج2 ص 275

66.شوری /30

67.جلال الدین سیوطی. الدر المنثور. کتابخانه آیة الله مرعشی نجفی. ج 6، ص 10

68.آل عمران /155

69.راغب الاصفهانی . مفردات راغب، ماده« رین

    70.علامه محمد باقر مجلسی. البحار. نشر اسلامیه. ج73 ص 327  .

71.فصلت آیات 30 و 31

72.سجده /4

73.اسراء /62 و 63 و 64

74.اعراف /27

75.حجر /39

76.سجده /11

77.انعام /61

78.ورّام بن ابی فراس. مجموعة ورام. نشر مکتبه فقیه. ج2 ص 87

79.شیخ ابوجعفر احمد بن محمد بن خالد بن عبدالرحمن بن محمد بن علی برقی. المحاسن ج1 ص 1157

80.هود آیه 88

81.اگر خدا یاریتان کند کسى نمى‏تواند بر شما غالب آید و اگر یاریتان نکند کیست که بعد از او شما را یارى کند؟. سوره آل عمران آیه 160

82.شیخ صدوق محمد بن علی بن حسین .معانى الاخبار.نشر جامعه مدرسین، باب معنى الهدى و الضلال ج 1 ص 20

83دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص619

84.دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم. امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص68

85.یونس /27

86.محمّد /33

87.محمد /9

دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.  امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم ص 42088.

89.علی بن حسن بن فضل بن حسن طبرسی. مشکاة الانوار فی غررالاخبار. نشر حیدریه.ص 157 

90.بقره /81

91.امام علی علیه السّلام. غررالحکم و درر الکلم. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.   ص 351

92.محدث نوری (میرزا حسین) . مستدرک الوسائل ج 2 ص 320

93.محدث نوری (میرزا حسین).  مستدرک الوسائل ج2 ص 304

94.امام علی غلیه السّلام. غررالحکم و دررالکلم. دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم.   ص 279

95.آل عمران /76

96.بقره /222

97.طلاق آیات 1 و 2

98.نوح آیات 10 و 11 و 12

99.فرقان /70

100.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجه محمد دشتی.نشر مشهور. حکمت 441

101.اعراف /201

[1] 102.محسن قرائتی.  تفسیر نور.نشر مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن، ج‏2، ص: 15

103.سوره ص، آیه 26

104.نازعات آیات 40 و 41

[1] 105.آیة الله ناصرمکارم شیرازی.  برگزیده تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه ، ج‏1، ص: 4

[1] 106.آیة الله ناصرمکارم شیرازی. تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه، ج‏25، ص 403

[1] 107.آیة الله ناصرمکارم شیرازی .برگزیده تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیه، ج‏1 ص4

108.مطففین آیات 11 و 12

109.شمس /8

110مطففین /15

111.مطففین /16

112.مطففین /17

113.ثقة الاسلام کلینی.  الکافی.نشر اسلامیه. ج1 ص 219

114.توبه 105

115.توبه 105

116.بصائر الدرجات/425

117.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام ص1278

118.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه فیض الاسلام ص 1133

119.زمر /53

120.سید رضی. نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی. نشر مشهور. حکمت 84

121.عنکبوت /45

122.هود /114

123.واحدی نیشابوری.  اسباب النزول ترجمه علیرضا ذکاوتی. نشر نی. ص  185 

124.آیة الله ناصر مکارم شیرازی. تفسیر نمونه. دار الکتب الاسلامیه.  ج 13ص 46

125.سید رضی رحمه الله. نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی.نشر مشهور. خطبه 109

126.آل عمران /195

127.اعراف /55

128.محمد باقر بن محمد تقی بن مقصود بن علی مجلسی. بحار الانوار ج 96 ص 255

129.سید رضی رحمه الله . نهج البلاغه ترجمه محمد دشتی. نشر نی. حکمت 409

130.محمد محمدی ری شهری. میزان الحکمه ج1 ص548

131.عبد علی بن جمعه عروسی حویزی. تفسیر نورالثقلین. انتشارات اسماعیلیان، ج 2 ص 401

132.نساء /31

133.سید محمد ابراهیم بروجردی .تفسیر جامع. انتشارات صدر، ج‏1 ص 36

134.صافات /3

135.آل عمران /164

136.قرائتی محسن. تفسیر نور. نشر مرکز فرهنگی درسهایی از قرآن ، ج‏2، ص 19

137.تفسیر نمونه، ج‏3، ص: 159

138.ثقة الاسلام کلینی، اصول کافی، ج  3 ص  239 ترجمه مصطفوی

139.بقره /282

کتابنامه (فهرست منابع)

1. القرآن الکریم

2. موسوى همدانى سید محمد باقر. ترجمه تفسیر المیزان. قرآن به قرآن و اجتهادى. دفتر انتشارات اسلامى جامعه‏ى مدرسین حوزه علمیه قم. چاپ پنجم. 1374 ش

3. مترجمان. ترجمه مجمع البیان فى تفسیر القرآن. انتشارات فراهانى. تهران. چاپ اول. 1360 ش

4. آیة الله مکارم شیرازى ناصر. تفسیر نمونه‏. دار الکتب الإسلامیة. تهران. چاپ اول. 1374 ش

5. على رضا صابرى یزدى / محمد رضا انصارى محلاتى. الحکم الزاهرة با ترجمه انصارى‏. مرکز چاپ و نشر سازمان تبلیغات اسلامى. قم‏. چاپ دوم‏. 1375 ش

6. حسین غفارى ساروى‏. آیین بندگى و نیایش. بنیاد معارف اسلامى.قم. چاپ اول‏. 1375 ش‏

7. محمد دشتى. نهج البلاغة- ترجمه دشتى. مشهور. قم. چاپ اول‏. 1379 ش‏

8. راغب الاصفهانی. مفردات الفاظ القرآن الکریم . طلیعة النور. تهران. چاپ چهارم. 1429ق

9. عمید حسن. فرهنگ فارسی عمید. انتشارات امیرکبیر. تهران. چاپ شانردهم. 1360 ش

10. معین محمد. فرهنگ فارسی معین. سپهر. تهران. چاپ هفتم. 1371ش

11. آیة الله مکارم شیرازی ناصر. تفسیر نمونه.نشر دار الکتب الإسلامیة. تهران. چاپ اول. 1374 ش

12. برگزیده تفسیر نمونه. نشر دارالکتب الاسلامیة. تهران. چاپ سیزدهم. 1382ش

13. قرائتی محسن. تفسیر نور. نشر مرکز فرهنگى درسهایى از قرآن‏. تهران.چاپ یازدهم. 1383 ش

14. مصطفوى حسن. التحقیق فی کلمات القرآن الکریم‏. بنگاه ترجمه و نشر کتاب.تهران. چاپ نامشخص. 1360 ش

15. قرشى سید على اکبر. قاموس قرآن. دار الکتب الإسلامیة. تهران. چاپ: ششم. 1371 ش

16. ابن منظور محمد بن مکرم‏. لسان العرب‏. دار صادر. بیروت. چاپ: سوم. 1414 ق

17.استاد على اکبر دهخدا.لغت نامه دهخدا(16 مجلد). دانشگاه تهران .تهران.

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۴/۰۷
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی