عوامل دین گریزی وگرایش جوانان به فرهنگ غرب
الف. غفلت، جهل و عدم تفکر جوانان درباره دین
جوان از نظر شناختی، دارای تفکر انتزاعی است و از نظر ذهنی به حداکثر کارآیی هوش می رسد. در این دوره، گرایش جوانان به «فلسفه زندگی»، آنان را به سوی مسائل اخلاقی، سیاسی و مذهبی سوق می دهد.
جوانان تلاش می کنند هویت مذهبی خود را شکل دهند، اما به دلایل گوناگون ممکن است در فرایند هویت یابی مذهبی با بحران مذهبی مواجه شوند و نتوانند این هویت را خوب تشخیص دهند، در نتیجه، دچار سردرگمی و در نهایت، حالت بی رغبتی و گریز از دین شوند. یکی از علل این بحران، ناهمخوانی سطح شناختی جوان با سطح معارف دینی است که به او ارائه می شود.
جوان به دلیل توانمندی های ذهنی خود، دین صرفاً تقلیدی را برنمی تابد. او باورهای دینی را که از دوران کودکی به صورت تقلیدی به او القا شده، کنار می زند و می خواهد دینی را بپذیرد که با سطح تفکر او متناسب باشد. اما بسیاری از اوقات آنچه به عنوان دین به او عرضه می شود برایش قانع کننده نیست.
از سوی دیگر، جوان می خواهد همه آموزه های دینی را با عقل خود بسنجد. او فکر می کند اگر آموزه های دینی در قالب های فکری او بگنجد صحیح است، وگرنه درست نیست و باید کنار گذاشته شود. این عوامل موجب می شود هویت دینی جوان به خوبی شکل نگیرد و دچار بحران شناختی نسبت به این آموزه ها شود و راه نجات از این بحران را گریز از دین بداند!
قرآن نیز یکی از علل عمده گرایش به کفر و بی ایمانی را جهل و ضعف معرفتی انسان ها می داند. حضرت نوح(علیه السلام)به قوم خود می فرماید: «وَلَـکِنِّیَ أَرَاکُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ ؛ شما را مردمانی ناآگاه می بینم.» (هود: 29)
امیر مؤمنان(علیه السلام) نیز درباره علت کفر می فرماید: «لو ان العباد حین جهلوا وقفوا، لم یکفروا و لم یضلوا ؛ اگر مردم در موارد ناآگاهی درنگ و تأمّل می کردند، هرگز به کفر و گم راهی نمی گراییدند.» (1)
بنابراین، یکی از علل روان شناختی دین گریزی در همه انسان ها، به ویژه جوانان، ضعف معرفتی و عدم تفکر درباره دین است.
علت دیگر این بی رغبتی و گریز از دین برداشت های غلط و نادرست از معارف دینی می باشد. بسیاری از اوقات، دین مساوی با معنویتْ لحاظ شده و در حد یک نیاز معنوی صرف بدان نگریسته می شود. سپس چنین نتیجه گیری می گردد که نیاز به معنویت، فقط ویژه مواقع سختی و بحران های شدید است و دین نقش اساسی در زندگی روزمرّه انسان ندارد. این دیدگاه ساده انگارانه و کاهش گرایانه نسبت به معارف دینی، به تدریج باعث حذف دین از زندگی انسان می شود.
جوانی که در جستجوی فلسفه زندگی است، اگر احساس کند دین در معنادهی و جهت بخشی به زندگی او تأثیر مثبتی ندارد به تدریج آن را کنار می گذارد و چه بسا آن را امری زاید و دست و پاگیر انگاشته، از آن گریزان می شود. (2)
ب. تهاجم سازمان یافته فرهنگی دشمن
دشمن برای دور ساختن جوانان از دین، از انواع راه ها و شیوه ها استفاده می کند و به هر ترفندی دست می زند. در ذیل به برخی از آنها اشاره می شود:
1. تضعیف باورها و اعتقادات دینی:
جوانان آینده سازان کشورند و اگر خوب تربیت شوند و باورهای دینی را در قلب پاک خویش بپرورانند، هادیان جامعه خواهند بود. شور و نشاط جوانان وقتی با فرهنگ پاک و پویای اسلام عجین شد، آن گاه به بار خواهد نشست و همگان از ثمرات آن بهره مند خواهند گردید. دشمنان اسلام این نکته را خوب می دانند، از این رو، «باورهای اسلامی» را مورد هجمه قرار می دهند و می کوشند از هر طریق اعتقادات مذهبی را در وجود جوانان سست و کم رنگ کنند، زیرا با وجود فرهنگ اسلامی ـ که با فطرت بی آلایش جوانان سازگار است ـ جای هیچ نفوذی برای فرهنگ بیگانه نیست.
مقام معظّم رهبری از این توطئه شوم چنین نقاب برمی گیرند:« یکی از راه های تهاجم فرهنگی این بود که سعی کنند جوانان مؤمن را از پای بندی های متعصبانه به ایمان ـ که همان چیزی است که یک تمدن را نگه می دارد ـ منصرف کنند; مانند همان کاری که در قرن های گذشته در "اندلس" کردند; جوان ها را ریختند در عالم فساد، شهوت رانی و می گساری. این کارها در حال حاضر دارد انجام می گیرد.» (3)
2. ارائه معیارهای فرهنگ غرب:
از دیگر شیوه های عملی دشمن در جهت نابودی فرهنگ ملّی و اسلامی کشور ما، ارائه معیارهای ارزشی فرهنگ غرب و القای آن بر افراد جامعه است: رفاه مادی، بهره جویی و لذت بردن بی حد و لجام گسیخته در زندگی و سرانجام، زندگی در چهارچوب حیات مادی و حیوانی به دور از معنویات و اخلاق و انسانیت.
تمام تلاش های آنان پیرامون محور مادی بودن انسان و به عبارتی، بسیج همه امکانات در مسیر لذت بیشتر، سیر می کند. از این رو، انسان با معنویت و باتقوا را چنانچه از سرمایه های مادی بی بهره باشد، انسانی مرتجع و غیرمتمدّن می دانند; ولی انسان بی بندوبار، رفاه طلب، سودجو، ثروت اندوز، چپاولگر، بی دین و لامذهب را انسانی متمدّن، متشخص و هماهنگ با زندگی مدرن امروزی معرفی می کنند.
3. اشاعه فساد، ابتذال و بی بندباری:
پرورش روح انسان بدون محدودکردن شهوت امکان پذیر نیست و انسان وقتی شهواتش عنان گسیخته باشد، مانند حیوانات می شود و در این صورت، راه رشد انسانی برای رسیدن به کمالات مسدود می گردد. از این رو، اسلام، بخصوص برای ارضای غریزه جنسی، ضابطه، قاعده، حدود و قیود تعیین کرده است.
بر همین اساس، یکی از راه های آسان و ساده مبارزه با نفس دین در یک جامعه، باز کردن راه عنان گسیختگی شهوات است; یعنی همان کاری که انگلیسی ها در ادوار گذشته در ممالک اسلامی انجام دادند و جوانان را در عالم فساد و میگساری غرق کردند.
همفر، جاسوس انگلیسی در ممالک اسلامی در سال 1180م، در خاطرات خود راه های نابودسازی عوامل نیرومند مسلمانان را چنین برمی شمرد:ترویج شراب خواری، قمار، فساد، شهوترانی، ترغیب به زیرپا نهادن دستورات اسلام، و... .(4)
مقام معظّم رهبری در این خصوص می فرماید:« دشمن از راه اشاعه فرهنگ غلط فساد و فحشا سعی می کند جوان های ما را از دست ما بگیرد. کاری که از لحاظ فرهنگی دشمن می کند تنها یک تهاجم فرهنگی نیست، بلکه باید گفت یک شبیخون فرهنگی، یک غارت فرهنگی و یک قتل عام فرهنگی است. امروز دشمن دارد این کار را با ما می کند.» (5)
ایشان در فرمایشات دیگری، به ناتوی فرهنگی دشمن نیز اشاره کردند؛یعنی همان گونه که دشمن در جهت نظامی و اهداف نظامی یک نیرویی به نام ناتو (ناتوی نظامی) در اختیار دارد، اهداف فرهنگی خود را نیز با تشکیل یک ناتوی فرهنگی به پیش می برد. ایشان در مقابل این تهاجم و ناتوی فرهنگی دشمن راه کار مهندسی فرهنگی را مطرح نمودند.
4. ارائه الگوهای غربی:
اصولاً کارکرد اساسی و وظیفه اصلی استعمار فکری این است که افراد و ملت های زیر سلطه شخصیت اصلی خویش را از دست داده و به صورت جزئی از کشور استعمارگر درآیند، آن هم جزئی که اصول تفکر و فرهنگ اصیل استعمارگر را به صورت بهترین ارمغان و یا حتی به شکل وحی منزل آسمانی پذیرا شده و آن را معلم مطلق فرهنگ، دانش، اخلاق و همه چیز خود بداند.
کوتاه سخن اینکه به برتری بی چون و چرای فرهنگ و دانش و آداب و رسوم آن اعتراف نماید.(6)
بر همین اساس است که استعمار با ارائه الگوهایی برای افراد جوامع، در جهت وابستگی فرهنگی آنان می کوشد و فرهنگ خود را به گونه ای القا می کند که ملل استعمارشده فرهنگ اصیل خویش را رها کرده و مجذوب فرهنگ او شوند.
5. تخریب و ترور شخصیت های دینی و مذهبی:
قهرمانان و شخصیت های واقعی هر ملت، از عوامل پویایی و بالندگی آن ملت محسوب می شوند. آنان چون قلل رفیع در بین جامعه درخشیده و نسل های جدید را به تلاش و کوشش و مجاهدت فرا می خوانند. دشمنان با گستردن دام های گوناگون سعی در تطمیع و تخریب آنان داشته و در صورت عدم موفقیت، با نشر شایعات و اکاذیب به ترور شخصیت افراد مؤثر می پردازند و در نهایت، برای تحقق اهداف شوم خویش دست خود را به خون پاک برگزیدگان و اندیشمندان و مجاهدان ملت آغشته می سازند که تاریخ انقلاب اسلامی ما نمونه های فراوانی از این نوع ترفندها در دل خود جای داده است. (7)
6. استفاده ابزاری از گروه های مذهبی:
یکی از روش های دیرین دشمن برای بسط سلطه خویش، استفاده از اعتقادات انحرافی در برابر عقاید و ارزش های اصیل است. آنان در تلاشند تا مذهب را که عامل بیداری، پویایی، ظلم ستیزی، عدالت گستری و تأمین کننده سعادت دنیا و آخرت است، به عامل تخدیری، انفرادی، انزواطلبی، ظلم پذیری، واپس گرایی و رهبانیت تبدیل نمایند و به تعبیر امام راحل(قدس سره)، اسلام ناب محمّدی را به اسلام آمریکایی مبدّل سازند. (8)
تأکید بر اختلافات مذهبی، تکیه افراطی بر تفاوت های شیعه و سنی، ترویج خرافه گرایی، ترویج مذهب دروغین، تحریف مفاهیم بلند همچون انتظار، توکل، دعا، قضا و قدر و تعبّد همه در جهت این هدف شوم سازمان دهی و اجرا می شوند.
ج. ناسازگاری میان قول و عمل مدعیان دین
مسئله دیگری که به عنوان عامل دین گریزی مطرح است اعمال خلاف کسانی است که نسل جوان به عنوان الگو بدان ها توجه می کنند. این امر بسیار مهم و خطرناک است و عامل دین گریزی آنها
می شود.
جوانان با مشاهده کسانی که قول و عملشان یکی نیست و در عین حال، دعوت به دین داری می کنند، از خود می پرسند: اگر اسلام خوب و ارزشمند است، چرا مدعیان آن بدان عمل نمی کنند؟
آنها می گویند: چرا این مدعیان دین فقط ما را به عمل به دستورات دینی توصیه می کنند، حال آنکه خودشان فرسنگ ها با دین و احکام دینی فاصله دارند؟
جوان چون هنوز از پختگی لازم در مورد دین برخوردار نیست و به آن حد از شناخت و عرفان مذهبی نرسیده است تا لغزش افراد را به حساب خود آنها بگذارد نه دین و مذهبشان، به محض دیدن خلاف و اشتباه در اعمال الگوها و کسانی که به طرف دین دعوت می کنند، آن را به حساب دین و اخلاق و فضیلت می گذارد و از این رو، تمام دیدگاه ها و آرزوهایش به یکباره فرو ریخته، نسبت به همه چیز بدبین می شود.
از همین روست که می گویند لغزش الگو و کسی که به عنوان منادی دین مطرح است خطرناک ترین وضع برای نسل جوان است. برای افرادی که دین و مذهب کاملا برایشان جا افتاده باشد، این مسائل مشکلاتی را ایجاد نمی کند، زیرا آنها می دانند که هر شخص ممکن است دچار خطا و اشتباه گردد و یا ممکن است هوای نفس بر شخص غالب شود و اعمالی را بر خلاف دین و مذهب مرتکب گردد.
از این رو، کارهای چنین فردی را به حساب دین او نمی گذارند. ولی جوانی که تازه می خواهد دین را انتخاب کند و بدان معتقد شده و به این وسیله از الگوهای مذهبی پیروی نماید، آن را به حساب دین گذاشته و چنین تصور می کند که تمام دین همین است.
در این باره می توان گفت که الگوهای زنده و مشهور باید در مورد هدایت نسل نو احساس مسئولیت و مواظبت بیشتری کنند و از سوی دیگر، به نسل جوان اصالت دین منهای افراد تفهیم گردد تا با فرو ریختن و یا ریزش یک الگو، جوان این را به حساب فرو ریختن دین و اخلاق نگذارد.
جوانان نه تنها رفتار خود مربّی و مدعیان دینی را به دقت می نگرند، افکار و کردار فرزندان و بستگاه نزدیک او را نیز می کاوند. اگر میان آنان افراد نامناسب، فاسد، و سودجو یافت شود، آن را بر ضعف معلم دینی حمل می کنند. بدین روی، مربی دینی باید برای تربیت نزدیکان خود نیز اهتمامی ویژه بورزد و با تدابیری، پیشاپیش از آینده تاریک آنان جلوگیری کند.
قرآن نیز تأکید ویژه ای بر توجه به هدایت نزدیکان دارد: «إِذْ قَالَ لِأَبِیهِ وَقَوْمِهِ مَاذَا تَعْبُدُونَ ؛ آن زمان که ابراهیم به پدر و قوم خود گفت: آخر این چیست که می پرستید؟» (صافات: 85)
پیامبر اکرم (صلی الله علیه وآله)بیان رسالت را از نزدیکان خود آغاز کرد و سپس به دیگران توسعه داد. (9)
د. گرایش طبیعی انسان ها به رهایی از قید و بندها
انسان به طور طبیعی به دنیاطلبی و راحت طلبی بیشتر علاقه دارد تا حرکت به سوی خدا. این یک امر غریزی است. خوردن و خوابیدن برای انسان، راحت تر از این است که کارهای سخت انجام دهد.
میل طبیعی به مادی گری و دنیاطلبی در انسان وجود دارد و هر جامعه ای که در این جهت زمینه بیشتری داشته باشد، مردمش به آن سمت بیشتر کشیده خواهند شد. در جامعه خودمان هم به همین صورت است، اگر چیزهایی که جوانان دوست دارند برایشان فراهم شود، زودتر به آن نزدیک می شوند.
بنابراین، دنیاطلبی ریشه در طبیعت انسان دارد و این طور نیست که غرب کاری عجیب و غریب کرده باشد یا معجزه ای رخ داده باشد که موجب شده همه به آن جذب شوند; این طبیعی است که اگر کسانی آن محیط را بپسندند و بخواهند خواسته های خودشان را ارضا کنند، وقتی ببینند جای دیگر ارضا نمی شود، به سراغ آنجا بروند.
این نکته نشان می دهد که ما در جامعه خود باید در کنار توجه به رشد معنوی و تعالی افراد، سعی کنیم جاذبه های مادی را فراهم کنیم، تفریح های سالم به اندازه کافی ایجاد نماییم و زمینه های ارضای نیازهای مادی را فراهم آوریم. (10)
هـ . محدودیت های اعمال شده از سوی خانواده
استقلال طلبی، حرّیت و عدالت جویی، از ویژگی های بارز دوره جوانی است. جوانان برای اثبات این ویژگی ها، با بزرگ سالان مقابله می کنند. این مقابله نه از سر لجبازی و پشت پا زدن به ارزش هاست، بلکه بیشتر جنبه اثباتی برای خود جوان دارد.
یکی از اشتباهاتی که در این زمینه از بزرگ سالان سر می زند سرزنش و ملامت جوان است. این سرزنش ها هم از نظر عاطفی برای جوان مضرّ است و هم به روحیه اسقلال طلبی او آسیب وارد می کند و نتیجه آن برافروختن آتش لجاجت و طغیان است.
امیر مؤمنان(علیه السلام) در این باره می فرماید:«الافراطُ فی الملامةِ یَشبُّ نیران اللجاج ؛ زیاده روی در ملامت و سرزنش، آتش لجاجت را شعله ور می سازد.» (11)
بنابراین، مقابله با روحیه استقلال طلبی جوان و سرزنش کردن افراطی او، پیامدهای خطرناکی به دنبال دارد. یکی از پیامدهای ناگوار آن، طغیان علیه ارزش های حاکم بر جامعه، گریز از ارزش ها و منبع آنهاست و چون معمولا در جوامع دینی منشأ و منبع ارزش ها، «دین» است، این مسئله به دین گریزی می انجامد. (12)
و. وجود شبهات دینی در بین جوانان و عدم پاسخ صحیح به آنها
یکی از موارد ضروری، شناخت دردها و دغدغه های فکری نسل جوان است. باید دانست که این دردها همیشه نشانه بیماری نیست، بلکه نشانه بیداری نیز هست.
پس از شناسایی دردها باید به درمان آنها پرداخت و در هنگام درمان باید برخورد مناسب و منطقی داشت، زیرا عدم برخورد منطقی و درست، نسل جوان را به انحرافات گوناگون از جمله انحرافات فکری می کشاند و ممکن است آنها را به دامن مکاتب و اندیشه های الحادی سوق دهد.
استاد مطهّری یکی از علل گرایش نسل جوان به مکاتب الحادی، چه در مسیحیت و چه در جوامع اسلامی را پاسخ غیر منطقی و غیر معقول به نیازها و سؤالات این نسل و نیز برخوردهای منفی با این نسل می داند. از این رو، معتقد است که باید از طرد این نسل دوری گزید و تلاش کرد تا برای سؤالات دینی و نیازهای اساسی این نسل پاسخ های معقول، منطقی و حقیقی بیابند:
« فکر اساسی این است که ما درد عقلی و فکری این نسل را بشناسیم. بدون شناخت درد این نسل، هرگونه اقدامی بی مورد است. پس از شناخت درد باید به فکر درمان و چاره بود. اتفاقاً دیگران از راه شناختن احتیاجات، آرمان ها و دردهای این نسل و پاسخ درست به آنها، آنها را منحرف کرده اند، مانند مکتب ماتریالیسم در ایران... .» (13)
استاد مطهّری رمز انحرافات نسل جوان را در عدم پاسخ گویی به نیازهای او می داند و می فرماید: «ریشه بیشتر انحرافات دینی و اخلاق نسل جوان را در لابه لای افکار و عقاید آنان باید جست. فکر این نسل از نظر مذهبی چنان که باید راهنمایی نشده است، و از این نظر فوق العاده نیازمند است.» (14)
ایشان زایش و پیدایش سؤالات جدید و نیازهای تازه را انحراف و انحطاط و زاییده هوس ها و شهوت های نسل جوان نمی شمارد، بلکه آن را نشانه رشد و حیات یک جامعه زنده می داند; البته به شرط آنکه اندیشمندان و عالمان دینی به وظیفه خود در پاسخ گویی و رفع نیازهای این نسل به خوبی عمل کنند.
ما کشوری هستیم که اسلام را الگوی خودمان معرفی کرده ایم و از آن دفاع می کنیم، ولی در تبیین و عمل به آن در جامعه، گاهی راه های افراطی یا تفریطی را طی می کنیم. همین مطلب موجب می شود که برخی وقتی عدم ثبات را در این زمینه می بینند از اصل دین گریزان شده و به فرهنگ دیگری جذب شوند.
کسانی که در یک کشور اسلامی، اسلام را ارائه می دهند و به اجرا می گذارند باید یک حد متعادل و وسطی را مراعات کنند تا زمینه افراط و تفریط بسته شود و کسانی به فکر گرایش به افکار غیر اسلامی نیفتند.
عوامل گرایش جوانان به فرهنگ بیگانه
الف. عدم شناخت صحیح فرهنگ غرب
برخی چنین می پندارند که در پس نظم موجود در غرب ارزشی نهفته است، حال آنکه با دقت در زندگی غربی می بینیم که چنین نیست. نظام اسلامی حقوق بسیاری برای مردم قایل است. اسلام سفارش های بسیاری دارد مبنی بر اینکه نباید حق دیگران از بین برود.
ارزش های بسیاری در پس رعایت همین قوانین راهنمایی و رانندگی ما قرار دارد، از جمله حق الناس. اما در غرب چنین ارزش هایی مطرح نیست، نظم موجود متأثر از پولی است که هم از مردم می گیرند و هم صرف این کار می شود، برخی قوانین وضع می شود، فناوری به کار گرفته می شود و به تبع آن، رعایت قوانین.
ولی نکته حایز اهیمت این است که برخی تصور می کنند واقعاً جامعه غربی یک جامعه ارزشمند است، یعنی یک سلسله ارزش های اخلاقی، معنوی و دینی باعث می شود که مردم قوانین را مراعات کنند، اما چنین نیست.(15)
مردم غرب تافته جدا بافته نیستند و اصالتاً با ما تفاوت ندارند، مثلاً این گونه نیست که آنها اهل صداقت باشند و ما نباشیم و یا در آنها صافی باشد و در ما آلودگی. همین ها هم که به عنوان نمونه ذکر می کنند مربوط به عوامل نظارتی است که به اینجا منجر شده.
برای مثال، در فروشگاه ها به ظاهر کسی ناظر اعمال مراجعه کنندگان نیست، ولی دوربین های مخفی و عوامل غیرمحسوس وجود دارند که اگر کسی مرتکب خلافی شود، برخوردهای شدیدی با او می کنند، افراد مطمئن هستند که تحت مراقبتند و کسانی ناظر آنهایند. یا مثلاً، برخورد خوب همراه با روی باز و تبسّم صاحبان مغازه ها با خریداران به این خاطر است که در آنجا پیدا کردن کار بسیار سخت است، اگر کسی کار پیدا کند، شغلی به دست آورد، آن را از موفقیت های بزرگ خودش می داند، چون در آنجا رقابت شدیدی برای به دست آوردن کار وجود دارد. (16)
ب. مشکلات اقتصادی موجود در داخل کشور
در دوره جوانی غرایز به نقطه اوج می رسد و جوان در پی ارضای آنهاست. تأمین به موقع این نیازها، نقش بسیار مهمی در تعدیل رفتار و رشد و تکامل او دارد و عدم ارضای آنها نه تنها مانع رشد و کمال می گردد، بلکه سبب ناهنجاری های رفتاری زیادی می شود.
کفر ـ به عنوان یک ناهنجاری اعتقادی ـ همان سان که می تواند معلول جهل و ضعف معرفتی باشد، معلول فقر نیز هست. از این رو، معصومان (علیهم السلام)فرموده اند: یکی از پیامدهای احتمالی فقر، کفر و دین گریزی است.(17)
پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) در مورد ازدواج می فرماید: «مَنْ تَزَوَّجَ فَقَد احرَزَ نِصفَ دینِه فَلیتَّقِ اللّهَ فی النّصفِ الباقی؛ آنکه ازدواج کند، نیمی از دین خود را حفظ کرده است; پس در نیم دیگر پروای الهی پیشه سازد.» (18)
فراهم نبودن شرایط ازدواج سالم، زمینه ساز گناه و زایل شدن ایمان می شود و به تدریج تبدیل به گریز از دین می گردد. بنابراین، ارضای نیازهای جسمانی و روحانی، در بهداشت روانی جوان مؤثر است و فقدان آن نه تنها سلامتی وی را تهدید می کند، بلکه زمینه ساز بسیاری از ناهنجاری هاست. (19)
ج. آزادی ابتذال و فساد و بی بندباری در غرب
به طور طبیعی کسی که مایه های اصیل اسلامی در او تقویت نشده این گونه آزادی ها نظر او را جلب می کند و تصور می نماید که این آزادی یک نحو اصالتی برای او می آورد و او را در دنیا سعادتمند می کند. ولی با نگاهی به جامعه غربی، به راحتی می توان دریافت که این تفکر چقدر اشتباه است و به واقع، آنچه اکنون غرب را در بسیاری از مسائل روحی و اجتماعی به بن بست کشانده همین آزاد گذاشتن غرایز جنسی است.
نکته حایز اهمیت این است که به تدریج فحشا از ناحیه کسانی صورت می گیرد که وظیفه آنها نجات جامعه از سقوط اخلاقی است. رهبران فکری جامعه به عنوان طرف داران آزادی مطلق، مفهوم واقعی «فحشا» را تغییر داده و مردم را به ارتکاب آنچه مخالف شرف و فضیلت است تشویق می نمایند. ویل دورانت می گوید:زندگی شهرنشینی در غرب طوری شده که آدمی را از اندیشیدن به ازدواج باز می دارد. (20)
د. استقبال کشورهای غربی از نخبگان و ذهن های خلّاق دنیا
درک نقش و وظایفی که نخبگان یک جامعه در هدایت جامعه و پیشرفت آن دارند، از اهمیت بسزایی برخوردار است. اگر این مسئله درست درک نشود و برای استفاده بهینه از این افراد برنامه ریزی نگردد و جایگاه مناسب اجتماعی و شرایط لازم یک زندگی راحت فراهم نشود، خیلی زود این سرمایه ها از دست می رود.
غرب به دلیل آنکه باید برای رشد صنعت و به روز نگه داشتن نوع فناوری های خود از مغزها پیوسته استفاده کند تا بتواند در جهان رقابت کامل زنده بماند، در جهت جذب نیروهای کیفی عالم برنامه های بسیار متنوع و جذابی در نظر گرفته است. در مقابل، از آن رو که ما روزانه فکر می کنیم و در فکر برنامه های دراز مدت نیستیم و شاید در بسیاری از موارد، اصلا بدون برنامه و نظم کار می کنیم، به طور طبیعی برای استفاده از این نیروهای مفید نه تنها برنامه ای نداریم، بلکه گاهی موجبات هدر رفتن آنها را با دست خود فراهم می کنیم.
از این روست که به محض شکوفایی یک استعداد و مطرح شدن آن در جامعه، شاهد پذیرش یک طرفه از سوی دانشگاه های اروپایی و آمریکایی هستیم. آنها مترصدند تا استعدادهای کشورهای شرقی را سریعاً بربایند.
کسانی که از مغز متفکری برخوردارند، به طور طبیعی به سوی مراکزی کشیده می شوند که در آنجا از آنها استقبال بیشتری می گردد و تلاش های آنان ارج نهاده می شود.
بنابراین، مدیریت فناوری و شناخت و استفاده از فناوران مؤمن و برنامه ریزی برای توزیع صحیح و کارآمد آنان باید در رأس وظایف در مؤسسه یا وزارتخانه ای قرار گیرد تا بتواند به موقع از این نیروهای کیفی، مفید و متعهد در هر رشته استفاده لازم را در جهت شکوفایی و رشد و تعالی نظام مقدّس جمهوری اسلامی ببرند. (21)
هـ . تعمیم های بی جا
تعمیم بی جا مفهومی است که هم در منطق و هم در روان شناسی از آن سخن به میان می آید. ساختار روانی انسان به گونه ای است که که اگر کسی ـ مثلاً ـ در بعد اخلاقی مورد اعتماد او بود، همه نظریات آن فرد را در هر زمینه ای به طور کامل قبول می کند. ریشه این تمایل در «تعمیم بی جا» است.
این ویژگی به خصوص در دوره جوانی، در افراد زیاد دیده می شود; یعنی اگر جامعه «الف» ببیند که جامعه «ب» در یک بعد پیشرفت قابل ملاحظه ای نموده، دوست دارد که جامعه «ب» را در ابعاد دیگر نیز مطلوب بینگارد. نمونه این مطلب، نگاه افرادی از جامعه ما به جوامع غربی است.
برخی چون می بینند کشورهای غربی در صنعت گام های بلندی برداشته اند، ناخودآگاه تمایل دارند نتیجه بگیرند که همه ابعاد زندگی در این کشورها درست است و باید الگوی اینها باشد. می گویند: چون این کشورها از نظر فناوری بالاتر از همه جا هستند، پس اگر در آنجا بی حجابی وجود دارد، بی حجابی ارزش است، اگر در آنجا دین وجود ندارد، دین چیز بی ارزشی است!
انسان منطقی و معقول کسی است که تعمیم بی جا ندهد. تعمیم بی جا زمینه ای است که انسان را به مغالطه می کشاند. بنابراین، باید کارهای افراد را تحلیل و بررسی کنیم، ببینیم تا چه اندازه رفتار یک فرد یا یک جامعه با عوامل گوناگون ارتباط دارد.
آیا فناوری با بی حجابی به دست می آید؟ اگر ما بخواهیم در جامعه خودمان نظم را حاکم کنیم آیا راهش این است که نماز نخوانیم و اررزش های دینی مان را زیر پا بگذاریم؟ اینها تعمیم های نارواست.(22)
راه های مقابله با دین گریزی نسل جوان
الف. ارائه الگوهای مناسب
الگوهای جذاب، برای یادگیری و شکل دهی رفتار انسان ها، به ویژه جوانان، نقش اساسی دارد. در دوره نوجوانی و جوانی، تأثیرپذیری از خانواده به شدت کاهش می یابد و گاهی بین خانواده و جوان تعارض و درگیری به وجود می آید. از این رو، جوان برای ساختن نظام ارزشی و اعتقادی خود می خواهد از چیزهایی غیر از خانواده و مربیان قبلی استفاده کند.
از عوامل تأثیرگذار در بیرون نهاد خانواده، الگوها و دوستان هستند. در این میان، نقش الگوهای مورد قبول جوان بسیار زیاد است، چه اینکه دوستان نیز در حال ساختن نظام ارزشی خود و نیازمند الگوهای مورد پسند می باشند. در این شرایط، اگر الگوهای مناسب و در دسترس وجود نداشته باشد، جوان دچار سردرگمی شده و تعادل روانی او از مرز ارزشی خارج می شود.
در این صورت، چه بسا به الگوهای مجازی پناه برده و یا تحت تأثیر دوستان کم تجربه قرار گیرد و یا به دام شیادانی بیفتد که در کمین جوانان سردرگم هستند و در نتیجه، شرایط و زمینه های گریز از دین برای او فراهم می شود.(23)
انسان به فطرت خود، کمال دوست و کامل جو است. او به کمال عشق میورزد و در پی آن می دود. در عرصه تربیت دینی جایگاه الگوجویی آشکارتر است. به دلیل پیوند میان آموزش و پرورش دینی، جوان درصدد یافتن الگوهایی بشری است که شاهد گویای ثمره عمل به دین باشند. برای نسل نو ارائه آموزه هایی بدون مصادیق مجسّم و موفق و کمال یافته، چون نظریاتی انتزاعی است که با جهان آدمی بی ارتباط است.
افزون بر آنکه نوجوان و جوان زندگی خویش را با کاوشی از الگوهای انسانی برتر می آغاز (آغاز می کند). اگر آنها را در دین گرایان نیابد، در دین ستیزان می کاود و تا رفع این نیاز هرگز نمی آساید. الگوهای دینی نباید به مثابه فوق بشر، بلکه باید بشر مافوق تلقّی شوند، زیرا موفق بشر نمی تواند الگوی نیکویی برای آدمی باشد.(24)
ب. تقویت بینش دینی جوانان و شناساندن فرهنگ غرب به آنان
در مواردی دین چنان به جوان معرفی می شود که گویی مانع ارضای نیازهای اوست. چنین تصویری در نهایت، به دین گریزی می انجامد. جوان در شرایطی قرار دارد که انواع غرایز، به ویژه غریزه جنسی و لذت طلبی، در او به نقطه اوج رسیده و عوامل بیرونی نیز او را احاطه کرده و آتش شهوت را در او برافروخته می کند.
حال اگر دین به گونه ای ترسیم شود که گویی مانع ارضای غرایز اوست و راه کاری برای ارضای آنها ندارد، طبیعی است که نسبت به دین گریزان می شود و دین پذیری را مساوی با سرکوب غرایز خود می انگارد.
افزون بر آن، روحیه استقلال طلبی، حرّیت و قطع وابستگی، از جمله ویژگی های روحی جوان است. او یک دوره گذار از وابستگی به استقلال را طی کرده و می خواهد با اراده آزاد خود انتخاب کند. از نظر اخلاقی نیز مرحله اخلاق «دیگر پیرو» (تقلیدی) را پشت سر گذاشته و وارد مرحله اخلاق «خود پیرو» گردیده است.
او از هر مانعی ـ هر چند ـ تخیّلی گریزان است و می خواهد در رفتار، گفتار، تفکر و انتخاب آزاد باشد.
گرچه عدم تربیت صحیح روحیه استقلال طلبی و پیروی بی چون و چرا از غرایز و لذت طلبی افراطی، برای جوان بسیار خطرناک است، اما در بدو امر، هر چیزی که بخواهد محدودیتی برای او ایجاد کند امری ناخوشایند تلقّی می شود، مگر اینکه راه کارهای دین برای ارضای سالم غرایز به خوبی برای او ترسیم شود.
یقین به حقایق با عظمتی همچون آفریدگار جهان، پیامبران الهی و رستاخیز نوعی تعهد در انسان پدید می آورد و میزان معنویت او را در برابر یورش فرهنگی بیگانگان افزایش می دهد. به عبارت دیگر، تقویت باورهای دینی و پی ریزی بینشی درست در زمینه مذهب و سیاست می تواند همچون سنگری نفوذناپذیر مردم را در برابر بمباران فرهنگی دشمن محافظت نماید و سودجویان غرب را ناکام و ناامید سازد.
بی تردید، چنین ایمانی جامعه را به جهت گیری صحیح رفتاری رهنمون می نماید و از کژروی و ناهنجاری ها باز می دارد. قرآن کریم در این باره می فرماید:«یَهْدِیهِمْ رَبُّهُمْ بِإِیمَانِهِمْ ؛ پروردگارشان به سبب ایمانشان هدایت می کند.» (یونس:9)
بی تردید، شناسایی دشمن و اهداف وی از الفبای مبارزه به شمار می آید; برای رویارویی با یورش فرهنگی نیز باید فرهنگ دشمن و ویژگی های آن مورد بررسی دقیق قرار گیرد.چنین تحقیق وسیع و همه جانبه ای، اندیشمندان را در شناخت درست ردپای انحراف یاری می دهد.از سوی دیگر، باید اهداف دشمن، ابزار و شیوه های مورد استفاده وی شناسایی شود. آگاهی از ابزار و شیوه های مورد استفاده یورش گران می تواند مسئولان را در خلع سلاح مهاجمان کمک کند و نقشه های آنان را خنثا سازد. (25)
ج. زدودن فقر اقتصادی و اشتغال سازنده و مفید
تنگدستی را شاید بتوان از پلیدترین پدیده های جامعه به شمار آورد. بی تردید، بسیاری از ناهنجاری های اجتماعی همچون سرقت، ولگردی، گدایی، خودفروشی، و اعتیاد به علت تنگدستی و بی چیزی به وجود می آید.
نگاهی گذرا به بزهکاران و ساکنان ندامتگاه ها ما را به این حقیقت دردآور رهنمون می نماید که شمار بسیاری از آنان در اثر تهیدستی، پای در این راه شوم و بدفرجام نهاده اند.پدیده فقر در هر جامعه ای که چهره کریه خود را به نمایش بگذارد، مانند سیلی بنیان کن زیربنای تمامی ارزش های انسانی را از بن ویران می سازد و کاخ های کرامت و شرافت آدمی را به بیغوله های ننگ و بدنامی تبدیل می کند. (26)
یکی از عوامل مهم در سلامت فرد و جامعه، اشتغال سازنده و کار مفید است. اشتغال سازنده زمینه شکوفایی استعدادها و بروز خلاقیت ها و ابتکارات را فراهم می آورد و کار و تلاش، شرایط را برای رشد و پیشرفت جامعه مساعد می سازد.بی کاری موجبات تنبلی، سستی، افسردگی و قساوت قلب را فراهم می آورد.
گسترش بی کاری در جامعه سبب افزایش فقر و ناتوانی و در نتیجه، ازدیاد فساد و فحشا شده و به کفر می انجامد.عدم اشتغال ذهنی، تخیّل گرایی منفی، آلودگی فکری، آسیب پذیری سلامت روانی و عاطفی را به همراه دارد و عدم اشتغال جسمی رکود و سستی و تنبلی و بیماری جسمی و بدنی را دامن می زند و خمودی و ناتوانایی را دنبال می کند. به همین دلیل، «کار به عنوان یک عامل سازنده بسیار مهم در تربیت اسلامی قلمداد گشته و بی کاری و فقر به شدت نفی شده است.»(27)
د. پیش گیری از نفوذ عوامل فرهنگی دشمن
نگاهبانی از ارزش های الهی، بینشی ژرف می طلبد ، بینشی که در سایه آن همه عوامل فرهنگی غرب را شناسایی و کنترل نموده و در صورت لزوم طرد و منزوی می سازد. از این رو، بر همه مسئولان امر وظیفه است که به هر شکل ممکن جلوی نفوذ فرهنگی دشمن را بگیرند. چنانچه این کار انجام نشود، همه مسئول می باشند.
امام خمینی(قدس سره) در این باره می فرمایند: « اکنون وصیت من... آن است که نگذارند این دستگاه های خبری و مطبوعات و مجله ها، از اسلام و مصالح کشور منحرف شوند و باید بدانیم که آزادی به شکل غربی آن که موجب تباهی جوانان و دختران و پسران می شود از نظر اسلام و عقل محکوم است و تبلیغات و مقالات و سخنرانی ها و کتاب ها و مجلات بر خلاف اسلام و عفت عمومی و مصالح کشور، حرام است و بر همه ما و همه مسلمانان جلوگیری از آنها واجب است. و از آزادی های مخرّب باید جلوگیری شود، از آنچه در نظر شرع حرام و آنچه بر خلاف مسیر ملت و کشورهای اسلامی و مخالف با حیثیت جمهوری اسلامی است، به طور قاطع اگر جلوگیری نشود، همه مسئول می باشند.» (28)
هـ . ورزش و گسترش امکانات تربیت بدنی برای عموم جامعه
تربیت بدنی و سلامت جسمی، نیاز طبیعی فرد سالم و جامعه سالم است که می تواند زمینه ساز سلامت روانی و عاطفی آنان شود.
میزان سلامت جوانان در چگونگی پیشرفت تحصیلی آنها مؤثر است. هر چه جوان سالم تر، بانشاط تر و شاداب تر باشد فراگیری و رشد، سریع تر و متعادل تر صورت می گیرد و زحمات صورت گرفته از سوی والدین و مسئولان بیشتر به نتیجه می رسد و متقابلا این گروه هر چه از سلامت کمتری برخوردار باشند کسالت و خمودی بیشتر می شود و در نتیجه، افت تحصیلی و مشکلات رفتاری فزون تر می شود.
از سوی دیگر، نوجوان و جوان سرشار از انرژی فزاینده است که باید به صورت صحیح و منطقی تخلیه شود. تراکم این انرژی و عدم تخلیه معقول آن می تواند زمینه ناهنجاری های فردی و اجتماعی را به همراه داشته باشد. چنانچه معمولا کودکان در ممنوعیت بیش از حد، برای محیط خانه و اجتماع مسئله آفرین هستند و اغلب بزهکاران امکان و شرایط لازم و هدایت شده برای تخلیه انرژی خویش را نداشته اند.اگر محتوای آموزه های تربیتی مجموعه ای از سلب ها و ممنوعیت ها، بدون جایگزینی مناسب باشد به تدریج متربی را از میدان به در می کند، زیرا:
اولاً، تربیت در پرتو احساس اشتیاق متربی حاصل می شود و غالب جوانان اشتیاقی به نهی و منع ندارند. ارائه جایگزین های دلنشین می تواند رغبت آفرین باشد.
ثانیاً، بسیاری از ممنوعیت های دینی، لذایذ مادی است که جوان به طور غریزی در پی آنهاست; ارتکاب آنها راهی به سوی ارضای نیازهای غریزی و ترک آنها به منزله نبرد با گرایش های درونی است. بدین روی، هدایت جوان نمی تواند چکّشی انجام گیرد و امیال درونی وی به فراموشی سپرده شود; بلکه باید با ارائه طریق مناسب و جایگزین مشروع برای ارضا همراه شود.
ثالثاً، جوانی که به محرّماتی عادت کرده است، ترک عادت او را به تنش شدید روانی دچار می کند. در صورتی می توان از این تنش های طاقت فرسا جلوگیری کرد که عادات جایگزین حاصل شود.
رابعاً، منع ها غالباً وقت آفرین است. اگر با ترک رفتارهای مضرّ اوقات فرد خالی می شود لازم است که به وجهی نیکو پر شود، وگرنه فرصت اضافی ممکن است برای فرد مشکلات جدیدی بیافریند.بر این اساس، اگر تفریحات ناسالم از متربی گرفته می شود، لازم است که امکان تفریحات سالم فراهم شود، که استفاده از امکانات تربیت بدنی یکی از این جایگزین ها می باشد.(29)
نتیجه گیری:
با توجه به مباحث ارائه شده، چنین می توان نتیجه گرفت که از عوامل اصلی دین گریزی جوانان ناسازگاری میان قول و عمل کسانی است که به طرف دین دعوت می کنند. عوامل دیگری از جمله غفلت، جهل و عدم تفکر جوانان درباره دین، و یا تهاجم فرهنگی نیز تأثیر اساسی و فراوانی در این فرایند دارند.
به هر حال، از بهترین و اصلی ترین راه ها برای جلوگیری از دین گریزی جوانان نشان دادن یک الگوی مناسب برای جوان می باشد و منادیان دین و کسانی که به طرف دین دعوت می کنند باید پیش از اینکه جامعه را تبلیغ کنند به فکر تزکیه و تهذیب نفس خود باشند تا مشمول آیه شریفه «لِمَ تَقُولُونَ مَا لَا تَفْعَلُونَ» (صف: 2) نگردند. البته نباید از عوامل دیگر نیز غفلت کرد که هر یک به نوبه خود عامل مهمی برای دین گریزی جوانان می باشد.
در مسئله گرایش به فرهنگ غرب نیز عدم شناخت صحیح از فرهنگ غرب به عنوان عامل اصلی بیان شده است و مشکلات اقتصادی در داخل و آزادی ابتذال موجود در غرب در رتبه های بعدی قرار دارند.
بنابراین، با توجه به این عوامل، راه کارهایی که برای جلوگیری از این دو می توان بیان کرد، تقویت بینش دینی و سیاسی جوانان و زدودن فقر اقتصادی و ارائه الگوهای مناسب به جوانان می باشد و علت های دیگر در اولویت ها و رتبه های بعدی قرار دارند.
پى نوشت ها:
1ـ محمّد محمّدى رى شهرى، میزان الحکمة، ترجمه حمیدرضا شیخى، ج 2، ص 153
2ـ حمیدرضا شاکرین، پرسش ها و پاسخ هاى دانشجویى، چ سوم، ص 248ـ250
3ـ بیانات مقام معظّم رهبرى، روزنامه جمهورى اسلامى، 22 مرداد 1372، ص 3
4ـ معاونت سیاسى نمایندگى ولى فقیه در قرارگاه ثاراللّه، نفوذ و استحاله، تهران، معاونت سیاسى نمایندگى ولى فقیه، 1378، ص 35
5ـ بیانات مقام معظّم رهبرى در دیدار با فرماندهان نیروى مقاومت بسیج، 22 تیر 1377
6ـ فریدون موحدنیا، پیشین، ص 62
7ـ مرکز تحقیقات اسلامى نمایندگى ولى فقیه، تهاجم فرهنگى، تهران، انتشارات معاونت فرهنگى سپاه، 1378، ص 109
8ـ همان
9ـ ابوالفضل ساجدى، دین گریزى چرا؟ دین گرایى چه سان؟، قم، مؤسسه آموزشى و پژوهشى امام خمینى (ره) ، ص 237
10ـ ابوالفضل ساجدى و محمود نمازى، «میزگرد عوامل تضعیف و تقویت خودباورى فرهنگى و علل گرایش جوانان به فرهنگ غیرخودى»، ماهنامه معرفت، ش 45 (شهریور 1380)، ص 13
11ـ حسن بن شعبه حرّانى، تحف العقول، قم، جامعه مدرسین، 1404، ص 82
12ـ حمیدرضا شاکرین، پیشین، ص 251ـ252
13ـ مرتضى مطهّرى، ده گفتار، تهران، راه امام، 1398ق، ص 183ـ187
14ـ مرتضى مطهّرى، مسئله حجاب، تهران، صدرا، 1365، ص 13
15ـ ابوالفضل ساجدى و محمود نمازى، پیشین، ص 9
16ـ همان، ص 10
17ـ حمیدرضا شاکرین، پیشین، ص 252
18ـ محمّدباقر مجلسى، بحارالانوار ، ج 10، ص 219، ح 14
19ـ حمیدرضا شاکرین، پیشین، ص 252ـ253
20ـ ابوالفضل ساجدى و محمود نمازى، پیشین، ص 8
21ـ همان، ص 19
22ـ همان، ص 15
23ـ حمیدرضا شاکرین، پیشین، ص 251. 30
24ـ ابوالفضل ساجدى، دین گریزى چرا؟، ص 237
25ـ مرکز تحقیقات اسلامى نمایندگى ولى فقیه، پیشین، ص 141ـ142
26ـ محمّدباقر مجلسى، پیشین، ج 72، ص 144ـ145
27ـ مرتضى مطهّرى، تعلیم و تربیت در اسلام، تهران، ص 258
28ـ امام خمینى، صحیفه نور، تهران، سازمان مدارک فرهنگى انقلاب اسلامى، ج 21، ص 195
29ـ ابوالفضل ساجدى، دین گریزى چرا؟، ص 266ـ267