در این فهرست در هر موضوع کتابهای عربی و فارسی آن تفکیک شده به این صورت که ابتدا کتابهای عربی و در ادامه کتابهای فارسی آمده است.
این فهرست بر اساس حرف الفبا میباشد.
این مقاله نیازمند ویرایش فنی است! / اگر توان آن را دارید می توانید با ویرایش فنی آن به دانشنامه اسلامی کمک کنید
|
محتویات[نهفتن] |
برابر آنچه تاریخ مستند می گوید گویا خوابگزاری سابقه ای حدود ۴۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح داشته است. این چیزی است که از لوحه های گلی برجای مانده از گذشته برمی آید. خواب ها و تعبیر آن در اسطوره های ایرانی مهم تلقی می شد و از این رو شاهان همواره در دربار خوابگزارانی داشتند و بعد از خواب های خوب یا بدی که می دیدند برای تعبیر آن از خوابگزاران استفاده می کردند.
طبرسی در مجمع البیان می گوید: خواب بر چهار قسم است: یکى خوابى که از جانب خداست و تعبیر دارد. دوم، خوابى که زاییده وسوسههاى شیطان است. سوم خوابى که که اثر غلبه اخلاط بدن (از قبیل: خون، بلغم، صفرا و سودا) بوجود مىآید. چهارم، خوابهایى که زاییده پارهاى از افکار است. سه قسم اخیر، از خوابهاى پریشان و قسم اول، الهام است. رؤیاى پیامبر، همین قسم و بشارتى بود که بمؤمنین در باره پیروزى داده شد.
در قرآن چند بار به موضوع خواب و رویا اشاره شده است.
در سوره زمر آیه ۴۲ آمده است: خدا به هنگام مرگ، ارواح را قبض می کند و علاقه روح از بدن را قطع می کند، اما آنهایی که نمرده اند، روحشان را به هنگام خواب می گیرد. پس ارواحی را که قضای خدا بر مرگشان است، نگه می دارد و دیگر به بدن ها برنمی گرداند، اما ارواحی که چنین قضایی بر آنها رانده نشده، به سوی بدن هایشان روانه می شوند تا مدت معینی زنده بمانند. مردم متفکر از همین خوابیدن و مردن متوجه می شوند که مدبر امور آنها خداست.
در آیه ۶۰ سوره انعام نیز مفهوم مشابهی آمده است: او کسی است که روح شما را در شب قبض می کند... . این نظام خواب و بیداری آن قدر تکرار می شود تا پایان زندگی شما فرا رسد. آن وقت همه به سوی خدا بازگشت می کنید. در قرآن پس از داستان خواب ۳۰۹ ساله اصحاب کهف آمده است: همان طور که قادر بودیم آنها را به این خواب طولانی ببریم، آنها را بیدار کردیم، طوری که وقتی بیدار شدند، فکر می کردند یک روز یا کمتر خوابیده اند.
در آیه ۲۷ سوره فتح رویای صادقه پیامبر اسلام(ص) ذکر شده است: پیامبر خواب دید به اتفاق یارانش برای انجام مناسک عمره وارد مکه می شوند و با تعریف این رویا همه مومنان خوشحال شدند، اما چون این خواب سال بعد از صلح حدیبیه اتفاق نیفتاد، عده ای گرفتار شک شدند. در این آیه ذکر شده است آنچه خدا در عالم خواب به پیغمبرش نشان داد، صدق و حق بود.
از دیگر رویاهای صادقه که در قرآن ذکر شده، می توان به رویای یوسف اشاره کرد که در آن ۱۱ ستاره، ماه و خورشید برایش سجده می کردند و پدر وی یعقوب پیامبر آن را به درستی تفسیر کرد. در ادامه این داستان، زمانی که یوسف به زندان می افتد، خواب دو همبندی خود را به درستی تفسیر می کند و در نهایت خواب معروف پادشاه مصر که هفت گاو چاق، توسط هفت گاو لاغر خورده می شوند و هفت خوشه سبز و هفت خوشه خشک اتفاق می افتد و یوسف با تأویل صحیح این رویا به عزیز مصر تبدیل می شود.
بنابراین از نظر قرآن، تأویل خواب یک علم است و خداوند به هر کس بخواهد این علم را می دهد و گاهی از محتوای آشکار رویا زیاد نمی توان به پیشگویی هایش پی برد. در قرآن گاهی وحی ها و دستورات هنگام خواب به پیامبران الهام می شود. مثل خواب معروف ابراهیم که به وی دستور داده شد پسر ۱۳ ساله خود را قربانی کند. همچنین گاهی خداوند از طریق رویا به راهنمایی بندگانش می پردازد. مثلا در مورد مادر موسی که در خواب می بیند نوزاد خود را در صندوق بگذارد و به آب بیندازد. در نهایت در آیاتی از قرآن مثل سوره یونس آیه ۶۷ آمده است که خدا شب را قرار داده است تا در آن احساس آرامش کنید و روز را روشن کرده است.[۱]
علامه شعرانی در کتاب نثر طوبی در مورد خواب می گوید:
در سر خواب و تأویل آن دانستن چند مطلب ضرور است. اول اینکه خداوند به انسان قوه داده است غیر باصره چشم، که در خواب نیز چیزها می بیند و این قوه را حس مشترک گویند. شرط عمل این قوه بیکار ماندن حس ظاهر است به خواب یا بیهوشی و امثال آن مگر بعضی نفوس قوی که گاه بی انصراف از جهان ظاهر نیز به حس مشترک ادراک می کنند.
دویم گاه آنچه آنسان در خواب دیده است درست منطبق با واقعه خواهد شد که پس از خواب در بیداری می بیند و بشر از زمان بسیار قدیم این مطلب را تجربه کرده است و بدان معتقد بوده حضرت یوسف در خواب دید ماه و خورشید و دوازده ستاره او را سجده کردند و فرعون در خواب دید هفت گاو لاغر هفت گاو فربه را دریدند و خوردند و چنانکه می دانیم تعبیر آن واقع شد. گاه باشد نیز که انسان خواب ها می بیند که واقعه مطابق آن اتفاق نمی افتد.
سیم انسان هیچ نیروئی ندارد که بوسیله آن از آینده آگاه گردد و این خوابهای صادق که می بیند از ناحیه خود انسان نیست پس موجوداتی غیر انسان در غیب و باطن این جهانند از آینده آگاه، و انسان با آنها راهی دارد در باطن خود که خود از آن آگاه نیست و کیفیت این اتصال بر انسان مجهول است گاه آن موجود غیبی با یکی ارتباط حاصل می کند نه با دیگران، وقت دیگر با دیگری مربوط می شود نه با این. چهارم حقائق اشیاء در هر عالم صورتی دارد مناسب خود مثلا سال قحطی و سال فراخی در این عالم به صورتی است و در عالم خواب برای فرعون به صورت گاو لاغر و گاو فربه یا خوشه شاداب و خوشه پژمرده در آمد. و پدر و مادر و برادر در این جهان صورتی دارند و در عالم رؤیا به صورت ستاره و ماه و خورشید واهل تعبیر تجربه ها دارند.
پنجم همچنانکه خواب صادق از عالم غیب القا می شود به صورتی مناسب و محتاج تعبیر است گاه اندیشه ها و افکار خود انسان که در خزانه حافظه او است در نظرش مجسم می شود و چیزی که بیشتر در اندیشه دارد در خواب می بیند مانند احتلام جوانی، و تشنه که پیوسته در خواب آب سرد می بیند.
باری خواب پدید آمدن صورتی است در حس مشترک، و علت پیدایش آن گاه اندیشه خود انسان است و گاه الهام عالم غیب، و تعبیر یا تأویل خواب آن است که معبر تشخیص دهد منشاء آن چیست اگر از اندیشه خود بیننده برخاسته علت آن را به قرائن در یابد و اگر از عالم غیب است معنی را از صورت بیرون آورد چنانکه حضرت یوسف معنی فراخی و قحطی را از صورت گاو لاغر و فربه بیرون آورد.
باری خواب دریست که خداوند تعالی از عالم غیب بر مردمان عالم جسمانی گشوده و خواب صادق دلیل حسی بر وجود موجودات عاقلی است که از آینده جهان آگاهند و البته این موجودات عاقل هر چه باشند به هر نام نامیده شوند ملائکه یا عقول یا انوار قاهره، اشرف از اجسام و موجودات مادی میباشند و انسان هم با آنها ارتباط و مناسبتی دارد.[۲]
علامه طباطبائی در تفسیر المیزان پس از تفسیر آیات 93 تا 102 سوره یوسف در ذیل عنوان "گفتارى در چند فصل پیرامون رؤیا" می آورد:
پس، از آنچه که بیان شد این معنا روشن گردید که بطور کلى هیچ یک از رؤیاها خالى از حقیقت نیست به این معنا که این ادراکات گوناگونى که در خواب بر نفس آدمى عارض مىشود و ما آنها را رؤیا مىنامیم ریشهها و اسبابى دارند که باعث پیدایش آنها در نفس و ظهورشان در خیال مىشود، و وجود این ادراکات حکایت از تجسم آن اصول و اسبابى مىکند که اصول و اسباب آنها است، بنا بر این (صحیح است بگوئیم) براى هر رؤیایى تعبیرى هست، لیکن تعبیر بعضى از آنها عوامل طبیعى و بدنى در حال خواب است، و تاویل بعضى دیگر عوامل اخلاقى است، و بعضى دیگر سببهاى متفرقه اتفاقى است، مانند کسى که در حال فکر در امرى بخواب مىرود و در خواب رؤیایى مناسب آن مىبیند.
(در آنچه گفته شد هیچ حرف و بحثى نیست و همه در باره آن متفقند) بحث و رد و قبولى که هست همه در باره رؤیایى است که نه اسباب خارجى طبیعى دارد و نه ریشهاش اسباب مزاجى و یا اتفاقى است، و نه مستند به اسباب داخلى و اخلاقى است و در عین حال با حوادث خارجى و حقائق کونى ارتباط هم دارد.
خوابهاى مورد بحث، یعنى آنهایى که با حوادث خارجى و مخصوصا حوادثى که سابقه قبلى ندارند ارتباط دارد از آنجایى که یکى از دو طرف ارتباط امرى است معدوم و نیامده از قبیل بخواب دیدن اینکه پس از مدتى چنین و چنان مىشود و عینا هم بشود اشکال شده است، که معنا ندارد میان امرى وجودى (رؤیا) و امرى عدمى (حادثه نیامده) ارتباط برقرار شود، و یا به عبارت دیگر معقول نیست میان رؤیا و امرى که بوسیله یکى از عوامل مذکور در قبل، از حواس ظاهر و اخلاقیات و انحراف مزاج وارد بر نفس نشده ارتباط برقرار گردد مثلا شخصى بدون هیچ سابقهاى در خواب ببیند که در فلان محل دفینهاى از طلا و نقره نهفته است و فلان خصوصیات را هم دارد و شکل و قیافه ظرف آن هم چنین و چنان است، آن گاه از خواب برخاسته به آن نقطه برود و زمین را بکند، و دفینه را با عین آن خصوصیات پیدا کند، چون همانطور که گفتیم معنا ندارد میان نفس آدمى و امرى که به تمام معنى از حواس ظاهرى و باطنى انسان غایب بوده ارتباط برقرار شود.
و بهمین جهت در جواب این اشکال گفتهاند: این ارتباط از این راه برقرار مىشود که نفس شخص نائم، نخست با سبب حادثه ارتباط پیدا مىکند، آن سببى که فوق عالم طبیعت قرار دارد، و بعد از برقرار شدن ارتباط میان نفس و آن سبب، ارتباط دیگرى برقرار مىشود میان آن و خود حادثه.
توضیح اینکه عوالم سه گونهاند:
یکى عالم طبیعت که عبارتست از عالم دنیا که ما در آن زندگى مىکنیم و موجودات در آن صورتهایى مادى هستند، که بر طبق نظام حرکت و سکون و تغیر و تبدل جریان مىیابد.
عالم دوم عالم مثال است که ما فوق این عالم قرار دارد، به این معنا که وجودش ما فوق وجود این عالم است (نه اینکه فوق مکانى باشد) و در آن عالم نیز صور موجودات هست اما بدون ماده، که آنچه حادثه در این عالم حادث مىشود از آن عالم نازل مىگردد و باز هم به آن عالم عود مىکند، و آن عالم نسبت به این عالم و حوادث آن، سمت علیت و سببیت را دارد.
عالم سوم عالم عقل است که ما فوق عالم مثال است، یعنى وجودش ما فوق آنست (نه جایش)، در آن عالم نیز حقایق این عالم و کلیاتش وجود دارد، اما بدون ماده طبیعى و بدون صورت مثالى، که آن عالم نسبت به عالم مثال نیز سمت علیت و سببیت را دارد. نفس آدمى بخاطر تجردش، هم سنخیتى با عالم مثال دارد و هم با عالم عقل، و وقتى انسان به خواب رفت و حواسش دست از کار کشید، طبعا از امور طبیعى و خارجى منقطع شده متوجه به عالم مثال و عقل که خود، هم سنخ آنها است مىشود، و در نتیجه پارهاى از حقایق آن عوالم را به مقدار استعداد و امکان مشاهده مىنماید.
حال اگر نفس، کامل و متمکن از درک مجردات عقلى بود، آن مجردات را درک نموده اسباب کاینات را آن طور که هست یعنى بطور کلیت و نوریت در پیش رویش حاضر مىسازد، و اگر آن مقدار کامل نبود که بطور کلیت و نوریت استحضار کند، به نحو حکایت خیالى و بصورتها و اشکالى جزئى و مادى که با آنها مانوس است حکایت مىکند، آن طور که خود ما در بیدارى، مفهوم کلى سرعت را با تصور جسمى" سریع الحرکه" حکایت مىکنیم، و مفهوم کلى عظمت را به کوه، و مفهوم رفعت و علو را به آسمان و اجرام آسمانى، و شخص مکار را به روباه، و حسود را به گرگ، و شجاع را به شیر، و همچنین غیر اینها را بصورتهایى که با آن مانوسیم تشبیه و حکایت و مجسم مىسازیم.
این صورتى است که نفس متمکن از ادراک مجردات آن طور که هست بوده باشد و بتواند به آن عوالم ارتقاء یابد، و گرنه تنها از عالم طبیعت به عالم مثال ارتقاء یافته و چه بسا در آن عالم، حوادث این عالم را به مشاهده علل و اسبابش مشاهده نماید بدون اینکه با تغییر و تبدیل تصرفى در آن بکند.
و اینگونه مشاهدات نوعا براى نفوسى اتفاق مىافتد که سلیم و متخلق به صدق و صفا باشند، این آن خوابهایى است که در حکایت از حوادث، صریح است.
و چه بسا که نفس، آنچه را که در آن عوالم مشاهده مىکند با مثالهایى که بدان مانوس است ممثل مىسازد، مثلا ازدواج (آینده) را بصورت جامه در تن کردن حکایت مىکند، و افتخار را بصورت تاج، و علم را بصورت نور، و جهل را بصورت ظلمت، و بىنامى و گوشهنشینى را بصورت مرگ مجسم مىسازد، و بسیار هم اتفاق مىافتد که در آن عالم هر چه را مشاهده مىکنیم، نفس ما منتقل به ضد آن مىشود، هم چنان که در بیدارى هم با شنیدن اسم ثروت به فقر، و با تصور آتش به یخ، و از تصور حیات به تصور مرگ منتقل مىشویم، و امثال اینها.
از جمله مثالهاى این نوع خوابها، این خوابیست که نقل شده که مردى در خواب دید در دستش مهرى است که با آن دهان و عورت مردم را مهرى مىکند، از ابن سیرین پرسید، در جواب گفت: تو بزودى مؤذن مىشوى و در ماه رمضان مردم با صداى تو امساک مىکنند.
از آنچه گذشت این معنا روشن گردید که خوابهاى راست در تقسیم اولى تقسیم مىشود به، خوابهاى صریحى که نفس نائم و صاحب رؤیا در آن هیچگونه تصرفى نکرده و قهرا و بدون هیچ زحمتى با تاویل خود منطبق مىشود. و خوابهاى غیر صریحى که نفس صاحب خواب از جهت حکایت، در آن تصرف کرده حالا یا به تمثیل و یا به انتقال از معناى خواب به چیزى که مناسب آن و یا ضد آنست، این قسم رؤیا آن قسمى است که محتاج به تعبیر است تا متخصصى آن را به اصلش که در رؤیا مشاهده شده برگرداند، مثلا تاجى را که مىگوید در خواب دیدهام افتخار، و مرگ را به حیات، و حیات را به فرج بعد از شدت، و ظلمت را به جهل، و حیرت را به بدبختى تعبیر کند.
آن گاه قسم دوم به یک تقسیم دیگرى منقسم مىشود به دو قسم یکى آن خوابهایى است که نفس صاحب خواب فقط یک بار در آن تصرف مىکند و از آنچه دیده به چیز دیگرى مناسب و یا ضد آن منتقل گشته و آن را حکایت مىکند، و یا فوقش از آنهم به چیز دیگرى منتقل مىشود به طورى که برگرداندن آن به اصل و ریشهاش دشوار نیست.
قسم دوم آن رؤیایى است که نفس صاحبش به یک انتقال و دو انتقال اکتفاء ننموده، مثلا از آنچه دیده به ضدش منتقل شده، و از آن ضد به مثل آن ضد و از مثل آن ضد به ضد آن مثل، و همچنین بدون اینکه به حدى توقف کرده باشد انتقال بعد از انتقال و تصرف بعد از تصرف کرده، بطورى که دیگر مشکل است که تعبیرگو بتواند رؤیاى مزبور را به اصلش برگرداند، اینگونه خوابها را" اضغاث احلام" مىنامند، که تعبیر ندارد، براى اینکه یا دشوار است و یا ممکن نیست تعبیرش کرد.
از اینجا بخوبى روشن گردید که بطور کلى خوابها داراى سه قسم کلى هستند، یکى خوابهاى صریحى که احتیاجى به تعبیر ندارد، یکى اضغاث احلام که از جهت دشوارى و یا تعذر، تعبیر ندارد و سوم خوابهایى که نفس در آن با حکایت و تمثیل تصرف کرده، این قسم از خوابها است که تعبیر مىشود.
این بود اجمال آنچه که علماى روانشناس قدیم در باره رؤیا گفتهاند، و بحث بیش از این و کامل آن موکول به کتبى است که در این باره تدوین یافته. [۳]
محتویات[نهفتن]
|
نام کتاب | نام مولف | قرن | زبان | توضیحات |
تفسیر القرآن الکریم (ثمالى) | ابوحمزه ثمالى ثابت بن دینار | دوم | عربى |
|
التفسیر المنسوب الى الامام العسکرى | امام ابومحمد حسن بن على عسکرى | سوم | عربى |
|
تفسیر قمى | على بن ابراهیم قمى | سوم | عربى |
|
تفسیر فرات الکوفى | فرات کوفى ابوالقاسم فرات بن ابراهیم | چهارم | عربى |
|
تفسیر عیاشی | عیاشى محمد بن مسعود | چهارم | عربى |
|
عین العبرة فی غبن العترة | سید احمد بن طاووس | هفتم | عربى |
|
نهج البیان عن کشف معانى القرآن | شیبانى محمد بن حسن | هفتم | عربى |
|
تأویل الآیات الظاهرة | حسینى استرآبادى سید شرف الدین على | دهم | عربى |
|
تفسیر منهج الصادقین فى الزام المخالفین | کاشانى ملا فتح الله | دهم | فارسى |
|
زبدة التفاسیر | کاشانى ملا فتح الله | دهم | عربى | |
البرهان فى تفسیر القرآن | بحرانى سید هاشم | یازدهم | عربى | از مهمترین و جامع ترین تفاسیر روایی شیعه به شمار می رود.
تفسیری اجتهادی–روایی است که از اعمال نظر مفسر اثر گرفته است. با وجود تلاش علمى فراوان در تفسیر البرهان، این کتاب بخشى از روایات ضعیفه در غلو و تحریف را دربردارد. |
تفسیر الصافى | فیض کاشانى ملا محسن | یازدهم | عربى |
|
تفسیر المعین | کاشانى محمد بن مرتضى | یازدهم | عربى |
|
تفسیر شریف لاهیجى | شریف لاهیجى محمد بن على | یازدهم | فارسى |
|
تفسیر نورالثقلین | عروسى حویزى عبد على بن جمعه | یازدهم | عربى |
|
تفسیر کنزالدقائق و بحرالغرائب | قمى مشهدى محمد بن محمدرضا | دوازدهم | عربى |
|
الجوهر الثمین فی تفسیر الکتاب المبین | شبر سید عبدالله | سیزدهم | عربى |
|
تفسیر جامع | بروجردى سید محمدابراهیم | پانزدهم | فارسى |
|
مطلعالانوار، تفسیر روایی اهل بیت با رویکرد تاویلی | نادرعلی، سید عادل | پانزدهم | فارسی |
|
تفسیر روایی در نزد اهل سنت تفسیری است که ایات را به کمک نقل از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله، و از صحابه و تابعین تفسیر نموده . لازم به ذکر است تعداد روایات تفسیری اهل سنت از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله طبق تصریح سیوطی نویسنده تفسیر روایی اهل سنت حدود 200 روایت بیشتر نیست.
نام کتاب | نام مولف | قرن | زبان | توضیحات |
بحرالعلوم | سمرقندى نصربن محمد بن احمد | چهارم | عربى |
|
جامع البیان فى تفسیر
القرآن |
طبرى ابو جعفر محمد بن جریر | چهارم | عربى |
|
ترجمه تفسیر طبرى | مترجمان
|
چهارم | فارسى کهن |
|
تفسیر القرآن العظیم(ابنابىحاتم) | ابن ابى حاتم عبدالرحمن بن محمد | چهارم | عربى |
|
شواهد التنزیل لقواعد
التفضیل |
حسکانى عبید الله بن احمد | پنجم | عربى |
210* آیه را به ترتیب سورههاى قرآن که درباره اهل بیت پیامبر به ویژه امام على( ع) تالیف شده را بیان نموده است.
|
الکشف و البیان عن تفسیر القرآن | ثعلبى نیشابورى ابو اسحاق احمد بن ابراهیم | پنجم | عربى |
|
زاد المسیر فى علم التفسیر | ابن جوزى ابوالفرج عبدالرحمن بن على | ششم | عربى |
|
معالم التنزیل فى تفسیر القرآن | بغوى حسین بن مسعود | ششم | عربى |
|
تفسیر القرآن العظیم(ابن کثیر) | ابن کثیر دمشقى اسماعیل بن عمرو | هشتم | عربى |
|
لباب التاویل فى معانى التنزیل | بغدادى علاء الدین على بن محمد | هشتم | عربى |
|
جواهر الحسان فى تفسیر القرآن | ثعالبى عبدالرحمن بن محمد | نهم | عربى |
|
الدر المنثور فى تفسیر المأثور | سیوطى جلال الدین | دهم | عربى |
از نظر کثرت روایات و جامعیت اهمیت اهمیت بسزا دارد |
تیسیر الکریم الرحمن | آل سعدى عبدالرحمن بن ناصر | چهاردهم | عربى |
|
بنابر منطق قرآن کریم علاوه بر اینکه اعتقاد به وجود ملائکه لازم است و انکار آنها نشانهی گمراهی است [1] این اعتقاد در زندگی انسان هم تأثیرات خوبی دارد که به بعضی از آنها اشاره میشود:
خداوند میفرماید:« وَإِنَّ عَلَیْکُمْ لَحَافِظِینَ ، کِرَامًا کَاتِبِینَ ، یَعْلَمُونَ مَا تَفْعَلُونَ » [انفطار/12-10]
و البته بر شما نگهبانانى است ، بزرگوارانى نویسنده (از فرشتگان) ،که (ظاهر و باطن و خلوص و ریا و مراتب کمال و نقص) آنچه را مىکنید مىدانند.
یکی از تأثیرات خوبی که اعتقاد به وجود ملائکه دارد این است که انسان در مراحل اولیهی ایمان با اینکه به وجود خداوند ایمان دارد ، اگر در نظر داشته باشد که غیر از خداوند اشخاص دیگری هم او را میبینند؛ در مقابل انجام گناه شرم بیشتری دارد و از گناه خودداری میکند .
شخصی زندیق و منکر خداوند بود؛ از امام صادق علیه السلام پرسید: علت وجود فرشتگان مأمور ثبت اعمال نیک و ناپسند چیست؟ در حالى که خداوند دانا به آشکار و نهان هاست و از پنهانترینها هم آگاه است؟
حضرت فرمود: خداوند با این کار فرشتگان را به بندگى گرفته و آنان را گواه بر خلق خویش قرار داده است تا بندگان به خاطر همراه بودن فرشتگان با آنان نسبت به طاعت خدا مواظبت بیشترى نشان دهند و از نافرمانى او بیشتر خوددارى کنند.
اىبسا بنده اى که قصد گناه مى کند، اما به یاد آن دو فرشته موکل بر خود مى افتد و در نتیجه از گناه خوددارى مى ورزد و خویشتن را نگه مى دارد؛ زیرا مىگوید: پروردگارم مرا مىبیند و فرشتگان مراقب من به این گناه من گواهى خواهند داد. [2]
«لَهُ مُعَقِّبَاتٌ مِّن بَینِ یَدَیْهِ وَ مِنْ خَلْفِهِ یحْفَظونَهُ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ إِنَّ اللَّهَ لا یُغَیِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى یُغَیِّرُوا مَا بِأَنفُسِهِمْ وَ إِذَا أَرَادَ اللَّهُ بِقَوْمٍ سوءاً فَلا مَرَدَّ لَهُ وَ مَا لَهُم مِّن دُونِهِ مِن وَالٍ»؛ «برای او فرشتگانی است که پی در پی او را به فرمان خدا از پیش رو و از پشت سرش پاسداری می کنند. در حقیقت خدا حال قومی را تغییر نمی دهد تا آنان حال خود را تغییر دهند و تأثیر دیگری که اعتقاد به ملائکه میتواند داشته باشد این است که با این اعتقاد بعضی از نگرانیها و ترسها برطرف میشود.»
ایمان و اعتقاد پاک داشتن و دل به خدا بستن، سپس بر سر عقیده ماندن و مقاومت کردن همیشه سخت و طاقت فرسا است، اطاعت و بندگی صادقانه و مبارزه ای پی گیر با نفس و وسوسه های شیطان، صبر در اطاعت و ترک لذت گناه و باز هم پایداری .... خداوند به فرشتگانش وحی می کند که من با شما هستم پس مۆمنان را استوار دارید
یکی از یاران امام علی علیه السلام میگوید: روزى در میدان جنگ؛ مردى را دیدم که تنها دو جامه بر تن داشت (بدون زره و کلاهخود) اسبم را به طرفش حرکت دادم، دیدم امیر المۆمنین علیه السّلام است. عرض کردم:
یا أمیر المۆمنین! در چنین جایى (با این لباس)؟ فرمود: «نَعَمْ یا سَعِیدَ بْنَ قَیسٍ إِنَّهُ لَیسَ مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ لَهُ مِنَ اللَّهِ حَافِظٌ وَ وَاقِیةٌ مَعَهُ مَلَکانِ یحْفَظَانِهِ مِنْ أَنْ یسْقُطَ مِنْ رَأْسِ جَبَلٍ أَوْ یقَعَ فِی بِئْرٍ فَإِذَا نَزَلَ الْقَضَاءُ خَلَّیا بَینَهُ وَ بَینَ کلِّ شَیء [3] آرى، اى سعید بن قیس! هیچ بندهاى نیست جز آنکه براى او از جانب خدا به عنوان نگهبان و نگهدار، دو فرشته است که او را نگه میدارند از اینکه از سر کوهى سرنگون نشود یا در چاهى بیفتد، و چون قضاء خدا فرود آید (اجلش برسد) او را نسبت به همه چیز وا میگذارند.»
نتیجه اینکه اعتقادات ، زمینهی عمل هستند و هرچه اعتقاد بهتر و محکمتر باشد ،استحکام عمل بیشتر و عمل نیکتر است.
اىبسا بنده اى که قصد گناه مى کند، اما به یاد آن دو فرشته موکل بر خود مى افتد و در نتیجه از گناه خوددارى مى ورزد و خویشتن را نگه مى دارد؛ زیرا مىگوید: پروردگارم مرا مىبیند و فرشتگان مراقب من به این گناه من گواهى خواهند داد
ایمان و اعتقاد پاک داشتن و دل به خدا بستن، سپس بر سر عقیده ماندن و مقاومت کردن همیشه سخت و طاقت فرسا است ؛ اطاعت و بندگی صادقانه و مبارزه ای پیگیر با نفس و وسوسه های شیطان، صبر در اطاعت و ترک لذت گناه و باز هم پایداری ....
و به پاس این استقامت، فرشتگان برمۆمنان فرود آمده، ترس و نگرانی، غم و اندوه از آنان دور کرده؛ با زمزمه های محبت خود در گوش جان، قدم هایشان را در راه خدا استوار و محکم نگاه داشته و آنها را از لغزش محافظت میکنند.
اگر آنها اراده گناه کردند با هشدارهای مکرّر ممانعت کرده و اگر اراده خیر داشته باشند به حمایت برخاسته و به آنها کمک می کنند.
خداوند از زبان فرشتگان بلند مرتبه خود بر ما چنین می خواند:
«ما دوستان شما در دنیا و آخرت هستیم.»
این دوستان؛ کارگزاران و سفیران الهی هستند که پیوسته دست یاری و محبت در دستان تو دارند، آیا تاکنون به چنین دوستانی فکر کرده ای؟ آنها پیوسته در کنار تو هستند و می توانی با آنان سخنی بگویی! از سخنان و افکار و اندیشه های تو اطلاّع کامل دارند.
پینوشت ها:
[1]. بنابر آیه 286 سوره مبارکهی بقره و آیه 136 سوره مبارکهی نساء
[2]. بحار الانوار ج5 ص323
[3]. اصول کافی، ج2، ص59
پژوهش عفاف و حجاب با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر شیوع بدحجابی انجام شد و بر اساس نتایج این پژوهش 75 درصد از زنان به حجاب اسلامی اعتقاد دارند و همچنین با بالا رفتن سن میزان بدحجابی در میان زنان و دختران کاهش مییابد.
·
پژوهش عفاف و حجاب با هدف شناسایی عوامل مؤثر بر شیوع بدحجابی و ارائه راهکارهایی در جهت تحکیم و ارتقای حجاب دختران و زنان به سفارش بسیج جامعه زنان و توسط پژوهشکده مطالعات و تحقیقات بسیج انجام شده است.
با توجه به اثرات جبرانناپذیر شیوع بدحجابی از جمله بالا رفتن آمار طلاق، هوسمداری، بیثباتی کانون خانوادگی، چشمچرانی و مقایسه همسر با دیگران و علیرغم اینکه موضوع حجاب هدف تهاجم فرهنگی قرار گرفته است و سالهاست که در کشور به عنوان موضوع فرهنگی و اجتماعی با پارادوکسهایی مواجه است اما پژوهشهای اندکی در این زمینه وجود دارد. این پژوهش از روش تحقیق توصیفی و همبستگی استفاده کرده است و جامعه و حجم نمونه مورد مطالعه 2868 نفر از دختران و زنان 15 سال به بالا در سراسر کشور هستند که در دو گروه دارای حجاب و بدحجاب قرار گرفتهاند.
بر اساس اطلاعات به دست آمده از این پژوهش در خصوص وضعیت حجاب و بدحجابی در بین دختران و زنان کشور میتوان گفت بر اساس نتایج به دست آمده حدود 41 درصد از شرکتکنندگان دارای حجاب برتر، 25 درصد حجاب معمولی و 34 درصد دارای حجاب ضعیف هستند.
75 درصد از زنان به حجاب اسلامی اعتقاد دارند
سؤال دیگری که در این پژوهش به آن پاسخ داده شده است وضعیت نگرش و دیدگاه زنان و دختران کشور نسبت به حجاب است که بر این اساس 75 درصد از زنان به حجاب اسلامی اعتقاد دارند، 13 درصد فاقد نظر هستند و 12 درصد اعتقادی ندارند.
گرایش 62 درصد از دختران و زنان به مد روز
وضعیت گرایش دختران و زنان کشور به بیحجابی و بدحجابی سؤال دیگری است که در این پژوهش به آن پاسخ داده شده است و بر اساس اطلاعات به دست آمده پوشش ثابت 80 درصد از زنان همان پوشش فعلی آنهاست و قصد تغییر آن را ندارند، وضعیت پوشش در بین حدود 20 درصد از آنها بیثبات است و نکته قابل توجه در گرایش به مد است که حدود 62 درصد از زنان و دختران شرکتکننده در این پژوهش از آن تبعیت میکنند و به آن گرایش دارند.
رابطه سن افراد و میزان بدحجابی
بر اساس این تحقیق با افزایش سن افراد، قانونپذیری، توافق و میزان اضطراب ، میزان بدحجابی در افراد کاهش مییابد این در حالی است که داشتن تجربه دوستی با جنس مخالف، تمایل به دوستی با جنس مخالف، قانونپذیری و رضایت از هویت فردی مهمترین عوامل مؤثر بر تعیین وضعیت حجاب زنان و دختران ایرانی است.
در خصوص عوامل خانوادگی مؤثر بر بدحجابی دختران و زنان کشور به ترتیب تقیدات دینی خانواده، تعارض با خانواده، سطح تحصیلی مادر، تأکید خانواده بر نوع پوشش، هماهنگی حجاب با خانواده، مهمترین عوامل مؤثر بر میزان بدحجابی زنان و دختران ایرانی است.
استفاده از ماهواره و فیس بوک از عوامل مؤثر بر بدحجابی
غربگرایی، گرایش به فیلمهای مبتذل، استفاده از ماهواره و استفاده از فیسبوک از مهمترین عوامل سیاسی و فرهنگی مؤثر بر میزان بدحجابی زنان و دختران ایرانی است که البته نباید از تأثیرات عوامل اقتصادی نیز غافل بود چرا که بر اساس تحقیق انجام شده وضعیت شغلی فرد، رضایت از شرایط اقتصادی، وضعیت شغلی پدر و وضعیت مسکن آمار معناداری در تبیین بدحجابی دختران و زنان ایرانی دارد.
بر این اساس میتوان 19 عامل زیر را به عنوان عوامل تأثیرگذار در تبیین بدحجابی دختران و زنان ایرانی دانست.
1- تجربه دوستی با جنس مخالف 2- تمایل به دوستی با جنس مخالف 3- تقیدات مذهبی فرد (پایبندی) 4- مدگرایی 5- استفاده از ماهواره 6- غربگرایی 7- تأکید خانواده بر نوع پوشش 8- هماهنگی پوشش با خانواده 9- تعارف با خانواده 10- تحصیلات مادر 11- تقیدات خانواده 12- رعایت قانون 13- ارتباط با دوستان 14- مسافرت به خارج 15- وجدانگرایی 16- ارتباط (ساختار خانواده) 17- روانژندگرایی 18- برونگرایی 19- افسردگی
راهکارهای تقویت حجاب در جامعه
شرکتکنندگان در این پژوهش راهکارهایی از جمله برطرف کردن مشکلات اقتصادی مردم، کمک به تسهیل ازدواج جوانان، کمک به امر اشتغال بانوان و جوانان، تقویت هویت اسلامی ایرانی، ممنوعیت استفاده از شبکههای ماهواره، آموزش به دختران در مدارس درباره حجاب و پوشش، اجباری کردن حجاب در اماکن و محیطهای اجتماعی و برخورد گشت ارشاد و ... را در تحکیم و تقویت حجاب در میان دختران و زنان کشور مؤثر دانستند.
افراد با حجاب برتر کمتر تجربه داشتن دوست جنس مخالف دارند
بر اساس نتایج به دست آمده زنان و دختران جوانتر بیشتر ضعف حجاب دارند و افراد با حجاب برتر نسبت به افراد با حجاب معمولی و ضعیف کمتر تجربه داشتن دوست جنس مخالف را دارند، قوانین را بیشتر رعایت میکنند، کمتر با مسئله اعتیاد درگیرند، از هویت خود بیشتر رضایت دارند، افسردگی و اضطراب کمتری دارند و از نظر هیجانی با ثباتترند و افرادی وجدانمندتر، برونگرا تر و دلپذیرتری هستند.
افراد با حجاب برتر تعارض کمتری با خانواده خود دارند، از خانواده خود رضایت بیشتری دارند و تقیدات دینی در خانواده آنها پررنگتر است.
همچنین این افراد هویت ملی قویتری دارند، نظام را بیشتر قبول دارند، کمتر مد گرا هستند، استفاده بهتری از فضای مجازی دارند، گرایش فمینیستی کمتری دارند و کمتر با رفتارهای پرخطر درگیر هستند.
حجاب نماد قدرت و هویت زن مسلمان است
در نهایت و به عنوان جمعبندی پژوهش میتوان گفت امروزه حجاب به عنوان یک الزام اجتماعی و بخش تفکیکناپذیر هویت اسلامی نه تنها بر عصمت و پاکی دلالت دارد بلکه به عنوان سپر حمایتی از زن و مرد مسلمان و در نهایت کل جامعه در برابر تباهی و فساد جنسی محافظت میکند و نماد قدرتمند و نافذ هویت زن مسلمان است.
30 درصد از جامعه در وضعیت بدحجابی به سر میبرند/هشدار نسبت به گسترش بدحجابی
همانطور که ملاحظه شد و نتایج نشان داد حدود 30 درصد از دختران و زنان کشور در وضعیت بدحجابی به سر میبرند و آنچه مسلم است با این شرایط کنونی متأسفانه این مقدار رو به افزایش است و افرادی که دارای حجاب معمولی هستند و تحت عنوان وضعیت میانه محسوب میشوند با گذر زمان و شرایط کنونی جامعه مستعد گرایش به سمت بدحجابی هستند و میتوان از آنها به عنوان جامعه در معرض خطر بدحجابی نام برد به این خاطر برنامههای پیشگیرانه و مداخلاتی در جهت تقویت و تحکیم حجاب در میان زنان و دختران ایرانی نیازمند توجه و اهمیت بسیار بیشتری از سوی نهادها، مسئولان و دستاندرکاران در حوزههای مختلف است.
دانشگاه آزاد اسلامی قزوین
کلید واژه: دین، ایمان، اسلام، ولایت، محبت اهل البیت، اعتقادات، تصدیق قلبی، ولایت اهل البیت علیه السلام، اصل ایمان، کمال ایمان، طهارت، آفات ایمان
محتویات[نهفتن] |
ایمان یکی از واژههایی است که ما مسلمانان زیاد با آن سروکار داریم. برای بسیاری از ما تعریف ایمان مورد سوال است و در کنار آن از این که چه اندازه آن را داریم بر خود بیمناکیم. شاید این نوشته فرصتی باشد تا با معنای این واژه آشنا شویم و به کمک روایات و آیات در مورد آن یکبار دیگر میزان ایمان خود را بسنجیم.
در مورد معنای ایمان گفته شده است: ایمان عبارت از جایگیرشدن اعتقاد در قلب و از امن گرفته شده، گویى مومن به آن چه بدان ایمان پیدا کرده، امنیت و مصونیت نمیدهد که در آن مورد دچار شک و تردید نمى شود، چرا که شک و تردید آفت اعتقاد است. (ترجمه المیزان، ج 1، ص 72)
در روایاتی از رسول مکرم اسلام صلی الله علیه و آله ایمان چنین شناسانده شده است: ایمان تصدیق با قلب، اقرار با زبان و عمل با اعضا و جوارح میباشد. (بحارالانوار، ج 66، ص 68)
بیشک از بین سه موردی که در این روایت از ارکان ایمان شمرده شده است تصدیق قلبی رکن اصلی است چه اگر تصدیق حقیقی و بدون شائبه باشد اقرار به زبان و عمل به جوارح را خواه ناخواه به دنبال دارد. چنان که نقل شده است عده اى از اعراب بادیه نشین، خدمت پیغمبر اکرم صلى الله علیه و آله آمده، گفتند: یا رسول الله! ایمان آوردیم، آیه نازل شد: (اى پیامبر! به آنان) بگو: شما ایمان نیاورده اید ولیکن بگویید اسلام آوردیم و ایمان هنوز در دل شما وارد نشده است. (سوره حجرات/آیه 4)
از این آیه روشن میشود که ایمان آوردن صرفا به اقرار زبان نیست بلکه رسوخ باورها و اعتقادات در قلب انسان است و تصدیق حقیقی آنهاست. این تصدیق در پی معرفت و شناخت و البته با دوری از عناد و ستیزهجویی حاصل میشود. ولذا قرآن ساحت ایمان را از اعراب بادیهنشین به خاطر جهل و عنادش مبرا میداند و تنها از آن جهت که اقرار زبانی به توحید و نبوت پیامبر دارند اسلام آورنده به حساب میآورد.
سوال دیگر در این مورد آن است که ما باید به شاید کاملترین جواب به این سوال در تعریفی که امین الاسلام طبرسی صاحب تفسیر گرانقدر مجمع البیان از ایمان میکند نهفته باشد. او ایمان را چنین معنا میکند: ایمان تصدیق جمیع آن چیزهایی است که خداوند تصدیق آنها را واجب نموده است. (مجمع البیان، ج 10، ص 238)
این تعریف جمیع آنچه پیامبر آورده است را شامل میشود و درستی آن به این است که با ایمان به نبوت و رسالت پیامبر و عصمت آن حضرت جایی برای انکار هیچ یک از فرامین اسلام باقی نمیماند. چرا که با انکار هر یک از آنها در اصل ایمان ما به نبوت پیامبر و عصمت آن حضرت در دریافت و ابلاغ وحی نیز خدشه وارد میشود. لذاست که نمیتوان آنچنان که برخی گمان میکنند از دستورات دین برخی را قبول نموده به برخی دیگر باور نداشت.
در روز غدیر پس از ابلاغ ولایت علی علیه السلام و خاندان مطهر آن حضرت آیه اکمال دین نازل شد: «الْیَوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَیْکُمْ نِعْمَتِی وَ رَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِینا»؛ امروز دین شما را به حد کمال رسانیدم و بر شما نعمتم را تمام کردم و بهترین آیین را که اسلام است برایتان برگزیدم.
از این آیه که جزء آخرین آیات نازل شده بر پیامبر است و زمان و مکان نزولش میتوان این معنا را استنباط کرد که کمال و تمام دین و ایمان، به پذیرش ولایت اهل بیت علیهمالسلام است. بنابراین، اگر ولایت اهل بیت علیهمالسلام در اسلام مطرح نمیشد، اسلام دین ناقصی بود که جزیی از آن بیان نشده است. چنانچه به تصریح آیه هم در این روز است که خداوند به قرار دادن دین اسلام به عنوان یک دین کامل رضایت میدهد (و رضیت لکم الاسلام دینا) پس هر کسی که بخواهد به تمام ایمان دست یابد، باید ولایت اهل بیت علیهمالسلام را بپذیرد.
در برخی روایات حتی محبت اهل البیت علیهم السلام همسنگ ایمان قرار داده شده است به عنوان نمونه رسول گرامی اسلام میفرمایند: آگاه باشید که هر کس با محبت آل محمد بمیرد، در کمال ایمان مرده است. (سفینة البحار، ج 1، ص 201)
لیکن باید در نظر داشت که منظور از محبت در این روایات دوست داشتن تمام و کمال اهل بیت علیهم السلام است زیرا چنین محبتی اطاعت بیچون و چرا را در پی دارد و نتیجه آن ایمان به تمام و اجزاء اسلام و التزام بدان در عمل است.
اصل ایمان:
کمال ایمان:
در روایات بسیاری محب اهل بیت پیامبر صلی الله علیه و آله تکمیل کننده ایمان قرار داده شده است به عنوان نمونه:
درخت ایمان:
طهارت نیمی از ایمان:
ایمانی مانند ایمان اهل بیت علیهمالسلام:
آنگاه سخن را از خدا به مردم سوق مى دهد: «فَإِنْ آمَنُوا» یعنى اگر مردم ایمان آوردند، «بِمِثْلِ ما آمَنْتُمْ بِهِ» مانند ایمان شما یعنى علی و فاطمه و حسن و حسین و ائمه پس از آنها «فَقَدِ اهْتَدَوْا وَ إِنْ تَوَلَّوْا فَإِنَّما هُمْ فِی شِقاقٍ» هدایت یافته اند اگر پشت نمودند آنها در بدبختى هستند. (بخش امامت، ترجمه جلد هفتم بحارالانوار، موسى خسروى ، اسلامیه ، ج 1، ص 259)
آفات ایمان:
1- پشتوانه اخلاق:یعنی اخلاق که خود یک سرمایه بزرگ زندگی است بدون ایمان اساس و پایه درستی ندارد.امام علی علیه السلام می فرمایند:اگر کسی یک خصلت از خصال خیردر او باشد کافی است که سایر صفات و خصلت های او را تحمل کنم و ببخشم مگر دو جیز را:یکی بی عقلی و یکی بی آیمانی.آنجا که دین و ایمان نیست امنیت نیست. به آدمی بی ایمان در هیچ چیز نمیشود اعتماد و اطمینان کرد .آنجا که امنیت و اعتماد و اطمینان نیست زندیگی گوارا نیست ،دائما نگرانی است.خوف است.اما آنجا که عقل نیست حیات و زندگی نیست.مردگی است .[فاقد عقل را ]باید در شمار مردگان به حساب آورد.(کافی .ج1.ص27)
2- سلامت جسم و جان:حضرت علی علیه السلام درباره تقوا می فرمایند:دوای بیماری روحی و شفای امراض جسمانی شماست.(نهج البلاغه .خطبه 196)
3- انطباق با محیط:ایمان موجب تعادل و هماهنگی بین فرد و جامعه می گردد.
4- تسلط بر نفس
خیلی از ما آرزومندیم که انسانی پاک و وارسته باشیم، گناه نکنیم، در مقابل امر خداوند تسلیم مطلق باشیم و ... در این مسیر گام هایی برمی داریم و حس سبکی و آرامش به ما دست می دهد وقتی که مقابل نفس اماره و شیطان با صلابت ایستاده و نه می گوییم به خودمان و انسان بودنمان افتخار می کنیم، اما افسوس که دیری نمی پاید و با عقب گردی سریع به نقطه آغاز باز می گردیم ...
رسول خدا در این باره فرموده اند:
الْمُؤْمِنُ أَشَدُّ فِی دِینِهِ مِنَ الْجِبَالِ الرَّاسِیةِ وَ ذَلِکَ أَنَّ الْجَبَلَ قَدْ ینْحَتُ مِنْهُ وَ الْمُؤْمِنُ لَا یقْدِرُ أَحَدٌ عَلَى أَنْ ینْحَتَ مِنْ دِینِهِ شَیئاً وَ ذَلِکَ لِضَنِّهِ بِدِینِهِ وَ شُحِّهِ عَلَیهِ (بحارالأنوار، ج64، ص 299)؛ « مؤمن در دینش از کوههاى بلند هم سختتر و پابرجاتر مىباشد زیرا کوهها را با کندن و تراشیدن مىتوان در آن نقصان پدید آورد، ولى از مؤمن نمىتوان چیزى کاست، زیرا او نسبت به دینش بخل مىورزد و به دیگران نمىدهد.»
لذا اگر بخواهیم ما نیز به چنین مرتبه و جایگاهی از ایمان نائل گردیم، باید راه های رسیدن به این قله رفیع شناخته و در متن زندگی خود پیاده نمائیم .
تقویت عواملی که باعث استقرار و تثبیت ایمان در وجود انسان می گردند:
1- تقویت ایمان با بالا بردن علم و یقین
حضرت علی علیه السلام فرموده اند: قوّوا ایمانکم بالیقین فانّه افضل الدّین؛ قوى و محکم گردانید ایمان خود را بیقین پس بدرستى که آن افزونترین دین است،
و منظور از «یقین» اعتقاد ثابتی است که از روى دلیل و برهان باشد.
به این معنا که اعتقاداتى که انسان در دین باید داشته باشد همه به مرتبه یقین برسد و به تقلید و دلایلى که افاده یقین نکند اکتفا مکند، زیرا که أفضل دین ها آنست که از روى یقین باشد.(شرح آقا جمال الدین خوانسارى بر غرر الحکم، ج4، ص 512)
2- تلاوت قرآن
خداوند متعال در این خصوص می فرماید:
«إنّما المؤمنون ... إذا تلیت علیهم ءایته زادتهم إیمنا ....» (أنفال/ 2)
مؤمنان، تنها کسانى هستند که ... هنگامى که آیات او بر آنها خوانده مىشود، ایمانشان فزونتر مىگردد....
3- عمل به احکام و مواعظ الهى، مایه افزایش ایمان:
خداوند متعال در این خصوص می فرماید: اگر(همانند بعضى از امتهاى پیشین،) به آنان دستور مىدادیم: «یکدیگر را به قتل برسانید»، و یا «از وطن و خانه خود، بیرون روید»، تنها عده کمى از آنها عمل مى کردند! و اگر اندرزهایى را که به آنان داده مىشد انجام مىدادند، براى آنها بهتر بود؛ و موجب تقویت ایمان آنها مىشد. (نساء /66 )
4- ترک بحث و جدل باعث تحکیم و تقویت ایمان است
امام حسین( علیه السلام) هر که ترک کرد مجادله را، پس به تحقیق که محکم کرده است ایمان خود را (مصباح الشریعه-ترجمه عبد الرزاق گیلانى ص 308)
5- پرهیزکاری مایه ثبات و پایدارى ایمان می گردد
امیر المؤمنین على(علیه السلام) فرموده است، پارسایى و پرهیزکاری مایه ثبات و پایدارى ایمان است. (روضة الواعظین-ترجمه مهدوى دامغانى ص 682 )
6- محبت اهل بیت علیهم السلام انسان را در دینداری همچون کوه احد ثابت قدم می کند
امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش فرمود: ... خوشا بحال کسى که محبّت ما اهل بیت در قلب او رسوخ داشته باشد، ایمان در قلب چنین کسى ثابتتر از کوه احد در مکانش خواهد بود.(اسرار آل محمد علیهم السلام، ص 516 )
7- کتمان اسرار و رازدارى (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 ص 362 )
8- عفو و چشم پوشى از عیب مردم (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 362 )
9- صبر در خوشی ها و ناخوشی ها (ارشاد القلوب-ترجمه سلگى ج1 362 )
10 – نهادینه نمودن صفات مومنین در خود
در این خصوص تنها به یک روایت از پیامبر گرامی اسلام اکتفا می نمائیم که فرمود: در مؤمن بیست خصلت باید باشد و هر که همه را ندارد ایمانش کامل نباشد اى على اخلاق مؤمن اینها است.
- در صف نماز حاضرند- در پرداخت زکات شتابانند- مستمندان را خوراک دهند- دست لطف بر سر یتیم کشند- ناخن خود را پاکیزه کنند- کمر خود را ببندند- اگر حدیث گویند دروغ نگویند- اگر وعده دهند، تخلف نکنند- اگر سپرده ستانند خیانت نورزند- اگر سخن گویند راست گویند- در شب خداپرستند- در روز مردان نبردند- روزها را روزهاند- شبها را زنده دارند و عبادت کنند- همسایه را نیازارند- همسایه از آنها آزار نکشد- آرام روى زمین راه روند- بسوى مساجد گام بردارند- و به خانه بیوه زنان بروند (برای کمک و مساعدت آنها ) - و به گورستانها سر بزنند، خدا ما و شما را از پرهیزکاران سازد.
11- طلب یاری خواستن از خداوند متعال جهت شعله ور ماندن ایمان در وجود انسان
ائمه اطهار(علیهم السلام ) در همین زمینه دعاهایی را توصیه نموده اند که از جمله آنها دعای عدیله می باشد.( مفاتیح الجنان فصل ششم ) (1)
در این زمینه روایات متعددی از پیامبر اکرم و اهل بیت ایشان(علیهمالسلام) نقل شده که برخی از آنها به شرح ذیل میباشد .
1- نداشتن محبت اهل بیت پیامبر علیه السلام ایمان را ذوب می کند.
امیر المؤمنین علیه السّلام به اصحابش فرمود: ... و هر کس که دوستى ما در قلب او جاى نگیرد ایمان در قلب او مانند ذوب شدن نمک در آب ذوب مىشود.(اسرار آل محمد علیهم السلام، ص 515)
2- هرگز دوستى با دشمنان خدا و رسول (صلى اللَّه علیه و آله و سلم) با داشتن ایمان قابل جمع نیست.(2)
3- دروغ گو مزه ایمان را درک نمی کند.
امیر المؤمنین علیه السّلام فرمودند: بندهاى مزه ایمان را درک نمىکند مگر اینکه از دروغ چه جدى و یا شوخى دست باز دارد. (بحارالأنوار ، ج69، ص 250)
4- خیانت کننده به امانت ایمان ندارد
رسول خدا صلّى اللَّه علیه و آله و سلّم فرمود: کسى که امانتدار نیست ایمان ندارد.(نوادر راوندى-ترجمه صادقى اردستانى ص 168 )
5- خندیدن بیش از حد ایمان را محو می کند
رسول خدا صلى اللَّه علیه و آله فرمودند: خندیدن زیاد ایمان را محو مىکند.(ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج2 ص 467 )
6- حرام خواری ایمان را دور می کند
پیامبر اکرم فرموده اند : حرام خوردن ایمان را دور مىکند. (نصایح ص 219 )
7- زنا کردن موجب می شود تا روح ایمان از انسان جدا گردد.
8- عمل ننمودن به دستورات دینی موجب تزلزل در ایمان می گردد.
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان بدون عمل ثبات ندارد و عمل از ایمان مىباشد.(ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار ج1 ص 408)
لذا از محوری ترین برنامه هایی که باید داشته باشید انجام واجبات و ترک محرمات می باشد .
9- حسادت ورزیدن به برادر مومن ایمان را در دل آب می کند.
امام صادق علیه السلام در این خصوص فرموده اند: هر کس بر مؤمنى حسادت کند، ایمان در دلش همچون نمک در آب ذوب شود.( تحف العقول-ترجمه جعفرى ص 284 )
10- تهمت زدن به برادر دینی ایمان را ذوب می کند
امام صادق علیه السّلام فرمود: و هر گاه به برادر مومن خود تهمتى بزند ایمان از قلبش مىرود همان طور که نمک در میان آب ذوب مىشود (مشکاة الانوار-ترجمه هوشمند و محمدى متن ص 197 )
11- بی صبری ایمان را می برد
حضرت صادق علیه السّلام که فرمود: نسبت صبر به ایمان نسبت سر است به تن همچنان که با رفتن سر تن هم از بین میرود با رفتن صبر هم ایمان دوامى نخواهد داشت.( بحار الانوار-ترجمه جلد 67 و 68 ج2 )
12- شوخی نمودن نور ایمان را از بین می برد (3)
امام موسى بن جعفر(علیهماالسلام) به یکى از فرزندان خود فرمود پسرم، از شوخى بپرهیز که موجب از بین رفتن نور ایمان و شخصیت تو مىشود. (مواعظ امامان علیهم السلام-ترجمه جلد هفدهم بحار ص 276 )
13- بی حیا ایمان ندارد
امام صادق علیه السّلام فرمود: ایمان ندارد آن کس که شرم و حیا ندارد. (الحدیت-روایات تربیتى ج1 ص 277 )
14- بخل از محو کننده ایمان است
امام صادق «علیه السلام»: هیچ چیز به اندازه بخل در محو کردن (کاستن و برانداختن) ایمان کارگر نمىشود. سپس فرمود: این بخل را (در نفس انسان) حرکتى است آرام و پیوسته مانند راه رفتن مورچه؛ و آن (بخل) را شاخه هایى است مانند شاخه هاى شرک. (الحیاة با ترجمه احمد آرام، ج6، ص 99)
15- طمع ورزی انسان را از ایمان بیرون می کند
امام صادق(علیه السلام) فرموده اند: چیزى که انسان را از ایمان بیرون مىکند طمع است. (خصال-ترجمه جعفرى ج1 21 )
16- عمل کردن بر خلاف حق انسان را از ایمان بیرون می کند
ابو الربیع گوید: از امام علیه السّلام پرسیدم چه کلماتى مرد را از ایمان خارج مىگرداند فرمود: هر گاه نظریهاى داد و آن نظریه بر خلاف حق بود اگر او در اجراى آن کوشش کند از ایمان بیرون مىشود. (ایمان و کفر-ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، ج1، ص 405 )
پی نوشت ها :
1- در همین زمینه دعایی نیز از شیخ طوسی نقل گردیده که در همان فصل ششم مفاتیح ذکر شده است.
2- «لا تَجِدُ قَوْماً یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیوْمِ الْآخِرِ یوادُّونَ مَنْ حَادَّ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ لَوْ کانُوا آباءَهُمْ أَوْ أَبْناءَهُمْ أَوْ إِخْوانَهُمْ أَوْ عَشِیرَتَهُمْ ...» ( آیه 22 سوره مجادله )
3- به نظر می رسد مراد از این روایت در خصوص کسانی است که شوخی و لودگی را سرلوحه زندگی خود قرار داده اند و اهل شوخی های بی مورد می باشند چرا که اسلام خود به شادابی و مزاح و ایجاد نشاط در بین اطرافیان تاکید فراوان دارد .
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : سایت بیداری اندیشه