لقمه حرام با اخلاق ما چه می کند ؟
حرام خواری، بر عقاید، اخلاق واعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد وراه سعادت وخیر وفلاح را بر او میبندد وچنان او را سرگرم دنیا وسر سپردهی شیطان میکند که حتی حاضر نمیشود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد میگردد، گوش فرا دهد.
لقمه حرام مانع پند پذیری
حرام خواری، بر عقاید، اخلاق واعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد وراه سعادت وخیر وفلاح را بر او میبندد وچنان او را سرگرم دنیا وسر سپردهی شیطان میکند که حتی حاضر نمیشود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد میگردد، گوش فرا دهد.
آنان به دستور یزید به جنگ امام حسین (علیه السلام) برخاستند، به «حرام خواری» آلوده بودند.این حرام خواری، چشم ودل واندیشه ی آنان را در هم نوردیده ونقش حقیقت وصداقت را ازذهنشان زدوده بود. امام حسین (علیه السلام) در روز عاشورا کوشید تا با نصیحت وموعظه، لشکر عبیدالله بن زیاد را از زشتکاری شان آگاه کند واز ادامهی راهی که در آن لغزیدهاند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صدای امام (علیه السلام) به گوش خود شدند. امام رو به آنان کرد وفرمود:
«ادعوکم الی سبیل الرشاد فمن اطاعنی کان من المرشدین ومن عصانی کان من المهلکین وکلکم عاص لامری غیر مستمع قولی فقد ملئت بطونکم من الحرام وطبع علی قلوبکم ویلکم الا تنصتون الا تسمعون؛ (1) شما را به راه رشد فرا میخوانم؛ هر که اطاعتم کند، رستگار است وهر که نافرمانیام کند، در زمرهی هلاک شدگان قرار میگیرد. همهی شما فرمان مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرا نمیدهید؛ البته (حق دارید، چرا که) شکمهایتان ازحرام پر شده است، درنتیجه خداوند بردل های شما مهر زده است (و هرگز حقایق رادرک نمیکنید) . شما چرا ساکت نمیشوید، چرا گوش نمیدهید ونمی شنوید؟!»
غذای حرام و عدم قبولی عبادات
برای قبولی نماز، شرایط زیادی لازم است، از جمله حضور قلب وپاکی دل؛ اما غذای حرام، پاکی قلب وصفای دل را از انسان میگیرد. درحدیثی از پیامبراکرم (صلی الله علیه وآله) آمده است:
«من اکل لقمه حرام لم تقبل له صلوه اربعین لیله، ولم تستجب له دعوه اربعین صباحاً وکل لحم ینبته الحرام فالنار اولی به و ان اللقمه الواحده تنبت اللحم؛ (2) هر کسی لقمه ای از غذای حرام بخورد، تا چهل شب نماز او قبول نمیشود وتا چهل روز دعای او مستجاب نمیشود وهر گوشتی که از حرام بروید، آتش دوزخ برای آن سزاوارتر است وحتی یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت میشود.»
غذای حرام وحضرت موسی(علیه السلام)
شاید این سؤال مطرح شود: حال که لقمهی حلال وحرام درجسم وروان افراد اثرات مثبت و منفی دارد، پس چگونه بود که حضرت موسی (علیه السلام) درقصر فرعون رشد ونمو نمود واز لقمهی دستگاه فرعونی تغذیه کرد وبه مقام نبوت هم رسید؟ آیا آن لقمهها در روح و جانش تأثیری نداشت؟
درپاسخ میگوییم: دراینکه حضرت موسی (علیه السلام) درقصر فرعون در چه موقعیتی وبا چه امکاناتی وتحت چه شرایطی رشد کرده بود، چیزی در دسترس نیست. نه از آیات قرآنی میتوان چیزی فهمید ونه در روایات چیزی آمده است که بیان کنندهی این مطلب باشد که به طور تفصیل ومشخص ایشان در چه شرایطی بودند. اینکه درمورد تغذیه، ازکجا وبه چه وسیله ای نیاز خود را برطرف میکرد؟ آیا ایشان درخوراک خود از جایی غیر از دستگاه فرعونی تغذیه میکرد؟ اینها به روشنی برای ما نقل نشده است.
از آیات قرآن فهمیده میشود تربیت حضرت موسی(علیه السلام) به عهده خداوند بود. خدا که میخواهد پیامر اولوالعزمی را – که دارندهی مقامهای نبوت رسالت وامامت باشد- در آینده مبعوث نماید، و تمام اینها نیازمند به روحی والا ومتعالی است، خود میداند که چگونه در دربار ودستگاه دشمن خویش او را تربیت کند.
از مطالعهی آیات قرآن دررابطه ی با داستان حضرت موسی(علیه السلام) برمی آید که حضرت (علیه السلام) تحت تربیت مستقیم خدا قرار داشت. در سورهی قصص وقتی داستان کودکی حضرت موسی (علیه السلام) را متذکر میگردد، میفرماید:(واوحینا الیام موسی ان ارضعیه…)؛(3)
«وبه مادر موسی وحی کردیم: او را شیر ده و چون براو بیمناک شدی، او را در نیل بینداز ومترس واندوه مدار که ما او را به تو بازمی گردانیم ودر[زمرهی] پیامبرانش قرار میدهیم».
(وحرمنا علیه المراضع من قبل…)؛(4)
«واز پیش، شیر دایگان را بر او حرام گردانیده بودیم؛ پس [خواهرش آمد و ] گفت: آیا شما را برخانواده ای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند وخیر خواه او باشند؟* پس او را به مادرش باز گردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد وبداند که وعدهی خدا درست است؛ ولی بیشترشان نمیدانند * وچون به رشد وکمال خویش رسید، به او حکمت ودانش عطا کردیم ونیکوکاران را چنین پاداش میدهیم».
همهی این آیات، دلیل براین است که حضرت موسی (علیه السلام) ازکودکی تحت تربیت ویژه ومستقیم خدا بود- که این گونه تربیت، لازمهی وظیفهی سنگینی مانند نبوت میباشد- پیامبری که قرار است وظیفهی هدایت امت را به عهده بگیرد، باید از ابتدا با غذای حلال تغذیه شود. به همین دلیل، خداوند شیر زنان آل فرعون بلکه شیر تمام زنان دیگر را بر او حرام گردانید تا او از مادری الهی و پاک شیر دریافت کند.
بعد از این هم طبق ظاهرآیات، تحت تربیت آسیه (همسر فرعون) که زنی مؤمن وپاکدامن بود، قرار گرفت. میتوان گفت امر تغذیه هم از مسیری پاک تأمین میشد؛ مانند این که شاید آسیه اموالی داشت که نیاز زندگیاش را مرتفع مینمود واز اموال فرعون بی نیاز بود.
اگر هم از دستگاه فرعونی تغذیه میشد، دلیل نداریم که تمام اموال وی حرام بود؛ چرا که ممکن است حتی در بین اموال ستمگران، اموالی باشد که از راه زور وستم اخذ نکرده باشند.
یا شاید حق بنی اسرائیل دراین اموال بود و حضرت موسی (علیه السلام) نیز به عنوان فردی که از بین اسرائیل حق استفاده از آن اموال غصبی را داشت وبرای او حلال وپاکیزه بود
بنابراین لازمهی زندگی در دستگاه فرعونی، این نبود که حضرت (علیه السلام) از غذای حرام تغذیه میکرد.
پرهیز ازغذای حرام واستجابت دعا
در روایات متعددی آمده که یکی از شرایط استجابت دعا، پرهیز از غذای حرام میباشد. شخصی نزد پیامبر(علیه السلام) آمد وعرض کرد: دوست دارم دعای من مستجاب شود.حضرت فرمود:
«طهر ماکلک و لاتدخل بطنک الحرام؛(5) غذای خود را پاک کن واز غذای حرام پرهیز نما».
نیز فرمود:
«من احب ان یستجاب دعاوه فلیطیب مطعمه و مکسبه؛(6) کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام وکسب خود را از حرام پاک کند».
غذای حرام و روی گردانی از حق
غذای حرام، آدمی را از حق وراه درست جدا میکند ونور درک حقایق را از او میستاند.
درمورد نقش وتأثیر غذای حرام برجان واخلاق فرد، به داستانی که در «مروج الذهب» آمده است، توجه نمایید:
فضل بن ربیع نقل میکند که شریک بن عبدالله روزی وارد بر مهدی (خلیفه عباسی) شد، مهدی به او گفت: باید یکی از سه کار را انجام دهید، شریک سؤال کرد: کدام سه کار؟ گفت: یا قضاوت را از سوی من بپذیر، یا تعلیم فرزندم را بر عهده بگیر و یا غذایی (باما)بخور! شریک فکری کرد وگفت: سومی از همه آسانتر است. مهدی او را نگه داشت وبه آشپز گفت: انواعی از خوراک مغز آمیخته با شکر وعسل برای او فراهم ساز.
هنگامی که «شریک» از خوردن آن غذای بسیار لذیذ [وحرام] فارغ شد، آشپز رو به خلیفه کرد وگفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا، هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
فضل بن ربیع میگوید: مطلب همین گونه شد وشریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت وهم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت.(7)
فلسفه حرمت خوردن خون، شراب و…
امام صادق (علیه السلام) در پاسخ به اینکه: چرا خداوند خوردن خون راحرام کرده است، میفرماید:
«واما الدم فانه یورث الکلب وقسوه القلب وقله الراقه والرحمه لایومن ان یقتل ولده و والدیه؛(8) خداوند خوردن خون را حرام کرده، به خاطر آن که سبب جنون وسنگدلی وکمبود مهربانی میشود؛ تاآن جا که ممکن است فرزند ویا پدر ومادرش را به قتل برساند!».
امام صادق(علیه السلام) درمورد علت حرمت شراب فرمود:
«ان مدمن الخمر کعابد وثن وتورثه الارتعاش وتهدم مروته وتحمله علی ان یجسر علی المحارم من سفک الدماء ورکوب الزناء حتی لا یومن اذا سکر ان یثب علی حرمه وهو لا یعقل ذلک والخمر لا تزید شاربها الاکل شر؛(9) شخص دائم الخمر مانند بت پرست است وبدنش دچار ارتعاش میشود. شراب خواری، نور(معنویت) او را از بین میبرد، شخصیت او را ویران میسازد واو را بر محارمش میشوراند تا خون آنها را بریزد. تا آن جا که چون مست شود، ایمن نباشد که بر محرم خود بجهد و زشتی آن را درک نکند. شراب برای نوشندهی خود جز بدی نیفزاید».
«حرم الله عز وجل الدم کتحریم المیته لما فیه من فساد الابدان ولانه یورث الماء الا صفر و یبخر الفم وینتن الریح و یسیی الخلق ویورث القسوه للقلب وقله الرافه والرحمه حتی لا یومن ان یقتل ولده و والده وصاحبه.(10)
پی نوشت ها :
1- بحارالانوار، ج45، ص1.
2- همان، ج63، ص313و 314.
3- قصص /7.
4- همان/ 12-14.
5- عده الداعی ونجاح الساعی، ص 139.
6- بحارالانوار، ج90، ص367.
7- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص149.
8- البرهان، ج2، ص222.
9- امالی، ص666.
10- بحارالانوار،ج6، ص100.
منبع :شیعه نیوز /نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.