گناهی که هرگز توبه اش پذیرفته نیست !
خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است .
خداوند توبه صاحب بدعت را هرگز نمى پذیرد! عرض کردند یا رسول الله چگونه چنین چیزى ممکن است؟ فرمود: به خاطر این که محبّت آن بدعت در اعماق دلش جاى گرفته است .
حواسمون باشه ! قبرها پر است از جوانانی که میخواستند در پیرى توبه کنند ، اما …
در کنج خرابات کسی پیر نشد
از مردن آدمی زمین سیر نشد
گفتیم به پیری که رسیم توبه کنیم
افسوس! همه جوان بمردیم و کسی پیر نشد
احساس لذت در نماز، یک سری مقدمات خارج از نماز دارد و یک سری مقدمات در خود نماز، آنچه پیش از نماز و در خارج از نماز باید مورد ملاحظه باشد و عمل بشود این است که انسان گناه نکند و قلب را سیاه و دل را تیره نسازد.
کسی که شرایط قبولی نماز را رعایت کند، چهرهاش در عالم معنا و ملکوت همچون خورشید میدرخشد و این درخشش را کسانی که چشم باطن بین داشته باشند، در همین دنیا میبینند. ممکن است امثال من و شما این درخشش را نبینیم، اما هستند کسانی که چشم دلشان به آن عالم باز است و به محض نگاه کردن به چهره کسی متوجه میشوند که وی اهل معصیت است یا اهل عبادت.
نورانیت دل و روح، یکی از آثار تکوینی عبادت است؛ خداوند ظلمتهای زندگی را برای بندهای که نمازش را قبول کرده است روشن میسازد. خداوند در قرآن میفرماید:ای کسانی که ایمان آوردید، خدا ترس شوید و به رسولش نیز ایمان آورید تا از رحمتش شما را دو بهره نصیب گرداند و برای شما نوری قرار دهد که بدان راه سپرید و بر شما ببخشاید و خدا بسیار آمرزنده و مهربان است.
انسانهای خداترس و متقی هنگامی که دچار ظلمتهای مادی میشوند خداوند حتی نور حسی هم به ایشان عطا میفرماید. بودهاند افراد نابینایی که قرآن را از رو تلاوت میکردهاند. انسان در دنیا خواه ناخواه با کسانی مواجه میشود که با برخوردهای نابخردانهشان صبر و تحمل را از انسان میگیرند. بسیار مشکل است که انسان بتواند در این شرایط خودش را کنترل نماید. اما خداوند به کسانی که نمازشان را پذیرفته است بردباری و حلمی عطا فرماید که در مقابل افراد نابخرد بتوانند خودشان را کنترل کنند.
خداوند مادامی که ادامه حیات به نفع چنین بندهای باشد او را به وسیله فرشتگانش حفظ میکند و درخواست او را اجابت میکند.چنین بندهای همچون گلها و میوههای بهشتی که هیچگاه پژمرده و پوسیده نمیگردند، همیشه با طراوت و سرزنده است. تفسیر عقلانی این مطلب این است که بنده آنچنان با آموزههای دینی خوگرفته است که هیچگاه این حالت او تغییر نخواهد کرد، یعنی این حالات در او ملکه شده و بهصورت صفتی ثابت برای نفس و روحش در آمده است و دوست دارند همیشه در نماز باشند یعنی همیشه متذکر باشند نمازی را که برای تذکر خوانده است، تذکر در او ایجاد یک روحیه قوی میکند که به واسطه آن روحیه قوی، همیشه به یاد خدا است و همیشه این قوت خودش را حفظ میکند.
معیار اصلی نماز است. نماز بالاترین ذکر، شیرینترین ذکر و برترین چیز است. همه چیز تابع نماز است. باید سعی شود این نماز درست به جاد آورده شود. سجده طولانی از عباداتی است که کمر شیطان را میشکند، اما کسی که سجده طولانی انجام میدهد باید مواظب باشد که مرتکب ریا نشود. بعد از سجده باید جلوی آیینه بایستد و ببیند آیا جای مهر در پیشانیاش نقش بسته است یا نه، اگر نقش بسته بود، مقداری بمالد تا به صفت رذیله ریا مبتلا نشود.معصیت، روح را مکدر میکند، و نورانیت دل را میبرد و درهنگام خود نماز نیز انسان باید زنجیر و سیمی دور خود بکشد تا غیر خدا داخل نشود، یعنی فکرش را از غیر خدا منصرف کند و توجهش با غیر خدا مشغول نشود و اگر به طور غیر اختیاری توجهش به جایی جلب شد به محض التفات پیداکردن باید قلبش را از غیر خدا منصرف کند.
نماز نیز یکی از همان اکسیرهاست که به فرمودهی اولیای دین قربان و معراج است یعنی بال پرواز و ترقی. و آنچه گفته آمد همه برای این بود که عرض گردد نماز بهترین و تضمینیترین ذکر و ختم و رمز برای ترقی و رسیدن به آرزوها و پر کشیدن به اوج آسمانهاست. اما نه ظاهر نماز و نه الفاظ آن، بل روح و معنای آن، که داستان نماز و روحش همان داستان آب و اسم آب است
روزی شخصی در حال نماز خواندن در راهی بود و مجنون بدون این که متوجه شود از بین او و مُهرش عبور کرد.
مرد نمازش را قطع کرد و داد زد هی چرا بین من و خدایم فاصله انداختی.
مجنون به خود آمد و گفت: من که عاشق لیلی هستم تو را ندیدم، تو که عاشق خدای لیلی هستی چگونه دیدی که من بین تو و خدایت فاصله انداختم؟
نماز موضوعی است که متدیان، بسیار با آن سر و کار دارند اما مواجههی افراد مختلف با آن متفاوت است. نماز برای بسیاری دغدغه است اما دغدغهای آزار دهنده که تا پایان وقت با آنهاست و در آن لحظات پایانی که آن را به جا میآورند گویا که بار بزرگی را از دوش برداشتهاند.
گروه دیگری نیز به نماز عادت کردهاند و چندان ارتباطی با آن نداشته و هیچ دغدغهای برایشان ندارد و از سر عادت دیر یا زود آن را به جا میآورند.
اما در این میان هستند افرادی که نماز جور دیگری برایشان دغدغه است. این افراد توانستهاند ارتباطی با آن برقرار کنند و دغدغه آنها این است که آن را به نحو صحیحی به جای آورند.
نماز عبادتی که در ابتدای راه، نیاز به تمرین دارد تا عادت شده و مشقت آن هموار شود. از این روست که آموزههای تربیتی دین، گویای این است که کودکان از هفت سالگی به نماز فرا خوانده شوند تا کم کم با آن خو بگیرند. اما قدم بعد، ستیز با عادت شدن آن است. و تمام مشکل اینجاست که یا نماز برای افراد عادت نمی شود و یا تبدیل به عادت میگردد.
عادت نکردن افراد به نماز در ابتدای سنین تکلیف موجب کسالت و مشقت برای آنان در سنین بالاتر شده و باقی ماندن در عادت موجب عدم ارتباط با آن میگردد. اما نمازی که "قربانُ کلِ تقی" است و "معراج مومن" است، فراتر از تکرار واژهها و انجام منظم حرکات است.
از قدیم انسانها دنبال جادو، ذکر، ختم، رمز و کیمیا بودهاند تا یکباره ترقی کنند. امروز هم کم نیستند افرادی که ذکر میدهند و آدمهایی که دنبال آن هستند و خود شما نیز قطعا نمونههای دینی آن را تجربه کردهاید. حتی منابع اسلامی نیز پر است از این دست ختوم و اذکار. اما کماند افرادی که با این روشها گرهای گشوده باشند حتی با شیوههای دینی. اما چرا؟
علت عدم تأثیر عمده این موارد، عدم ارتباط با معناست. چرا که الفاظ منشاء اثر نیستند و آنچه سیراب میکند خود آب است نه اسم آن. گذشته از اینکه بسیاری از موارد غیر دینی آن شیوهها، تهی از معنا هستند.
قبل از نماز همیشه به خود توجه دهد که میخواهد در پیشگاه خدای بزرگی بایستد که او را میبیند و فراتر از آن، کسی است که او را و همه عالم را آفریده و هستی به دست اوست و شنوا و دانا و مهربان است
نماز نیز یکی از همان اکسیرهاست که به فرمودهی اولیای دین قربان و معراج است یعنی بال پرواز و ترقی. و آنچه گفته آمد همه برای این بود که عرض گردد نماز بهترین و تضمینیترین ذکر و ختم و رمز برای ترقی و رسیدن به آرزوها و پر کشیدن به اوج آسمانهاست. اما نه ظاهر نماز و نه الفاظ آن، بل روح و معنای آن، که داستان نماز و روحش همان داستان آب و اسم آب است.
اما تنها راه عادت کردن به نماز و عادی نشدن نماز؛ تنها و تنها با توجه به آن و گذشتن از ظاهر آن و رسیدن به معنا و ارتباط با روح آن است که در تعابیر دیگر به این توجه حضور قلب نیز گفته میشود.
برای دست یابی به حضور قلب باید به نماز اهمیت داد. از وقت نماز گرفته تا مقدمات و اعمال و اذکار آن. بنابر این بهتر است نمازگزار موارد زیر را مراعات کند:
1- اهتمام به نماز اول وقت داشته و سعی کند دغدغهاش این باشد که تا اذان گفته شد هر جا که هست در پی خواندن نمازش رود.
2- قبل از نماز حتما اذان و اقامه را بگوید و خود را برای نماز مهیا کرده و ذهنش را از امور روزمره و مشغلههای زندگی خالی کند.
3- قبل از نماز همیشه به خود توجه دهد که میخواهد در پیشگاه خدای بزرگی بایستد که او را میبیند و فراتر از آن، کسی است که او را و همه عالم را آفریده و هستی به دست اوست و شنوا و دانا و مهربان است.
4- حتما معنای اذکار نماز و آیاتی که در آن تلاوت میکند را بداند و توجه داشته باشد که دارد با خدای خود صحبت میکند.
5- بعد از نماز حتما چند دقیقهای بنشیند و ارتباط خود را ادامه دهد و در آن بیندیشد.
فرآوری: زهرا اجلال
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منابع:
سایت آیه های انتظار
مشرق نیوز
راز فریاد آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام نماز
خبرگزاری فارس: فریادهای آقای بهجت (ره) هنگام سلام نماز برای من سئوال شده بود، گفتم اگر ندانم چرا فریاد میکشد دیگر برای نماز به قم نمیروم.
فارس:
«تهران زندگی میکردم، کارم در زمینه کامپیوتر بود، روزی از تلویزیون یکی از نمازهایی را که آیتالله بهجت (ره) میخواندند را دیدم و لذت بردم.
تصمیم گرفتم به قم بروم و نماز جماعتم را به امامت آیتالله بهجت (ره) بخوانم، همین کار را هم کردم، به قم رفتم، دیدم بله همان نماز باشکوهی که در تلویزیون دیدم در قم اقامه میشود، نمازهای پشت آقا بسیار برایم شیرین و لذت بخش بود، برنامهام را طوری تنظیم کردم که هر روز صبح بروم قم و نماز صبحم را به امامت آقای بهجت بخوانم و به تهران برگردم.
یک سال کارم همین شده بود، هر روز صبح میرفتم قم نماز میخواندم و برمیگشتم، در این زمان شیطان هم بیکار ننشسته بود، هر روز مرا وسوسه میکرد که چرا از کار و زندگی میزنی و به قم میروی؟ خوب همین نماز را در تهران بخوان و … .
کم کم نسبت به فریادهای آیتالله بهجت (ره) هنگام سلام دادن آخر نماز حساس شده بودم، آخه چرا آقا فریاد میکشه؟ چرا داد میزنه؟ چرا با درد سلام میده؟ حساسیتم طوری شده بود که خودم قبل از سلامهای آقا سلام میدادم.
به خودم گفتم من اگر نفهمم چرا آقا موقع سلام آخر نماز فریاد میکشه دیگه نمیام قم نماز بخونم، همون تهران میخونم، این هفته هفته آخرمه …
یک روز آومدم و رفتم دم درب منزل آقا، در زدم، گفتم باید بپرسم دلیل این فریادهای بلند چیه، رفتم دیدم آقا میهمان داشتند، گوشه اتاق نشستم و در افکار خودم غوطهور شدم، تو ذهن خودم با آقا حرف میزدم، آقا اگر بهم نگی میرم هان! آقا دیگه نمیام پشتت نماز بخونم هان! تو همین افکار بودم که آیتالله بهجت انگار حرفامو شنیده باشه سر بلند کرد و به من خیره شد، به خودم لرزیدم، یعنی آقا فهمیده من چی میگفتم؟ من که تو دلم گفتم، بلند حرفی نزدم، چطور شنید؟
سرم را پایین انداختم و آرام از مجلس خارج شدم و به تهران برگشتم، در راه دائما با خودم میگفتم آقا چطور حرفهای من را شنید؟ در همین افکار بودم تا اینکه شب شد و خوابیدم، در خواب دیدم پشت آیتالله بهجت (ره) ایستادم و در صف اول نماز میخوانم، متعجب شدم، در بیداری اصلا نمیتوانستم به چند صف جلو برسم چه برسد به اینکه برم صف اول!
خوشحال بودم و پشت آقا نماز میخواندم، یک دفعه تعجب کردم، دیدم در جلوی آقا، روبروی محراب یک دربی باز است به یک باغ بزرگ و آباد، آخه این در رو کی باز کردند؟ اصلا قم چنین باغ بزرگی نداره، تعجب کردم، باغ سر سبز و پر از میوهای بود، خدای من این باغ کجا بوده؟ در همین افکار بودم که به سلام آخر نماز رسیدیم، در انتهای نماز و هنگام سلام نماز درب باغ محکم بسته شد، یک لحظه از خواب پریدم.
یعنی من خواب بودم؟ آقا جواب سئوال من رو در خواب دادند، پس راز این فریاد بلند آقا هنگام سلام نماز درد دل کندن از آن باغ آباد و بازگشت به زمین خاکی بود؟ به دلیل این درد آقا فریاد میکشید، من جواب سئوالم رو گرفته بودم و پس از آن سه سال دیگر عاشقانه هر روز صبح برای نماز به قم میرفتم و سپس به تهران بازمیگشتم تا آقا رحلت کردند.»
این مطالب خاطرات یکی از نمازگزاران حضرت آیتالله العظمی بهجت (ره) بود که توسط پسر این مرجع تقلید فقید در مراسم سالگرد حضرت آیتالله بهجت (ره) در مسجد صاحب الزمان (عج) ورامین بازگو شد.
مخاطبان سلام در نماز چه کسانی هستند؟ اگر ظاهر امر در نظر گرفته شود، گفته می شود: این سلامها از طرف نمازگزاران بیان میشود، امّا در واقع این سلامها از ناحیه خداوند صادر میشود، ولی از زبان نمازگزار بیان میشود.
اگر ظاهر امر در نظر گرفته شود، گفته می شود: این سلامها از طرف نمازگزاران بیان میشود، امّا در واقع این سلامها از ناحیه خداوند صادر میشود، ولی از زبان نمازگزار بیان میشود. و در حقیقت ، نمازگزار ترجمان سخن خداوند است و این توفیق به این عبد و نمازگزار داده شده است که سخن خداوند را به مخاطبین برسانند. امیرالمۆمنین ـ علیه السّلام ـ در جواب این سۆال که معنای السلام علیکم امام چیست؟ میفرماید: امام مترجم سخن خداوند است و به اهل جماعت میگوید، شما از عذاب روز آخرت در امان هستید.[1]
بنابراین، این سلامها از ناحیه خداوند و فرشتگان موکل هستند که از زبان آن نمازگزار صادر میشوند.
به طور معمول در آخر نماز، نمازگزار سه سلام میدهد، سلام اول مورد خطابش روشن است که رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ میباشد، اگر چه در بعضی از روایات اهلبیت پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ هم ذکر شدهاند که باید به آنها سلام کرد.[2] امّا جمله دوم عبارت است: السلام علینا و علی عباد الله الصالحین، در این جمله نمازگزار به وسیله کلمه علینا هم به خود و هم به دیگر نمازگزاران سلام میکند و با کلمه «عباد الله الصالحین» به همه بندگان شایستة خدا سلام میکند.
قرآن گروههای مختلفی را جزء صالحین قرار داده از جمله:
1. انبیاء: خداوند انبیاء را جزء صالحین دانسته و فرموده: «و زکریا و یحیی و عیسی و الیاس کل من الصالحین؛[3] زکریا و یحیی و عیسی و الیاس جز صالحان هستند.» و در آیات دیگر نسبت به انبیاء دیگر آنها را جز صالحین شمرده است.
امام خمینی (ره) میفرماید: چون نمازگزار از مقام سجود که سرّ سجود فناء است به خود آمد و حالت هوشیاری به او دست داد و از حال غیبت خلق به حال حضور، رجوع کرد، به موجودات سلام میدهد، سلام کسی که از سفر و غیبت برگشته است، پس از این رجوع، اول به نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ سلام میدهد و بعد از آن، به اعیان دیگر موجودات و جمیع ملائکه خدا و انبیاء و مرسلین که در این سفر همراه او بودند سلام میکند و سلامت آنها را از خدا تقاضا میکند،...
2. مۆمنین: خداوند کسانی را که به خدا و روز قیامت ایمان دارند و امر به معروف و نهی از منکر میکنند و در کارهای خیر سرعت میگیرند جزء صالحان میداند، «یُۆْمِنُونَ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الآخِرِ وَ یَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَ یَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْکَرِ وَ یُسارِعُونَ فِی الْخَیْراتِ وَ أُولئِکَ مِنَ الصَّالِحِینَ»[4] «وَ الَّذِینَ آمَنُوا وَ عَمِلُوا الصَّالِحاتِ لَنُدْخِلَنَّهُمْ فِی الصَّالِحِینَ»[5] و کسانی که ایمان آورده و کارهای شایسته انجام دادند آنها را در زمرة صالحان وارد خواهیم کرد»
3. جنیان مۆمن: از آنجا که جنیان دو گروهند، گروهی که ایمان دارند و گروهی که ایمان ندارند، لذا بعضی از جنیان صالح و بعضی غیر صالحند. «وَ أَنَّا مِنَّا الصَّالِحُونَ وَ مِنَّا دُونَ ذلِکَ»[6] «و اینکه در میان ما افرادی صالح و افرادی غیر صالحند».
بنابراین کلمه «عبادالله الصالحین» شامل تمام بندگان شایسته خدا میشود، چون این کلمه، به صورت جمع آمده که «الف و لام» هم روی آن آمده و دلالت بر جمیع میکند، یعنی هر کس که صالح باشد چه انبیاء باشند و چه مۆمنین انسی و چه مۆمنین جنی، نمازگزار بر همه آنها سلام میدهد.
جملة سوم: «السّلام علیکم و رحمة الله برکاته». در این جمله مخاطب مبهم است، امّا در روایات مصادیقی از این مخاطب را بیان فرمودهاند از جمله گفته شده: این سلامها خطاب به ملائکه موکل انسان هستند. در بعضی از روایات گفته شده این سلام خطاب به تمام ملائکه و فرشتگان است و در بعضی آمده که این سلامها به انبیاء الهی است.[7] و شاید هم بتوان گفت: بعد از آن که نمازگزار در سلام اول به خصوص رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ (و اهلبیت) سلام کرد و در سلام دوم به تمام نمازگزاران و تمام بندگان شایسته اعم از انبیاء و مۆمنین انسی و جنّی و ملائکه سلام کرد در سلام سوم به صورت جمعی به همه آنها سلام میدهد و همه را مورد مخاطب خود قرار میدهد.
*تشریع سلام سوم در معراج به رسول خدا ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ پیامبر ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ در مورد نماز خود در معراج میفرماید: چون به خود و اهلبیت خود صلوات فرستادم استقامت نمودم، دیدم فرشتگان و انبیاء و مرسلین پشت سر من صف کشیدهاند، خطاب به من رسید، ای محمّد: بر ایشان سلام کن، پس گفتم: السلام علیکم و رحمة الله و برکاته. پس وحی رسید «سلام و تحیت منم، و تو و ذریهات رحمت و برکات هستید.»[8]
کلمه «عبادالله الصالحین» شامل تمام بندگان شایسته خدا میشود، چون این کلمه، به صورت جمع آمده که «الف و لام» هم روی آن آمده و دلالت بر جمیع میکند، یعنی هر کس که صالح باشد چه انبیاء باشند و چه مۆمنین انسی و چه مۆمنین جنی، نمازگزار بر همه آنها سلام میدهد
امام رضا ـ علیه السّلام ـ در بیان فلسفه این که چرا سلام تحلیل نماز است؟ در جواب کسی که از ایشان پرسید: چرا خداوند سلام را تحلیل نماز قرار داده و چرا به جای آن، تکبیر و تسبیح یا چیز دیگری قرار نداد؟ فرمود: چون وقتی نمازگزار خواست شروع به نماز کند، کلام مخلوقین را بر خود حرام کرد و توجّه به خدا و خالق کرد؛ امّا تحلیل نماز به کلام مخلوقین است و انتقال به طرف مخلوقین است و اولین چیزی که انسانها میگویند سلام است.[9] و به این سر و معنا هم عرفاء اشاره کردهاند؛ از جمله امام خمینی (ره) میفرماید: چون نمازگزار از مقام سجود که سرّ سجود فناء است به خود آمد و حالت هوشیاری به او دست داد و از حال غیبت خلق به حال حضور، رجوع کرد، به موجودات سلام میدهد، سلام کسی که از سفر و غیبت برگشته است، پس از این رجوع، اول به نبی اکرم ـ صلی الله علیه و آله و سلّم ـ سلام میدهد و بعد از آن، به اعیان دیگر موجودات و جمیع ملائکه خدا و انبیاء و مرسلین که در این سفر همراه او بودند سلام میکند و سلامت آنها را از خدا تقاضا میکند،... بعد میفرماید: کسی که در نماز غایب از خلق نبوده و مسافر الی الله نبوده برای او سلام حقیقت ندارد و جز لقلقة لسان چیزی نبوده... و اگر در نماز که حقیقت معراج است عروجی حاصل نشد و از بیت نفس خارج نشده سلام برای او نیست.
پی نوشت ها :
[1] . وسائل، ابواب تسلیم،
ج 4، باب 4.
[2] . من لایحضره، قم، منشورات جامعه مدرسین، چاپ دوم، ج 1، ص 319.
[3] . انعام/ 85.
[4] . آلعمران/ 114.
[5] . عنکبوت/ 9.
[6] . جن/ 11.
[7] . مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403، ج 82، ص 306.
[8] . ر.ک: مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحب قرانی، قم، انتشارات دارالتفسیر، چاپ اول، 1374، ج 4، ص 127؛ و موسوی خمینی، روح الله، سر الصلوة، تهران، موسسه نشر و تنظیم آثار امام خمینی، چاپ دوم، 1372، ص 108.
[9] . مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دارالاحیاء التراث العربی، چاپ سوم، 1403، ج 82، ص 306؛ و وسائل، ابواب تسلیم، باب 1، ح 11.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : خبرگزاری شبستان
جمعی از شاعران کشورمان ضمن محکومیت جنایات رژیم صهیونیستی در غزه همزمان با ماه مبارک رمضان، ابیاتی در این باره سرودهاند.
در اینجا چون صاحب حق مردم اند ، رعایت و نادیده گرفتن آن ارتباط مستقیمی با بحث عدالت خداوند دارد. خداوندی که یکی از صفاتش عادل بودن است و دینی که یکی از اصولش عدل است چگونه ممکن است حقوق انسانها برایش کم اهمیت باشد. در دین اسلام حق انسانها از جهتی شاید از حق خداوند نیز مهمتر لحاظ شود بطوری که خداوند ممکن است در روز قیامت از حق خود بگذرد اما هیچ گاه از حق انسانهای دیگر نخواهد گذشت. البته باید توجه داشت که حق الناس حق الله هم هست، زیرا هیچ کس جز خدا اصالتا و ذاتا حقی ندارد و حقوق مردم از جانب خدا تعیین شده و تضییع آن مخالفت با حکم و حق الهی تعیین شده در حق دیگران است.
«لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَیِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْکِتابَ وَ الْمِیزانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ» (سوره حدید، آیه 25 ) : ما رسولان خود را با دلایل روشن فرستادیم، و با آنها کتاب آسمانی و میزان شناسایی حق از باطل نازل کردم تا مردم قیام به عدالت کنند (و احقاق حقوق و بسط عدل و داد به طور خود جوش از درون جامعه بشری آشکار شود).
این نشان از آن دارد که احترام به حقوق دیگران و ادای آن یکی از اساسیترین اهداف ادیان آسمانی است. قرآن کریم در آیات بسیاری مۆمنان را چه در باب مسائل اقتصادی و چه در باب حقوق اجتماعی و... دعوت به احترام به حقوق مردم نموده است. در اینجا تنها به دو نمونه از این آیات اشاره مینماییم.
«یا أیّها الّذین آمنوا لا تَأْکُلُوا أَمْوالَکُمْ بَیْنَکُمْ بِالْباطِلِ»؛ ای کسانی که ایمان آوردهاید اموال یکدیگر را از طرق نامشروع و غلط و باطل نخورید» (نساء، 29 ) ؛ یعنی، هرگونه تصرف در مال دیگری که بدون حق و بدون مجوز منطقی و عقلانی بوده باشد ممنوع شناخته شده است.
در دیدگاه اسلامی، مال و دارایی مۆمن و گاهی اموال دیگران محترم است ومصونیت دارد و اتلاف و تجاوز در آن مجاز نیست. بنابراین، اگر کسی از راه ربا، رشوه، فریبکاری، سرقت و بالاخره هرگونه تصرف نامشروع، مالی را از کسی خورده باشد، باید به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن مال اقدام نماید
قرآن کریم، به هنگام نکوهش از قوم یهود و ذکر اعمال زشت آنان میفرماید: «...وَ أَکْلِهِمْ أَمْوالَ النَّاسِ بِالْباطِلِ...» (همان، 161 ) : آنان در اموال مردم بدون مجوز و به ناحق تصرف میکردند. (ناگفته پیداست که مراد از اکل و خوردن، در این آیه کنایه از هرگونه تصرف است خواه به صورت خوردن معمولی باشد یا پوشیدن و یا سکونت و یا غیر آن و چنین تعبیری در زبان فارسی نیز رایج است.)
بنابراین، هرگونه تجاوز، تقلب، غش، معاملات ربوی، رشوه، خرید و فروش اجناسی که فایده منطقی و عقلانی در آنها نباشد، خرید و فروش وسایل فساد و گناه، در تحت این قانون کلی قرار دارند.
در کتب روایی نیز توجه فراوانی به حق الناس شده است. به طوری که اگر تمام روایات مربوطه جمع بندی شود، چندین جلد کتاب خواهد شد. امّا در اینجا به چند نمونه از روایات اشاره میشود.
حضرت علی ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «اَمّا الظّلم الّذی لا یُترکُ، فَظلمُ العباد بَعضُهُم بعضاً؛ امّا ظلمی که بخشوده نمیشود ظلمی است که بعضی از بندگان خدا بر بعض دیگر میکنند». (نهج البلاغه، خطبه 175 )
و در روایت دیگری آن حضرت حتی ادای حق الناس را از حق الله مهمتر دانسته و میفرماید: «جَعلَ الله سُبحانه حُقوقُ عبادِهِ مُقدّمةً علَی حُقُوقهِ فَمنْ قامَ بِحقُوقُ عبادالله کانَ ذلک مۆدّیاً الی القیامِ بِحقوقِ الله؛ خداوند حقوق بندگانش را مقدم بر حقوق خود قرار داده و کسی که حقوق بندگانش را رعایت کند حقوق الهی را نیز رعایت خواهد کرد». (محمدی ری شهری، میزان الحکمة، ج 2، ص 480 )
باید گفت بر اساس آیات و روایات اسلامی، مردم ومۆمنان دارای سه نوع حق و احترام میباشند.
1- احترام به مال مردم
در دیدگاه اسلامی، مال و دارایی مۆمن و گاهی اموال دیگران محترم است ومصونیت دارد و اتلاف و تجاوز در آن مجاز نیست. بنابراین، اگر کسی از راه ربا، رشوه، فریبکاری، سرقت و بالاخره هرگونه تصرف نامشروع، مالی را از کسی خورده باشد، باید به تحصیل رضایت صاحب مال و یا باز پس دادن آن مال اقدام نماید.
2- احترام به جان مردم
جان مسلمان از نظر اسلام حرمت خاصی دارد بنابراین هیچ کس نمیتواند به جان مسلمان، لطمهای از قبیل ضرب و جرح وارد آورد یا با دادن غذای فاسد و مسموم و یا اعتیاد به مواد مخدر و یا هر چیز دیگری، سلامتی کسی را به خطر اندازد. بنابراین احترام به جان و بدن و سلامتی افراد، تا آن حدّ مورد اهمیت و مۆاخذه است که حتی خداوند هم از آن صرف نظر نمیکند! امام علی ـ علیه السّلام ـ فرمود: خداوند میفرماید: «به عزّت و جلال خودم سوگند، از ظلم هیچ ظالمی نخواهم گذشت، اگر چه به اندازه دست بر دست زدنی باشد، یا با فشار دادن دستی از روی ستم، محقق شده باشد». (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 6، ص 29 )
علاوه بر احترام و حرمت جسم و بدن دیگران، انسان نمیتواند با ترساندن و اندوهگین ساختن، آزردن و خلاصه هر گونه ضربه به اعصاب و روان دیگران موجبات ناراحتی آنان را فراهم نماید، درغیر این صورت باید همه ضربهها و خسارتهای وارده را جبران نماید. و اگر چنین نکند، در دنیا و آخرت کیفر کردار ناروای خویش را خواهد دید.
3- حفظ آبروی دیگران و احترام به آن
عرض و آبروی افراد هم، دارای حرمت و مصونیت فوق العادهای است و از موارد حق الناس به شمار میآید. بنابراین انسان نمیتواند به وسیله غیبت، تهمت، افشاگری و هرگونه رفتار دیگری، به آبرو و حیثیت دیگری ضربه و آسیبی وارد نماید، زیرا در غیر این صورت مرتکب ظلم بزرگی در حق او شده که باید به جبران آن بپردازد. چنان که امام صادق ـ علیه السّلام ـ میفرماید: «مَن کسَرَ مۆمِناً فَعلَیْه جَبْرُهُ؛ هر کس حیثیت مۆمنی را بشکند، بر او واجب است که آن را جبران نماید.» (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 22، ص 351 )
اگر خدا از حق محض خود بگذرد از لطف اوست ، اما در مورد حق الناس پای دیگری در میان است و اگر او نگذرد ، بدون احقاق حق عدالت اجرا نشده است
حاصل آن که، حق الناس از نظر اسلام با عدالت و حکمت الهی رابطه ای تنگاتنگ دارد و دارای گستره وسیعی میباشد. به عبارتی حق الناس در همه ابواب فقه وجود دارد و میتوان گفت که بابی از ابواب فقه اسلامی نیست، مگر اینکه مسایل فراوانی در زمینه حق الناس وجود دارد. پس باید دانست که جامعه بر عهدة هر یک از اعضای خود حقوقی دارد که همگی به احترام و ادای آن موظفند وعمل به آنچه آدمی، خود انتظار انجام آن را از دیگران دارد، پایینترین درجه آن است. چنان که از امام صادق ـ علیه السّلام ـ درباره حق مۆمن بر مۆمن سۆال شد، آن حضرت فرمود: «... اَیْسَرُ حَقٍّ مِنها اَنْ تُحبُّ لِنفْسِکَ و تَکْرهُ لهُ ما تَکرَهُ لِنَفْسِکَ...؛ کمترین میزان حقوق برادرت بر تو آن است که آنچه را برای خودت دوست میداری برای او نیز دوست بداری و آنچه را برای خودت نمیپسندی، برای او نپسندی.» (علامه مجلسی، بحار الانوار، ج 74، ص 224 ) . و در جای دیگری می فرمایند : «اَوّلُ قَطْرَة مِنْ دَمِ الشَّهید کَفارةُ لِذُنُوبِه اِلاَّ الدَّیْن فَاِنَّ کَفارَتُه قَضائه» : «اولین قطره خون شهید، کفاره گناهان او است؛ مگر بدهکارى که کفاره آن اداى آن است.» (من لا یحضره الفقیه، ج3، ص 183، ح3688)
آنکه اگر خدا از حق محض خود بگذرد از لطف اوست، اما در مورد حق الناس پای دیگری در میان است و اگر او نگذرد، بدون احقاق حق عدالت اجرا نشده است.
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. اکبری، محمود، نگاهی به حق الناس، چاپ اول، قم، کتاب آشنا، 1368.
2. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج 3، چاپ بیستم، (بیجا)، دار الکتب الاسلامیه، 1371.
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
منبع : سایت پرسمان
قرآن کتابی است که محتوای بلند و جامع آن حتی غیر مسلمانان را نیز شگفت زده نموده است به گونه که ماکس منین، شرق شناس معاصر می گوید: «قرآن تنها یک کتاب دینی نیست، بلکه کتاب اخلاق و اصول سیاست و اجتماع و راهنمای روزمره انسان می باشد.»( مجله زمزم معارف، (نشریه داخلی مدرسه عالی فقه و معارف اسلامی) شماره 11، ص 28)
شناخت و معرفت به چگونگی قرآن حاصل نمی شود مگر با غور در قرآن با تدبر و تأمل در آیات نورانیش ، با زندگی کردن با قرآن و مأنوس بودن با آن ، اگر بخواهیم بدانیم که قرآن چگونه کتابی است بهترین معرف آن خودش می باشد .
کتابی از سوی خداوند علیم و حکیم:
« وَإِنَّک لَتُلَقَّى الْقُرْآنَ مِن لَّدُنْ حَکیمٍ عَلِیمٍ » (النّمل، 6)
ترجمه: و حقا تو قرآن را از سوى حکیمى دانا [به صورت القای وحی] دریافت مىدارى.
کتابی که چون از جانب بشر نیست، اختلافی هم در آن وجود ندارد:
«أَفَلاَ یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ وَلَوْ کانَ مِنْ عِندِ غَیْرِ اللّهِ لَوَجَدُواْ فِیهِ اخْتِلاَفًا کثِیرًا» (النساء، 82)
ترجمه:آیا در [معانى] قرآن نمىاندیشند اگر از جانب غیر خدا بود قطعاً در آن اختلاف بسیارى مىیافتند.
کتابی است که مۆمنین مژده و به کفار انذار میدهد:
«إِنَّ هَذَا الْقُرْآنَ یِهْدِی لِلَّتِی هِیَ أَقْوَمُ وَیُبَشِّرُ الْمُۆْمِنِینَ الَّذِینَ یَعْمَلُونَ الصَّالِحَاتِ أَنَّ لَهُمْ أَجْرًا کبِیرًا * وأَنَّ الَّذِینَ لاَ یُۆْمِنُونَ بِالآخِرَةِ أَعْتَدْنَا لَهُمْ عَذَابًا أَلِیمًا» (الإسراء، 9 و 10)
ترجمه: قطعا این قرآن به [آیینى] که خود پایدارتر است راه مىنماید و به آن مۆمنانى که کارهاى شایسته مىکنند مژده مىدهد که پاداشى بزرگ برایشان خواهد بود * و اینکه براى کسانى که به آخرت ایمان نمىآورند عذابى پر درد آماده کردهایم.
کتابی که برای اهل ایمان موجب شفا و رحمت و برای ظالمین موجب ازدیاد خسران است:
«وَنُنَزِّلُ مِنَ الْقُرْآنِ مَا هُوَ شِفَاء وَرَحْمَةٌ لِّلْمُۆْمِنِینَ وَلاَ یَزِیدُ الظَّالِمِینَ إَلاَّ خَسَارًا» (الأسراء، 82)
ترجمه: و ما آنچه را براى مۆمنان مایه درمان و رحمت است از قرآن نازل مىکنیم و[لى] ستمگران را جز زیان نمىافزاید.
کتابی که اهل تقوا به وسیله آن هدایت میشوند:
«ذَلِک الْکتَابُ لاَ رَیْبَ فِیهِ هُدًى لِّلْمُتَّقِینَ» (البقره، 2)
ترجمه: این است کتابى که در [حقانیت] آن هیچ تردیدى نیست [و] مایه هدایت تقواپیشگان است.
اینکه در قرآن کریم هیچ گونه شک و تردیدی راه ندارد ؛ این یک ادعا نیست بلکه منظور این است که محتواى قرآن آن چنان است که خود شهادت بر حقانیت خویش مىدهد، و "همچون طبله عطار است خاموش و هنرنماى" و به تعبیر دیگر: آنچنان آثار صدق و عظمت و انسجام و استحکام و عمق معانى و شیرینى و فصاحت لغات و تعبیرات در آن نمایان است که هر گونه وسوسه و شک را از خود دور مىکند، و مصداق "آنجا که عیان است چه حاجت به بیان است" مىباشد.
جالب اینکه گذشت زمان نه تنها طراوت آن را نمىکاهد، بلکه با پیشرفت علوم و برداشته شدن پرده از روى اسرار کائنات حقائق قرآن روشنتر مىگردد، و هر قدر علم به سوى تکامل پیش مىرود درخشش این آیات بیشتر مىشود.(تفسیر نمونه، ج1، ص 66 – 65)
کتابی که مصدق کتب آسمانی پیشین است:
«نَزَّلَ عَلَیْک الْکتَابَ بِالْحَقِّ مُصَدِّقًا لِّمَا بَیْنَ یَدَیْهِ وَأَنزَلَ التَّوْرَاةَ وَالإِنجِیلَ» (آلعمران، 3)
ترجمه: این کتاب را در حالى که مۆید آنچه [از کتابهاى آسمانى] پیش از خود مىباشد به حق [و به تدریج] بر تو نازل کرد و تورات و انجیل را.
کتابی که سراسر حکمت است:
«الر تِلْک آیَاتُ الْکتَابِ الْحَکیمِ» (یونس، 1)
ترجمه: الف لام راء، این است آیات کتاب حکمتآموز.
کتابی که به شرح انسان پرداخته است:
«لَقَدْ أَنزَلْنَا إِلَیْکمْ کتَابًا فِیهِ ذِکرُکمْ أَفَلَا تَعْقِلُونَ» (الأنبیاء، 10)
ترجمه: در حقیقت ما کتابى به سوى شما نازل کردیم که یاد شما در آن است آیا نمىاندیشید؟
کتابی که راه حل اختلافات در آن است و هادی و رحمت است:
« وَمَا أَنزَلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ إِلاَّ لِتُبَیِّنَ لَهُمُ الَّذِی اخْتَلَفُواْ فِیهِ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِّقَوْمٍ یُۆْمِنُونَ» (النحل، 64)
ترجمه: و ما [این] کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر براى اینکه آنچه را در آن اختلاف کردهاند براى آنان توضیح دهى و [آن] براى مردمى که ایمان مىآورند رهنمود و رحمتى است.
هر چه برای هدایت بشر لازم است، در آن بیان شده است:
«وَیَوْمَ نَبْعَثُ فِی کلِّ أُمَّةٍ شَهِیدًا عَلَیْهِم مِّنْ أَنفُسِهِمْ وَجِئْنَا بِک شَهِیدًا عَلَى هَۆُلاء وَنَزَّلْنَا عَلَیْک الْکتَابَ تِبْیَانًا لِّکلِّ شَیْءٍ وَهُدًى وَرَحْمَةً وَبُشْرَى لِلْمُسْلِمِینَ» (النّحل، 89)
ترجمه: و [به یاد آور] روزى را که در هر امتى گواهى از خودشان برایشان برانگیزیم و تو را [هم] بر این [امت] گواه آوریم و این کتاب را که روشنگر هر چیزى است و براى مسلمانان رهنمود و رحمت و بشارتگرى است بر تو نازل کردیم.
جهت مطالعه بیشتر مراجعه کنید به کتاب قرآن در قرآن ، اثر آیت الله جوادی آملی
فرآوری: محمدی
بخش قرآن تبیان
منابع:
سایت ایکس شبهه
وبلاگ قرآن و عترت
سایت القرآن
از بزرگترین گناهان در اسلام اهانت کردن به دیگران است و شخص اهانت کننده خود ذلیل و خوار است و در حدیث آمده است:هیچ مومن فقیری را تحقیر نکنید به درستی که هر کس مومن تهیدستی را تحقیر نموده و کوچکش کند خدا او را تحقیر میکند و همواره مورد خشم و غضب قرار خواهد داد تا از تحقیر کردن بیرون رود یا توبه کند (بحارالانوار 75/146)
از یکدیگر گناهان که متاسفانه در جامعه رواج بسیار پیدا کرده است فخر فروشی است انسانهایی که به خود میبالند و در حقیقت حقیر و پست هستند.در قرآن آمده است :(ان الله لایحب کل مختال فخور لقمان 18 )خداوند هیچ مغرور خودستایی را دوست ندارد
رسوا کردن گناه در میان دیگران گناهی بس بزرگ است واگر انسان گناهی دارد باید آن را با خدای خویش در میان بگذارد وبا او سخن بگوید.امام رضا میفرمایند :پوشاننده گناه کارش معادل هفتاد هزار کار نیک است و بازگو کننده گناه خوار است و پوشاننده بخشیده شده.(عیون الاخبارالرضا 12/412)
انسان باید رازهای خود را برای خود نگه دارد و آن را نزد کسی بازگو نکند در احادیث آمده است سرّ تو تا زمانی که گشوده نشده سبب سرور است و هنگامی که گشوده شد باعث اندوه میشود.(عزرالحکم /436)
گفتن سخنان بیهوده در مجالس و یا فرستادن پیامک ها و یا ایمیلهای بی فایده نیز در این زمره قرار دارد حضرت علی علیه السلام بارها فرموده اند که:ای مردمان تقوا پیشه کنید که انسان عبث آفریده نشده است تا بازی کند و به خود رها نشده تا یاوه بگوید(نهج البلاغه قصاره37)
سوالهای بی جا بی اساس نیز از گناهان زبان است میتواند به جای طرح سؤالات بیهوده اندیشه کند و بیاموزد.در قرآن سورهی مائده آیه 101/102آمده است اهل ایمان از چیزهایی سؤال نکنید که اگر برایتان آشکار شود شما را به ناراحتی وادار می کند و اگر در هنگام نزول قرآن سوال نمایید آشکارتان می گردد و خداوند از آنها میگذرد واو بخشیده و مهربان است.
عذر خواهی بدون دلیل بر گناهان میافزاید و سودی ندارد حضرت علی در حدیثی میفرمایند:زیاد پوزش خواستن گناهان را بیشتر میکند (غرر الحکم/241)
از دیگر گناهان کبیره عیب جویی کردن از دیگران است انسانهایی که مکرر از دیگران عیب جویی میکنند موفق نمیشوند و حرمتی برای خود نگهداری نمیکنند.از امام صادق نقل شده است هر کس مومنی را سرزنش به گناهان کند خداوند او را هم در دنیا وهم در آخرت چنین خواهد کرد (اصول کافی 2/356)
تهدید کردن دیگران دور از شأن انسان است و انسان حق ندارد شخص مومن را تهدیدهای ناروا کند و تهدید میتواند به هر صورتی باشد تهدید زبانی و یا عملی .پیامبر خدا فرمودند:هر کس با نظری به مؤمنی نظر کند تا او را بترساند خداوند او را خواهد ترساند در روزی که هیچ سایهای جز سایه خداوند در بین نخواهد بود(جامع الاخبار127)
متاسفانه در دنیای امروز انسانهای بسیاری دچار تملق و دروغگویی شدهاند و دروغ میگوید تا مقام ثروت و یا موقعیت بهتری پیدا کنند.در اسلام چاپلوسی جز اخلاق اهل ایمان نیست و بسیار مذموم است.(گمراه کردن و مشورت دادن نادرست )
اگر کسی به خاطر مشورت کردن سراغ آمده باید تا جایی که میتوانیم به او راست بگوییم و او را یاری کنیم و در حقیقت امین او باشیم .حضرت علی میفرمایند :
خیانت تسلیم شونده و طرف مشورت درلاورترین امر هاست و بزرگترین شرها و سبب عذاب و سختی روز قیامت.(غرر الحکم397)
دروغگو دشمن خداست در طول زندگی بشر این دروغ بوده است که بشر را به گمراهی کشانده است و انسان های دروغگو به تعبیری دشمن خدا هستند.
حضرت رسول میفرمایند:بر شما باد بر دوری از دروغ به بدیها رهنمون میشود و بدی ها به آتش رهنمون می کند.(جامع الاخبار149)
وعده دادن دروغ انسانها را به یکدیگر بی اعتماد می کند و نظام اخلاقی اجتماع را از بین میبرد وعده دروغ خشم خداوند را بر می انگیزد حضرت علی در نامه ای به مالک اشتر فرمود: بپرهیز از تحلف از وعدهای که به مردم دادهای... .
انسانهای که سخنان زشت میگویند و فحاشی میکنند باعث نزاع و درگیری میشوند و یک سخن زشت انسان را به قهقرا.می کشانند.حضرت علی میفرمایند:هر کس فحاشی نثار کسی کند حسد کننده خویش را آسوده خاطر و شاد کرده است.
حضرت علی در وصف برادر سابق ایمانیاش میفرمایند:هر کس را در کاری ملامت میکرد مادامی که در مثل آن عذر مییافت تا عذر خواهی او را بشنود(نهج البلاغه قصار 289)
هجو گویی یک گروه و گفتن عیبها و اشکالات آنهاست هجو چنان در اسلام مورد نکوهش است که حضرت علی علیه علیه السلام هجو کنندگان را تغزیز فرمودند(وسایل الشیعه 3/443)
نسبت دادن زنا یکی از بزرگترین گناهان در اسلام و مذهب تشیع است و در قرآن و احادیث بسیار نکوهش شده است در قرآن سوره نور آمده است (و کسانی که به زنان پاک دامن نسبت زنا میدهند و سپس چهار گواه مرد عادل بر این نسبت نیاورده اند آنان را هشتاد تا زیانه بزنید و هیچگاه شهادتی را از آنها نپذیرید اینان هم ایشان فاسدان هستند)) (النور41)
اگر کسی چیزی را نمیداند نباید آن را اظهار کند و باید سخنی بگوید که آن رامی داند و از عهده پاسخ دادن بر می آید.پس آنچه را که نمیدانید نگویید زیرا بیشترین حق با آنهاست که شما را انکار میکنید(نهج البلاغه نامه31)
وقتی شخصی به کسی خوبی کند نباید منت آن را باطل و بی اثر کند در احادیث آمده است اگر کسی کاری را انجام دهد در حالیکه منت گذارد کاری نکرده است .امام علی میفرمایند:هر کس به خاطر احسان نمودنش بر کسی منت بگذارد چنین کسی اصلا نیکی نکرده است.(عزرالحکم718)
حضرت علی گزافه گویی را بدترین .عمل دانسته است .امام علی میفرمایند :چه بسیار لافهایی که تلف شدگی را از خود به ارث مینهند(غررالحکم/415)
یکی از نشانههای ادب این است که انسان قبل از صحبت کردن سلام کند و اینگونه اظهار ادب نماید. امام صادق علیه السلام میفرمایند: جواب کسی را پیش از سلام به کلام آغاز ننمایید. (مستدرک الوسایل 2/68)
شوخی اگر برای شادی و لذت باشد خوب است اما اگر نا به جا باشد مورد قبول نیست و اسلام آن را نکوهش میکند و افراط شوخی باعث دشمنی و بدبختی است.افراط نمودن در شوخی سبب جدایی انسان ها از همدیگر است(جامع السعادات30013)
امروزه مغازهها و فروشگاه ها و موارد دیگر میبینیم که برای فروش یک کالا و...افراد دروغ میگویند و قسم به خداوند یاد میکنند.
امام صادق در حدیثی میفرمایند:به خداوند نه به راست و نه به دروغ سوگند نخورید که همانا میفرمایند :خداوند را عرصه سوگندهای خود قرار ندهید(من لا یحضرالفقیه4/111)
در اسلام کسی حق ندارد کسی را سر کوفت زد بلکه اگر در کسی ایراد و یا اشکالی دید باید با احترام به او بگوید و او را مورد عتاب قرار ندهد.حضرت علی علیه السلام در مباحثه ای فرمودند:من دوست ندارم که شما بر زبان و لعن گو باشید(الاخبارالطوال165)
خبر کشی و سخن بردن و نقل سخن از کسی برای شخصی دیگر نه در اسلام بلکه در منطق هیچ انسان عاقلی نمیگنجد حضرت محمد میفرمایند(سخن چین هرگز به بهشت وارد نخواهد شد)
(مستدرک الوسایل 11/111)
اینها اندکی از عیوبی بودند که زبان سبب آن است و انسان با زبان خود مرتکب گناهان دیگری شود پس باید انسان هر لحظه مراقب اعمال و رفتار خود باشد و سعی کند از آزردن دیگران با زبان خود بپرهیزد و به تعبیر دیگر زیبا سخن بگویید تا زیبا سخن بشنوید.
نرگس زارعی
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان