(لقمه حرام زیر ذره بین-2)
فرهنگ اسلام، فرهنگ پاکیزه پروری و حلال خوری است. دقت در آیات و روایات ما را بر آن می دارد که در نوع و راه کسب اموالی که در طلب آنها شب و روز در تلاشیم دقت و تامل ویژه ای کنیم تا مبادا آنچه به دست می آوریم مصداق مال یا همان لقمه حرامی باشد که عتاب و عقاب ویژه ای را به خود اختصاص داده است. آنچه در ادامه می آید نمونه ای از آیات و روایاتی است که ما را به دقت در کسب حلال و جدیت در پرهیز از کسب حرام، ترغیب و تشویق و گاهی هم تهدید می کنند.
در آیه 24 سوره عبس می خوانیم: «فَلْیَنْظُرِ الْإِنْسانُ إِلى طَعامِهِ»؛ پس انسان باید با دقت در خوراکش نظر کند.
برخی از مفسران معتقدند که منظور از نگاه کردن به مواد غذایى، این است که انسان هنگامى که بر سر سفره مىنشیند دقیقا بنگرد این غذایی که در پیش روی اوست؛ خودش یا دیگری از چه راهى تهیه کرده است؟ حلال یا حرام؟ مشروع یا نامشروع؟(1)
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: در روز قیامت، احدی قدم از قدم بر نمی دارد تا به این چهار سوال پاسخ دهد:
اولین سوال از عمر اوست که آن را در چه راهی مصرف کرده است. سوال دوم از فرصت و توان جوانی است که او در چه مسیری خود را پیر و فرتوت کرد. سومین سوال از اموال و دارایی هاست. از او می پرسند که از کجا آوردی و در چه راهی خرج کردی و در آخر از او خواهند پرسید که با محبت ما اهل بیت چه کردی؟
(2)آنچه از این روایت شریف منظور ماست فراز سوم از آن است که حضرت فرمود: «وَ عَنْ مَالِهِ مِنْ أَیْنَ کَسَبَهُ» این روایت هشداری است به تمام انسانها که در کسب خود دقت کنند و خود را برای پاسخ به این سوال آماده کنند که در آن روز نه چندان دور، تک تک ما را مخاطب ساخته و می گویند: بگو از کجا آورده ای؟
امام صادق علیه السلام در سخنی گهربار فرمودند: «مَا عِنْدَاللَّهِ شَیْءٌ هُوَ أَفْضَلُ مِنْ عِفَّةِ بَطْنٍ وَ فَرْجٍ»؛ دو عمل از برترین اعمال در پیشگاه خداوند متعال هستند یکی از آن دو، پرهیز از حرام خواری است و دیگری پاکدامنی.
آنگاه در ادامه، سخنی را از جناب سلمان فارسی(ره) نقل کردند و چون امام معصوم آن را با لحن تایید آمیز نقل کرده است؛ از نظر ارزش به مانند کلام خود آن حضرت ارزشمند و معتبر است.
امام صادق علیه السلام فرمود: از سلمان فارسی که درود خدا بر او باد پرسیدند؛ کدامین اعمال نزد خداوند متعال برترین اعمالند؟ سلمان (ره) پاسخ داد: الْإِیمَانُ بِاللَّهِ وَ خُبْزٌ حَلَال(3)؛ ایمان به خدا و نان حلال.
لقمان حکیم که درود و رحمت خدا بر او باد به فرزندش گفت: عزیز دلم! من در خدمت چهارصد پیامبر بوده و از محضر آنها بهره ها برده ام. پسرم! من از بین سخنان گهرباری که از آنان شنیده ام چهار فراز آن را گلچین کرده و به تو می گویم:
اول اینکه وقتی در نماز و گفتگوی با پروردگار عالمیان هستی حضور قلبت را حفظ کن. دیگر اینکه هنگام خوردن، مراقب باش حرام نخوری. سوم اینکه در خانه مردم، چشمت را از نگاه به اهل و عیال آنها که به تو نامحرمند فروبند و آخر اینکه در بین مردم مراقب زبانت باش.(4)
آنچه از این روایت شریف مورد نظر است قسمت سوم آن است که فرمود: «إذا کُنْتَ عَلَی المائدةِ فَاحفَظْ حلقَکَ»؛ مراقب باش، حرام نخوری!
روزی امام صادق علیه السلام به خادم خود مُصادِف، هزار دینار داد و به او فرمود آماده شو تا برای تجارت و کسب درآمدی به مصر سفر کنی. مصادف آن پول را گرفت و با آن کالایی خرید و همراه با کاروان تجار مدینه، روانه مصر شد.
وقتی به نزدیکی های مصر رسیدند قافله ای از مصر به آنها نزدیک شد و ملاقاتی بین آنها صورت گرفت. اعضاء آن قافله از مقدار و نوع کالاهای ایشان سوالاتی کردند. پس از آنکه از نوع آن مطلع شدند به کاروان مدینه مژده دادند که کالای شما در مصر یافت نمی شود و مردم مصر هم شدیدا به آن نیازمند هستند.
تجار مدینه هم که دیدند وضع چنین است با هم دست به یکی کرده و هم قسم شدند که این کالای کمیاب و ضروری مردم را به کمتر از دو برابر به مردم آن سامان نفروشند. همینطور هم شد؛ مایحتاج ضروری و نایاب مردم را به دو برابر قیمتِ خرید به آنها فروختند و سرمست از این معامله شیرین به مدینه بازگشتند.
مصادف، با دو کیسه پر از پول، خدمت امام صادق علیه السلام رسید. او که گمان می کرد برای این تجارت پرسودش مورد تشویق امام قرار خواهد گرفت به امام صادق علیه السلام عرض کرد: فدایتان شوم؛ این دو هزار دینار، تقدیم شما که یک هزار دینار آن اصل سرمایه ایست که شما به من دادید و دیگری سود تجارتی است که با این سرمایه به دست آوردم.
امام صادق علیه السلام به او فرمود: اما این مقدار سود برای این سرمایه، سودی غیر عادی و زیادی به نظر می رسد؛ بگو ببینم تو با این پول چه کردی؟
مصادف، تمام جریان مصر را برای امام صادق علیه السلام تعریف کرد. سخن او که به پایان رسید امام با دلخوری به او فرمود: سبحان الله! با هم دست به یکی کردید که کالای ضروری مسلمانان را چون کمیاب است و آنها هم نیاز دارند به دو برابر قیمت به آنها بفروشید؟!
سپس امام صادق علیه السلام فقط یکی از کیسه ها را برداشت و فرمود: این اصل سرمایه ای که به تو دادم و من هیچ نیازی به این سودی که تو اینگونه به دست آورده ای ندارم. آنگاه امام علیه السلام برای بیان حقیقت کار و تربیت همه تجار و بازرگانان خُرد و کلان، جمله ای کلیدی به مصادف فرمودند که «یَا مُصَادِفُ مُجَادَلَةُ السُّیُوفِ أَهْوَنُ مِنْ طَلَبِ الْحَلَالِ»(5) ؛ مصادف! بدان که کسب حلال از جنگ تن به تن هم سخت تر است.
نکته ای در این روایت شریف: اینکه امام صادق علیه السلام، کسب روزی حلال را با جنگ تن به تنِ دو شمشیرزن، مقایسه می کند شاید علتش این باشد که ما کاری سختتر و پر خطرتر از این کار نداریم؛ کاری که نتیجهاش یا کشته شدن با تیغ دشمن است یا پیروزی با زخم و پارگی بدن است. وقتی امام، کسب لقمه حلال را با چنین کاری مقایسه کرده و آن را به مراتب سختتر از این معرفی مینماید این خود بهترین گواه بر این است که هیچ کاری به دشواری کسب حلال نمی رسد.
با تاملی در آیات و روایاتی که در باب کسب حلال و حرام رهنمودهایی مهم، ارائه می دهند؛ به این ضرورت پی می بریم که باید در منبع کسب و روش درآمد خود به دقت نظر کنیم که اگر همه، بخش و یا حتی ذره ای از آن بر اساس شرع و آیین مقدس اسلام نبود فورا در جهت رفع و اصلاح آن بکوشیم. زیرا در آن روزی که زیاد دور نیست ذره ذره آن به حساب خواهد آمد و به طور جدی مشکل ساز خواهد شد.
امید پیشگر
بخش احکام اسلامی تبیان
منبع:
تفسیر نمونه، ج26، ص 145
امالی صدوق (ره) مجلس10 حدیث9
بحارالأنوار، ج 63، ص314 و مانند آن در الکافی ج2 باب العفة
تحریر المواعظ العددیة، ص: 366
الکافی ج5 ص161
مطالب مرتبط:
تصرف غیر مجاز در اموال دیگران که از آن به خوردن مال حرام یا همان لقمه حرام یاد می شود؛ خواه ناخواه آثاری را در پی دارد که می توان آنها را با وضوح و تاکید قابل توجه ای در منابع دینی و کلام بزرگان آیین مشاهده کرد.
آنچه در ادامه می آید آثاری است که اثرات لقمه حرام است و فراری از آن نیست. به این امید که این نکات هشداری باشد برای همگان تا بیش از پیش در نوع و راه آنچه به دست می آوریم دقت کنیم. نکته آخر اینکه فراموش نکنیم که، پیشگیری همیشه به خصوص در این مورد بهتر و آسان تر از درمان است.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً؛ نماز کسی که لقمهاش حرام است تا چهل روز از ارزش چندانی برخوردار نیستوَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً و تا چهل روز دعای او مستجاب نمی گردد وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ و هر مقدار از بدن که پرورش یافته لقمه حرام باشد سزاوار آتش و سوختن است.(1)
در حدیثی قدسی آمده است که خداوند متعال می فرماید: فَمِنْکَ الدُّعَاءُ وَ عَلَیَّ الْإِجَابَةُ فَلَا تَحْجُبْ عَنِّی دَعْوَةً إِلَّا دَعْوَةَ آکِلِ الْحَرَامِ؛ بنده من! تو دعا کن؛ من اجابت می کنم. بدان که تمام دعاها به پیشگاه اجابت من می رسد؛ مگر دعای کسی که مال حرام می خورد.(2)
شخصی به محضر رسول خدا صلی الله علیه و آله شرفیاب شد. به آن حضرت عرض کرد که دوست دارم دعایم مستجاب شود؛ چه کنم؟ پیامبر خدا صلی الله علیه و آله به او فرمود: طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَامَ؛ لقمهات را پاک کن [تا مبادا به حرامی آلوده باشد] و مراقب باش هیچ نوع حرامی را مصرف نکنی.(3)
روایتی وجود دارد که اگر آن را در کنار این روایت قرار دهیم نتیجه ای حاصل می شود که آن را اباعبدالله الحسین علیه السلام در کربلا و در تحلیل جنایت کوفیان بیان فرمود. آن روایت این است که امام صادق علیه السلام فرمود: إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَا یَسْتَجِیبُ دُعَاءً بِظَهْرِ قَلْبٍ قَاسٍ؛ خداوند متعال دعایی را که از قلبی سخت و بی رحم برخاسته باشد اجابت نمی کند.(4)
از این دو روایت این معنا استنباط می شود که حرام خواری و قساوت قلب ارتباطی تنگاتنگ با هم دارند که اگر کسی حرام خورد قلبش سخت شده و در برابر حق، نرمش نخواهد داشت و این همان سخنی است که امام حسین علیه السلام در روز عاشورا به سپاه کوفه فرمود. آن حضرت وقتی دید که کلام حقش در دل سخت تر از سنگ کوفیان اثر نمی کند علت را این سخت دلی و عدم کرنش در برابر حق را لقمه های حرامی برشمرد که شکمهای کوفیان از آن پر شده بود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ؛ شکمهایتان از حرام پر شده و بر قلبهایتان مُهر خورده است.(5) حداقلش این است؛ غذای آن چند روزی را که اینها در کربلا مستقر بودند عمر سعد به آنها می داد. او با کیسه های زر اموی یا تصرف حرام در بیت المال مسلمین غذا تهیه می کرد و در شکم اینها می ریخت لذا شکم همه از حرام پر بود و چون اینگونه بود هر وقت ولیّ خدا و امام عصرشان اراده می کرد که با اینها سخن بگوید سر و صدا می کردند و هلهله سر می دانند و حاضر نمی شدند تا به کلام آن حضرت گوش فرا دهند تا جایی که امام علیه السلام خطاب به آنها فرمود: وَیلَکُم مَا عَلَیکُم أن تَنصِتُوا إلَیَّ فَتَسمَعُوا قَولِی؛ چرا ساکت نمی شوید تا حرفم را بشنوید؟ اینجا بود که خود حضرت علت را بیان کرد و فرمود: فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: إِذَا وَقَعَتِ اللُّقْمَةُ مِنْ حَرَامٍ فِی جَوْفِ الْعَبْدِ لَعَنَهُ کُلُّ مَلَکٍ فِی السَّمَاوَاتِ وَ فِی الْأَرْضِ؛ هرگاه لقمه ای حرام در شکم بنده ای از بندگان خدا قرار گیرد تمام فرشتگان زمین و آسمان او را لعنت می کنند(6)؛ یعنی دوری رحمت الهی را از او درخواست می کنند. شاید علتش این باشد که دست به دعا بر می دارند و به خداوند متعال عرضه می دارند که خدایا این شخصی که غرق در نعمتهای حلال توست اما دست به حرام دراز کرده را از آن حلالهای بی شمارت محروم کن!
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمودند: الْعِبَادَةُ مَعَ أَکْلِ الْحَرَامِ کَالْبِنَاءِ عَلَى الرَّمْلِ؛ عبادت کسی که حرام خواری می کند مانند ساختمانی است که بر روی شنزاری روان بنا شده باشد.(7) بی شک چنین ساختمانی آن چنان سست است و لرزان که با اندک حرکتی فرو ریخته و چیزی از آن باقی نمی ماند و اگر هم چیزی از آن بماند یقینا فایده ای برای صاحبش نخواهد داشت.
با توجه به این روایت شریف و آیه صد و نُه سوره توبه که می فرماید «مَنْ أَسَّسَ بُنْیانَهُ عَلى شَفا جُرُفٍ هارٍ فَانْهارَ بِهِ فی نارِ جَهَنَّمَ؛ کسى که بنیاد[امورش] را بر لب پرتگاهى سست و فرو ریختنى نهاده! آن بنا با بناکنندهاش در جهنم سقوط مىکند.» به دست می آید که در فرهنگ قرآن کریم چنین کسی که هم عابد است و هم حرام خوار؛ عبادتش سودی به حال او نخواهدکرد و بزودی خودش به همراه ساختمان عبادتش به قعر جهنم سقوط خواهند کرد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: مَنِ اکْتَسَبَ مَالًا حَرَاماً؛ کسی که کسبش حرام استلَمْ یَقْبَلِ اللَّهُ مِنْهُ صَدَقَةً وَ لَا عِتْقاً وَ لَا حَجّاً وَ لَا اعْتِمَاراً؛ خداوند هیچ کار خیرى را از او نمىپذیرد، چه آن کار صدقه باشد چه آزاد کردن بنده؛ حج باشد یا عمرهوَ کَتَبَ اللَّهُ بِعَدَدِ أَجْزَاءِ ذَلِکَ أَوْزَاراً؛ و خداوند متعال به عوض پاداش این کارها، گناه براى او ثبت مىکند وَ مَا بَقِیَ مِنْهُ بَعْدَ مَوْتِهِ کَانَ زَادَهُ إِلَى النَّارِ؛ و آنچه پس از مرگش باقى مىماند توشه دوزخ او خواهد بود.(8)
امام صادق علیه السلام فرمود: اگر کسی با مالی که از راه حرام بدست آورده است عازم حج شود هنگامی که لبیک می گوید جواب رد به او می دهند که لَا لَبَّیْکَ وَ لَا سَعْدَیْکَ که این نشان از مردودی عمل اوست اما اگر مال او از راه حلال کسب شده باشد پاسخ مثبت به او داده می شود که لَبَّیْکَ وَ سَعْدَیْکَ و این نشان از قبولی عمل(9) او خواهد بود.(10)
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتد وَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد
امیرالمومنین علیه السلام می فرمود: لَیْسَ بِوَلِیٍّ لِی مَنْ أَکَلَ مَالَ مُؤْمِنٍ حَرَاماً؛ کسی که به حرام، مال مومنی را بخورد هرگز دوستدار من نیست.(11)
امیرالمومنین علیه السلام در وصیت خود به امام حسن علیه السلام فرمود:وَ لَا یَرِدُ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ ص مَنْ أَکَلَ مَالًا حَرَاماً لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ لَا وَ اللَّهِ؛ به خدا سوگند به خدا سوگند به خدا سوگند کسی که ذره ای مال حرام بخورد در قیامت از رسول خدا صلی الله علیه و آله دور می افتدوَ لَا یَشْرَبُ مِنْ حَوْضِهِ وَ لَا یَنَالُ شَفَاعَتَهُ؛ و از حوض کوثر نمی نوشد و مشمول شفاعت آن حضرت نمی گردد.(13)
پی نوشت ها:
(1) بحارالأنوار، 63/314
(2) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص139
(3) همان
(4) الکافی، 2/474
(5) بحارالأنوار، ج45، ص8
(6) الدعوات، ص25
(7) عدة الداعی و نجاح الساعی، ص153
(8) ثوابالأعمال، ص282
(9) قبولی و مردودی عمل مبحثی جدا از صحت و بطلان عمل است. صحت و بطلان بر اساس رساله عملیه است اما قبول و رد بر اساس صفاتی است که نوعا به میزان تقوای عامل برمی گردد. گاهی این دو با هم جمع هم می شود یعنی هم باطل است و هم مردود گاهی صحیح است اما از مقبولیت چندانی برخوردار نیست مانند کسی که روزه صحیحی می گیرد اما در طول روز مرتب دروغ می گوید و غیبت می کند.
(10) الکافی، 5/124
(11) مجموعة ورام(تنبیه الخواطر)، 1/16
(12) همان، ص61
(13) دعائمالإسلام، 2/35
امید پیشگر
گروه دین تبیان
مطالب مرتبط:
(لقمه حرام ریر ذره بین - 5)
بر اساس روایاتی که نمونه هایی از ن را در مقاله قبل آوردیم غذای حرام، یکی از مؤثّرترین عواملی است که مانع قبولی عبادات و استجابت دعا میشود.
اکنون به سخنانی از بزرگان دین و رهروان کوی شریعت می پردازیم که ریشه در آن روایات دارند. این سخنان از آن جهت اهمیت دارند که هم شرح و توضیحی هستند بر آن روایات و هم با بیانی مصداقی، مفهوم آنها را برای ما روشن تر می کنند.
آیت الله العظمی مظاهری ضمن اشاره به این مطلب مهم می نویسد: کسی که غذای حرام میخورد، نه تنها توفیق سیر و سلوک و عروج به مقامات عرفانی پیدا نمیکند، بلکه ممکن است در اعتقادات خود سست و بیدین شود. لقمه حرام، اثرات سوء فراوانی دارد و آفات بیشماری به همراه خواهد داشت، که از آن جمله میتوان به تجمّل گرایی اشاره کرد. بسیاری از مردم به زندگی تجملّی مبتلا شدهاند و با این استکبار و خودخواهی که میورزند، انتظار استجابت دعا هم دارند. دعای آنان در اثر مال اندوزی حرام و خودگرایی مستجاب نمیشود و بدبختی بدتر این است که خداوند متعال را در گرفتاریها و مستجاب نشدن دعای خود، مقصر میدانند. (1)
بی شک کسی که عبادتش برگشت بخورد و دعایش شنیده نشود، وصول به سعادت برایش بسی مشکل و شاید غیر ممکن باشد.
آیت الله مظاهری می فرماید: اگر شکم کسی از حرام پر شود، رستگاری و سعادت او بسیار مشکل است.(2)
مرحوم کراجکی از علمای به نام شیعه در قرن پنجم در بحث اجتناب از حرام می نویسد: از مال حرام اجتناب کن که آن اشدّ انواع مهلکات و اعظم موانع وصول به سعادات است و اکثر مردمى که از فیوضات محروم ماندند به واسطه آن شد. رى؛ دلى که از لقمه حرام روئیده شد کجا و قابلیّت او از عالم قدس کجا؟(3)
آیت الله وحید بهبهانی(ره) ضمن نکوهش کسبهای حرام به تاثیر آن در نسل آدمی اشاره می کند و آن را ریشه بسیاری از فتنه ها در جوامع بشری می داند. ایشان در رساله متاجر خود می نویسد:
از اخبار ظاهر می شود که کسب حرام بدترین چیز است و وارد شده که کسب حرام ظاهر می شود در ذرّیه و نسل؛ یعنى لقمه هاى حرام خورده می شود و فرزندها از لقمه حرام به هم می رسد که این یک قسم از حرامزادهگی است. دیگر آن که گوشت بدن؛ بلکه کل جثه که از حرام و لقمه حرام به هم رسیده، غیر جهنم جاى دیگر جاى او نمی تواند بود و بهشت طیب است و داخل نمی شود او را مگر طیب و غالب فتنه ها و فسادها که در زمین به هم می رسد از قتل نفس و نهب و غارت شدن اموال و بىسیرت شدن عرضها و ناموسها و اسیر شدن عیال و اطفال و خراب شدن شهرها همه از حقوق ناس و تحصیل اموال ایشان به غیر وجه حلال است.(4)
مرحوم آیت الله مشکینی فرمودند: طلبه اى که لقمه حرام در معده او وارد شود و یا بفهمد مشتبه است و بگیرد و بخورد، هیچ گاه نمى تواند مقامى را حیازت کند.(5)
جریانی که در ادامه می آید رویدادی واقعی است که یکی از رزمندگان و همرزمان شهید خرازی نقل کرده است:
سفره وسط سنگر پهن بود و قابلمه و بشقاب ها پُر. «مهمان نمی خواهید؟» حاج حسین خرازی بود، با چشمانی براق و لبانی خندان.
«این همه غذا! منتظر کس دیگری هستید؟»
نه حاجی، دوازده نفریم؛ اما گفتیم 21 نفر؛ غذا گرفتیم. پیشانی اش پر خط و صورتش بر افروخته شد. فریاد زد: « برپا! همه بیرون» زمین پر سنگریزه، آفتاب داغ، دوازده نفر سینه خیز، بعد کلاغ پر. از پا که افتادند، گفت: «آزاد! خیلی سبک شدید، هان؟! آن همه گوشت و دنبه حرام، عرق شد و ریخت پایین» بعد گفت: «با لقمه حرام نمی شود جنگید.»(6)
آیت الله مظاهری اظهار داشت: نماز، معراج مؤمن است و انسان با دو رکعت نماز می تواند به مقامات والای عرفانی دست یابد. ولی اگر مال حرام در زندگی کسی باشد، نماز او هیچ ارزشی ندارد. برای چنین کسی نماز سنگین و روزه ملال آور است.(7)
از نظر قرآن کریم، انسان دائماً در سیر است و حضور وی در دنیا منهای سیر، بی معنا می باشد؛ «یا اَیُّها اْلاِنْسانُ اِنّک کادِحٌ اِلی رَبّکَ کَدْحاً فَمُلاقیه» (8)
اما گاهی این سیر یک سیر صعودی و ملکوتی بوده که قوس صعودی را طی نموده و بالا می رود. یعنی از توبه به یقظه، از یقظه به تخلیه و از تخلیه به تحلیه می رود تا به عالم لقاء و رحمت حق تعالی در دنیا و آخرت برسد. گاهی نیز سیر نزولی است، یعنی هر قدمی که انسان برمی دارد رو به جهنم و قهاریت خداوند برداشته و مانند سنگی است که از ارتفاع پرتاب شده و رو به پایین و نزول می رود.
به عبارت دیگر در سیر نزولی نیز سیر انسان به سوی خداست، لیکن بسوی جهنم و قهاریت خداوند می باشد. کسی که به حلال و حرام خداوند اهمیت نمی دهد باید به یقین بداند که دارای سیری بسوی خداوند است. لیکن این سیر نزولی و هر لحظه،در تنزل می باشد یعنی هر لحظه به قهر و غضب خدا نزدیک می شود. در روایات می خوانیم که یک لقمه حرام تا چهل شبانه روز روی انسان اثر می گذارد. همچنین شکمی که پر از حرام باشد، دارای قساوت بوده و به همین دلیل پروردگار عالم از آن چیزی قبول نمی کند.(9)
شاید گمان شود برای اینکه آن آثار و پیامدهای شوم لقمه حرام پدید آید لازم است تا مقدار قابل توجهی حرام مصرف شود تا آن حرام تاثیرگذار شود؛ اما این پندار صحیح نیست؛ زیرا رسول خدا صلی الله علیه و آله فرمود: «إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْمَ» (10) معنای این سخن گهربار این است که حتی یک لقمه حرام هم تاثیرگذار است و با رویاندن گوشت در بدن اگر درمان و اصلاح نشود بالاخره تاثیر خود را خواهد گذاشت.
نباید گمان کرد که مانند یک دانه برنجی که از حرام به دست آمده عدد و رقمی ندارد و در بین مردم دارای قیمتی نیست که حالا اگر کسی از مال مردم به عمد تصرف کرد و خورد حرام خور محسوب شود. در پاسخ عبارت دقیقی از استاد حسین انصاریان را نقل می کنیم ایشان در مورد چنین اموالی می نویسند: گرچه مالیت ندارد اما مالکیت دارد.(11) یعنی درست است که قیمتی ندارد اما به هر حال از اموال کسی به حساب می آید که ما بدون رضایت او حق تصرف در آن را نداریم.
شیخ بهایی(ره) همین معنا را با استادی تمام به نظم در ورده و اینگونه سروده:
لقمه نانی که باشد شبهه ناک در حریم کعبهی ابراهیم پاک
گر به دست خود فشاندی تخم او ور به گاو چرخ کردی شخم او
ور مه نو در حصادش داس کرد ور ز سنگ کعبه اش دستاس کرد
ور به آب زمزمش کردی عجین مریم آیین، پیکری از حور عین
ور بُدی از شاخ طوبی آتشش ور شدی روح القدس هیزم کشش
ور تنور نوح بندد مریمش ور دم عیسی بود آتش دمش
ور تو برخوانی هزاران بسمله بر سر آن لقمه ی پر ولوله
عاقبت خاصیّتش ظاهر شود نفس از آن لقمه تو را قاهر شود
در ره طاعت، تو را بی جان کند خانه ی دین تو را ویران کند(12)
پی نوشت ها:
(1) سیر و سلوک، یت الله مظاهری، ص 132-133
(2) پایگاه اطلاع رسانی یت الله مظاهری
(3) نزهة النواظر فی ترجمة معدن الجواهر ص122 با ترجمه مرحوم شیخ عباس قمی(ره)
(4) رساله عملیه متاجر وحید بهبهانى(با تعلیقات میرزاى شیرازى)؛ ص5
(5) افق حوزه، 19/4/87، ش195
(6) نشریه امتداد، خرداد 1388، شماره 41
(7) پایگاه اطلاع رسانی یت الله مظاهری
(8) سوره انشقاق یه 6
(9) به سوی حق؛ یت الله مظاهری، بخش سوم، بحث سیر صعودی و سیر نزولی انسان
(10) عدةالداعی، ص 141
(11) حرامهای مالی، ص469
(12) نان و حلوا، بخش هفتم
امید پیشگر
گروه دین تبیان
حرام خواری، بر عقاید، اخلاق واعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد وراه سعادت وخیر وفلاح را بر او میبندد وچنان او را سرگرم دنیا وسر سپردهی شیطان میکند که حتی حاضر نمیشود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد میگردد، گوش فرا دهد.
حجاب از جمله ضروریات دین ماست. این واجب در مورد زنان و مردان مصداق دارد اما نوع و شکل آن ممکن است متفاوت باشد. در این نوشتار به بررسی این موضوع در مورد مردان می پردازیم.
حجاب از جمله ضروریات دین است که هر مسلمانی چه مرد و چه زن بایستی آن را رعایت نماید. حدود شرعی حجاب برای زنان و مردان متفاوت است. اسلام عزیز همان طور که دستور داده است تا زنان خود و زینت هایشان را از نگاه نامحرمان بپوشانند و حجاب سر و بدن و چشم ها را رعایت کنند، به مردان نیز دستور داده است تا حجاب داشته باشند!
براساس احکام شرعی یکی از حجاب های مهم مردان حجاب ایشان در زمینه نگاه کردن است. مردان بایستی غضّ بصر داشته باشند. این بدان معناست که چشم های خود را فرو افتاده نگاه دارند. بر این اساس احکام نگاه کردن دارای ظرافت های خاص است که در ادامه بدان می پردازیم.
براساس احکام شرعی نگاه کردن به همسر مانعی ندارد امّا نگاه کردن به غیر همسر شرعی ممکن است به دو صورت باشد: 1- با قصد لذت. 2- بدون قصد لذت. اگر با قصد لذت باشد حرام الهی است. امّا اگر بدون قصد لذت باشد به جز عورتین مانعی ندارد.
بنابراین آقایون مجاز نیستند حتی به محارم خود نیز با قصد لذّت نگاه کنند چه برسد به غیر محارم و نامحرمان!
در مورد نگاه به غیر محارم، اگر با قصد لذت باشد به طور کلی حرام است ولی اگر بدون قصد لذت باشد تنها به دست ها و صورت اشکالی ندارد و به غیر از دست ها و صورت نیز حرام است.
براین اساس نگاه کردن آقایون حتی به دست ها و صورت نامحرمان اگر با قصد لذت باشد نیز حرام است.
- به محارم همسر مانعی ندارد.
- غیر همسر با قصد لذت حرام
بدون قصد لذت به غیر عورتین مانع ندارد.
- به غیر محارم با قصد لذت حرام
بدون قصد لذت به صورت و دست ها مانعی ندارد.
به غیر صورت و دست ها حرام
در مورد حجاب آقایون در باب نگاه کردن باید توجه شود که نگاه شهوت آمیز و با قصد لذت چه به هم جنس و چه غیر هم جنس و چه محرم و چه نامحرم از نظر شرعی حرام است و تنها در مورد همسران شرعی نگاه با قصد لذت مانعی ندارد و حلال شمرده شده است. بر این اساس نگاه شهوت آمیز مردان به یکدیگر نیز همانند نگاه شهوت آمیز به زنان چه محارم و چه نامحرمان حرام می باشد!
قوانین و احکام شرعی در اجتماع برای حفظ محیط جامعه از آلودگی ها و محفوظ ماندن آن برای فعالیت های سالم است. در این صورت تنها وقتی محیط اجتماع عرصه فعالیت سالم و کار و تلاش مفید خواهد بود که نگاه های جنسیتی به زنان و مردان لحاظ نشود و زنان و مردان در محیط هایی به دور از شهوات و تلذذهای حیوانی به فعالیت بپردازند.
اسلام محیط خانواده و روابط خصوصی زن و مرد را تنها عرصه تلذذهای مشروع می داند. بر این مبنا برای هرزه گری و نگاه های آلوده در اجتماع مجازات ها و جرایمی را در نظر می گیرد تا اجتماع را از لوث ناپاکی ها پاک گرداند.
اگر اسلام دینی آسمانی است، اگر احکام الهی اسلام برای سعادت بشری آورده شده است، اگر رعایت احکام شرعی- فرجام نیک آدمی را تضمین می کند، پس دیگر تابستان و زمستان ندارد! همیشه و در همه حال این احکام و دستورات مفید و ضامن سعادت آدمی آند!
چه می شود برای بعضی از مسلمانان! که در تابستان احکام شرعی را پشت گوش می اندازند و ... !
حرام الهی حرام ابدی است همان طور که حلال الهی حلال ابدی است. پس بیاییم محیط اجتماع خود را از لوث ناپاکی حرامهای الهی پاک کنیم و حصارهای ایمنی و سعادتمندی را در جامعه محکم نماییم.
البته توجه داریم که حجاب زنان و حجاب مردان هر دو بایستی اصلاح شود و مورد رعایت قرار گیرد! امّا هر کسی به تناسب وظایف و واجبات خود مسئول در پیشگاه الهی است. عذر و بهانه این که دیگران رعایت احکام شرعی را نمی کردند، ما هم نکردیم، به گواهی هیچ عاقلی سند محکمی در نزد پروردگار نخواهد بود! مراقب پاکی هایتان بیشتر باشید، خدا همین نزدیکی هاست!
رادفر
بخش احکام اسلامی تبیان
منابع:
1- آموزش فقه- حجت الاسلام فلاح زاده
2- تحریر الوسیله- امام خمینی (ره)
3- رساله عملیه مراجع تقلید
4- سلسله مقالات دکتر میرخانی
5- مسائل جدید- حسینی
6- رساله آموزشی – موسسه فرهنگی هنری امین
حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است .
قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند.
شبههای که در ذهنیت بعضی افراد هست، این است که خیال میکنند حجاب برای زن محدودیت و حصاری است که خانواده و وابستگی به شوهر برای او ایجاد نموده است، و بنابراین، حجاب نشانه ضعف و محدودیت زن است.
راه حلّ این شبهه و تبیین حجاب در بینش قرآن کریم این است کهزن باید کاملاً درک کند، حجاب او تنها مربوط به خود او نیست تا بگوید من از حق خودم صرفنظر کردم، حجاب زن مربوط به مرد نیست تا مرد بگوید من راضیم، حجاب زن مربوط به خانواده نیست تا اعضای خانواده رضایت بدهند، حجاب زن، حقی الهی است.
لذا میبینید در جهان غرب و کشورهایی که به قانون غربی مبتلا هستند اگر زن همسرداری آلوده شد و همسرش رضایت داد، قوانین آنها پرونده را مختومه اعلام میکنند، اما در اسلام این چنین نیست، حرمت زن نه اختصاص به خود زن دارد نه شوهر و نه ویژه برادر و فرزندانش میباشد، همه اینها اگر رضایت بدهند، قرآن راضی نخواهد بود، چون حرمت زن و حیثیت زن به عنوان حقاللَّه مطرح است و خدای سبحان زن را با سرمایه عاطفه آفرید که معلّم رقّت باشد و پیام عاطفه بیاورد، اگر جامعهای این درس رقّت و عاطفه را ترک نمودند و به دنبال غریزه و شهوت رفتند به همان فسادی مبتلا میشوند که در غرب ظهور کرده است.
لذا کسی حق ندارد بگوید من به نداشتن حجاب رضایت دادم، از این که قرآن کریم میگوید هر گروهی، اگر راضی هم باشند، شما حد الهی را در برابر آلودگی اجرا کنید، معلوم میشود عصمت زن، حقاللَّه است و به هیچ کسی ارتباط ندارد. قهراً همه اعضای خانواده و اعضای جامعه و خصوصاً خود زن امین امانت الهی هستند.
زن به عنوان امین حقاللَّه از نظر قرآن مطرح است یعنی این مقام را و این حرمت و حیثیت را خدای سبحان که حق خود اوست، به زن داده و فرموده: این حق مرا تو به عنوان امانت حفظ کن، آنگاه جامعه به صورتی درمیآید که شما در ایران میبینید، جهان در برابر ایران خضوع نموده است، زیرا که در مسأله جنگ تا آخرین لحظه، صبر نمود و کاری که برخلاف عاطفه و رقت و رأفت و رحمت باشد انجام نداد. با این که دشمنان او از آغاز، حمله به مناطق مسکونی، کشتار بیرحمانه بیگناهان و غیر نظامیها را مشروع نمودند.
قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بیبهرهاند
جامعهای که قرآن در او حاکم است، جامعه عاطفه است و سرّش این است که نیمی از جامعه را معلمان عاطفه به عهده دارند و آن مادرها هستند، چه بخواهیم، چه نخواهیم، چه بدانیم و چه ندانیم اصول خانواده درس رأفت و رقّت میدهد، و رأفت و رقّت در همه مسائل کارساز است.
بنابراین در هر بخشی و هر بعدی از ابعاد برای سیر به مدارج کمال بین زن و مرد تفاوتی نیست، منتها باید اندیشهها قرآنگونه باشد، یعنی همان گونه که قرآن بین کمال و حجاب و اندیشه و عفاف جمع نمود، ما نیز در نظام اسلامی بین کتاب و حجاب جمع کنیم. یعنی عظمت زن در این است که:
«أن لا یرین الرّجال ولا یراهنَّ الرّجال»[1]
نبینند مردان نامحرم را و مردان نیز آنان را نبینند.
قرآن کریم وقتی درباره حجاب سخن میگوید میفرماید: حجاب عبارت است از احترام گذاردن و حرمت قائل شدن برای زن که نامحرمان او را از دید حیوانی ننگرند لذا، نظر کردن به زنان غیر مسلمان را، بدون قصد تباهی جایز میداند و علت آن این است که زنان غیر مسلمان از این حرمت بیبهرهاند.
حال اگر کسی از تشخیص اصول ارزشی عاجز باشد، ممکن است ـ معاذاللَّه ـ حجاب را یک بند بنداند، و حال این که قرآن کریم وقتی مسأله لزوم حجاب را بازگو میکند، علت و فلسفه ضرورت حجاب را چنین بیان میفرماید:
(ذلک أدنی أن یعرفن فلا یۆذین)[2]
یعنی برای این که شناخته نشوند و مورد اذیت واقع نگردند. چراکه آنان تجسم حرمت و عفاف جامعه هستند و حرمت دارند.
این تعصّبات و رسوم جاهلی که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد میکنند این باید زدوده بشود
مرد و زن در آن معیارهای اصلی همتای هم هستند، و یک سلسله مسۆولیتهای اجرایی برای مرد است که اگر انجام ندهد باید وزر آن را تحمل کند، بنابراین نتیجه میگیریم که؛
اولاً : آن تهمتهایی که به اسلام زده و میگویند که: اسلام نیمی از جامعه را از بسیاری از حقوق محروم نموده است، نارواست.
ثانیاً : این تعصّبات و رسوم جاهلی که از دیرباز در فرهنگ جوامع اسلامی رواج پیدا کرده است که زن را به عنوان مظهر ضعف و زبونی یاد میکنند این باید زدوده بشود.
ثالثاً : اگر کسی احساس میکند که زن نباید از علوم و مسائل تربیتی و مانند آن که خدمات قابل عرضهای به جامعه ارائه میدهد استفاده کند، باید از این اعتقاد صرفنظر کند و علاقمند باشد زن همتای مرد در این علوم و معارف بار یابد و به جامعه خدمت کند مگر آنجایی که به طور استثنا وظیفه مرد قرار گرفته است.
رابعاً : جمله (عاشروهنّ بالمعروف) اختصاصی به مسائل داخل منزل ندارد، بلکه در کل جامعه هم جاری است و مسأله پنجم این است که زن در مقابل مرد غیر از زن در مقابل شوهر است، یعنی زن در مقابل شوهر باید تمکین کند، اما زن در مقابل جامعه، مثل فردی از افراد جامعه است و این چنین نیست که باید اطاعت کند و در مسائل خانوادگی هم میبینیم که گاهی زن قوام و قیّوم است و مرد باید اطاعت کند، همچنانکه پسر باید از مادر اطاعت کند ولو در حد بالایی از تخصصهای علمی باشد.
در پایان گرچه هنوز شبهاتی در مسأله برابری زن و مرد قابل طرح است لیکن با توجه به اصول کلی یاد شده و آشنایی با خطوط اصیل نظام ارزشی در اسلام و تبیین محور سعادت و شقاوت پاسخ آنها روشن خواهد بود.
پی نوشت ها :
[1] ـ بحارالانوار، ج103، ص238.
[2] ـ احزاب، 59.
بخش قرآن تبیان
منبع :
سایت حوزه ؛ پاسخ آیت الله العظمی جوادی آملی به یک پرسش
فلسفه پوشش و حجاب اسلامی از مهمترین موضوعاتی است که امروزه در جامعه اسلامی ما مطرح است و تشریح حکم اسلامی حجاب و پاسخ به شبهات آن برای تمام مبلغان گرامی ضروری است. به این سبب ما در آستانه ولادت امام هشتم (ع) به شرح دو سخن حکیمانه امام رضا (ع) در این باره میپردازیم.
محمّد بن سنان میگوید: حضرت امام رضا (ع) در جواب سؤالات من، نامهای برایم ارسال داشتند که در فرازی از آن فرموده بودند:
«نگاه کردن به موهای زنان شوهردار وغیرشوهردار، حرام است؛ زیرا این نگاه، مرد را تهییج و تحریک میکند. و تهییج، شخص را به فساد و داخل شدن در حرام و اعمال ناپسندیده میکشاند و همچنین است حکم نگاه به غیر مو، [که نگاه مرد به آنها حلال نیست،] مگر در موردی که حقتعالی [در قرآن، آن را استثنا کرده و] فرموده است: (وَ الْقَوَاعِدُ مِنَ النِّسَاءِ اللَّاتِی لَا یَرْجُونَ نِکَاحاً فَلَیْسَ عَلَیْهِنَّ جُنَاحٌ)؛ «بر زنان سالخورده که از ولادت و عادت بازنشسته، امید ازدواج ندارند باکی نیست که لباسهایشان را غیر از چادر بر زمین بگذارند و اشکالی ندارد که به موهای مثل این زنان نگاه شود.»
روزی حسن بن جهم به محضر امام رضا (ع) مشرف شد. وی متوجه شد که حضرت، ظاهری آراسته دارد و خضاب (2) هم کرده است. با تعجب پرسید: «خضاب کردهاید؟» امام فرمود:
بله، با حنا و برگ نیل خضاب کردهام؛ مگر نمیدانی که این کار، سودی فراوان دارد؛ از جمله آنکه همسر تو دوست دارد در تو همان زیبایی و آراستگی را ببیند که تو دوست داری در او ببینی، و زنانی [در اقوام گذشته] از دایره عفت، بیرون رفتند و فاسد شدند. و چنین نشدند، مگر به دلیل کمتوجهی شوهرانشان به آرایش خود.»
حضرت رضا (ع) در سخن دیگری در همین باره فرمود:
زنان یهود از عفت بیرون رفتند و فاسد شدند، و چنین نشدند مگر به دلیل کمتوجهی شوهران به آرایش و نظافت خود.»
و نیز فرمود:
«وَ قَالَ إِنَّهَا تَشْتَهِی مِنْکَ مِثْلَ الَّذِی تَشْتَهِی مِنْهَا؛ (5)
همسرت از تو همان را میخواهد که تو از او توقع داری.»
با توجه به سخن امام رضا (ع) معلوم میشود که هدف دین از ضروری دانستن حجاب، حذف زمینههای فساد است. همچنین باید مرد و زن مسلمان، مسائل جنسی خود را منحصر به کانون گرم خانواده قرار دهد؛ وگرنه جامعه از سلامت جنسی برخوردار نخواهد بود.
1) علل الشرایع، شیخ صدوق، نشر داوری، قم، ج 2، ص 565، باب علة تحریم النظر إلی شعور النساء.
2) آنچه که موی سر و صورت یا پوست بدن را با آن رنگ کنند مثل حنا یا وسمه و یا سایر لوازم آرایشی که انسان ظاهرش را زیبا و گلگون کند.
3) مکارم الأخلاق، حسن طبرسی، نشر شریف رضی، ص 81، الفصل الثالث فی الخضاب.
4) همان، ص 80.
5) همان.
بخش حریم رضوی
یکی از واجبات بسیار مهم و از ضروریات دین مبین اسلام، بلکه تمام ادیان الهی، مساله «حجاب» و پوشش است؛ دین مبین اسلام نیز برای این مساله اهمیت ویژهای قائل شده است و قرآن کریم ـ با اینکه تنها به بیان کلیات اکتفا کرده است ـ در آیات متعددی به این مساله پرداخته که دال بر اهمیت بسیار زیاد قرآن و اسلام به این مساله است.
به طور مثال در سوره «نور» در آیاتی چند میفرماید: «قُلْ لِلْمُۆْمِنِینَ یَغُضُّوا مِنْ أَبْصارِهِمْ وَ یَحْفَظُوا فُرُوجَهُمْ ذلِکَ أَزْکى لَهُمْ إِنَّ اللَّهَ خَبِیرٌ بِما یَصْنَعُون* وَ قُلْ لِلْمُۆْمِناتِ یَغْضُضْنَ مِنْ أَبْصارِهِنَّ وَ یَحْفَظْنَ فُرُوجَهُنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ ما ظَهَرَ مِنْها وَ لْیَضْرِبْنَ بِخُمُرِهِنَّ عَلى جُیُوبِهِنَّ وَ لا یُبْدِینَ زِینَتَهُنَّ إِلاَّ لِبُعُولَتِهِنَّ ...[نور/31]؛ به مومنان بگو چشمهاى خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و فروج خود را حفظ کنند، این دستور، براى آنها پاکیزهتر است، خداوند از آنچه انجام میدهید آگاه است. و به زنان با ایمان بگو چشمهاى خود را (از نگاه هوسآلود) فرو گیرند و دامان خویش را حفظ کنند و زینت خود را جز آن مقدار که ظاهر است آشکار نکند و (اطراف) روسریهاى خود را بر سینه خود افکنند (تا گردن و سینه با آن پوشانده شود) و زینت خود را آشکار نسازند مگر براى شوهرانشان یا پدرانشان یا...».
از این آیات چند نکته قابل استنباط است:
1. هر مسلمان چه مرد و چه زن، باید از چشمچرانی و نظربازی خودداری کند.
2. هر مسلمانی باید پاکدامن باشد و اهل فحشاء نباشد.
3. زنان باید دارای پوشش باشند و زینتهای خود را جز برای محارم خود آشکار نکنند و در صدد تحریک و جلب توجه مردان دیگر نباشند.[1]
این آیات در واقع دستور خداوند متعال به حفظ حیاء و حجاب است، که واجب است و حکمی است حتمی که توسط بندگان او لازم است رعایت شود و از ضروریات دین مبین اسلام محسوب میشود که بین تمام مذاهب اسلام با تمام اختلافی که دارند مشترک است.
اگر به روایات معصومین(علیهمالسلام) هم رجوع کنیم، خواهیم دید آنان نیز به تبع قرآن کریم، در سخنان بسیار زیادی که واقعاً بیش از حد شمارش است، به این مساله پرداخته و حدود و میزان آن را بیان کردهاند، و در برخی احادیث وارد شده است که تمام دین و ایمان، حیاء، عفت و پاکدامنی است؛[2]
همچنین در احادیث مختلفی چگونگی و اندازه پوشش زنان نیز بیان شده است؛ در حدیثی امام صادق(علیهالسلام) در پاسخ به سوالی که راجع به نگاه کردن به نامحرم پرسیده شد، فرمودند: «تنها نگاه به صورت و دو کف دست جایز است».[3] یعنی نگاه کردن به غیر این دو حرام است و بر زن واجب است تمام بدن خود به غیر از صورت و دو دست تا مچ را بپوشاند.
لذا با توجه به این آیات و روایات، در اینکه پوشاندن غیر وجه و دستها تا مچ، بر زن واجب است، از لحاظ فقه اسلام هیچگونه تردیدی وجود ندارد. این قسمت جزو ضروریات اسلام است و در بین مراجع نیز هیچ اختلاف و تشکیکی وجود ندارد.[4] حتی این مساله در بین مذاهب دیگر هم قطعی است و هیچ مسلمانی نمیتوان بگوید حجاب واجب نیست.
بنابراین حفظ حجاب و پوشش کامل اسلامی برای زنان مسلمان، واجب است و ترک آن معصیت بوده و از گناهان کبیره محسوب میشود و قطعاً در آخرت، عذاب خاص خود را دارد، در حدیثی امیرالمومنین(علیه السلام) فرمودند: «روزی من و فاطمه(سلاماللهعلیها) به خدمت حضرت رسول(صلیاللهعلیهوآله) رفتیم و آن حضرت را بسیار گریان یافتیم، عرض کردم پدر و مادرم فدای شما باد یا رسول الله، چه چیز سبب گریه شما شده است؟
حضرت فرمودند: یا علی، شبی که منرا به آسمان بردند، زنانی چند از امت خود را در عذاب شدید دیدم، از حالت آنها تعجب کردم و از شدت عذاب آنها گریستم. زنی را دیدم که به موهایش آویخته شده، مغز سرش از شدت گرما میجوشد؛ زنی را دیدم که به زبانش آویخته و آب داغ جهنم در حلقش ریخته میشد؛ زنی را دیدم که با سینههایش آویخته شده بود؛ زنی را دیدم که گوشت بدن خود را میخورد و آتش از زیرش شعله میکشید؛ زنی را دیدم که پاهایش به دستهایش بسته شده و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند؛ زنی را دیدم کر و کور و لال، در تابوتی از آتش، مغز سرش از بینی او بیرون میآمد و بدنش از(مرض) خوره و پیسی پاره پاره بود؛ زنی را دیدم که تنوری از آتش به پاهایش آویزان بود؛ زنی را دیدم که گوشت بدن او از جلو و عقب با قیچیهای آتشین بریده میشد؛ زنی را دیدم که صورت و دستهایش میسوخت و رودههای خود را میخورد؛ زنی را دیدم که سرش سر خوک بود و بدنش الاغ و بر او هزار هزار نوع عذاب بود؛ زنی را دیدم به صورت سگ، آتش در پشتش داخل میشد و از دهانش بیرون میآمد و ملائکه سر و بدنش را با گرزهای آتشین میکوبیدند.
حضرت فاطمه(علیهاالسلام) عرض کرد: ای حبیب من و ای نور دیده من، به من خبر بدهید که عمل و روش ایشان چه بوده است که خدای تعالی این نوع عذاب را بر ایشان مسلط گردانیده است؟
حضرت فرمودند: ای دخترم: آن زنی که به مو آویخته شده بود، موی خود را از مردهای نامحرم نمیپوشاند؛ زنی که به زبان آویخته شده بود (با زبانش) شوهرش را آزار میداد؛ زنی که با سینه آویخته شده بود، از انجام وظایف زناشویی خودداری میکرد؛ آن زنی که به پاهایش آویخته شده بود، بدون اجازه شوهر از خانه بیرون میرفت؛ زنی که دستهایش به پاهایش بسته شده بود و مارها و عقربها بر او مسلط شده بودند، کسی بود که خود را نمیشسته است و لباسهایش را پاک نمیکرد و غسل حیض و جنابت انجام نمیداد و بدنش را از نجاسات پاک نمیکرد و نماز را سبک میشمرد؛ زنی که کور، کر و لال بود، از زنا فرزند پیدا کرده و به گردن شوهر خود انداخت بود؛ زنی که گوشت بدنش با قیچیهای آتشین بریده میشد، خود را به مردان نامحرم نمایش میداد تا به او رغبت کنند؛ زنی که صورت و سرش، سر خوک بود و بدنش بدن الاغ، سخن چین و بسیار دروغگو بود؛ آنکه به صورت سگ بود و آتش در پشتش داخل و از دهانش خارج میشد، خواننده و آواز خوان و حسود بود».[5]
پینوشت ها:
[1]. شهید مطهری، مساله حجاب، انتشارات صدرا، 1385ش، ص 117.
[2]. نهج الفصاحة مجموعه کلمات قصار حضرت رسول ص، ص 454.
[3]. الکافی، ج5، ص 521.
[4]. مساله حجاب، همان، ص 165.
[5]. وسائل الشیعه ج20، ص 213,
بخش اخلاق و عرفان اسلامی تبیان
نظر اسلام در انتخاب رنگ لباس !!
رابطه مستقیم بی عفتی با بی حجابی