تأثیر لقمه حرام بر اخلاق و اندیشه
حرام خواری، بر عقاید، اخلاق و اعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد و راه سعادت و خیر و فلاح را بر او میبندد و چنان او را سرگرم دنیا و سر سپردهی شیطان میکند که حتی حاضر نمیشود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد میگردد، گوش فرا دهد.
در ادامه مطلب برخی از آثار و تأثیرات لقمه حرام را بررسی میکنیم.
«حرمت» غذا و آنچه انسان از خوردن آن برای تقویت جسم استفاده میکند، ممکن است به سبب خود ماده غذایی حرام باشد، همانند خوک، خرگوش، خرچنگ، کوسه، شراب، عرق، آبجو، و ممکن است حرمت آن به سبب حرمت خود ماده غذایی نباشد، بلکه به سبب روش و پولی باشد که انسان، آن ماده غذایی را با آن خریداری و تهیه کرده است، همانند غذایی که با پول خمس داده نشده خریداری شده، یا غذایی که از پول دزدی، ربا، رشوه، و ... خریداری شده است.
به همین خاطر است که اسلام بر کسب حلال تأکید کرده است تا حدّی که امام صادق(ع) آن را سختتر از جنگیدن با شمشیر در راه خدا میداند.(بحار الأنوار47: 59)
اکنون پس از این مقدمهی کوتاه، به بیان برخی آثار لقمه حرام میپردازیم.
1. لقمهی حرام؛ مانع پند پذیری
حرام خواری، بر عقاید، اخلاق و اعمال آدمی تأثیری بسیار زیانبار دارد و راه سعادت و خیر و فلاح را بر او میبندد و چنان او را سرگرم دنیا و سر سپرده ی شیطان میکند که حتی حاضر نمیشود به سخنان حق که از سوی بهترین افراد ایراد میگردد، گوش فرا دهد.
آنان که به دستور یزید به جنگ با امام حسین(ع) برخاستند، به «حرام خواری» آلوده بودند. این حرام خواری، چشم و دل و اندیشهی آنان را در هم نوردیده و نقش حقیقت وصداقت را ازذهنشان زدوده بود. امام حسین(ع) در روز عاشورا کوشید تا با نصیحت و موعظه، لشکر عبیدالله بن زیاد را از زشتی کارشان آگاه کند و از ادامهی راهی که در آن لغزیده اند، باز دارد؛ اما آنان با غوغا و جنجال، مانع رسیدن صدای امام(ع) به گوش خود شدند. امام رو به آنان کرد و فرمود:
«إِنَّمَا أَدْعُوکُمْ إِلَى سَبِیلِ الرَّشَادِ فَمَنْ أَطَاعَنِی کَانَ مِنَ الْمُرْشَدِینَ وَ مَنْ عَصَانِی کَانَ مِنَ الْمُهْلَکِینَ وَ کُلُّکُمْ عَاصٍ لِأَمْرِی غَیْرُ مُسْتَمِعٍ قَوْلِی فَقَدْ مُلِئَتْ بُطُونُکُمْ مِنَ الْحَرَامِ وَ طُبِعَ عَلَى قُلُوبِکُمْ وَیْلَکُمْ أَ لَا تُنْصِتُونَ أَ لَا تَسْمَعُون»؛(1) شما را به راه رشد فرا میخوانم؛ هر که از من اطاعت کند، رستگار است و هر که از من نافرمانی کند، در زمرهی هلاکشدگان قرار میگیرد. همهی شما فرمان مرا سرپیچی میکنید، به سخنم گوش فرا نمیدهید؛ البته(حق دارید، چرا که) شکمهایتان ازحرام پر شده است، در نتیجه خداوند بر دلهای شما مهر زده است(و هرگز حقایق رادرک نمیکنید). چرا ساکت نمیشوید، چرا گوش نمیدهید و نمیشنوید؟!
2. غذای حرام و عدم قبولی عبادات
برای قبولی نماز، شرایط زیادی لازم است، از جمله حضور قلب و پاکی دل؛ اما غذای حرام، پاکی قلب و صفای دل را از انسان میگیرد. در حدیثی از پیامبر اکرم(ص) آمده است:
«مَنْ أَکَلَ لُقْمَةَ حَرَامٍ لَمْ تُقْبَلْ لَهُ صَلَاةٌ أَرْبَعِینَ لَیْلَةً وَ لَمْ تُسْتَجَبْ لَهُ دَعْوَةٌ أَرْبَعِینَ صَبَاحاً وَ کُلُّ لَحْمٍ یُنْبِتُهُ الْحَرَامُ فَالنَّارُ أَوْلَى بِهِ وَ إِنَّ اللُّقْمَةَ الْوَاحِدَةَ تُنْبِتُ اللَّحْم»؛(2) هر کسی لقمه ای از غذای حرام بخورد، تا چهل شب نماز او قبول نمیشود وتا چهل روز دعای او مستجاب نمیشود وهر گوشتی که از حرام بروید، آتش دوزخ برای آن سزاوارتر است وحتی یک لقمه نیز باعث روییدن گوشت میشود.
3. غذای حرام و حضرت موسی(ع)
شاید این سؤال مطرح شود: حال که لقمهی حلال و حرام در جسم و روان افراد، اثرات مثبت و منفی دارد، پس چگونه بود که حضرت موسی(ع) در قصر فرعون رشد و نموّ نمود و از لقمهی دستگاه فرعونی تغذیه کرد و به مقام نبوت هم رسید؟ آیا آن لقمهها در روح و جانش تأثیری نداشت؟
در پاسخ میگوییم: در اینکه حضرت موسی(ع) در قصر فرعون در چه موقعیتی و با چه امکاناتی و تحت چه شرایطی رشد کرده بود، چیزی در دسترس نیست. نه از آیات قرآنی میتوان چیزی فهمید و نه در روایات چیزی آمده است که بیان کنندهی این مطلب باشد که به طور تفصیل و مشخص ایشان در چه شرایطی بودند. اینکه در مورد تغذیه، از کجا و به چه وسیلهای نیاز خود را برطرف میکرد؟ آیا ایشان در خوراک خود از جایی غیر از دستگاه فرعونی تغذیه میکرد؟ اینها به روشنی برای ما نقل نشده است.
از آیات قرآن فهمیده میشود تربیت حضرت موسی(ع) به عهده خداوند بود. خدا که میخواهد پیامبر اولوالعزمی را -که دارنده ی مقام های نبوت، رسالت و امامت باشد- در آینده مبعوث نماید، و تمام اینها نیازمند به روحی والا و متعالی است، خود میداند که چگونه در دربار و دستگاه دشمن خویش او را تربیت کند.
از مطالعهی آیات قرآن در رابطه با داستان حضرت موسی(ع) بر میآید که حضرت(ع) تحت تربیت مستقیم خدا قرار داشت. در سورهی قصص وقتی داستان کودکی حضرت موسی(ع) را متذکر میگردد، میفرماید:
«وَ أَوْحَیْنا إِلى أُمِّ مُوسى أَنْ أَرْضِعیه . . .»؛(3)
«و به مادر موسی وحی کردیم: او را شیر ده و چون بر او بیمناک شدی، او را در نیل بینداز و مترس و اندوه مدار که ما او را به تو باز میگردانیم و در[زمرهی] پیامبرانش قرار میدهیم».
«وَ حَرَّمْنا عَلَیْهِ الْمَراضِعَ مِنْ قَبْل . . .»؛(4)
«و از پیش، شیر دایهها را بر او حرام گردانیده بودیم؛ پس [خواهرش آمد و] گفت: آیا شما را بر خانوادهای راهنمایی کنم که برای شما از وی سرپرستی کنند و خیرخواه او باشند؟* پس او را به مادرش باز گردانیدیم تا چشمش [بدو] روشن شود و غم نخورد و بداند که وعدهپی خدا درست است؛ ولی بیشترشان نمیدانند* و چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم و نیکوکاران را چنین پاداش میدهیم».
همهی این آیات، دلیل بر این است که حضرت موسی(ع) از کودکی تحت تربیت ویژه و مستقیم خدا بود-که اینگونه تربیت، لازمهی وظیفهی سنگینی مانند نبوت میباشد- پیامبری که قرار است وظیفهی هدایت امت را به عهده بگیرد، باید از ابتدا با غذای حلال تغذیه شود. به همین دلیل، خداوند شیر زنان آل فرعون، بلکه شیر تمام زنان دیگر را بر او حرام گردانید تا او از مادری الهی و پاک شیر دریافت کند.
بعد از این هم طبق ظاهرآیات، تحت تربیت آسیه(همسر فرعون) که زنی مؤمن و پاکدامن بود، قرار گرفت.
میتوان گفت امر تغذیه هم از مسیری پاک تأمین میشد؛ مانند این که شاید آسیه اموالی داشت که نیاز زندگی اش را مرتفع مینمود و از اموال فرعون بی نیاز بود.
اگر هم از دستگاه فرعونی تغذیه میشد، دلیل نداریم که تمام اموال وی حرام بود؛ چرا که ممکن است حتی در بین اموال ستمگران، اموالی باشد که از راه زور و ستم اخذ نکرده باشند.
یا شاید حق بنی اسرائیل در این اموال بود و حضرت موسی(ع) نیز به عنوان فردی که از بین اسرائیل حق استفاده از آن اموال غصبی را داشت و برای او حلال و پاکیزه بود. بنابراین لازمهی زندگی در دستگاه فرعونی، این نبود که حضرت(ع) از غذای حرام تغذیه میکرد.
4. پرهیز از غذای حرام و استجابت دعا
در روایات متعددی آمده که یکی از شرایط استجابت دعا، پرهیز از غذای حرام میباشد.
شخصی نزد پیامبر(ع) آمد و عرض کرد: دوست دارم دعای من مستجاب شود.
حضرت فرمود:
«طَهِّرْ مَأْکَلَکَ وَ لَا تُدْخِلْ بَطْنَکَ الْحَرَام»؛(5) غذای خود را پاک کن و از غذای حرام پرهیز نما.
نیز فرمود:
«مَنْ أَحَبَّ أَنْ یُسْتَجَابَ دُعَاؤُهُ فَلْیُطَیِّبْ مَطْعَمَهُ وَ کَسْبَه»؛(6) کسی که دوست دارد دعایش مستجاب شود، طعام و کسب خود را از حرام پاک کند.
5. غذای حرام و رویگردانی از حق
غذای حرام، آدمی را از حق و راه درست جدا میکند و نور درک حقایق را از او میستاند.
در مورد نقش و تأثیر غذای حرام بر جان و اخلاق فرد، به داستانی که در «مروج الذهب» آمده است، توجه نمایید:
فضل بن ربیع نقل میکند که شریک بن عبدالله روزی وارد بر مهدی(خلیفه عباسی) شد، مهدی به او گفت: باید یکی از سه کار را انجام دهید، شریک سؤال کرد: کدام سه کار؟ گفت: یا قضاوت را از سوی من بپذیر، یا تعلیم فرزندم را بر عهده بگیر و یا غذایی(با ما) بخور!
شریک فکری کرد و گفت: سومی از همه آسانتر است.
مهدی او را نگه داشت و به آشپز گفت: انواعی از خوراک مغز آمیخته با شکر و عسل برای او فراهم ساز.
هنگامی که «شریک» از خوردن آن غذای بسیار لذیذ [و حرام] فارغ شد، آشپز رو به خلیفه کرد و گفت: این پیرمرد بعد از خوردن این غذا، هرگز بوی رستگاری را نخواهد دید!
فضل بن ربیع میگوید: مطلب همین گونه شد و شریک بن عبدالله بعد از این ماجرا، هم به تعلیم فرزندان آنها پرداخت و هم منصب قضاوت را از سوی آنها پذیرفت.(7)
6. فلسفهی حرمت خوردن خون، شراب و...
امام صادق(ع) در پاسخ به اینکه: چرا خداوند خوردن خون را حرام کرده است، میفرماید:
«وَ أَمَّا الدَّمُ فَإِنَّهُ یُورِثُ الْکَلَبَ وَ الْقَسْوَةَ لِلْقَلْبِ وَ قِلَّةَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ حَتَّى لَا یُؤْمَنَ أَنْ یَقْتُلَ وَلَدَهُ وَ وَالِدَیْه»؛(8) خداوند خوردن خون را حرام کرده، به خاطر آنکه سبب جنون و سنگدلی و کمبود مهربانی میشود؛ تا آنجا که ممکن است فرزند و یا پدر و مادرش را به قتل برساند!».
امام صادق(ع) درمورد علت حرمت شراب فرمود:
«إِنَّ مُدْمِنَ الْخَمْرِ کَعَابِدِ وَثَنٍ وَ تُورِثُهُ الِارْتِعَاشُ وَ تَهْدِمُ مُرُوَّتَهُ وَ تَحْمِلُهُ عَلَى أَنْ یَجْسُرَ عَلَى الْمَحَارِمِ مِنْ سَفْکِ الدِّمَاءِ وَ رُکُوبِ الزِّنَاءِ حَتَّى لَا یُؤْمَنَ إِذَا سَکِرَ أَنْ یَثِبَ عَلَى حَرَمِهِ وَ هُوَ لَا یَعْقِلُ ذَلِکَ وَ الْخَمْرُ لَا تَزِیدُ شَارِبَهَا إِلَّا کُلَّ شَرّ»؛(9) شخص دائم الخمر مانند بت پرست است و بدنش دچار ارتعاش میشود. شراب خواری، نور(معنویت) او را از بین میبرد، شخصیت او را ویران میسازد و او را بر محارمش میشوراند تا خون آنها را بریزد. تا آنجا که چون مست شود، ایمن نباشد که با محرم خود نزدیکی کند و زشتی آن را درک نکند. شراب برای نوشندهی خود جز بدی نیفزاید».
«حَرَّمَ اللَّهُ تَعَالَى الدَّمَ کَتَحْرِیمِ الْمَیْتَةِ لِمَا فِیهِ مِنْ فَسَادِ الْأَبْدَانِ وَ لِأَنَّهُ یُورِثُ الْمَاءَ الْأَصْفَرَ وَ یُبْخِرُ الْفَمَ وَ یُنَتِّنُ الرِّیحَ وَ یُسِیءُ الْخُلُقَ وَ یُورِثُ الْقَسْوَةَ لِلْقَلْبِ وَ قِلَّةَ الرَّأْفَةِ وَ الرَّحْمَةِ حَتَّى لَا یُؤْمَنَ أَنْ یَقْتُلَ وَلَدَهُ وَ وَالِدَهُ وَ صَاحِبَه».(10)
خداوند متعال خون را نیز مانند مردار حیوان حرام قرار داد،زیرا سبب فساد و مریضی در بدن میشود و آب زرد میآورد و دهن را بدبو کند و بوی بدن را گند کند و بد رفتارى و سخت دلى آورد و بیرحمى تا آنجا که از کشتن فرزند و پدر و رفیق خود ایمن نباشد.
پی نوشتها:
1- بحارالانوار، ج45، ص1.
2- همان، ج63، ص313و 314.
3- قصص /7.
4- همان/ 12-14.
5- عده الداعی ونجاح الساعی، ص 139.
6- بحارالانوار، ج90، ص367.
7- اخلاق در قرآن، ناصر مکارم شیرازی، ج1، ص149.
8- البرهان، ج2، ص222.
9- امالی، ص666.
10- بحارالانوار،ج6، ص100.
منبع: نشریه فرهنگ کوثر، شماره83.(با اندکی تغییر و تصرف)