تفاوت ظاهر و نصّ قرآن درچیست؟
ظاهرعبارت است از کلامی که دلالت بر معنایی می کند و همان معنا هم هنگام شنیدن به ذهن انسان می آید.
یکی از سوالات مطرح در علوم قرانی اینکه منظور از ظاهر و نصّ قرآن راچیست؟
در رابطه با سئوال باید گفت که کلمات و جملات در فهماندن معنایی بر دو قسم هستند:
گاهی لفظ و جمله در دلالت بر معنایی طوری است که هیچ گونه احتمال دیگر در آن داده نمی شود، اگر لفظ و جمله این چنین بود می گویند: کلمه یا جمله نصّ در این معنا است مثل «...إِنَّ اللَّهَ عَلَى کُلِّ شَیْءٍ قَدِیرٌ ؛[1] همانا خداوند متعال بر هر کاری قادر و توانا است».
اما ظاهر؛ عبارت است از کلامی که دلالت بر معنایی می کند و همان معنا هم هنگام شنیدن به ذهن انسان می آید ولی احتمال دارد گوینده آن را اراده نکرده باشد و معنای دیگری را از آن کلام قصد نموده باشد به سبب این که در کلام گوینده قرینه بوده یا شرایط و احوال اقتضاء آن را دارد، مثلاً می گوید: «من شیری را دیدم» در این جا لفظ شیر ظهور در حیوان موجود در جنگل دارد یا این که در باغ وحش این حیوان را دیده باشد، اما احتمال دارد که گوینده از لفظ شیر معنای غیر حقیقی و غیر اصلی آن را قصد نموده باشد که مردم غالباً شیر را در انسان شجاع و توانا به کار می برند .
مثال دیگر اینکه می گوید: «برادرت از سفر خارج آمد» این کلام ظاهر است در این که خود برادر باشد، اما اینجا ما احتمال می دهیم با توجه به این که قرار نبوده برادرش به این زودی بیاید، منظور نامه برادر است که به جای آن گفته: برادرت آمده، به این گونه کلام ها که ظهور در معنایی دارند و بر آن دلالت می کنند، اما احتمال اراده غیر آن هم داده می شود، ظاهر گفته می شود.[2]
آنچه در مورد نصّ و ظاهر گفته شد در مورد هر کلامی صادق است از جمله در مورد کلام الهی یعنی قرآن کریم، بنابراین آیات و کلماتی که دلالت بر معنایی میکنند و هیچ احتمال دیگر در مورد آن نمیرود، نصوص قرآنی نامیده میشوند، و آیاتی که بر معنایی دلالت دارند، ولی احتمال هم دارد که آن معنا مقصود نباشد، ظاهر یا ظواهر قرآنی نامیده میشوند.
تذکر: آنچه در اینجا از اهمیت زیادی برخوردار است این است که نصوص قرآنی مسلماً تبعیت از آنها و اخذ به آنها واجب است، اما آیا ظواهر قرآن را نیز باید تبعیت و بر آنها ترتیب اثر داد، به تعبیر دیگر ظواهر مانند نصوص حجت هستند یا نه؟ و اگر هستند دلیل آن چیست؟
در این رابطه به طور گذرا میگوییم: ظواهر کلام در نزد عقلاء و در جامعه بشری معتبر هستندو مردم به مفاد آنها عمل میکنند به این معنی که همان معنایی را که کلام میفهماند، اخذ میکنند و اعتنایی به آن احتمالات ضعیف که بر خلاف ظاهر است نمیدهند. و دلیل بر این اعتبار اتفاق و سیره همه عقلاء در تاریخ بر پیروی نمودن از ظواهر کلام میباشد.
اما در مورد اعتبار ظواهر قرآن کریم برای مردم بحث مفصّلی در علم اصول فقه تحت عنوان «حجیّت ظواهر کتاب» مطرح شده و اقوال گوناگونی بیان شده است و دیدگاه مورد قبول میان اکثریت صاحب نظران این است که ظواهر قرآن نیز مانند بقیه ظواهر برای مردم معتبرند و باید بر اساس مفاد آن ظاهر عمل نمود و ادله فراوانی هم بر این مدعا ذکر نمودهاند.
1. قبول روش عقلاء از طرف شارع مقدس: خداوند متعال در رساندن پیام خود به وسیله آیات، همان روش را که عقلاء در گفتگوی میان خود انجام میدهند، برگزیده است.
2. نداشتن منع از سوی خداوند متعال : و از طرفی شارع مقدس هیچ منعی از شیوه رایج میان مردم که اعتماد به ظواهر سخن هست، ننموده از این رو میتوان گفت که ظواهر در نزد شارع معتبر شمرده شدهاند.
3. آیات قرآن : از جمله میتوان به آیاتی از قرآن در اعتبار ظواهر اشاره کرد، همانند آیاتی که سفارش به تدبر در قرآن،[3] یا قرآن را موجب تذکر میدانند،[4] و یا سبب هدایت مردم شمرده است.[5]
4. روایات : روایاتی از معصومان ـ علیهم السلام ـ در حجیت ظاهر آیات آمده است
پی نوشت ها:
[1] . رک : بقره /20و ...
[2] . مثال روشنتر میگویند: «مردم رأی دادند» «دانش آموزان مدرسه در رأی گیری شرکت نمودند» در این جا کلمه «مردم» و «دانش آموزان» میفهماند همه مردم و همه دانش آموزان شرکت کرده باشند اما احتمال هم می دهیم همه مراد نباشند مثلاً مردم مریض یا دانش آموزان کلاس اول شرکت نکردهاند.
[3] . محمد/ 24 : «أَفَلَا یَتَدَبَّرُونَ الْقُرْآنَ أَمْ عَلَی قُلُوبٍ أَقْفَالُهَ»
[4] . زمر/ 26 : « فَأَذَاقَهُمُ اللَّهُ الْخِزْیَ فِی الْحَیَاةِ الدُّنْیَا وَلَعَذَابُ الْآخِرَةِ أَکبَرُ لَوْ کانُوا یَعْلَمُونَ»
[5] . آل عمران/ 138 : «هَذَا بَیَانٌ لِّلنَّاسِ وَهُدًی وَمَوْعِظَةٌ لِّلْمُتَّقِینَ»