گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

حقیقت توکل چیست؟

يكشنبه, ۲۱ تیر ۱۳۹۴، ۰۱:۰۰ ب.ظ

معنای توکل، همان سپردن کار به دست خداست تا آدمی را در تمام موارد کمک کند و نارسایی های او را برطرف سازد. انسان در طول زندگی خود با مشکلات و پیچیدگی ها، مواجه بوده و احساس می کند که به تنهایی قادر بر انجام دادن امور نیست.

«وَ تَوَکلْ عَلَی الْحَی الَّذِی لا یمُوتُ وَ سَبِّحْ بِحَمْدِهِ وَ کفی بِهِ بِذُنُوبِ عِبادِهِ خَبِیراً؛ الَّذِی خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ ما بَیْنَهُما فِی سِتَّةِ أَیَّامٍ ثُمَّ اسْتَوى‏ عَلَى الْعَرْشِ الرَّحْمنُ فَسْئَلْ بِهِ خَبِیراً؛[1] بر خدایی که همیشه زنده است و هرگز نمی میرد توکل بنما و او را تسبیح و ستایش کن و او خود برای آگاهی از گناهان بندگانش کافی است. خداوندى که آسمان ها و زمین و آنچه در میان آنها قرار دارد در شش روز(دوران) آفرید، سپس بر عرش قدرت، مستولى گردید؛(او خداى) رحمان است، از او بپرس که به همه چیز آگاه است.»

 

 

نهضت و انقلاب پیامبران در میان ملت عرب با یک رشته عکس العمل ها و واکنش های مثبت و منفی، بسان دیگر دگرگونی ها، توأم و همراه بود. گروهی ندای الهی او را پذیرفته و در گسترش آن، فداکاری نمودند و گروهی دیگر که وضع جدید را مزاحم منافع خود می دیدند و یا تعصب بر روش نیاکان، مانع از پیروی از آیین نو بود، به شدت با آن به مبارزه برخاسته و به جنگ سرد دامن می زدند و به گونه ای از رسالت پیامبر اسلام به انتقاد می پرداختند.[2] بت پرستان با لجاجت و سرسختی های خود، بزرگ ترین سدّ راه پیشرفت و گسترش اسلام بودند و اگر پیامبر در مدت رسالت سیزده ساله خود در مکه، کار چشمگیری انجام نداد، بر اثر مقاومت همین گروه لجوج بود که نه چشم بینایی داشتند و نه گوش شنوا. نخستین آیه مورد بحث برای پرورش روح امید در گروه با ایمان و تحریک و تهیج افراد علاقه مند به پیامبر خطاب می کند و دستور می دهد که در مشکلات و گرفتاری ها و بن بست ها و دشواری ها از توکل بر خدای زنده که هرگز نمی میرد، کمک و نیرو بگیرند و از کار و کوشش باز نایستند و خود را برای حل مشکلات آماده سازند، زیرا توکل بر خدا، اتکای به قدرتی است فناناپذیر و سنگری است در دژ استوار، در برابر دشمن انبوه.

 

 

واژه «توکل» با مشتقات مختلف خود در قرآن مجید، هفتاد بار وارد شده و این کثرت، حاکی از امنیت این شیوه اخلاقی است. متأسفانه این اصل اسلامی بسان دیگر اصول اخلاقی اسلام، مانند صبر[3] و رضا به قضا و تقدیر، دچار تحریف شده و بدون آگاهی از حقیقت آن، با معنای کاملا مباین(به گوشه ای خزیدن، دست روی دست گذاردن) تفسیر شده است. در صورتی که اگر از طریق صحیح با این ارزش اخلاقی آشنا شویم، خواهیم دید که این ارزش اخلاقی والا، روحی سرشار از حماسه و اعتماد به نفس در آدمی می دهد و او را از طفیلی گرایی و وابستگی به دیگران(ما سوی اللّه) می رهاند.

 

 

حقیقت توکل، چیزی جز انتخاب نایب و وکیل برای خود نیست... انسان در مواقعی که با پیچیدگی ها و دشواری ها مواجه می گردد و احساس می کند که به تنهایی قادر بر حل مشکلات نیست، کسی را که توانایی انجام آن کار را دارد، وکیل خود قرار می دهد و از این طریق، بر قدرت و توانایی خویش توسعه و گسترش می بخشد. حقیقت وکالت در امور عادی انسان ها همین است و بس؛ از این جهت، هر اندازه وکیل، از علم و آگاهی، از قدرت و توانایی، از امانت و درستی، از علاقه و دلسوزی برخوردار باشد، ارزش وکالت او بیشتر شده و پیروزی موکل بر مشکلات قطعی تر می گردد.

 

 

عین این حقیقت، درباره توکل بر خدا حکمفرماست. انسان در طول زندگی خود با مشکلات و پیچیدگی ها، با مصایب و بن بستها مواجه بوده و احساس می کند که به تنهایی قادر بر انجام دادن آن کارها نیست؛ چنین انسانی، برای رفع حقارت و ضعف خود، باید با تشبّث به عوامل طبیعی و اسباب مادی از نیروی غیبی و قدرت بی پایان خدا استمداد جوید که او را در راه هدف، موفق و پیروز گرداند.

 

 


فیض الهی و مددهای غیبی

در اینجا، سؤالی مطرح است و آن، این که چرا فیض الهی و مددهای غیبی، بدون داشتن صفت «توکل» به انسان نمی رسد؟ پاسخ، روشن است و آن، این که فیض الهی و مددهای غیبی به اندازه لیاقت و شایستگی انسان به او می رسد و تنها آن فرد، لیاقت نزول فیض الهی را دارد که با چنین روحی رو به خدا آورد که قطعا مشمول فیض الهی گردیده و امدادهای غیبی، او را فرا می گیرد، نه انسانی که از او غافل است و او را نمی شناسد و خود را برای رفع مشکلات قادر و توانا می پندارد. توکل به این معنا، امیدآفرین، نیروبخش، تقویت کننده اراده و خلّاق روح مقاومت و پایداری در انسان است و انسان را به افقی روشن تر و تابناک تر پیش می برد. آیا با این وضع، جا دارد که چنین شیوه اخلاقیی را که پدیدآورنده روح حماسی و آفریننده شهامت در انسان است، عامل تخدیری خواند و آن را با دست روی دست گذاشتن همراه دانست؟

 

 


توکل بر خدا مانع از توسل به اسباب نیست

جهان طبیعت، جهان اسباب و مسببات است، هر بود و نمودی به دنبال علت طبیعی است که معلول خود را به دنبال دارد، ولی باید توجه نمود که پدیده ها و نمودهای طبیعی، حرکت ها و جنبش ها، تحولات و دگرگونی ها هرچند در گرو یک رشته علتهای طبیعی و مادی قرار دارند و تمام بودها و نمودها، در محیطی سازمان یافته، گام به پهنه هستی می نهد، ولی از نظر یک فرد الهی، مجموع این علت ها و معلول ها به نخستین علت و مبدأ اوّل که سر سلسله تمام جنبش ها و تغییرات و تحول هاست بازگشت می کنند و همه این علل و اسباب به فرمان او کار کرده و طبق اراده و خواست او انجام وظیفه می نمایند.

 

 

در بحث های توحیدی، یک قسم از توحید را توحید در افعال می گویند و واقعیت این قسم از توحید، جز این نیست که در مجموع جهان، فقط به یک موجود مؤثر مستقل که به نام خدا وجود دارد و تأثیر علل و اسباب دیگر، مربوط به اوست، معتقد گردیم. درست است که آفتاب نور و حرارت می دهد و ماه می درخشد و آتش می سوزاند و هر پدیده کیهانی و یا خاکی، دارای اثر خاصی است، ولی باید بدانیم که این پدیده ها هرچه دارند، همه را از منشأ بالاتری گرفته اند. توکل بر خدا و استمداد از نیروی غیبی، شاخه ای از توحید در افعال است که توکل کننده، مؤثر حقیقی را در هر مقام و مکانی، خدا می داند؛ از این جهت، قبلا باید به اسباب و علل ظاهری تمسک نماید و برای رفع هر نوع نارسایی که در اسباب طبیعی احساس می نماید، از قدرت مطلق جهان، استمداد کند که او را در این راه، مددکار خود بداند.

 

 

فرد متوکل می داند که در جهانی زندگی می کند که سازمان یافته و به اصطلاح «سیستماتیک» می باشد و اراده خدا بر این تعلق گرفته است که انسان، مقاصد خود را از طریق این اسباب تعقیب کند و تمسک به این عوامل، خود پیروی از اراده حق و فرمان اوست، زیرا این علل، فواعل مستقل و مؤثرهای جدا از اراده خدا نمی باشند و همگی به اراده او به دستور او کار انجام می دهند، ولی به خاطر نارسایی که در این علل وجود دارد و احیانا خود انسان، موفق به تحصیل همینها نیز نمی گردد، دستور می دهد که بر قدرت مطلق و فعّال جهان تکیه کند، و از او کمک و نیرو طلبد که او را در تمام مشکلات یاری نماید.

 

 

گروهی که حقیقت توکل را با تمسک به علل و فاعل های طبیعی، مغایر و مخالف می دانند و پیوسته می گویند: «یا خدا و یا علل طبیعی و اسباب ظاهری» از حقیقت توکل بی خبر بوده و تصور می کنند که خدا، جانشین علل طبیعی است و یا علل ظاهری، ما را از خدا بی نیاز می سازد، در صورتی که هر دو فرضیه، غلط و نارساست و حقیقت مطلب در بخش توحید بیان گردیده است.     

 

 

پی نوشت ها:

[1] سوره فرقان، آیات 58 و 59

[2] انتقادهاى مشرکان که در حقیقت بسان بهانه‏گیری هاى کودکانه بود، با پاسخ آنها طى آیه‏هاى 4، 5، 7، 8، 21 و 32 همین سوره مطرح شد و برخى از فصل هاى پیشین به بیان این قسمت اختصاص داشت.

[3] در آخرین بخش این کتاب درباره صبر به صورت گسترده بحث و گفتگو و نظریه مخدر بودن صبر به روشنى نقد و رد شده است.

[4] آل عمران(3) آیه 122.

 

 

سیمای انسان کامل در قرآن، تفسیر سوره فرقان، ص211 , سبحانی، جعفر

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۲۱
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی