گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

شیطان اجازه نمی‌دهد من و شما درب خانه خدا سجده کنیم. حاضر است روزهای گرم و طولانی روزه بگیرد، امّا پنج دقیقه نماز نمی‌خواند! شیطان نمی‌گذارد!

 آیت‌الله روح‌الله قرهی مدیر حوزه علمیه امام مهدی(عج) حکیمیه تهران به مناسبت ماه مبارک رمضان به شرح دعای ابوحمزه ثمالی پرداخت که مشروح آن در ادامه می‌آید:

«أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ‏ قَدْ أَخْرَسَهُ‏ ذَنْبُه‏»
 
*دعا با زبانی که از فرط گناه، لال شده!
 
گرچه می‌خواستیم ادامه بحث دو جلسه گذشته راجع به علل صلح امام حسن مجتبی(ع) بیان کنیم، امّا چون شب جمعه است و بحث دعای کمیل را داریم و وقت ضیق است، عذرخواهی می‌کنیم، إن‌شاءالله وقت دیگری آن بحث را ادامه می‌دهیم.
 
در دعای ابوحمزه به این‌جا رسیدیم که عرضه می‌دارند: «أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ‏ قَدْ أَخْرَسَهُ‏ ذَنْبُه‏»، مولای من! سیّد من! آقای من! تو را می‌خوانم، آن هم با آن زبانی که از فرط گناه، لال گردیده است. یعنی این زبان، دیگر حال دعا ندارد. حال، من با این زبان، دارم تو را می‌خوانم.
 
در دعا، افراد متفاوت هستند. یک دعایی است که به محض اینکه کسی بیان می‌کند: «اللّهمّ إنّی أسئلک ...»، هم ذوالجلال و الاکرام و هم ملائکة‌الله منتظر هستند ببینند چه می‌گوید و همه عرش حال دعای آن داعی الی الله را درک می‌کنند و وضع آن‌ها وضع بسیار خوشی است.
 
گاهی هم انسان از گناه خسته می‌شود و آن موقع دعا می‌کند. باز هم حال، حال خوبی است. یعنی یکی در اوج است، مانند اولیاء خدا و یکی هم در ذنب است، امّا باز حالش حال خوبی است، چون از وضع درونی و گناهان و کردار خودش خسته شده است.
 
امّا یکی به قدری گناهانش زیاد شده که ولو با یک توفیق اجباری در مجلس دعا هم قرار بگیرد، خود لسان هم یاری نمی‌کند و گویی لال شده است.
 
دیدید مثلاً کسی یکی از بستگانش غریق رحمت الهی می‌شود و ختم می‌گیرند، به هر حال او مجبور است در ختم شرکت کند. مثلاً دعای کمیل یا زیارت عاشورا و ... می‌خوانند. امّا او دل نمی‌دهد و حال خوشی ندارد و خسته است و بدش می‌آید. این زبانی است که اگر هم به دعا برگردد، زبان أخرس است. باب أفعل‌التّفضیل است، یعنی دیگر خیلی وضع خراب است و زبان، زبان گنگ و لال است و حال و ادراک قلبی، برای صافی قلب و تنزیه روح و تغییر حالات افکار، جسم و روح برای این شخص به وجود نمی‌آید.
 
حضرت در این فراز می‌فرمایند: حالا این شخص می‌خواهد دعا کند و تو را بخواند، «أَدْعُوکَ یَا سَیِّدِی بِلِسَانٍ‏ قَدْ أَخْرَسَهُ‏ ذَنْبُه‏». این قدر گناه او را گرفتار کرده است که از همان حال گناه، بیرون نمی‌آید.
 
آن موقعی که بحث سنگسار بود، در سال 1357 یا 1358 بود که در قم، جلوی رودخانه، کنار پل آهنچی، کسی را آورده بودند که سنگسار کنند. می‌گفتند: - نعوذبالله - زنای محصنه صورت گرفته و این خانم در زندان هم عکسی از آن طرف مقابلش داشته و دل خوش به همان بوده است. یعنی باز هم که داشتند او را برای سنگسار می‌بردند، وضعش خراب بوده است و در گناه خود غوطه خورده بوده است.
 
گاهی این‌طور می‌شود و انسان در گناه چنان غوطه می‌خورد که دیگر حال دعا برای او از بین می‌رود. همان‌گونه که حبّ الله وجود دارد، اگر انسان از این حبّ الله خارج شود و به سمت گناه برود، آرام آرام حبّ ذنب عامل می‌شود که آن حبّ از دل بیرون برود.
 
همان‌گونه که آن کسانی که گناه می‌کنند، بارها به اولیاء خدا بیان کردند: اوّلین باری که می‌خواستیم خطا و گناه کنیم و – نعوذبالله - در بستر حرامی برویم، بدنمان می‌لرزید و وحشت داشتیم. بعد هم از خودمان متنفّر شده بودیم. امّا بعد از مدّتی دیگر برایشان عادی می‌شود و آرام آرام حبّ به گناه به جای حبّ به خدا و حبّ به عبادت جایگزین می‌شود. بالاخره در این قلب یا حبّ الله نفوذ دارد و یا حبّ به شیطان.
 
*چگونه بفهمیم در قلبمان، حبّ الله وجود دارد، یا حبّ الشّیطان؟!
 
نشانه حبّ به خدا، عبادت، عشق به دعا، عشق به قرآن، عشق به مناجات، عشق به نماز جماعت، عشق کمک به مردم، عشق خیر خواهی برای مردم، دور بودن از شرّ و ... است. نشانه حبّ به ابلیس و سپاه و جنودش، این است که انسان نعوذبالله به گناه، مردم‌آزاری، شرارت، بدی‌ها، پلشتی‌ها، زشتی‌ها و ... عشق می‌ورزد و حال او تغییر می‌کند، به هر حال یا حبّ‌الله است، یا حبّ‌الشّیطان و حبّ نفس.
 
انسانی که این‌طور آفریده شده که فرمودند: «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»، به هر حال یا به فجور جواب می‌دهد و یا به تقوا. اگر به فجور جواب داد، تقوا آرام آرام بیرون می‌رود. اگر به تقوا جواب مثبت داد، فجور آرام آرام کنار می‌رود و إلّا همه ما انسان هستیم. سؤال این است: آیا خدا فقط امثال آیت‌الله قاضی، آیت‌الله بهجت، آیت‌الله خوشوقت، علّامه علی اصغر هرندی و ... را می‌خواهد؟! خیر، پروردگار عالم من و شما را هم می‌خواهد. فقط فرق آن‌ها با امثال من این است: آن‌ها جواب مثبت به تقوا دادند، «فَأَلْهَمَها فُجُورَها وَ تَقْواها»، امّا مع‌الأسف بعضی جواب مثبت به فجور دادند. اگر به تقوا، جواب مثبت بدهی، حبّ به دعا و نماز و عبادت در دل شما به وجود می‌آید.
 
*چرا برخی جوان‌ها روزه می‌گیرند، امّا نماز نمی‌خوانند؟!
 
خیلی جالب است، می‌دانید علّت العللی که برخی از جوان‌های عزیز ما روزه می‌گیرند، امّا نماز نمی‌خوانند یعنی یا کاهل نماز هستند و یا اصلاً نمی‌خوانند، چیست؟
 
دلیل این است: شیطان به آدم سجده نکرد. تازه این‌طور هم عرضه نداشت که خدایا! تو به ملائکه امر به سجده کردی و من اصلاً ملک نبودم. بلکه حسادت کرد و گفت: «خَلَقْتَنی‏ مِنْ نارٍ وَ خَلَقْتَهُ مِنْ طین‏». بارها بیان کردیم که جورچین شیطان به هم خورده بود. او می‌دانست که سجده مختصّ به ذوالجلال و الاکرام است، بعد با خود می‌گفت: حالا باید به این تازه به دوران رسیده، سجده کنند؟! آن هم چه کسانی؟! طاهرترین موجودات، ملائکة‌الله! لذا یک دلیل همین است که شیطان اجازه نمی‌دهد من و شما درب خانه خدا سجده کنیم. نماز که دو، سه دقیقه، یا نهایت پنج دقیقه طول می‌کشد، برایش سخت است. حاضر است روزهای گرم و طولانی روزه بگیرد، امّا پنج دقیقه نماز نمی‌خواند! شیطان نمی‌گذارد! لذا او از نماز خیلی خوشش نمی‌آید و اگر یک جایی به گناه، جواب مثبت دهیم، این‌طور می‌شود.
 
*چرا مدام عجله می‌کنیم که نماز و دعا و ... زود تمام شود؟
 
بنده بزرگان و اعاظم زیادی را زیارت کردم - که مع‌الأسف با اینکه تعداد زیادی از آنان را زیارت کردم امّا چیزی به دست نیاوردم - تا در دل شب شروع به دعا می‌کردند، وضعشان عوض می‌شد، حالشان متغیّر می‌شد، اشکشان جاری می‌شد و ...  . یکی از اولیاء خدا صبح به صبح زیارت عاشورا می‌خواند، این کار را هر روز تکرار می‌کرد و ما می‌دیدیم. از همان اوایل زیارت عاشورا که السلام علیک یا اباعبدالله می‌گفت، همین‌طور اشک می‌ریخت و ناله می‌زد. نه یک روز، نه دو روز، بلکه هر روز این کار را می‌کرد. گاهی انسان از مطلبی دلش می‌شکند، حالا به دعا پناه می‌برد و اشکی هم می‌ریزد، امّا این چه حالی است که انسان، دائم تا زیارت عاشورا را شروع می‌کند، هفتاد سال این حال را دارد که اشک می‌ریزد، ناله می‌کند، فغان می‌زند و ...؟! معلوم است آن زبانی که زبان الهی باشد، دعا را هم درک می‌کند. تا با این زبان دعا را بیان می‌کند، به اعضاء و جوارح و قلب او هم ورود پیدا می‌کند و اشکش جاری می‌شود.
 
حالا ما که بخواهیم دعا بخوانیم، می‌گوییم: زود بخوانیم، حالش را نداریم، می‌خواهیم زود تمام شود، چون «بِلِسَانٍ‏ قَدْ أَخْرَسَهُ‏ ذَنْبُه‏» است. مگر می‌خواهیم کجا برویم که می‌گوییم نماز زود خوانده شود، دعا زود خوانده شود و ...؟! خیلی عجله می‌کنیم، به همه چیز سرعت می‌دهیم و ... . مگر ما چقدر عمر می‌کنیم؟! شصت، هفتاد، نود، بگو صد سال که دیگر به تعداد انگشت دست هم نیست.
 
در روایتی در کتاب احادیث القدسیه داریم که فردی خدمت حضرت نوح آمد و گفت: من می‌دانم شما نبی هستید، دعایی کنید که قلبم آرامش پیدا کند. گفت: برای چه؟ گفت: فرزندم جوان از دنیا رفته، قلبم بیقرار است. حضرت فرمودند: جوانت چند سال داشته؟ گفت: چهارصد سال داشت که از دنیا رفت و جوان‌مرگ شد!
 
پس عمرها کوتاه شده، در آن زمان چهارصدسال را جوان‌مرگ می‌دانستند، گویی چهل سال دارد. البته الآن ما به چهل ساله هم جوان نمی‌گوییم و مع‌الأسف این‌طور شده است. حالا این عمری که این‌قدر کوتاه است، مگر چه می‌خواهیم که مدام عجله می‌کنیم؟! دلیل این عجله‌ها این است که قلب آرام و مطمئن نداریم، «أَلا بِذِکْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوب‏». لذا قلب، آرام و الهی نشده است. معلوم است ذنبی که برای لسان باشد، ذنبی که برای گوش باشد و ...، همه بر روی هم اثر می‌گذارند. زبانم بر روی چشمم اثر می‌گذارد، چشمم روی گوشم اثر می‌گذارد. وقتی نتوانم چشمم را کنترل کنم، وقتی جلوی شکمم را نتوانم بگیرم و هر چیزی را وارد آن کنم (این شکم بی هنر پیچ پیچ، می‌خورد و کار ندارد به هیچ) و ...، معلوم است باعث می‌شود که از دعا خوشمان نیاید و دلمان بخواهد زود تمام شود.
موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۱۵
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی