گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

داستان حضرت نوح (علیه السلام) در قرآن

سه شنبه, ۲ تیر ۱۳۹۴، ۰۹:۳۹ ق.ظ

قرآن کریم کتاب هدایت است و از امور گذشتگان آنچه مایه سعادت مردم است متعرض مى ‏شود، و براى مردم شرح می دهد که حق صریح کدام است تا مردم همان را برنامه زندگى خود کنند.

نام حضرت نوح (علیه السلام) بیش از چهل بار در قرآن کریم آمده و در آنها به قسمتى از داستان آن جناب اشاره شده، در بعضى موارد بطور اجمال و در برخى بطور تفصیل، لیکن در هیچ یک از آن موارد مانند داستان‏ نویسان که نام، نسب، دودمان، محل تولد، مسکن، شؤون زندگى، شغل، مدت عمر، تاریخ وفات، مدفن و سایر خصوصیات مربوط به زندگى شخصى صاحب داستان را متعرض مى ‏شوند به جزئیات آن جناب پرداخته نشده.

 

علتش هم این است که قرآن کریم کتاب تاریخ نیست تا در آن به شرح زندگى فرد فرد مردم و اینکه چه کسى از نیکان و چه کسى از بدان بوده بپردازد.


بلکه قرآن کریم کتاب هدایت است و از امور گذشتگان آنچه مایه سعادت مردم است متعرض مى ‏شود، و براى مردم شرح می دهد که حق صریح کدام است تا مردم همان را برنامه زندگى خود کرده و در حیات دنیوى و اخروى رستگار گردند، و بسا می شود که به گوشه اى از قصص انبیاء و امت‏هاى آنان اشاره می کند تا مردم بفهمند سنت و روش خداى تعالى در سایر امتها چه بوده، تا اگر کسى هست که مشمول عنایت و موفق به کرامت است عبرت بگیرد، و کسى هم که چنین نیست آن سرگذشتها را بشنود تا حجت بر او تمام شود.

 

بعثت و رسالت نوح(علیه السلام)

بشر بعد از حضرت آدم (علیه السلام) به صورت یک امت ساده و بسیط زندگى مى ‏کرد و فطرت انسانیت خود را راهنماى زندگى خود داشت، تا آنکه رفته رفته روح استکبار در او پیدا شد و گسترده گشت، و در آخر، کارش به استعباد یکدیگر انجامید، بعضى بعض دیگر را تحت فرمان خود گرفتند و زیر دستان، ما فوق خود را رب خود پنداشتند و همین پندار، بذرى بود که کاشته شد، بذرى که هر زمان و در هر جا که کاشته شود و سپس جوانه بزند و سبز شود و رشد کند، چیزى به جز دین وثنیت و اختلاف شدید طبقاتى یعنى استخدام ضعفا بوسیله اقویا و برده گرفتن و دوشیدن افراد ذلیل بوسیله قدرتمندان را به بار نمی آورد، آرى همه اختلافها و کشمکشها و خونریزیهاى بشر از آنجا آغاز گردید.


در زمان نوح (علیه السلام) فساد در زمین شایع گشت و مردم از دین توحید و از سنت‏ عدالت اجتماعى رویگردان شده و به پرستش بت‏ها روى آوردند، و خداى سبحان نام چند بت آن روز را که عبارت بودند از "ود"، "سواع"، "یغوث"، "یعوق" و"نسر" در سوره نوح ذکر کرده.


فاصله طبقاتى روز به روز بیشتر شد، و آنهایى که از نظر مال و اولاد قوی تر بودند حقوق ضعفاء را پایمال کردند و جباران، زیر دستان را به ضعف بیشتر کشانیده و طبق دلخواه خود بر آنان حکومت کردند.1 در این زمان بود که خداى تعالى نوح (علیه السلام) را مبعوث کرده و او را با کتاب و شریعتى به سوى آنان گسیل داشت تا از راه بشارت و انذار، به دین توحید و ترک خدایان دروغین دعوتشان نموده مساوات را در بینشان برقرار سازد. 2

 

دین و شریعت نوح(علیه السلام)

بطورى که از تمامى آیات مربوط به داستان نوح (علیه السلام) بر می آید آن جناب همواره قوم خود را به توحید خداى سبحان و ترک شرک دعوت می کرد، و بطورى که از دو سوره نوح و یونس، و سوره آل عمران آیه 19 بر می آید آنان را به اسلام می خواند، و بطورى که از سوره هود آیه 28 استفاده می شود از آنان می خواسته تا امر به معروف و نهى از منکر کنند، و نیز همانطور که از آیه 103 سوره نساء و آیه 8 سوره شورا بر می  آید نماز خواندن را نیز از آنان می خواسته و بطورى که از آیه 151 و 152 سوره انعام بر می آید رعایت مساوات و عدالت را نیز از آنان می خواسته، و دعوتشان می کرده به اینکه به فواحش و منکرات نزدیک نشوند، راستگو باشند و به عهد خود وفا کنند، و بطورى که از آیه 41 سوره هود بر می آید آن جناب اولین کسى بوده که مردم را دعوت می کرده به اینکه کارهاى مهم خود را با نام خداى تعالى آغاز کنند.


از آیات سوره هاى نوح و قمر و مؤمنون بر می آید که آن جناب قوم خود را دائما دعوت می کرده به اینکه به خداى تعالى و آیات او ایمان بیاورند و در این دعوت منتهاى جد و جهد را به خرج می داده و شب و روز و آشکارا و پنهان وادارشان می کرده به اینکه حق را بپذیرند، ولى قومش جز به عناد و تکبر خود نمی افزودند، هر قدر او دعوت خود را بیشتر می کرده آنان سرکشى و کفرشان را بیشتر می کردند و به جز اهل و اولادش و عده اندکى که از غیر آنان ایمان نیاوردند، بطورى که دیگر از ایمان آوردن‏ سایرین به کلى مایوس گردید در آن هنگام به درگاه پروردگار خود شکایت برده و از او طلب نصرت کرد.

 

 

مدت زیستن نوح(علیه السلام) در میان قومش

از آیات سوره عنکبوت بر می آید که آن جناب نهصد و پنجاه سال مشغول دعوت قوم خود بوده، ولى قوم، او را جز به استهزاء و مسخره کردن و نسبت جنون به او دادن عکس العملى از خود نشان ندادند، آنها وى را متهم می کردند به اینکه منظورش این است که به آقایى و سرورى بر ما دست یابد، تا آنکه در آخر از پروردگار خود یارى طلبید. و از آیات سوره هود استفاده می شود که بعد از این استنصار، خداى تعالى به وى وحى کرد که از قومش به جز آن چند نفرى که ایمان آورده اند احدى ایمان نمی آورد، و آن جناب را در باره قومش تسلیت گفت و دلگرمى داد، و بطورى که از آیات سوره نوح استفاده می شود نوح (علیه السلام) قوم خود را به هلاکت و نابودى نفرین کرد، و از خداى تعالى خواست تا زمین را از لوث وجود همه آنان پاک کرده و احدى از آنان را زنده نگذارد، و بطورى که از آیات سوره هود بر می آید خداى تعالى به آن جناب وحى کرد که زیر نظر ما و طبق وحى ما کشتى را بساز.

 

 

کشتى سازى نوح (علیه السلام)

از آیات سوره هود بر مى ‏آید که خداى تعالى به آن جناب دستور داد تا کشتى را با تایید و تسدید او بسازد، و آن جناب شروع به ساختن آن کرد، که مردم دسته دسته از محل کار آن جناب گذشته و او را مسخره می کردند، چون کشتى آب می خواهد، و کشتى سازى باید در لب دریا باشد، و آن جناب این کار را در بیابانى بدون آب انجام می داد، و همین باعث می شد که مردم او را مسخره کنند، و آن جناب در پاسخشان می فرمود اگر امروز شما ما را مسخره می کنید به زودى خواهید دید که ما شما را مسخره می کنیم و به زودى خواهید فهمید که کسى که دچار عذاب گردد خوار و ذلیل و بیچاره می شود، و عذابى که می آید عذابى است مقیم و غیر قابل زوال و نیز از دو سوره هود و مؤمنون بر می آید که خداى عز و جل براى نزول آن عذاب، علامتى قرار داده بود و آن این بوده که آب از تنورى بالا می زند.

 

 

نزول عذاب و آمدن طوفان

نوح (علیه السلام) هم چنان که از سوره هود و مؤمنون استفاده می شود مشغول ساختن کشتى بود تا اینکه آن را به اتمام رسانید و امر خداى تعالى مبنى بر نزول عذاب صادر شد، و آن تنور شروع به جوشیدن کرد، در این هنگام خداوند متعال به آن جناب‏ وحى فرستاد که از هر حیوان یک جفت نر و ماده سوار کشتى کند و نیز اهل خود را به جز افرادى که مقدر شده بود هلاک شوند یعنى همسرش که خیانت کار بود و فرزندش که از سوار شدن امتناع ورزیده بود و نیز همه آنهایى که ایمان آورده بودند سوار کند.


و از سوره قمر بر می آید همین که آنها را سوار کرد خداى تعالى درهاى آسمان را به آبى ریزان باز کرد، و زمین را به صورت چشمه هایى جوشان بشکافت، آب بالا و پایین براى تحقق دادن امرى که مقدر شده بود دست به دست هم دادند.


و نیز از سوره هود استفاده می شود که رفته رفته آب زمین را فرا گرفت و بالا آمد و کشتى را از زمین کند، کشتى در موجى چون کوه هاى بلند سیر می کرد، و طوفان همه مردم روى زمین را فرا گرفت و همه را در حالى که ستمگر بودند هلاک کرد، و خداى تعالى به آن جناب دستور داده بود همین که در کشتى مستقر شدند خدا را در برابر این نعمت که از شر قوم ستمکار نجاتشان داد حمد بگویند و در پیاده شدن از او برکت بخواهند، و نوح (علیه السلام) گفت: "الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی نَجَّانا مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِینَ" 3 و نیز گفت: "رَبِّ أَنْزِلْنِی مُنْزَلًا مُبارَکاً وَ أَنْتَ خَیْرُ الْمُنْزِلِینَ" 4.


بعضى گفته اند گیریم که قوم نوح به خاطر گناهانى که مرتکب شدند غرق گشتند در این میان گناه حیوانات روى زمین چه بوده است که همه گرفتار طغیان آب شدند؟.


این از بى ‏پایه ‏ترین اعتراضها است، چون هر هلاکتى هر چند عمومى باشد عقوبت و انتقام نیست، زیرا بسیار است حوادث عمومى که در یک لحظه و یا زمانى کوتاه هزاران هزار انسان و حیوان را در کام مرگ مى ‏برد و این حوادث که یا زلزله است و یا طوفان و یا وبا و یا طاعون، حوادثى نادر نیست بلکه بسیار اتفاق افتاده و مى ‏افتد و این خداى سبحان است که در مخلوقات خود هر حکمى بخواهد مى ‏راند.

 

 

پایان یافتن داستان و پیاده شدن نوح و همراهانش به زمین

بعد از آنکه طوفان به دلیل آیه 77 سوره صافات عالم‏ گیر شده و مردم روى زمین همه غرق شدند، خداى تعالى به زمین فرمان داد تا آب خود را ببلعد، و به آسمان نیز فرمان داد تا از باریدن بایستد، آب از ظاهر زمین کاسته شد، و کشتى بر بالاى کوه جودى قرار گرفت و فرمان "وَ قِیلَ بُعْداً لِلْقَوْمِ الظَّالِمِینَ‏- دورى باد بر علیه ستمکاران" صادر شد، آن گاه خداى تعالى به نوح وحى کرد که: اى نوح! از کشتى پایین آى و با سلامى از ناحیه ما و برکاتى بر تو و امت‏هایى که با تواند پیاده شو، که بعد از این طوفان، دیگر هیچگاه دچار طوفانى عالم‏ گیر نخواهند شد. چیزى که هست بعضى از این نجات یافتگان امت‏هایى هستند که خدا در دنیا از متاع‏هاى زندگى دنیا برخوردارشان می کند، و سپس عذابى دردناک آنان را فرا می گیرد، پس نوح و همراهان او از کشتى خارج شده و در زمین قرار گرفتند و خدا را به توحید و اسلام پرستیدند، و زمین را به ارث دست به دست به ذریه هاى خود سپردند، و خداى سبحان تنها ذریه نوح را باقى گذاشت. 5

 

 

داستان پسر غرق شده نوح(علیه السلام)

نوح (علیه السلام) هنگامى که سوار کشتى می شد دید که یکى از پسرانش سوار نشده، و علتش این بوده که به وعده پدرش مبنى بر اینکه هر کس از سوار شدن تخلف کند غرق خواهد شد ایمان نداشته، وقتى چشم نوح به او افتاد که در کنارى ایستاده، صدا زد که اى پسرم بیا با ما سوار شو و با کافران مباش. پسر دعوت پدر را اینطور رد کرد که من به زودى به یکى از کوه ها پناه می برم تا مرا از خطر آب حفظ کند. نوح (علیه السلام) گفت: امروز هیچ چیزى نمی تواند احدى را از عذاب الهى حفظ کند مگر کسى را که خدا به او رحم کرده باشد، که منظورش همان کسانى است که سوار کشتى بودند- پسر نوح به این پاسخ پدر توجهى نکرد، و چیزى نگذشت که موج، بین پدر و پسر حائل شده و پسر جزء غرق شدگان گردید.


نوح (علیه السلام) هیچ احتمال نمی داد که پسر در باطن دلش کفر پنهان کرده باشد و تا کنون اگر اظهار اسلام می کرده از باب نفاق بوده باشد، بر خلاف همسرش که نوح از کفر او خبر داشته، و بطور قطع اگر پسرش را نیز مانند همسرش کافر می دانسته هرگز تقاضاى نجات او را نمی کرده، براى اینکه این خود نوح (علیه السلام) بود که از خداى عز و جل درخواست کرد تا دیارى از کفار را زنده نگذارد، و بنا بر حکایت قرآن کریم گفته بود: "رَبِّ لا تَذَرْ عَلَى الْأَرْضِ مِنَ الْکافِرِینَ دَیَّاراً إِنَّکَ إِنْ تَذَرْهُمْ یُضِلُّوا عِبادَکَ وَ لا یَلِدُوا إِلَّا فاجِراً کَفَّاراً" 6

و نیز خود او بوده که به حکایت قرآن در دعایش گفته بود: "فَافْتَحْ بَیْنِی وَ بَیْنَهُمْ فَتْحاً وَ نَجِّنِی وَ مَنْ مَعِیَ مِنَ الْمُؤْمِنِینَ" 7 ؛
 

و چگونه ممکن است خود او با آگاهى از کفر باطنى پسرش مع ذلک نجات او را از خدا بخواهد؟ با اینکه قبلا فرمان خداى تعالى را شنیده بود که فرمود: "وَ لا تُخاطِبْنِی فِی الَّذِینَ ظَلَمُوا إِنَّهُمْ مُغْرَقُونَ" 8.

نوح (علیه السلام) با حائل شدن موج بین او و فرزندش و در حالى که بى خبر از کفر باطنى پسرش بود دچار اندوهى شدید شد، و پروردگار خود را چنین نداء کرد که: "رَبِّ إِنَّ ابْنِی مِنْ أَهْلِی وَ إِنَّ وَعْدَکَ الْحَقُّ" پروردگارا این پسر من از اهل من است و وعده تو، به اینکه اهل مرا نجات دهى حق است و تو احکم الحاکمینى یعنى حکمت از حکم هر حاکم دیگرى متقن ‏تر است، و تو در قضایى که مى ‏رانى جور و ستم نمی  کنى و حکمت ناشى از جهل به مصالح واقعى نیست، بنا بر این لطف کن و به من خبر ده که واقعیت فرزند من چیست و با اینکه او اهل من است چرا مستوجب عقاب شده است؟


در اینجا عنایت الهى شامل حال نوح شد، و نگذاشت بطور صریح درخواست نجات فرزند خود را کند،- و یا به عبارت دیگر درخواستى کند که به واقعیت آن علمى ندارد- خداى تعالى در پاسخش به وى وحى فرستاد که اى نوح پسر تو اهل تو نیست، او عمل غیر صالحى است، پس زنهار که مبادا با من در باره نجات او روبرو شوى و درخواست نجات او را بکنى، که اگر چنین درخواستى کنى درخواستى کرده اى که به واقعیت آن آگاهى ندارى و من تو را پند می دهم که مبادا از جاهلان باشى.


بعد از این وحى، نوح (علیه السلام) از واقع امر آگاه شد و به پروردگارش ملتجى گشت که: پروردگارا من پناه می برم به تو از اینکه از تو چیزى بخواهم که علمى به واقعیت آن ندارم، و از تو درخواست می کنم که عنایت شامل حالم بشود و با مغفرتت مرا بپوشانى، و با رحمتت بر من عطوفت کنى، که اگر غیر این کنى از زیانکاران خواهم شد.

 

 

پی نوشت:
1.  با استفاده از سوره هاى اعراف، هود و نوح.
2.  سوره بقره، آیه 21.
3.  سپاس خداى را که ما را از قوم ستمکار نجات داد، ... . سوره مؤمنون، آیه 28 و 29"
4.  پروردگارا مرا در جایگاه با برکتى فرود آر که تو بهترین فرود آورندگانى. سوره مؤمنون، آیه 28 و 29"
5.  با استفاده از سوره هود و صافات.
6.  پروردگارا این قوم کافر را هلاک کن و دیارى از ایشان را بر روى زمین باقى مگذار، که اگر ایشان را باقى بگذارى بندگان پاک و با ایمانت را گمراه می کنند و فرزندى هم جز بدکار و کافر از آنان به ظهور نمی رسد." سوره نوح، آیه 26 و 27".
7.  بارالها! بین من و قوم، حکم فرما و به ما گشایشى عطا کن و من و مؤمنانى که با من همراهند از شر قوم نجات ده." سوره شعراء، آیه 118"
8.  سوره هود، آیه 37".

 

 

گزیده ای از تفسیر المیزان علامه طباطبایی پیرامون داستان حضرت نوح (علیه السلام) در قرآن کریم

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۴/۰۲
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی