حال و هوای نماز
جدا افتادن از صفوف جماعت و دوری گزیدن از فضای آسمانیِ مسجد، نتیجهای جز سلب توفیقاتِ زنجیرهوار و رخوت در عبادت، به همراه نخواهد داشت.
در روایات، سبک شمردن نماز، مانع دستیابی به شفاعت اهل بیت (علیهم السلام) قلمداد شده است. این مسئله هر مسلمانی را به تأمل در پدیدارشناسی استخفاف نماز و پیجویی راههای علاج آن وا میدارد. در این نوشتار سعی خواهد شد در ضمن نکاتی، با نگاهی نو، به این آسیب دینی بپردازیم.
1. پیش از هر چیز باید پرسید: چه چیزی موجب میشود کسی که به نماز ـ این فریضه مهم دینی ـ اعتقاد دارد، در گیر و دار زندگیِ روزمره، به وادی سبکشماری نماز درمیافتد؟ پاسخ را باید در ادله وجوب نماز و روایاتِ معرفی جایگاه آن جست. به این معنا که قبل از پرسیدن از عامل کاهل نمازی یا نماز نخواندن، باید از دلیلِ نماز خواندن پرسید و گفت؛ چه اینکه به هر میزان که جایگاه این فریضه دینی در ذهن و جانِ فرد رفیعتر باشد، به همان میزان در مراقبت بر اقامه نماز و مواظبت بر زمانهای اقامة آن مصممتر میشود؛ تا آن اندازه که در ساحت معصومان (علیهم السلام)، با رسیدنِ وقت نماز، نوعی دگرگونی قلبی و غلیان روحی اتفاق میافتد و شوقِ پرواز به سوی نماز، ایشان را از همه آنچه غیر خدا است، فارق میساخت؛ آنچنان که اگر به هنگام نماز تیری از پای مبارکشان برکشند، متوجه نمیشوند و آنچنان که اگر در بحبوحه نبرد عاشورایی، کسی مژده رسیدن هنگامه نماز به ایشان دهد، برایشان بهترین بشارت خواهد بود. پس چنانچه ضعفی در ناحیه اهتمام و التزام به نماز وجود دارد، در نخستین قدم، باید ریشهاش را در اعتقاد به نماز و نوعِ نگاه به جایگاهِ تعالیبخشِ آن جستجو کرد.
2. گذشته از عامل اول، محیط زندگانی و سبک زندگیِ جوانِ امروز نیز مزید بر علت شده است. نسل امروز گاه با اشتغالِ تماموقت به فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی دست و پنجه نرم میکنند و اصلِ اولی در زندگیشان، چنین فعالیتهایی است. گاه نیز به پرسه زدن در تالابِ معطلی و بیعاری مشغولند و این هر دو، با غرق شدن در این وادی، به روزمرگی رسیدهاند؛ چنانکه یا فرصتی برای عبادت به خود نمیدهند یا به واسطه انواع اشتغالات ذهنی و روحی، حال و حوصلهای برای خلوت با خدا در قالب نماز ندارند.
3. محرومیت از درک لذت نماز، عامل دیگری است که جوان امروز را از دنیای نماز دور کرده است. هر چه فرصت برای تجربه لذتهای نامشروع و ناصواب فراهم است، فرصت برای پیوند ـ هرچند مقطعی ـ با نماز فراهم نیست و همین موجب میشود وجدان حقیقتجوی جوان، اساساً در مواجهه با حقیقتِ این عبادت قرار نگیرد تا بتواند در مقامِ مقایسهاش با لذتهای دیگر یا در مقامِ انتخاب نماز به عنوان پناهگاهی در اشتغالات عصر مدرنیته، به سوی آن شوق یابد.
4. مسئله گسست نسلی و ضعفِ نسل سنتی و متدین پیشین، در انتقال ضرورتها، کارکردها و جایگاه نماز در زندگی به جوان، علت دیگر سستی در امر نماز است. بزرگترها، از سر بیمسئولیتی یا از روی ناتوانی شخصی و شخصیتی در برقراری گفتگوی مثبت با نسل نو، نوعاً از کنار کاهلنمازی جوانترها بهآسانی عبور میکنند و بر سبکشماریِ نماز صحه میگذارند و با زبان بیزبانی در تبدیل شدن این آسیب دینی به یک رویه رفتاری در فرد و یک روالِ دائمی در خانواده، کمک میکنند.
5. با یک کاوش میدانی در میان آنانی که از اهتمام به نماز طفره میروند، نقش تعارف، خجالت و رودربایستی با اطرافیان، در این باب، مشخص میشود. وقتی نوجوان یا جوانی از ابراز این موضوع که اهل نماز است در میان همسالانِ دگراندیش خجالت میکشد و سعی میکند در خلوت و به دور از انذار به نماز بپردازد، یا آنگاه که در گفتگو با فردی دیگر ـ از همسالان یا بزرگترها ـ قرار دارد و هنگامه نماز فرامیرسد، توانِ قطع مکالمه را ندارد و به اکراه و اجبار از خیر نماز اول وقت میگذرد، یا در تعارض نماز اول وقت با درخواستهای غیرضروری دیگران، تابِ مقاومت ندارد؛ در همة این موارد، یک نقیصه شخصیتی به نام خجالت، رودربایستی و تعارف، موجب سبک شمردن نماز شده است.
6. اشتغالات فراگیر و جذابیتهای فریبنده عصر مدرنیستم نیز عامل مهم دیگر در این باره است. فرض کنید وسط پخش زنده یک مسابقه فوتبال، یا وسط یک مکالمه دوطرفه یا چندطرفه در شبکه اجتماعی یا هنگام مطالعه یک خبر یا مقاله یا مشاهده یک ویدئو جذاب در اینترنت، صدای اذان به گوش رسد. در همة این حالتها به سختی میتوان از ادامه پرسه زدن در دنیای مجازی، دل کند و همین میشود که نفْس با وعدههای مکرر و با «سوفَ سوفَ» کردنهای پشت سر هم، مخاطب را به عقب انداختن نماز فرامیخواند و دعوت حق ـ به واسطه جذابیتهای فضای مجازی ـ در نظر فرد کمرنگ جلوه میکند و تکرار مکررِ این موضوع، کدورت و دوری را به همراه میآورد.
7. دعوت به اقامه نماز در مسجد و آنهم به جماعت، به عنوان یک راهبرد عبادی فراگیر و اصیل، در روایات مربوط به نماز مطرح شده است. همین مسئله ما را بر آن میدارد که به نقش این دو عنصر محوری ـ مسجد و جماعت ـ در مقابله با کوچک شمردن نماز، متوجه شویم.
جدا افتادن از صفوف جماعت و دوری گزیدن از فضای آسمانیِ مسجد، نتیجهای جز سلب توفیقاتِ زنجیرهوار و رخوت در عبادت، به همراه نخواهد داشت. از دیگر سو، حضور در یک همآوایی معنوی به تقویتِ روحیه عبودیت و اهتمام بیشتر به نماز ـ به عنوان سنبل و سرآمد همة عبادات ـ میانجامد. گیرایی و جذابیت و تمرکز روحانی فضای مسجد، راهِ اتصال به عالم غیب را آسانتر میسازد و در دلکندن و خالی شدن از انواعِ اشتغالاتِ روزمره زندگی، نقش اساسی دارد. با استمداد از مسجد و جماعت، دیرزمانی نخواهد گذشت که نماز به عنوان یک پدیده حیاتی در جانِ جوان، نهادینه میشود. قلب و جانی که نماز در آن نقش گرفته باشد، رنگ خدایی گرفته است.
مرکز تخصصی نماز