راز و نهان تسبیحات اربعه چیست؟
سوره توحید و آیات نخستین سوره حدید چون شامل ضابطه الهی مصونیت از هر مغالطه ای است.
"اگر برای قرائت، تسبیحات برگزیده شود لازم است بر کسی که راه کشف راز را می پوید و قصد دارد رازمند گردد توجه کند به حدیثی که در بیان راز چهار بخش بودن تسبیحات آمده و گفته شده است که چهار بخش بودن، واقعیتی خارجی است که عرش خداوند و آنچه پایین تر قرار دارد همه بدان انتظام یافته اند زیرا در سبب چهارگوشه بودن کعبه و بنای آن بر چهار دیوار آمده است که: "بیت المعمور" در آسمان دارای چهار گوشه است به علت این که عرش الهی چهار ضلع و چهار جهت دارد و چهار ضلعی بودن عرش بدان سبب است که تسبیح چهار تاست؛ یعنی "سبحان الله، والحمد لله، و لا اله الّا الله، و الله اکبر". آنچه از این تعلیل استفاده می شود این است که تسبیح جامعِ حمد، تهلیل و تکبیر درای وجودی خارجی و اثری عینی است و بر عرش الهی که- اوامر و نواهی از آنجا برخاسته – پیشی دارد و سبب شده که عرش همانند آن شکل بگیرد. برای هر یک از ضلع های عرش حکمی ویژه است گرچه همه اضلاع آن به عنوان عرش، وجود جمعی واحدی دارند که شکاف و گسستگی در بین آن نیست."
نماز، اگر سیر عروجی انسان به سمت یکتایی و یکدلی با پروردگار باشد که هست در آن صورت این سیر معنوی و عروج روحانی نمی تواند بدون رازهای نهانی باشد. اما از دیر باز تاکنون علما و اندیشمندان شیعی کوشیده اند با استناد به منبع وحیانی و روایی در رمز و رازهای این عروج روحانی دقیق شوند. آنچه در ادامه می آید برگرفته از مکتوب "رازهای نماز" آیت الله جوادی آملی فیلسوف و مفسر بزرگ قرآن کریم است.
سوره توحید و آیات نخستین سوره حدید چون شامل ضابطه الهی مصونیت از هر مغالطه ای است وسیله ای است برای رسیدن به اسرار نماز و شهود آن؛ زیرا چنان که گفته شده معارفی که از طریق مفاهیم حصولی به دست می آیند بذر کشف و شهودهای حضوری هستند.
برای هیچ کس روا نیست با مفاد این دو سوره مخالفت کند و یا از آن تخلف ورزد و یا آن را پشت سر اندازد زیرا مخالفت با آن به منزله شکستن قرآنی است که هیچ شک و ریب در آن راه ندارد پس کسی که مخالف محتوای این دو سوره است در حقیقت در شک و تردید خود رفت و برگشت می کند چون هرکس با چیزی که شک برنمی دارد مخالفت وزد سخت در شک است اما کسی که از آن تخلف ورزد و واپس ماند در واقع قاصر، تفریط گر و وامانده است و بسی روشن است آن کس که از حق واماند نابود می گردد و آن کس که بر قرآن پیشی گیرد یعنی کسی که خود را پیشوای قرآن قرار دهد و قرآن را پشت سر اندازد تجاوز کار و افراط گر است و بدیهی است که پیشی گیرنده بر حق و حقیقت از دین خارج شده است.
اما کسی که در راهی سیر کند که این دو سوره بدان هدایت می کنند امید است به نهان و راز آن دو نایل گردد که همان وجود خارجی تجلی یافته به شکل و لباس سوره است چون کسی که ملازم حق باشد لاجرم به حق می رسد.
نسبت هر موجود امکانی به مقدار پیوند او با خدا است
باید دانست در برخی نصوص معراج آمده است: چون خداوند پیامبرش صلی الله علیه و آله و سلّم را به معراج برد به او وحی فرمود: یا محمّد! در قرائت رکعت اول، شناسنامه و نسب پروردگارت را بخوان: قُل هُوَ اللهُ اَحَد * اَللهُ الصَّمَد * لَم یَلِد وَ لَم یُولَد * وَ لَم یَکُن لَهُ کُفُوا اَحَد" و در قرائت رکعت دوم "اِنّا اَنزَلناه ..." را بخوان که این سوره، شناسنامه تو و اهل بیت تو تا روز قیامت است.
از این حدیث استفاده می شود که شاخصه هر موجود و آنچه هر موجودی به آن منسوب می شود، همان هستی ویژه و کمال وجودی مخصوص اوست. اما عنوان های اعتباری و نسبت های عارضی که به ذات شی ء هیچ گونه ارتباطی ندارد، در هستی ویژه او نیز دخالت نخواهد داشت. بنابراین چیزی که برای پروردگار، شایستگی نسبت و شاخصه بودن دارد همان رتبه یکتایی ذات و صمدیّت صرف است که از آن به "هوهویّت" مطلقه و مرحله غیب الغیوبی تعبیر می کنند؛ از این رو رتبه هرچه به نقص، کاستی، کمبودی و نقص برگردد مرتفع و مسلوب است و آنچه شایستگی نسبت و شاخصه بودن برای پیامبر و اهل بیت او علیهم السلام دارد - یعنی نسبت انسان کامل و نسبت جانشینی فراگیر و جامع- عبارت از این است که قلب او فرودگاه وحی و جایگاه فرشتگانی است که درباره تشریع یا غیر آن بر خصوص رسول خدا صلّی الله علیه و اله و سلّم نازل می شوند و نیز بر غیر پیامبر در مورد آنچه به غیر تشریع برمی گردد فرود می آیند.
غرض این که نسبت هر موجود امکانی به مقدار پیوند او با یکتای بی نیازی است که همه ماسوا به او منسوب می شوند.
انسان کامل درِ شهر حقیقت است
در قوس نزول گاهی ترتیب برعکس قوس صعود است زیرا کسی که قصد بالا رفتن به جانب خداوند را دارد در رکعت اول نسبت و شناسنامه اهل بیت علیهم السلام یعنی "انّا انزلناه ..." را می خواند و نسبت پروردگار یعنی "قل هو الله احد ..." را در رکعت دوم قرائت می کند زیرا پروردگار متعال شهر حق و حقیقت است و انسان کامل درِ آن شهر به شمار می آید.
این مطلب از دعاهای تکبیرهای آغازین نماز نیز استفاده می شود چنان که قبلا بدان اشاره شد. همچنین فقراتی از زیارت جامعه چون " ... مَن اَراد الله بَدأ بِکُم" و نیز روایتی که صدوق قدّس سرّه در کتاب "من لا یحضره الفقیه" آورده مؤیّد این سخن است.
سخن در قوس نزول گرچه همین است که به نگارش آمد زیرا خداوند متعال اولِ هر چیزی است آری اول بودن هر چیز به اول بودن خداوند و آخر بودن هر چیز به آخر بودن خداوند متعال است زیرا قانون بر این است که هر "ما بالعرض" - موجودات امکانی که وجوداتشان بالعرض و المجاز است- باید ب "ما بالذات" - وجود و هستی خداوند که بالحقیقه و الحقّ است - منتهی گردد ولی خداوند متعال اولی است که هیچ چیز پیش از او نبوده و آخری است که هیچ چیز پس از او نیست.
راز و نهان تسبیحات اربعه چیست؟
قرائت در غیر رکعت های اول و دوم- یعنی رکعت سوم و چهارم- می تواند فاتحه الکتاب باشد چنان که جایز است تسبیحات اربعه خوانده شود یعنی "سبحان الله، والحمد لله، و لا اله الّا الله، و الله اکبر" اما درباره این که آیا قرائت فاتحه الکتاب افضل است یا تسبیحات؟ نصوص فراوانی وجود دارد و در برخی از آن ها بین امام و مأموم تفصیل داده شده است.
به هر حال اگر برای قرائت، تسبیحات برگزیده شود لازم است بر کسی که راه کشف راز را می پوید و قصد دارد رازمند گردد توجه کند به حدیثی که در بیان راز چهار بخش بودن تسبیحات آمده و گفته شده است که چهار بخش بودن، واقعیتی خارجی است که عرش خداوند و آنچه پایین تر قرار دارد همه بدان انتظام یافته اند زیرا در سبب چهارگوشه بودن کعبه و بنای آن بر چهار دیوار آمده است که: "بیت المعمور" در آسمان دارای چهار گوشه است به علت این که عرش الهی چهار ضلع و چهار جهت دارد و چهار ضلعی بودن عرش بدان سبب است که تسبیح چهار تاست؛ یعنی "سبحان الله، والحمد لله، و لا اله الّا الله، و الله اکبر"
آنچه از این تعلیل استفاده می شود این است که تسبیح جامعِ حمد، تهلیل و تکبیر درای وجودی خارجی و اثری عینی است و بر عرش الهی که- اوامر و نواهی از آنجا برخاسته – پیشی دارد و سبب شده که عرش همانند آن شکل بگیرد. برای هر یک از ضلع های عرش حکمی ویژه است گرچه همه اضلاع آن به عنوان عرش، وجود جمعی واحدی دارند که شکاف و گسستگی در بین آن نیست.