گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

جزاى قسم خوردن دروغى

شنبه, ۲۹ فروردين ۱۳۹۴، ۱۱:۵۹ ق.ظ

بدبخت و بیچاره و ذلیل آن کسى است که از مبدء رحمت و فیض و از مرکز عزت و عظمت و نور منقطع شده ، و از فیوضات ربانى و توجهات غیبى و مددهاى غیبى محروم بماند.

پس از این که نفس زکیه (محمد بن عبد الله بن حسن بن الامام حسن المجتبى ) و قتیل باخمرى (ابراهیم بن عبدالله ) در مقابل حکومت غاصبانه بنى عباس خروج کرده و شهید شدند: برادر آنها یحیى بن عبدالله از ترس دستگیر شدن و جور بنى عباس ‍ (هارون رشید) بسوى دیلم فرار کرد.


مردم دیلم از هر طرف باو متوجه شده ، و در حق او اعتقاد و ایمان محکمى پیدا کردند، و رفته رفته بر محبوبیت و مقام او افزوده شده ، و اهالى دیلم به عنوان خلافت از او بیعت کردند.


قدرت و شوکت یحیى بن عبد الله بیشتر و وسیعتر شده ، و هارون براى رفع خطر و ضررهائیکه پیش بینى مى شد، لشگر انبوهى در حدود پنجاه هزار نفر بسوى دیلم روانه کرده و توصیه کرد که بهر نحوى است این خطر را دفع کنند.


فضل بن یحیى بریاست لشگر بسوى دیلم حرکت کرده ، و با یحیى بن عبد الله وارد مذاکره شدند، و در نتیجه موافقت گردید که ، از جانب هارون الرشید امان نامه اى با امضاء و شهادت جمعى از قضاة و فقهاء و بزرگان بنى هاشم براى او صادر شده ، و یحیى بن عبد الله تسلیم و موافق باشد.


امان نامه بضمیمه هدایا و تحفه هایى از جانب هارون رسیده ، و یحیى بن عبد الله از دیلم حرکت نموده ، و با هارون در روزهاى اول با نهایت گرمى و مهربانى ملاقات نمودند، متاءسفانه پس از چندى هارون پیمان و عهد خود را نقض کرده و یحیى بن عبد الله را زندانى کرد.


در یکى از روزهائیکه یحیى بن عبدالله زندانى بود: مردى از آل زبیر پیش هارون آمده ، و به عنوان سعایت اظهار مى کرد که یحیى از گرفتن امان و پس از پیمان صلح : در باطن بر خلاف پیمان عمل کرده و مردم را به بیعت و خلافت خود دعوت مى کرد.


هارون که در پى چنین بهانه اى بود دستور داد یحیى را از زندان حاضر کرده و اظهارات آن مرد زبیرى را باو باز گفته ، و از حقیقت امر بازپرسى نماید.


یحیى بن عبد الله دعوى او را از اصل منکر شد.
مرد زبیرى هم بر اسرار و شدت اظهار خود افزود.


یحیى بن عبدالله فرمود: اگر تو در دعوى خود صادق و مطمئن هستى : قسم یاد کن یا دلیلى اقامه بنماى .
مرد زبیرى شروع بقسم خوردن کرد که : قسم به پروردگارى که طالب حق و غالب است بر همه نیروهاى جهان ...


قسم آن مرد باینجا که رسید یحیى فرمود: ازین صیغه قسم صرف نظر کن ، زیرا که چون کسى پروردگار جهان را تمجید و تعظیم کند: در عقوبت و مجازات او تعجیل نمى فرماید: و لازمست به یمین برائة قسم بخورى ، و صیغه آن این است که بگوئى : از حول و قوه پروردگار جهان بریئى و خارج شده و در حول و قوّه خود هستم هرگاه اظهار من دروغ باشد.


مرد زبیرى از پیشنهاد این قسم مضطرب و متوحش شده و گفت این چه قسم غریب و عجیبى است ، من حاضر باین صیغه قسم نیستم .
هارون الرشید گفت : اگر تو راست مى گفتى براى چه از قسم خوردن (بهر کیفیتى باشد) امتناع مى ورزى ؟ و براى چه مى ترسى ؟
مرد زبیرى مجبورا بهمان صیغه قسم یاد کرد، و چون از مجلس ‍ هارون بیرون رفت ، در همانجا پایش بزمین خورده و جان داد.


جنازه مرد زبیرى را حمل کرده و در قبرى گذاشتند، و هر چه خاک بر آن قبر مى رختند، پر نمى شد و همه فهمیدند که این معنى یک قضیه آسمانى و غیبى است و ناچار سقفى براى قبر درست کرده و از قبرستان برگشتند.(1)



آرى خداوند متعال چون روح است در قالب جهان ، و همینطورى که تن بى روح فاقد نظم بوده و از جلب منافع و دفع خسارات عاجز است جهان نیز بدون ارتباط داشتن با پروردگار متعال از حفظ خود و از حفظ اعتدال و نظم و از جلب منافع و از تحصیل عوائد ضرورى و از دفع مضار و خسارات عاجز و ناتوان خواهد بود شما اگر عضوى از بدن خودتان را قطع و جدا نمائید، بواسطه قطع ارتباط در میان آن عضو و روح (آنهم در اثر قطع رابطه ظاهرى و اجتماعى بدن ) خواهید دید که : آن عضو بکلى فلج و بیحس شده و اثرى از نیروهاى روح در آن پیدا نیست ، هر فردى از افراد انسان نیز مانند عضوى است از مجموعه پیکره جهان ، و باید پیوسته ارتباط خود را با مبدء فیض و مرکز نیروهاى جهان حفظ نموده ، و دقیقه علاقه خود را از پروردگار جهان منقطع نکند.


حول عبارت است از دفع ضرر و حفظ نفس در مقابل پیش ‍ آمدها و حوادث مخالف ، و قوّه عبارت از نیروى قدرت و نیروى حرکت و نیروى تحصیل منافع است ، و هر موجودى بواسطه این دو نیرو مى تواند شخصیت و هستى خود حفظ کرده و بر حیات و زندگى خود ادامه بدهد: و این دو نیرو در هر موجودى بودیعه گذاشته شده ، و هر فردى از راه این دو نیرو و بوسیله آنها با مبدء فیض و رحمت پروردگار جهان و جهانیان مربوط شده ، و نیروى حول و قوت خود را حفظ مى کند (لا حول و لا قوة الا بالله العلى العظیم ).


بدبخت و بیچاره و ذلیل آن کسى است که از مبدء رحمت و فیض و از مرکز عزت و عظمت و نور منقطع شده ، و از فیوضات ربانى و توجهات غیبى و مددهاى غیبى محروم بماند.

 

 

الفخرى ابن طقطقى

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۱/۲۹
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی