شهادت حضرت فاطمه(س) و سه جریان بسیار خواندنی
علامه امینی و امام حضرت زهرا(س)
علامه امینی و فتوحات عمر
علامه امینی و اسلام امیرالمؤمنین(ع)
علامه امینی و امام حضرت زهرا(س)
زمانی علمای اهل تسنن مرحوم علامه امینی(صاحب کتاب الغدیر) را برای صرف شام دعوت میکنند. اما علامه امینی امتناع میورزد و قبول نمیکند. آنها اصرار میکنند که علامه امینی را به مجلس خود ببرند.
به علت اصرار زیاد، علامه امینی دعوت را میپذیرد و شرط میگذارد که فقط صرف شام باشد وهیچ گونه بحثی صورت نگیرد آنها نیز میپذیرند.
پس از صرف شام یکی از علمای اهل سنت که در آن جمع زیادی از علما نشسته بود(حدود 70 الی 80 نفر) میخواست بحث را شروع کند که علامه امینی گفت: قرار ما این بود که بحثی صورت نگیرد اما باز آنها گفتند: پس برای متبرک شدن جلسه از همین جا هر نفر یک حدیث نقل کند تا مجلس نورانی گردد.
ضمناً تمام حضار در جلسه حافظ حدیث بودند و حافظ حدیث به کسی گفته میشود که صد هزار حدیث حفظ باشد. آنان شروع کردند یکی یکی حدیث نقل کردند تا اینکه نوبت به علامه امینی رسید.
علامه به آنها گفت شرطم بر گفتن حدیث این است که ابتدا همگی بر معتبر بودن یا نبودن سند حدیث اقرار کنید. همه قبول کردند.
سپس علامه امینی فرمود: قال رسول الله(صلواتالله علیه): «مَنْ مَاتَ وَ لَمْ یَعْرِفْ إِمَامَ زَمَانِهِ مَاتَ مِیتَةً جَاهِلِیَّة»؛ هر کس بمیرد و امام زمان خود را نشناسد به مرگ جاهلیت مرده است.
سپس از تک تک حضار در جلسه در رابطه با معتبر بودن حدیث اقرار گرفت و همه حدیث را تأیید کردند.
سپس گفت حال که همه حدیث را تایید کردید یک سوال از شما دارم، بعد از کل جمع پرسید:
آیا فاطمه زهرا(سلام الله علیها) امام زمان خود را میشناخت یا نمیشناخت...؟
اگر میشناخت، امام زمان فاطمه(سلام الله علیها) چه کسی بود؟
تمام حضار مجلس به مدت ربع ساعت، بیست دقیقه ساکت شدند و سرشان را به زیر انداختند و چون جوابی برای گفتن نداشتند یکی یکی جلسه را ترک کردند و با خود میگفتند اگر بگوییم نمیشناخت، پس باید بگوییم که فاطمه(سلام الله علیها) کافر از دنیا رفته است و حاشا که سیدة نساء العالمین، کافر از دنیا رفته باشد و اگر بگوییم میشناخت چگونه بگوییم امام زمانش ابوبکر بوده؟ در حالی که بخاری(از سرشناسترین علمای اهل سنت) گفته: «ماتت و هی ساختةٌ علیهما»؛ (فاطمه(سلام الله علیها) در حالی از دنیا رفت که به سختی از ابوبکر غضبناک بود).
چون مجبور میشدند بر حقانیت و امامت علی بن ابیطالب(علیهالسلام) اقرار کنند، سکوت کرده و جلسه را با خجالت ترک کردند.
**********************
علامه امینی و فتوحات عمر
نقل است که علامه امینی(رحمة الله علیه) با یکی از مفتیهای اهل تسنن مقابل شد. آن مفتی به ایشان گفت: آیا شما منکر فتوحات خلیفه دوم هستید؟
جناب علامه امینی فرمودند: خیر!
مفتی به شدت خوشحال شد گفت: أحسنت! بالاخره اعتراف کردید. حالا خودتان فتوحات ایشان را با زبان خود بفرمایید...!
علامه فرمودند: اولین فتح خلیفه دوم؛ درب خانهی مادر ما زهرا(سلام الله علیها) بود، که با لگد بر درب خانهای زد که جناب عزرائیل(علیه السلام) بدون اجازه حضرتش وارد نشد.
آن شخص بهت زده علامه را نگاه میکرد و هیچ نگفت!
******************
علامه امینی و اسلام امیرالمؤمنین(ع)
یک سنی آمد به علامه امینی(ره) گفت: این چه حرفی است که شما میزنید که حضرت علی(ع) خلیفه اول است؟
علامه در پاسخ فرمود: مگر علی بن ابیطالب(ع) مسلمان بوده که بخواهد خلیفه پیامبر(ص) باشد؟ من که فکر نمیکنم اصلا علی(ع) مسلمان باشد!!!
سنی گفت: یعنی شما علی را مسلمان نمیدانید؟ پس چطور میگویید خلیفه پیامبر است؟ ما که او را مسمان میدانیم.
علامه فرمود: چون خداوند متعال در قرآن میفرماید: اگر درب خانه یک مسلمان رفتید و اذن دخول نداد، برگردید. رسول خدا میفرماید: خانه و ناموس مسلمان احترام دارد. اما چطور علی مسلمان بود و درب خانهاش را با لگد باز کردند؟ چطور همسرش را پشت درب گذاشتند؟ چطور فرزندش را پشت درب سقط کردند؟ علی مسلمان بود؟؟!!!
دختر پیغمبر آمد پشت در *** با تنی رنجور از داغ پدر
ناله میزد سخت از سوز جگر *** که ز جان ما چه میخواهی عمر
شما معتقد به مسلمان بودن علی هستید؟ اگر او را کافر میدانستید چکار میکردید؟!!!
سنی که جوابی نداشت، سر فرو افکند و رفت.