آرزوی عجیب حضرت سلمان(ع)
دخترم! جبرئیل امین دو آیه قرآن پیرامون جهنّم بر من نازل نمود، که بسیار دردآور و وحشتناک بود و سپس آن دو آیه شریفه را خواند.
هنگامى که این آیه قرآن بر پیامبر اسلام صلّلى اللّه علیه و آله نازل شد: «و إ نّ جهنّم لمَوْعِدُهُمْ اءجْمَعین، لَها سَبْعَةُ اءبْوابٍ لِکُلِّ بابٍ مِنْهُمْ جُزْءٌ مَقْسُومٌ »(1) یعنى ؛ همانا جهنّم وعده گاه تمامى افراد مى باشد، که خداوند برایش هفت درب قرار داده و از هر درى افرادى وارد خواهند شد.
آن حضرت بسیار گریه و اصحاب آن حضرت نیز همه گریان شدند و کسى توان صحبت و سخن گفتن با حضرت را نداشت.
و چون هرگاه پیغمبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله دخترش حضرت فاطمه سلام اللّه علیها را مى دید، شادمان و خوشحال مى گردید، به همین علّت سلمان به سوى منزل آن مخدّره آمد تا ایشان را نزد پدر بزرگوارش آورد و موجب شادى و آرامش رسول خدا گردد.
وقتى سلمان به منزل حضرت فاطمه زهراء سلام اللّه علیها وارد شد، دید حضرت مشغول آسیاب نمودن مقدارى جو مى باشد و با خود این آیه قرآن را زمزمه مى نماید:«وَ ما عِنْدَاللّهِ خَیْرٌ و اءبْقى؛ آنچه نزد خداى متعال و خواست او است بهتر و با دوام مى باشد.»
پس سلمان فارسى بر حضرت زهرا سلام کرد و بعد از آن، جریان ناراحتى و گریه حضرت رسول صلّى اللّه علیه و آله را براى آن بزرگوار بیان نمود.
فاطمه زهرا سلام اللّه علیها با شنیدن این خبر از جاى خود برخاست و چادر خود را که حدود دوازده جاى آن پاره شده و درز گرفته بود بر سرافکند.
سلمان فارسى با دیدن چنین زندگى و لباسى به گریه افتاد و گفت: «چقدر سخت و غیر قابل تحمّل است که دختران روسا و پادشاهان لباس هاى سُندس و ابریشم بپوشند، و در آن همه تجمّلات و آسایش باشند؛ ولى دختر محمّد، پیغمبر خدا صلى اللّه علیه و آله چادر پشمینِ وصله دار بپوشد و این همه سختى ها و مشقّت ها را تحمّل نماید.»
هنگامى که حضرت فاطمه سلام اللّه علیها به حضور پدر خود، حضرت رسول صلى اللّه علیه و آله وارد شد، اظهار نمود: « یا رسول الله! سلمان از زندگى و لباس هاى من تعجّب کرده و در گریه و اندوه، فرو رفته است.»
حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به سلمان فرمود: «دخترم، فاطمه محبوب خدا است و از سابقین در ورود به بهشت خواهد بود.»
پس از آن، حضرت زهرا سلام اللّه علیها اظهار داشت: «پدر جان ! دخترت فداى تو گردد، چرا گریان بوده اى؟»
حضرت رسول فرمود: «دخترم! جبرئیل امین دو آیه قرآن پیرامون جهنّم بر من نازل نمود، که بسیار دردآور و وحشتناک بود و سپس آن دو آیه شریفه را خواند.»
حضرت زهرا سلام اللّه علیها با شنیدن آن دو آیه قرآن گریست و به صورت بر زمین افتاد و گفت: «واى به حال گناه کارانى که اهل آتش جهنّم گردند.»
سلمان چون این صحنه دلخراش را دید، گفت: «اى کاش من گوسفندى بودم تا مرا مىکشتند و قطعه قطعه مىکردند و مىخوردند و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنیدم!!»
و ابوذر گفت: «اى کاش مادرم عقیم بود و مرا نزاییده بود و این گونه وصف آتش دوزخ را نمى شنیدم!!»
و سپس مقداد گفت: «و اى کاش من پرندهاى در منقار پرندگان مى بودم و نامى از آتش سوزان جهنّم را نمى شنیدم.»(2)
پی نوشتها:
1) سوره حجر: آیه 44
2) بحارالا نوار: ج 43 ص 87 89 ح 9