چگونه می شود با آیات قرآن کروی بودن زمین را ثابت کرد؟
در میان همه مشرق ها و مغرب ها، دو مشرق و دو مغرب ممتاز است که یکی در آغاز تابستان، یعنی حداکثر اوج خورشید در مدار شمالی و یکی در آغاز زمستان یعنی حداقل پایین آمدن خورشید در مدار جنوبی است.
از تعبیر "رب المشارق و المغارب" چگونه کروی بودن زمین استنباط می شود؟
مشرق از شرق (بر وزن قمر) و شرق، به معنی طلوع آفتاب است و اصل آن به معنی روشن شدن می باشد؛ شرق اسم مکان و به معنی محل طلوع می باشد.
مغرب از غرب به معنی دور شدن است و مغرب محل غروب و دور شدن می باشد. غروب آفتاب عبارت است از دور شدن و پنهان شدن آفتاب از نظرها.[1]
در آیات قرآن مجید، گاهی تعبیر (مشرق و مغرب) به صورت مفرد آمده است مانند «و لله المشرق و المغرب»؛[2] مشرق و مغرب از آن خداست.
و گاهی به صورت تثنیه آمده است: مانند «رب المشرقین و رب المغربین»؛[3] پروردگار دو مشرق و پروردگار دو مغرب.
و گاهی به صورت جمع آمده است: مانند: «فلا اقسم برب المشارق و المغارب»؛[4] سوگند به پروردگار مشرقها و مغربها.
هر یک از اینها اشاره به نکتهای است و آن اینکه خورشید، هر روز از نقطه تازهای طلوع و در نقطه تازهای غروب می کند، بنابراین به تعداد روزهای سال مشرق و مغرب داریم.
از سوی دیگر، در میان همه مشرق ها و مغرب ها، دو مشرق و دو مغرب ممتاز است که یکی در آغاز تابستان، یعنی حداکثر اوج خورشید در مدار شمالی و یکی در آغاز زمستان یعنی حداقل پایین آمدن خورشید در مدار جنوبی است (که از یکی تعبیر به مدار رأس سرطان و از دیگری تعبیر به مدار رأس جدی می کنند).[5]
این آیات در عین اینکه بر متعدد بودن محل طلوع و تابش آفتاب و محل غروب آن دلالت می کنند، بر کروی بودن زمین نیز اشاره دارند، زیرا اگر زمین کروی باشد طلوع کردن و تابیدن آفتاب بر هر جزئی از اجزای کره زمین مستلزم این خواهد بود که از جزء دیگر آن غروب بکند و در این صورت تعدد مشرق ها بدون هیچ گونه تکلف و زحمت روشن و واضح می گردد. ولی در غیر کروی بودن زمین تعدد مشرق ها و مغرب ها که از آیه استفاده می گردد قابل درک و فهم نمی باشد.[6] زیرا جسم مسطح بیش از یک شرق و یک غرب ندارد. فقط جسم کروی است که هر نقطه آن یک طرف مشرق و طرف دیگر مغرب است، و هر قسمتی که در مقابل آفتاب واقع شود، شروق آفتاب از آنجاست، در صورتی که در جای دیگر غروب کرده است. همچنین اختلاف افق ها دلالت بر کرویت زمین می کند و آنرا مشارق و مغارب متعددی است.[7] چنانکه از حضرت امیر المومنین -علیه السلام- روایت شده که فرمود: خورشید سیصدو شصت مشرق و سیصدو شصت مغرب دارد، از آن نقطه ای که امروز طلوع کرد دیگر طلوع نمی کند تا سال بعد در همان روز.[8]
از احادیث و خطبه ها و دعاهایی که از پیشوایان دینی ما نقل شده است، این مطالب به روشنی استفاده می گردد، از امام صادق-علیه السلام- نقل شده است که فرمود: «در یکی از سفرها مردی با من هم سفر گردید، او همیشه نماز مغرب را پس از تاریکی شب و نماز صبح را قبل از طلوع صبح در تاریکی آخر شب می خواند؛ ولی من بر خلاف او رفتار می کردم و نماز مغرب را در موقع غروب و نماز صبح را در موقع فجر به جا می آوردم. او به من گفت: تو نیز به مانند من رفتار کن، زیرا آفتاب پیش از آنکه از افق سر زند بر دیگران طلوع کرده است و آنگاه که از ما غروب میکند، هنوز در پاره ای از افق ها ناپدید نگردیده است.
امام صادق -علیه السلام- فرمود: من به وی گفتم که در طلوع و غروب آفتاب، هر قوم و ملتی باید از افق خود پیروی کنند و طبق آن وظایف و مراسم مذهبی خویش را انجام دهد نه طبق افق دیگران.»
در این روایت آن مرد به اختلاف و تعدد مشرق ها و مغرب ها که از کرویت زمین به وجود می آید اشاره می کند و امام صادق-علیه السلام- نیز در این باره گفتار وی را تصدیق می نماید، سپس حکم مسأله را بیان نموده و او را به اشتباهش متوجه می سازد.[9]
تعبیر «فلا اقسم رب المشارق و المغارب»، ممکن است به مشرق ها و مغرب های مختلف مکانی اشاره داشته باشد؛ چرا که کرویت زمین سبب می شود که به تعداد مناطق روی آن، مشرق و مغرب وجود داشته باشد؛ یا اشاره به مشرق ها و مغرب های زمانی باشد، زیرا می دانیم که حرکت زمین به دور آفتاب سبب می شود که هرگز دو روز پشت سر هم خورشید از یک نقطه طلوع و غروب نکند.
این تفاوت مشرق ها و مغرب ها که با نظم بسیار دقیق و حساب شده ای انجام می گیرد، از یک سو سبب پیدایش فصول چهار گانه سال با آن همه برکات می شود و از سوی دیگر، باعث تعدیل حرارت و برودت و رطوبت در سطح زمین می گردد؛ همچنین زندگی انسان ها و حیوانات و گیاهان را سرو سامان می بخشد که هر یک از اینها آیتی از آیات خدا و نشانه ای از نشانه های اوست.[10]
پی نوشت ها:
[1]. قرنشی، سید علی اکبر، احسن الحدیث، قم، واحد تحقیقاتی اسلامی، چاپ اول، 1366، ج 1، ص 220.
[2]. بقره/115.
[3]. رحمن/17.
[4]. معارج/40.
[5]. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ ششم، 1368، ج 25، صص 45 -46.
[6]. خویی، ابوالقاسم، البیان، قم، انتشارات انوار المهدی، چاپ هشتم، 1401ق، ص 76-75.
[7]. میرزا خسروی شاهزاده، علی رضا، تفسیر خسروی، تهران، انتشارات اسلامیه، 1397، ج 5، ص 382.
[8]. طباطبایی، محمد حسین، تفسیر المیزان، ترجمه موسوی همدانی، قم، انتشارات جامعه مدرسین، 1363، ج 2، ص 36.
[9]. خویی، ابوالقاسم، البیان، قم، انتشارات انوار المهدی، چاپ هشتم، 1401ق، ص 76 -75.
[10]. مکارم شیرازی، ناصر، پیام قرآن، قم، مطبوعاتی هدف، چاپ سوم، 1371، ج 21، ص 194.
اندیشه قم