گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

سفر امام‏ حسن عسگرى‏ علیه السلام به گرگان‏

جعفر بن شریف جرجانى(1) مى ‏گوید: سالى عازم حجّ شدیم و در سامرّا نزد امام عسکرى- علیه السّلام- رسیدم. و شیعیان، مال زیادى را توسط من براى آن حضرت، فرستاده بودند.
خواستم از حضرت بپرسم که آنها را به چه کسى بدهم اما قبل از اینکه چیزى بگویم، فرمود: آنچه با خود آورده ‏اى به مبارک، خادم من بده.
مى ‏گوید: من نیز چنان کردم. سپس گفتم در گرگان شیعیانت به تو سلام مى ‏رسانند.
فرمود: آیا بعد از اتمام حجّت به آنجا برمى ‏گردى؟
گفتم: آرى.
 فرمود: تو بعد از صد و هفتاد روز، به گرگان مى ‏رسى. و اوّل روز جمعه سه روز گذشته از ماه ربیع الآخر به آنجا وارد مى ‏شوى. به آنها بگو که من هم آخر همان روز، آنجا مى ‏آیم. برو، خدا تو و آنچه با خود دارى سالم نگهدارد. و بر خانواده ‏ات وارد مى ‏شوى و براى پسرت، شریف فرزندى متولد مى ‏شود، اسمش را صلت بن شریف بن جعفر بن شریف بگذار. و خداوند او را بزرگ مى‏ گرداند و از دوستان ما خواهد شد.
گفتم: یا بن رسول اللَّه! ابراهیم بن اسماعیل جرجانى از شیعیان توست و بین دوستانت بسیار معروف است. و هر سال بیشتر از صد هزار درهم به آنها مى ‏دهد.
فرمود: خدا از ابراهیم بن اسماعیل، بخاطر رفتارش با شیعیان ما، راضى است و گناهان او را بخشیده و فرزند سالمى به او روزى کرده است که حق را مى ‏گوید.
به او بگو: که حسن بن على گفت: نام پسرت را «احمد» بگذار.
سپس نزد آن حضرت بر گشتم و مناسک حج را انجام دادم. و خدا مرا سالم نگهداشت تا اینکه روز جمعه، اول ماه ربیع الآخر، در ابتداى روز همچنان که امام فرموده بود به گرگان رسیدم. و دوستان و آشنایان براى دیدار من آمدند. به آنها گفتم که امام حسن عسکرى- علیه السّلام- وعده داده است که تا آخر همین روز، اینجا بیاید، پس آماده شوید تا سؤالها و حوایج خود را از او بخواهید.
همین که نماز ظهر و عصر را خواندند، در خانه من اجتماع کردند. به خدا قسم! چیزى نفهمیدیم مگر اینکه امام- علیه السّلام- آمد و وارد خانه شد. و اوّل او بر ما سلام کرد، سپس ما به استقبالش رفتیم و دستش را بوسیدیم.
سپس فرمود: من به جعفر بن شریف وعده داده بودم که آخر همین روز به اینجا بیایم. نماز ظهر و عصر را در سامرّا خوانده‏ام و به سوى شما آمدم تا تجدید عهد نمایم. و اکنون در خدمت شما هستم و حاضرم تمام سؤالها و حوایج شما را برآورده سازم.
نخستین کسى که پرسش نمود «نضر بن جابر» بود. او گفت: یا ابن رسول اللَّه! چند ماه است که چشمان پسرم آسیب دیده است، از خدا بخواه تا بینایى را به او برگرداند.
حضرت فرمود: او را بیاور.
پس دست مبارکش را به چشمانش کشید، بینایى او به حالت اوّل برگشت آنگاه مردم یک به یک مى ‏آمدند و نیازهاى خود را مطرح مى ‏کردند. و حضرت نیز براى آنها دعا مى ‏نمود و حوایجشان را بر آورده مى ‏ساخت. سپس حضرت، همان روز هم به سامرّا برگشت‏ (2)


پی نوشت:

(1) جرجان، معرّب گرگان است. (مترجم).
 (2) بحار: 50/ 262، حدیث 22.

منبع:

قطب راوندى، جلوه‏ هاى اعجاز معصومین علیهم السلام ، مترجم غلام حسن محرمى‏،جامعه مدرسین‏،قم:1378،صص336-338.

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۱۱/۰۹
مجید کمالی

نظرات  (۲)

با سلام


دوست گرامی و عزیز "پارتیاوب" در نظر دارد برای وبلاگ نویسان فعال هم استانی و همشهری با قیمت بسیار مناسب طراحی سایت انجام دهد.
و یا می توانید از خدمات ثبت دامنه ما استفاده نمایید و آدرس وبلاگ خود را به صورت یک سایت مستقل تبدیل نمایید.

هاست :38000 تومان

دامنه آی آر : 5500 تومان
در صورت تمایل با ما در تماس باشید:

017-32322776
0911-797-6839
www.partiaweb.com

موفق باشید

سلام

وبلاگ خوبی داری

با تبادل لینک موافقی؟ اگر موافقی منو با نام زیر لینک کن بعد خبرم کن تا لینکت کنم

دانلود رایگان فیلم و آهنگ جدید

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی