مکه نرفته حاجی شویم !
خداوند متعال، بعضی از مکان ها و زمان ها را برای ضیافت و پذیرایی، مشخّص و آماده فرموده است؛ مانند حجّ و روزه. از آن جا که خداوند سبحان همه جا هست، ما آرزومندان دیدارِ حریم با صفایش که از این فوز عظیم جا مانده ایم؛ نیز می توانیم در هر کجا که هستیم؛ همانند حجگزاران واقعی اش شویم.
همین الان نیّت کن
یکی از بارزترین مصادیق سیر الی الله، سفر حج است. یک انسان حج گزار، همین که قصد حج یا عمره را دارد، سیر او به طرف خداست و سیر به طرف خدا؛ یعنی اعتماد بر خدا و دیگر هیچ. حال ما که از این توفیق عظیم بازماندیم؛ بهترین کار این است که همانند حجگزاران همین الان نیّت حج را از دل بگذرانیم و از صمیم دل از هر آنچه غیر خداوند است دل بکنیم.
حج، عرصه وارستگی از وابستگی ها
حج، عرصه وارستگی از وابستگی ها و دلبستگی هاست. وابستگی به چیزی طی سه مرحله رخ می دهد: مرحله اول زمانی است که فرد با موضوع وابستگی آشنا می شود. مرحله دوم، حرکت به سمت شکل دهی عادت است و مرحله سوم ورود به مرحله اجبار در انجام آن عمل است. برای وصل شدن به خداوند و رهایی از غیر او، باید خود را از هر فکر و عملِ غیر خدایی که به صورت عادت و اجبار در ما درآمده است؛ رها سازیم و افکار و اعمال الهی را درون خود به صورت عادت و اجبار در آوریم.
بارور ساختن توانایی «نه گفتن» به هر فکر و عمل غیرخدایی، مانع از آشنایی ما با آن اعمال شده و دیگر آن ها به شکل عادت و اجبار در نخواهند آمد. امّا قبل از آن باید مانند حجگزاران واقعی، صادقانه از کرده های ناپسندِ خویش توبه کنیم.
توبه صادقانه
توبه صادق آن است که در نیمههای شب گناهانمان را با آبِ دیده شستشو دهیم و با آه سوزان سحر، ریشه دلبستگیها را بسوزانیم و لباس ریا را به دور اندازیم. جامه خشوع و خضوع بر اندام دل بپوشانیم و یاد هر چه غیر از خدا را بر خود حرام گردانیم.(1)
مسافر سفر حجّ شایسته است از بستگان خود طلب حلالیت کند؛ بیاییم ما حجگزاران مکه نرفته نیز؛ اگر در حقِّ کسی بدی کردیم؛ غیبتی؛ دروغی، تهمتی در نامه اعمالمان ثبت شده؛ و یا کسی را مسخره کردهایم؛ با طلب حلالیت آن ها را پاک کنیم
طلب حلالیّت
مسافر سفر حجّ شایسته است از بستگان خود طلب حلالیت کند؛ بیاییم ما حجگزاران مکه نرفته نیز؛ اگر در حقِّ کسی بدی کردیم؛ غیبتی؛ دروغی، تهمتی در نامه اعمالمان ثبت شده؛ و یا کسی را مسخره کردهایم؛ با طلب حلالیت آن ها را پاک کنیم.
این گناهان مشتمل بر دو حق، یعنی حق الله و حق الناس، می باشند. یعنی مرتکب چنین گناهانی از دو جهت مدیون است؛ اوّل نسبت به خدای تعالی که مخالفتش را مرتکب شده، دوّم نسبت به کسی که آبرویش به وسیله غیبت و مانند آن برده است. لذا کسی که می خواهد از این گناهان توبه کند؛ باید از هر دو جهت، تسویه حساب نماید. (2)
برای حق الله که به توبه صادقانه از آن اعمال به درگاهش روی می آوریم و برای حق الناس، برای مثال در مورد غیبت بنا به روایتی از امام صادق «اگر غیبت کسی را کردیم و او با خبر شد؛ باید از او طلب حلالیّت کنیم؛ ولی اگر مطّلع نشد؛ برایش طلب مغفرت کنیم». دلیل این حکم این است که اگر شخص غیبت شده،از سخنی که پشت سر او گفته ایم؛ اطلاع نداشته باشد؛ طلب حلالیّت از او، به منزله خبر دادن به او و موجب برانگیختن فتنه و برافروختن آتش کینه است.(3)
اگر شخص غیبت شده به سبب مرگ یا مسافرت از دسترس خارج شده باشد؛ مثل کسی است که از غیبت خبر ندارد و استغفار کفایت می کند. در مورد سایر گناهان نیز این چنین است.
تطهیر مالکسی که می خواهد لباس احرام تهیه کند، باید مال خود را تطهیر، کند؛ حکایتی در این باره را از نظر می گذرانیم.
سال ها پیش از این، گوشه ای از بام خانه ام خراب شده بود و احتیاج به مرمّت داشت. روزی این موضوع را با یکی از دوستان طلبه ام در میان گذاشتم و از او خواستم اگر بنّایی را می شناسد، به من بشناساند. او گفت از قضا در همسایگی خانه ما بنّایی است که از عهده این کار بر می آید. نشانی دقیق خانه ام را گرفت و گفت صبح جمعه آماده باش. وی چیز دیگری از بنّا نگفت و من نیز چیزی از وی نپرسیدم.
جمعه فرا رسید و کمی زودتر از وقت معمول، زنگ خانه به صدا درآمد. از جای برخاستم و شگفت زده از اینکه استاد بنّا زودتر از وقت معمول آمده است، در را گشودم. همین که با یک روحانی خوش چهره از آل رسول مواجه شدم، با خود گفتم حتما اشتباه آمده است. پس از سلام و احوالپرسی طلبگی، بی درنگ گفت فلانی شما را معرّفی کرده است و برای بنّایی آمده ام. او عبا و عمّامه را به کناری نهاد و وسایل بنّایی را به دست گرفت و مشغول کار شد و می خواست کار دو - سه بنّا را یک تنه به انجام رساند. به وی گفتم: به کجا چنین شتابان؛ چرا این همه عجله و...
در آن حیص و بیص و در هنگامی که دیگر با هم صمیمی شده بودیم، از وضع زندگیش پرسیدم و می پنداشتم که لابد عقربه زمان به نفع او نمی چرخد. امّا از خواننده چه پنهان که چون از زندگیش گفت، بر او غبطه خوردم که چقدر مرفّه است! بیدرنگ پرسیدم پس چرا کار می کنی؛ آن هم چنین کاری؛ و آن هم در وسط تابستان و زیر آفتاب سوزان؟
همه سخن در اینجاست که وی گفت: سال ها پیش یک بار به زیارت خانه خدا مشرّف شده بودم، امّا آنچه را اندوخته و خرج این سفر کرده بودم، از طریق بنّایی بود و با عرق جبین. حتّی نگذاشتم یک ریال از جای دیگر به آن مال مخلوط شده باشد. می خواستم فقط و فقط با دسترنج شخصی خویش به خانه خدا مشرّف شوم. اینک باز هم مرغ دل هوای آن خانه کرده است و دوست دارم تا نیروی جوانی هست، بار دیگر به آن خانه رخت برکشم. پس کار می کنم و آنچه را با مشقّت و عرق ریزی به دست می آورم، یکسره به کنار می نهم.
عصر، هنگامی که استاد دست از کار کشید، اجرت وی را تقدیم کردم. پس از شمردن، قدری از پول را به من برگرداند. نپذیرفتم، امّا او هم نمی پذیرفت. سرانجام گفت: عهد کرده ام که بیشتر از حدّ معمول کار کنم و کمتر از حدّ معمول مزد بگیرم.(4)
بیاییم ما هم اگر دِینی به گردن داریم یا خمس مال خود را نپرداخته ایم؛ مانند حجگزارانِ واقعی، مال خود را پاک سازیم.
حج صحیح غیر از حجّ مقبول است. بسیاری از حجگزاران فقط دلنگران حجّ صحیح هستند و حتّی با هزار گونه وسواس، به مناسک فقهی حج عمل می کنند، امّا و دریغا که هرگز دغدغه حجّ مقبول را ندارند. حج مقبول دو علامت دارد؛ اوّل آنکه بنده، گناهان خویش را ترک کند(5) و دوّم نورانیّتِ درون است. حاجی به صورت مستمر، نوری از حج دارد، مادام که نزدیک گناه نشود.(6) این نور باطنی با هر گناهی ضعیف و ضعیف تر می شود تا آنجا که از بین می رود.
بار الها ما را که توفیق حضور در حریم شریفت را نیافتیم عنایتی کن تا همانند حجگزاران واقعیات، گناهان خویش را ترک کرده و یاریمان کن تا نور حاصل از اعمال نیکمان را، با گناهان بی فروغ نسازیم. بحق محمّدٍ و آله الطّاهرین صلوات الله علیهم اجمعین و عجّل فی فرج مولانا صاحب الزّمان.
پی نوشت ها:
1.مصابیح الشریعه.
2.ترجمه کتاب اخلاق مرحوم شبر، ص 241.
3.مستدرک الوسائل، ج 9، ص 118.
4.اسفندیاری، محمّد، غیر از خدا هیچ کس نبود، مجلّه میقات حج، تابستان 1380، شماره 36، ص 151.
5. فروع کافی، ج4، ص280.
6.الکافی، ج2، ص 18.
منبع: تبیان