چگونگی برخورد با مردم را از ائمه بیاموزیم!!
مهمترین عاملی که سبب گردید دین اسلام در همان آغازین روزها گسترش چشمگیری پیدا کند نحوه تعامل و برخورد رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) با مردم میباشد. اسلام بر بزرگداشت مۆمنین تأکید فراوانی داشته و به حمایت از شرف و کرامتشان حتی پس از مرگ نیز توجه دارد.
در احادیث پیرامون چگونگی احترام نهادن پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) به مردم و مظاهر آن نکات جالبی بیان شده است که به طور خلاصه میتوان گفت:
ـ آن حضرت به هیچ کس با انگشت خود اشاره نمیکرد بلکه با تمام دست اشاره میفرمود.
ـ هر گاه کسی در کنارش نشسته بود و با ایشان سخن میگفت تنها چهرهاش را به سوی او برنمیگرداند بلکه با تمام بدن به او رو به رو می کرد.
ـ وقتی با کسی دست میداد تا طرف مقابل دست خود را نمیکشید آن حضرت اقدام به این کار نمیکرد.
ـ هر گاه یکی از اصحابش بر آن حضرت وارد میشد به احترام او برمیخاست و ردای خود را برایش پهن میکرد و برای کسی که به حضور ایشان میرسید جامهاش را میگستراند تا بر آن بنشیند و متکای خود را به او میداد.
ـ نگاههای خود را میان مردم به تساوی تقسیم میکرد.
ـ هر گاه سواره بود اجاره نمیداد کسی پیاده همراهش برود و او را در کنار خود بر مرکب سوار میکرد.
بررسی سیره رسول گرامی اسلام (صلی الله علیه و آله) در برخورد با دیگران میتواند در پیشبرد اهداف اسلامی بسیار تأثیرگذار باشد.
پیامبر (صلوات الله علیه) چگونه بود؟
امام حسن (علیه السلام) در توصیف مجلس پیامبر (صلی الله علیه و آله) چنین میفرمایند:
«بهره هر یک از همنشینانش را ادا میکرد تا آنجا که همنشین او گمان نمیکرد، کسی نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله) از او گرامیتر باشد ... مجلس او مجلس شکیبایی، حیا، راستی و امانتداری بود، و در آن صدایی بلند نمیشد و سخن زشتی بر زبان رانده نمیشد و خظاهای این و آن گفته نمیشد. همه [در مجلس] او برابر بودند و باتقوا بر یکدیگر برتری داده میشدند، و فروتن بودند و بزرگترها را گرامی میداشتند و با کوچکترها مهربان بودند و نیازمند را بر خود ترجیح میدادند و بیگانه را پاس میداشتند».[1]
« ... [رسول خدا (صلی الله علیه و آله)] به هر کس میرسید، نخست سلام میکرد و هر کس برای خواستهای نزد او میآمد، در انجام دادن کار وی بردباری میکرد [تا خواستهاش برآورده شود] یا آن شخص خود منصرف گردد. هرگز نشد که کسی دست پیامبر (صلی الله علیه و آله) را بگیرد و آن حضرت جلوتر از طرف، دست خود را از دست وی بکشد و چون به مرد مسلمانی میرسید، ابتدا با او مصافحه میکرد و چون مشغول نماز بود و کسی در کنارش مینشست، نماز خود را کوتاه میساخت و به او رو میکرد و میفرمود: آیا حاجتی داری؟ ... هر کس بر وی داخل میشد، او را تکریم میکرد، چنانکه گاهی لباس خود را زیر او پهن میکرد یا او را بر جایگاه خود مینشاند ... ».[2]
در حدیثی از سلمان فارسی چنین آمده است:
از سلمان فارسی: «بر پیغمبر (صلی الله علیه و آله) داخل شدم و حضرت بر بالشی تکیه کرده بود و آن را به طرف من قرار داد و فرمود یا سلمان هیچ مسلمانی بر مسلمانی وارد نشود که به احترامش پشتی گذارد جز اینکه خدا او را بیامرزد».[3]
این تکریم و بزرگداشت در جای جای زندگی پیامبر اکرم (صلی الله علیه و آله) نمود دارد. ایشان در هنگام غذا خوردن همواره توجه به حال دیگران داشته و خدمتکاران و بردگان را نیز با خود شریک مینمودند. نمونهای از آن را در روایات زیر به خوبی میتوان مشاهده نمود:
«رسول الله (صلی الله علیه و آله) اینچنین بودند: هنگامی که بر سر سفرهی غذا مینشستند، در جای نشستن خدمتکار و غلام مینشستند در حالی که به ران چپ خویش تکیه می زدند».[4]
در روایتی دیگر آمده است:
«رسول الله (صلی الله علیه و آله) این چنین بودند که غذای خدمتکار و غلام را میخوردند و در جایگاه او مینشستند، ایشان بر چیز حقیر میخوردند و بر جای حقیر میخوابیدند.»[5]
پیروزى پیامبر اسلام (صلی الله علیه و آله) هر چند با تایید و امداد الهى بود، ولى عوامل زیادى از نظر ظاهر داشت که یکى از مهمترین آنها جاذبه اخلاقى پیامبر (صلی الله علیه و آله) بود. آن چنان صفات عالى انسانى و مکارم اخلاق در او جمع بود که دشمنان سرسخت را تحت تاثیر قرار مىداد، و به تسلیم وادار مىکرد، و دوستان را سخت مجذوب مىساخت. که اگر این را معجزه اخلاقى پیامبر (صلی الله علیه و آله) بنامیم اغراق نگفتهایم.[6]
آری! با مهربانی و احترام گذاشتن به دیگران ـ بزرگان و کوچکان، زنان و مردان ـ میتوان کرامت ذاتی در نهاد آدمی را بیدار ساخت و دلها را مجذوب خود نمود.
اگر مسلمین میتوانستند چون پیامبر خویش اخلاق اسلامی را به منصه ظهور درآورند اسلام بیش از این در جهان میدرخشید و جانها همراهش میگشت.
پی نوشت ها:
[1]. صدوق، محمد بن علی، معانی الاخبار، ص 82 و 83.
[2]. ابن شهر آشوب، مناقب آل علی بن ابی طالب (علیه السلام)، ج 1، ص 145.
[3]. طبرسی، حسن بن فضل، مکارم الأخلاق، ص 19.
[4]. نوری، حسین بن محمد تقی، مستدرک الوسائل، ج 16، ص 228.
[5]. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج 6، ص 270.
[6]. تفسیر نمونه، ج 24، ص 378.
منبع:تبیان