راهکارهای آمادگی برای مرگ
در درون انسانها امیال و غرایز مختلفی وجود دارد که خداوند برای هر یک از آنها، راهی برای ارضایشان قرار داده است؛ مثلاً برای تشنگی، آب، برای گرسنگی، غذا و برای غریزۀ جنسی، ازدواج را قرار داده است.
چکیده
در درون انسانها امیال و غرایز مختلفی وجود دارد که خداوند برای هر یک از آنها، راهی برای ارضایشان قرار داده است؛ مثلاً برای تشنگی، آب، برای گرسنگی، غذا و برای غریزۀ جنسی، ازدواج را قرار داده است. یکی از این امیال، میل به جاودانگی است که خداوند این میل را نیز بدون پاسخ نگذاشته و پاسخ آن را در جهان آخرت با بقا و جاودانگی روح، داده است. بنابراین وقتی در مسیر حیاتمان با پدیدهای به نام مرگ روبرو شدیم، برای اینکه اعتقادمان به جاودانگی روح باقی بماند، نباید آن را فنا و نابودی بپنداریم.
حال اگر احتمال دهیم که با فرا رسیدن مرگ، در اثر ترک واجبات و انجام محرمات و یا به عبارتی دیگر عدم آمادگی برای مرگ، شکنجهها و عذابهایی متوجه این روح میشود، هیچگاه از مرگ غافل نمیشویم و به دنبال راه و روشهایی میرویم که ما را آمادۀ مرگ کند. آنچه در این پژوهش بدان اشاره شده بیان چنین راهکارهایی است که در اینجا به توضیح مختصری از آنها میپردازیم:
بعد از فهم ضرورت آمادگی برای مرگ، اولین راه، شناخت حقیقت مرگ است و اینکه مرگ چیزی جز هستی دوباره نیست. دومین راه، حسابرسی اعمال است. بدین گونه که در هر شبانه روز پروندۀ اعمالمان را با دقّت مورد حسابرسی قرار داده و برای هر کار نیکی که انجام دادهایم، شکر آن را به جای آوریم و برای هر معصیتی که مرتکب شدهایم، استغفار کنیم. سومین راه، فهم ضرورت یاد مرگ است؛ و اینکه یکی از راههای رسیدن به کمالات یاد کردن مرگ است برای همین از آن نباید غفلت کنیم. چهارمین راه، شناخت ارزشهای یاد مرگ همچون نابودی شهوات، خاموش کردن آتش حرص و ... می باشد که مشوّقی جهت آمادگی برای مرگ است. پنجمین راه، شناخت شیوههای یادآوری مرگ همچون توجه به آیات و روایات، شرکت در تشییع جنازهها و ... است. ششمین راه، کنار گذاشتن آرزوهای طولانی است که این آرزوها یا به خاطر نادانی است و یا دنیا دوستی. هفتمین راه، شناخت سکرات مرگ است که آیات و روایات (در بیان کلّی) از لحظات سخت سکرات موت خبر میدهند بنابراین باید خودمان را برای چنین لحظات دشواری آماده کنیم. هشتمین راه، شناخت تفاوت سکرات مرگ مؤمن و کافر است که عاملی است برای اینکه با انجام اعمال صالح از گروه مؤمنان قرار بگیریم و سکرات موت را به آسانی طی کنیم؛ و در نهایت پاسخ به سؤالهایی که در این زمینه مطرح شده است.
کلید واژه
مرگ، انسان، آمادگی، دنیا، راه و راهکار.
مقدمه
«الهی! نه نیستم، نه هستم، نه بریدم، نه پیوستم، نه به خود، میان بستم. لطیفهای بودم، از آن مستم، اکنون زیر سنگ است دستم» (1)
حمد و سپاس بى اندازه خدای را که انسان را آفرید و برای او پیامبر ظاهری و باطنی قرار داد تا بتواند راه سعادت خود را تشخیص داده و به کمال حقیقی خود نایل شود؛ و پاکترین درود و تحیّت بر پیامبران و برگزیدگان که راهنما و چراغ هدایت بودند که با جان فشانی خود، در راه حق و حقیقت پای نهادند، و انسانها را از فضای تاریک دنیا به سوی فضای نورانی آخرت فرا خواندند. خاصّه خاتمالنبیین، حضرت سیّد المرسلین محمّد بن عبد الله صلی الله علیه و آله وسلم و جانشین بر حقّش حضرت سیّد الوصیّین، أمیر المؤمنین علىّ بن أبى طالب علیهالسلام و یازده نور عالم تابِ دین و دیانت، مژده دهندۀ مرگ و قیامت که کاروان بشریّت را با پند و نصیحت، آمادۀ زندگی جدید برای آخرت، کردند.
خداوند متعال در خلقت انسانها چندین عالم قرار داده است، که هر یک از این عوالم بـا شیرینیها و تلخیها، آسانیها و دشواریها همراه است. عالم رحم، عالم دنیا، عالم مرگ، عالم قیامت، و در نهایت عالم بهشت یا دوزخ، تشکیل دهندۀ عوالم حیات انسان هستند.
همانطور که اشاره شد یکی از این عوالم، عالم مرگ است که اوّلین منزل از منزلهای آخرت و آخرین منزل از منزلهای دنیا و از سختترین گذرگاههایی است که هرچند با توصیهها و سفارشهای قرآنی و روایی همراه بوده ولی متأسفانه با غفلت عموم انسانها مواجه شده است. از جمله عواملی که موجب کاهش و یا از بین رفتن این غفلت میشود آشنایی با معارف اسلامی در مورد این عالم است. راجع به این موضوع مطالب فراوانی در قرآن و روایات معصومین علیهم السلام بیان شده که در چندین کتاب این روایات و آیات الهی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفته است که از جملۀ این کتب میتوان به کتابهایی مانند: معاد حجةالاسلام وال مسلمین محسن قرائتی، انسان از مرگ تا برزخ نعمت الله صالحی حاجی آبادی و منازل الآخرة شیخ عبّاس قمی اشاره کرد.
با توجه به اینکه بحث راجع به عالم مرگ بسیار گسترده است و به دیدهای مختلف میتوان به آن نگاه کرد، انتخاب یکی از مباحث مربوط به این موضوع کاری بسیار سخت و دشوار بود. اما با توجه به اینکه، افرادی در مواجه شدن با این پدیدۀ عظیم، سربلند و سرافراز میشوند که آمادگی خود را برای سختیهای راه بدست آورده باشند یعنی تمامی آنچه را که در توقف گاههای اخروی از آنها میخواهند، برای خودشان فراهم آورده باشند، عنوانی که خوب و مناسب به نظر میرسید، «راهکارهای آمادگی برای مرگ»، بود که امید است با دانستن و عمل کردن به آنها، مسیر خود را شناخته و به سلامت تمام و کمال از آن بگذریم.
تمامی فصولی که در این پژوهش در نظر گرفته شده، به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به صورت علمی و عملی در آمادگی برای مرگ مؤثر است.
و امّا سؤالهایی که در این پژوهش مورد تحلیل و بررسی قرار میگیرند عبارتند از:
1 - آمادگی برای مرگ چه ضرورتی دارد؟
2- مرگ چیست؟
3- نقش حسابرسی اعمال در آمادگی برای مرگ چیست؟
4- یاد مرگ چه ضرورتی دارد؟
5- یاد مرگ چه ارزشهای دارد؟
6 - چگونه میتوان همواره به یاد مرگ بود؟
7- آرزوهای طولانی چه نقشی در یادآوری مرگ دارد؟
8- سکرات مرگ سخت است یا آسان؟
9-آیا سکرات مرگ مؤمن و کافر یکسان است؟
10- علَت ترس انسانها از مرگ چیست؟
11- علَت مخفی بودن زمان مرگ چیست؟
12- آیا درخواست مرگ گناه دارد؟
ضرورت آمادگی برای مرگ
در طول حیات انسانها کارهای مختلفی پیش میآید که وقتی دقّت کنیم، میبینیم که معمولاً انسانها قبل از انجام این امور برنامه ریزی کرده و خودشان را آمادۀ انجام کارهایشان میکنند؛ مثلاً برای رفتن به مسافرت چند روزه حداقل یک هفته قبل از آن به فکر فراهم کردن اسباب سفر هستند و کارهایشان را به گونهای تنظیم میکنند که با کمترین اضطراب و ناراحتی به مسافرت بروند. حال باید ببینیم برای سفری که اولاً چارهای از آن نیست، ثانیاً رفتنی است که بازگشتی ندارد و ثالثاً شقاوتها و یا سعادتهای ابدی را به دنبال دارد، چه توشهای برداریم که تا ابد چراغ راهمان در تاریکیها و پیچ و خمهای آخرت، باشد؟
پاسخ این سؤال را میتوان در روایت ذیل بیابیم که امام محمد باقر علیهالسلام میفرماید:
«امیرالمؤمنین علیهالسلام بعد از نماز عشاء در کوفه سه بار مردم را صدا مىزدند و به آنها مىفرمودند: اى مردم آماده حرکت شوید خداوند شما را رحمت کند، اینک بانگ کوچ کردن در میان شما دمیده شده و خود را آماده مسافرت سازید. اکنون که بانگ رحیل بلند شده چرا به دنیا چسبیدهاید و از جاى خود حرکت نمىکنید خداوند شما را بیامرزد برخیزید و وسائل سفر را تهیه کنید، و بهترین وسیله مسافرت را بردارید که آن تقوى و پرهیزکارى مىباشد، اى مردم بدانید که شما در راه معاد قرار گرفتهاید و این راهى که ادامه مىدهید شما را به محشر مىرساند. اى مردم بدانید که شما از صراط عبور خواهید کرد و سختیهای بزرگ و وحشتهاى عظیمى در مقابل شما مىباشد، شما باید گردنه سختى را پشت سر بگذرانید و از منازل هولناکى عبور کنید و شما ناگزیر هستید که آن منازل را مشاهده کنید و از آنها عبور نمایید تا به منزل مقصود برسید. در آن منازل وحشتانگیز و رعبآور فقط رحمت خداوند است که آدمیان را نجات مىدهد از سختیها و مصیبتها رها مىسازد و از آن مناظر سخت و رعبآور آدمى را آرامش و آسایش مىدهد و از عواقب وخیم آن حفظ مىکند و یا اینکه در آنجا انسان به هلاکت مىرسد و به عذاب گرفتار مىشود.»(2).
چنان که در روایت اشاره شد، مسیری سخت پیش روی داریم که فقط با توشۀ تقوا و پرهیزگاری میتوان از آن به سلامت گذشت. حال باید ببینم که تقوا، نمایانگر چه راهکارهایی است تا به وسیلۀ آنها آمادگی خود را برای مرگ بدست آورده و سعادت خود را تضمین کنیم.
با توجه به مثالی که در ابتدای بحث زده شد، اگر فردی بخواهد به جایی برود که تاکنون نرفته است، باید ابتدا از مسیر خود (با رجوع کردن به افراد و منابع معتبر) اطلاع کافی بدست بیاورد تا در سفر، ضرری متوجه او نشود و بعد به فکر آماده کردن خود بیفتد. ما نیز در ابتدا با مسیر یا گذرگاه خود یعنی عالم مرگ، آشنا میشویم و بعد به دستورات داده شده در زمینۀ آماده شدن برای مرگ، میپردازیم.
حقیقت مرگ
آیا مرگ مساوی با فنا و نیستی است (که در این صورت سرمایه گذاری و برنامه ریزی برای آن بی ارزش میشود) و یا هستی است که زندگی دوباره را به دنبال دارد؟ این پرسشى است که همواره براى بشر مطرح بوده و هست و هر کس مایل است پاسخ آن را مستقیماً بیابد و یا به پاسخى که داده شده ایمان و اعتقاد پیدا کند.
با توجه به اینکه اطّلاع پیدا کردن در مورد ماهیت مرگ، کاری بسیار سخت و دشوار است، باید به سراغ منابعی برویم که کاملاً با این حقیقت آشنا باشند. ما مسلمانان به حکم اینکه به کتاب و سنّت ایمان و اعتقاد داریم پاسخ این پرسش را از این دو منبع گران بها مىگیریم و به آنچه در این زمینه گفته شده ایمان و اعتقاد داریم.
مرگ از دیدگاه قرآن
قرآن کریم تعبیر خاصّى دربارۀ حقیقت مرگ دارد. قرآن در این مورد کلمه «توفّى» را به کار برده و مرگ را «توفّى» خوانده است و میفرماید:
«اللَّهُ یَتَوَفَّى الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها وَ الَّتِی لَمْ تَمُتْ فِی مَنامِها فَیُمْسِکُ الَّتِی قَضى عَلَیْهَا الْمَوْتَ وَ یُرْسِلُ الْأُخْرى إِلى أَجَلٍ مُسَمًّى إِنَّ فِی ذلِکَ لَآیاتٍ لِقَوْمٍ یَتَفَکَّرُونَ»؛ (3)
خداوند ارواح را به هنگام مرگ قبض مىکند، و ارواحى را که نمردهاند نیز به هنگام خواب مىگیرد، سپس ارواح کسانى را که فرمان مرگ آنها را صادر کرده نگه میدارد، و ارواح دیگرى را (که باید زنده بمانند) باز مىگرداند تا سرآمد معینى، در این امر نشانههاى روشنى است براى کسانى که تفکر مىکنند.
توفّى و استیفاء هر دو از یک مادّهاند (وفاء). هرگاه کسى چیزى را به تمام و کمال و بدون کم و کسر دریافت کند و به اصطلاح آن را استیفاء نماید، در زبان عربى کلمه توفّى را به کار مىبرند. انسان در حین مرگ، به تمام شخصیّت و واقعیّتش در تحویل مأموران الهى قرار مىگیرد و آنان انسان را دریافت مىکنند. از این تعبیر قرآن مطالب زیر استنباط مىشود:
الف) مرگ مساوی با فنا و نابودى نیست، بلکه انتقال از عالمى به عالم دیگر است.
ب. آنچه شخصیت واقعی انسان را تشکیل میدهد و منِ واقعی او محسوب میشود، بدن و هر چه از توابع بدن به شمار مىرود نیست، زیرا بدن و توابع آن به جایى تحویل داده نمىشوند و در همین جهان تدریجاً منهدم مىگردند. آن چیزى که شخصیّت واقعى ما را تشکیل مىدهد و «من» واقعى ما محسوب مىشود، همان است که در قرآن از آن به «نفس» و احیاناً به روح تعبیر شده است.
ج. روح یا نفس انسان که ملاک شخصیّت واقعى انسان است و جاودانگى انسان به واسطه جاودانگى اوست از نظر مقام و مرتبه وجودى در افقى ما فوق افق مادّه و مادّیات قرار گرفته است. با مرگ، روح یا نفس بازستانده و تحویل گرفته مىشود. (4)
قرآن در این زمینه میفرماید:
«وَ قالُوا أَإِذا ضَلَلْنا فِی الْأَرْضِ أَئنّا لَفِی خَلْقٍ جَدِیدٍ بَلْ هُمْ بِلِقاءِ رَبِّهِمْ کافِرُونَ *قُلْ یَتَوَفَّاکُمْ مَلَکُ الْمَوْتِ الَّذِی وُکِّلَ بِکُمْ ثُمَّ إِلى رَبِّکُمْ تُرْجَعُون»؛ (5)
کافران به پیامبران گفتند: آیا هنگامى که ما مردیم و در زمین گم شدیم آفرینش تازهاى خواهیم یافت!؟ ولى آنها لقاى پروردگارشان را انکار مىکنند. بگو: فرشته مرگ که بر شما مأمور شده (روح) شما را مىگیرد، سپس به سوى پروردگارتان باز مىگردید.
مرگ از دیدگاه معصومین علیهم السّلام
آنچه از احادیث و روایات فهمیده میشود این است که ائمۀ معصومین علیهم السّلام مرگ را به گونههای مختلف و به صورت تشبیههای گوناگون توصیف کردهاند که هر کدام از آنها برای تقریب به ذهن افراد بسیار مفید است. روایاتی که در ذیل بیان شده بیانگر این حقیقت میباشد:
«حضرت زینالعابدین- علىّ بن الحسین- علیهالسلام میفرماید: (در روز عاشورا) آنگاه که کار بر امام حسین علیهالسلام دشوار گردید، ایشان و چند تن از خواص با چهره و رویی درخشان و بدنى کاملاً آرام و دلى مطمئن (در صحنه) بودند، بعضى از آنان به بعض دیگر گفتند: بنگرید که آنان چگونه از مرگ نمىهراسند! در آن صحنه وحشتناک، امام حسین علیهالسلام به ایشان مىفرمود: پایدارى کنید! اى گرامى زادگان، مرگ چیزى نیست جز پلى که شما را از سختى و آسیب مىگذراند، و به بهشت عظیم و نعمتهای جاودان مىرساند، کدامیک از شما دوست ندارد، که از زندانى به قصر منتقل گردد. در حالى که آن براى دشمنانتان همانند پلى است که آنها را از کاخ به زندان و شکنجهگاه مىرساند. زیرا پدرم از پیامبر خدا صلى اللَّه علیه و آله و سلم برایم بازگو کرد: دنیا زندان مؤمن و بهشت کافر است و مرگ پل مؤمنان به بهشت ایشان، و پل کافران به آتش سوزان دوزخ مىباشد، نه این را به من دروغ گفتهاند و نه من دروغ مىگویم.»(6)
«از امام جواد علیهالسلام پرسیدند که: مرگ چیست؟ فرمود: همان خوابى است که شب هنگام شما را فرا مىگیرد، با این تفاوت که مرگ مدّتش طولانىتر است و شخص از آن بیدار نگردد، مگر در روز قیامت، وقتى انسان در خواب انواع شادمانى را ببیند که نتواند وصف کند، و همچنین از اقسام ترس چیزهایى ببیند که قادر به توصیف حدّ آن نباشد، پس آن حال شادى یا ترس در خواب چگونه است؟ این است مرگ، پس خود را برای آن مهیَا سازید.»(7)
«از امام حسن عسکرى علیهالسلام روایت شده که فرمود: حضرت علىّ بن محمّد الهادى علیهما السّلام بر بالین یکى از اصحاب خود رفت که بیمار شده بود و از ترس مرگ گریه و بی تابى مىکرد، سپس به او فرمود: اى بنده خدا ترس تو از مرگ بدین سبب است که آن را نمىشناسى، آیا هر گاه بدنت را چرک و کثافت فرا گیرد، و از شدّت کثافت و چرکى که بر تو است، آزرده شوى و به بیماریهای پوستى و دمل و گرى مبتلا گردى، و بدانى که شستشو در گرمابه همه آنها را بر طرف مىکند، آیا به آنجا نمىروى تا خودت را از آن آلودگیها پاک کنى؟ یا اینکه (دوست دارى) به گرمابه نروى تا آن کثافتها بر بدنت باقى بماند؟ عرض کرد: آرى، اى فرزند پیامبر خدا (دوست دارم خود را پاک گردانم). فرمود: پس مرگ نقش همان گرمابه را دارد و آن آخرین چیزى است که از غربال کردن گناهانت و پاکیزه ساختن تو برایت مانده، پس چون به آن رسیدى و از آن گذر کردى یقیناً از هر غصّه و اندوه و آزارى رستهاى و به همه خوشیها و شادکامىها رسیدهاى. بر اثر موعظه آن حضرت مرد آرام شد و تسلیم مرگ گردید و شادمانى کرد و چشم خود را بر دنیا بست و جان داد.»(8)
حسابرسی اعمال
از مهمترین راههای آمادگی برای مرگ حسابرسی اعمال است. در اهمیَت آن همین بس که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آ له و سلم میفرماید:
«حَاسِبُوا أَنْفُسَکُمْ قَبْلَ أَنْ تُحَاسَبُوا وَ زِنُوهَا قَبْلَ أَنْ تُوزَنُوا وَ تَجَهَّزُوا لِلْعَرْضِ الْأَکْبَر»؛ (9)
پیش از آنکه به حساب شما برسند خود به حساب خویش برسید، و قبل از آنکه مورد سنجش قرار گیرید خویشتن را بسنجید، و خود را براى بزرگترین عرضه گاه آماده کنید.
هر چند بیشترین فایدۀ این حسابرسی در روز قیامت یعنی روزی که در پیشگاه خداوند حاضر شده و میخواهند به حساب ما رسیدگی کنند، معلوم میشود، اما این فایده منحصر در آن روز نمیباشد و نه تنها در عالم مرگ سودمند است بلکه حتی در زندگی روزمرۀ انسانی نیز دارای اهمیت میباشد. آنچه که مهم است این است که با آمدن مرگ دیگر فرصت حسابرسی اعمال از دست میرود ، و باید به گونهای عمل کرد که تا قبل از اینکه این اتفاق بیفتد، پروندۀ اعمالمان به وسیلۀ خودمان مورد حساب و کتاب قرار گرفته باشد و کاملاً آمادۀ وارد شدن به عرصۀ جدید زندگی باشیم.
محاسبهاى که به وسیله خود انسان از خودش به عمل مىآید آسانترین برآورد و سادهترین حساب است اما از جمله موانع بزرگی که در این راه وجود دارد نفس امّارهاى است که آدمى را از توجه به محاسبه اعمالش منصرف مىسازد و کمتر کسى است که شب در خلوت تنها دفتر و قلمى بردارد و اعمال زشت و زیبایى که در روز به پایان رسیده، مرتکب شده یادداشت کند و با جمع و تفریقى، خود را در ترازوهاى انصاف بسنجد.
بازرگانان معمولاً عملیات خود را در دفتر روزانه و دفتر کل یادداشت مىکنند و از این طریق به آسانى مىفهمند که چقدر سود برده یا زیان کردهاند و چه میزان به اشخاص بدهکارند و چه مبلغ باید بابت مالیات، پرداخت کنند و چه نوع کالایى وارد کردهاند و چه مقدار به فروش رسانیدهاند و کالاهاى موجود در انبارشان چه چیزهایى است؟ خلاصه تمام سرمایه آنان اعم از منقول و غیر منقول و نقدى و جنسى با یک نگاه سطحى معلوم مىگردد ولى کمتر کسى است که اعمال نیک و بد خویش را در دفاترى به شماره آورده و به بند حساب کشیده باشد و گویا بدکارى بىزیان و نیکوکارى بىسود است. از این رو نیاز به احصاء و آمار کردن ندارد! حتى کمتر کسى است به هنگام شب که کار روزانه به پایان مىرسد به اعمال روزش بیندیشد و کارهاى نیک و بد خویش را جداگانه بررسى کرده و آنها را دوباره در مخزن بایگانى کند. سیّد بن طاووس اعلى الله مقامه سفارش مىکردند که انسان لا اقل ساعتى از شبانه روز را به محاسبه نفس خویش اختصاص دهد و آنچه را فرشتگان به حسابش نوشتهاند مطالعه کرده و از پیشگاه خداى بزرگ بر کارهاى زشتش پوزش بخواهد و خود را براى فردایى بهتر و انجام کارهاى نیکوتر آماده سازد و بسیار بجاست که این اندرز را همگان بکار گیرند و همان گونه که عمل تجارت را در دفاترى ثبت و ضبط مىکنند تجارت عمل را هم در عمل نامهای ثبت نموده و همه روزه مورد مطالعه قرار دهند و از این طریق است که نفس لوَامه و وجدان هشداردهندۀ انسان، بیدارتر گشته و نفس امّاره را مورد عتاب و سرزنش قرار داده و او را به نفس مطمئنّه مبدل میسازد.
از آنجا که انسان به پیروى از شیطان راغبتر است و مایل نیست زشتیهای خود را در کتابى منعکس کند تا مبادا دیگران آن را بخوانند و او را همچنان که هست بشناسند، از نوشتن آنچه مىکند سرباز مىزند و یا چون خود را مىشناسد که چگونه آدمى است، به فکر جمع بندىِ کردهها و اندیشه در اعمال روزانهاش، نمىباشد. پس براى نجات او از این ورطه هولناک باید راهى گشود و او را در آن راه برد. راهى که انسان را از بىتوجهى به اعمالش مىرهاند و او را به بهشت خدا مىرساند. علم و آگاهى است که اگر انسان یقین کند همه اعمال او از ریز و درشت و زشت و زیبا در اوراق ایّام ثبت و ضبط مىشود و همه آنها را در روز جزا به نمایش خواهند گذاشت و حتى خود او در همین دنیا مىتواند پارهاى از کردار گذشتهاش را با دستگاههایى که همین انسان اختراع کرده ببیند و علم پیدا کند که هیچ چیز در هستى به فراموشى سپرده نمىشود بلکه همه چیز در بایگانى بزرگ جهان ثبت و ضبط مىگردد، از انجام کار زشت خوددارى نموده و به کارهای نیک رو مىآورد و از این طریق است که خود را از بلاهاى دنیا و آخرت رهانیده و وسیله نجات دیگران و آسایش هم نوعان خویش مىشود. (10)
ضرورت یاد مرگ
راه دیگری که نباید از آن غافل شد، یاد مرگ است. تلاشهای گوناگون انسان در رهاوردهای مختلف زندگی نشان دهندۀ این است که هر کسی به دنبال سعادت و کمال خویش است. اما اکثر آنها در تعیین مصداق این نوع کمال اشتباه کرده و راه اصلی را با بی راهی عوض میکنند. اگر کسی سعادت و کمال حقیقی خود را تشخیص بدهد و بفهمد که رسیدن به آن مستلزم گذشتن از راهی سخت و بسیار دشوار است، او را به فکر میاندازد که چگونه این مسیر را طی کند تا با بیشترین سود و کمتر ین ضرر و زیان مواجه شود، وسعی میکند جلوههای به ظاهر زیبا و فریب دهندۀ دنیا او را به غفلت نیندازد.
بنابراین کسی که میخواهد خود را آمادۀ مرگ کند چارهای ندارد جز اینکه یاد مرگ را از ضروریترین دغدغههای حیات خویش قرار دهد. امام علی علیهالسلام راجع به این موضوع به فرزندش میفرماید: «پسرم، بدان تو براى آخرت آفریده شدى، نه دنیا، براى رفتن از دنیا، نه پایدار ماندن در آن، براى مرگ، نه زندگى جاودانه در دنیا، که هر لحظه ممکن است از دنیا کوچ کنى، و به آخرت در آیى؛ و تو شکار مرگى هستى که فرار کننده آن نجاتى ندارد، و هر که را بجوید به آن مىرسد، و سرانجام او را مىگیرد. پس، از مرگ بترس! نکند زمانى سراغ تو را گیرد که در حال گناه یا در انتظار توبه کردن باشى و مرگ مهلت ندهد و بین تو و توبه فاصله اندازد، که در این حال خود را تباه کردهاى. پسرم! فراوان به یاد مرگ باش، و به یاد آنچه که به سوى آن مىروى، و پس از مرگ در آن قرار مىگیرى. تا هنگام ملاقات با مرگ از هر نظر آماده باشی. نیروى خود را زیاد کن و کمر همّت را بسته نگهدار که ناگهان نیاید و تو را مغلوب سازد. مبادا دلبستگى فراوان دنیا پرستان، و تهاجم حریصانه آنان به دنیا، تو را مغرور کند، چرا که خداوند تو را از حالات دنیا آگاه کرده، و دنیا نیز از وضع خود تو را خبر داده، و از زشتىهاى روزگار پرده برداشته است.»(11)
مطلبی که در اینجا باید به آن اشاره کنیم این است که شاید افرادی به ضروری بودن یاد مرگ اذعان کنند ولی زر و زیورهای دنیوی موجب غفلت آنها از مرگ میشود و به جای اینکه به هدف اصلی خلقت خود یعنی رسیدن به کمالات معنوی، بپردازند، به چیزهایی روی میآورند که آنها را به اسفل درکات یعنی قعر جهنم میفرستد.
مثلی در غفلت آدمی از مرگ
برای فهم بهتر مطلبی که ذکر شد مثلی میآوریم که: روزی فیل مستی در پی مردی بود. او میگریخت و فیل از پی او میشتافت تا آنکه به او رسید. آن مرد مضطر شد، و خود را به درون چاهی آویخت و چنگ زد به دو شاخه که در کنار چاه روییده بود. پس ناگاه دید که در ریشۀ آنها، دو موش بزرگ که یکی سفید است و دیگری سیاه، به قطع کردن ریشههای آن دو شاخه مشغولند. به زیر پای خود نگاه کرد و دید که چهار افعی سر از سوراخهای خود بیرون کردهاند، و وقتی به قعر چاه نگاه کرد، دید که اژدهایی دهان گشوده است تا در صورت افتادن، او را ببلعد؛ و وقتی به بالای سر خود نگاه کرد، دید که در سر آن دو شاخه اندکی عسل وجود دارد، پس مشغول به لیسیدن آن عسل شد و لذّت و شیرینی آن، او را از مارهای افعی و اژدها غافل کرد.
امَا این چاه، دنیاست که پر است از آفتها و بلاها و مصیبتها، آن دو شاخه، عمر آدمی، آن دو مـوش سیاه و سفید، شب و روزند که عمر آدمی را پـیوسته قطع میکنند، آن چهار افعی، زهرهای کشندهاند از سوداء و صفراء و بلـغم و خون که انسان نمیداند چه وقت به هیجان میآیند که صاحب خود را هلاک کنند، آن اژدها، مرگ است که پیوسته در طلب آدمی است که او را ببلعد 0 و آن عسل که فریفتۀ آن شده و او را از همه چیز غافل گردانیده بود لذتها و خواهشهای دنیاست. (12)
شناخت ارزشهای یاد مرگ
یکی از راههایی که برای تشویق به انجام کاری در نظر گرفته میشود شناساندن فواید ارزشهای آن کار است؛ مثلاً برای تشویق به نماز فوایدی همچون: به یاد خدا افتادن، تشکر از خدا، اظهار فقر و نیازمندی خود و ... را ذکر میکنند.
یاد مرگ نیز از چنین شیوهای مستثنی نیست و شناخت ارزشهای آن، ما را در آمادگی برای مرگ تشویق میکند.
در روایت زیر که به شرح مختصری از جملات آن پرداخته شده، تقریباً تمامی ارزشهای یاد مرگ ذکر شده است.
قال الصّادق علیهالسلام:
«ذِکْرُ الْمَوْتِ یُمِیتُ الشَّهَوَاتِ فِی النَّفْسِ وَ یَقْطعُ مَنَابِتَ الْغَفلَه و َیُقَوِّی الْقَلْبَ بِمَوَاعِدِ اللَّهِ وَ یُرِقُّ الطَّبـْعَ وَ یَکْسِرُ أَعْـلَامَ الْهَوَى وَ یُطْفِئُ نَارَ الْحِرْصِ وَ یُحَقِّرُ الدُّنْیَا
حضرت امام صادق علیهالسلام مىفرماید: یاد کردن موت و به یاد موت بودن، مىمیراند و بر طرف مىکند شهوتها و خواهشهای نفس را، و قلع مىکند، هر چه را که مورث غفلت است؛ و قوّت مىدهد میل به جانب خدا را، و دل را نرم مىکند، و آثار و علامات هوا و هوس را درهم مىشکند، و آتش حرص را خاموش مىکند، و دنیا را در نظر او بىقدر و بىاعتبار مىکند.
وَ هُوَ مَعْنَى مَا قَالَ النَّبِیُّ (ص) فِکْرُ سَاعَهٍ خَیْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ وَ ذَلِکَ عِنْدَ مَا یَحُلُّ أَطْنَابَ خِیَامِ الدُّنْیَا وَ یَشُدُّهَا فِی الْآخِرَةِ0 و همین معنى است تفسیر کلام حضرت رسالت پناه صلّى اللَّه علیه و آله و سلم، که فرموده است: فکر کردن یک ساعت، بهتر و فاضلتر از عبادت یک سال است. امّا فکرى که از براى آخرت و از براى بىاعتبارى دنیا باشد و فکر مردن و فکر کوچ کردن از دنیا، و باز کردن طنابهای خیمههاى دنیا و زدن خیمه در آخرت باشد، نه فکر دیگر؛ و معلوم است که هر که فکر مردن مىکند و مردن نصب العین او است و از مردن غافل نیست، گفتار و کردارش البتّه نیکو خواهد بود و پیرامون بدى نخواهد گشت.
وَ لَا یُشَکُّ بِنُزُولِ الرَّحْمَهِ عَلَى ذَاکِرِ الْمَوْتِ بِهَذِهِ الصِّفَه وَ مَنْ لَا یَعْتَبِرُ بِالْمَوْتِ وَ قِلَّه حِیلَتِهِ وَ کَثْرَةِ عَجْزِهِ وَ طُولِ مُقَامِهِ فِی الْقَبْرِ وَ تَحَیُّرِهِ فِی الْقِیَامَه فَلَا خَیْرَ فِیهِ.
و هر که مردن را به خاطر بیاورد و به نحوى که مذکور شد، او را ملاحظه کند، تا او در این فکر است، بلا شکّ رحمت الهى بر او نازل مىشود و غرق رحمت الهى است؛ و هر که از مردن عبرت نمىگیرد و بیچارگى و عاجزى خود را در وقت مردن و بعد از مردن به خاطر نمىآورد و توقّف بسیار در قبر و حیرانى روز قیامت را ملاحظه نمىکند، پس امید خیر و خوبى در او نیست.
قَالَ النَّبِیُّ (ص) : اذْکُرُوا هَادِمَ اللَّذَّاتِ فَقِیلَ وَ مَا هُوَ یَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ الْمَوْتُ
حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرماید: بسیار به خاطر بیاورید، محوکننده لذتها را. پرسیدند:آن چه چیز است؟ فرمود: مردن.
فَمَا ذَکَرَهُ عَبْدٌ عَلَى الْحَقِیقَه فِی سَعَة إِلَّا ضَاقَتْ عَلَیْهِ الدُّنْیَا وَ لَا فِی شِدَّةٍ إِلَّا اتَّسَعَتْ عَلَیْهِ.
به خاطر نمىآورد مردن را کسى در حال وسعت و فراخى عیش، مگر آنکه آن عیش به او تنگ مىشود، و به خاطر نمىآورد او را کسى در حال تنگى، مگر آنکه آن تنگى بر او فراخ مىگردد. در اوّلی، هر گاه در عین عیش و عشرت باشد و به خاطر بیاورد که وقتى خواهد آمد که همه اینها را باید گذاشت و در قبر پر از وحشت باید خوابید، و هر چه کرده است و گفته است از زمان تکلیف تا زمان فوت، همه را باید به حسیب لطیف خبیر، عرض کند و حساب دهد، جمیع لذّات و تنعّمات بر او منغّص و ناگوار مىشود0 و در دوّمی هر گاه در عین تنگى و تلاطم هموم و غموم باشد و به خاطرش یاد موت بگذرد، به وسعت و شادى مبدّل مىشود و به خود خواهد گفت: هر گاه آخر حیات و زندگى، این چنین شداید و سختیها باشد، اگر چند روزى به سختى بگذرد، سهل است.
وَ الْمَوْتُ أَوَّلُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الْآخِرَةِ وَ آخِرُ مَنْزِلٍ مِنْ مَنَازِلِ الدُّنْیَا فَطُوبَى لِمَنْ أُکْرِمَ عِنْدَ النُّزُولِ بِأَوَّلِهَا وَ طُوبَى لِمَنْ أُحْسِنَ مُشَایَعَتُهُ فِی آخِرِهَا.
موت، اوّل منزلى است از منزلهای آخرت، و آخر منزلى است از منزلهای دنیا. خوشا حال کسى که در وقت نزول موت، اوّل منزل آخرت به او سبک باشد، بلکه خوشتر از دنیا باشد، و خوشا حال کسى که مشایعت برادر مؤمن را بعد از موت آن مؤمن، که آخر منزل از منازل دنیاى او است، خوب بجا بیاورد و رعایت حقّ ایمان را فراموش نکند.
وَ الْمَوْتُ أَقْرَبُ الْأَشْیَاءِ مِنْ بَنِی آدَمَ وَ هُوَ یَعُدُّهُ أَبْعَدَ فَمَا أَجْرَأَ الْإِنْسَانَ عَلَى نَفْسِهِ وَ مَا أَضْعَفَهُ مِنْ خَلْقٍ.
موت نزدیکترین چیزها است به آدمى و او، آن را دورتر از همه چیز قیاس مىکند؛ و چه جرأت عظیمى است که انسان با وجود ضعف بنیه و خلقت، بر نفس خود دارد و فکر عاقبت نمىکند.
وَ فِی الْمَوْتِ نَجَاةُ الْمُخْلِصِینَ وَ هَلَاکُ الْمُجْرِمِینَ وَ لِذَلِکَ اشْتَاقَ مَنِ اشْتَاقَ إِلَى الْمَوْتِ وَ کَرِهَ مَنْ کَرِهَ.
موت باعث نجات مخلصان است از زحمت دنیا، و موجب هلاکت و عذاب گناهکاران است؛ و از این جهت است که زهّاد و عبّاد و مخلصین، مشتاق موت هستند، و آرزوى موت مىکنند، و گناهکاران از موت مىترسند و از موت کراهت دارند.
قَالَ النَّبِیُّ (ص) مَنْ أَحَبَّ لِقَاءَ اللَّهِ أَحَبَّ اللَّهُ لِقَاءَهُ وَ مَنْ کَرِهَ لِقَاءَ اللَّهِ کَرِهَ اللَّهُ لِقَاءَهُ»؛
حضرت پیغمبر صلّى اللَّه علیه و آله و سلم مىفرماید: هر که دوست مىدارد لقاى رحمتپروردگار را، حضرت پروردگار نیز لقاى او را دوست مىدارد، و رحمت خود را شامل حال او مىکند؛ و هر که کراهت دارد ملاقات موت و ملاقات رحمت الهى را، خدا نیز ملاقات او را کراهت دارد و او را از رحمت خود بىنصیب می کند 0(13)
چگونه میتوان همواره به یاد مرگ بود؟
وقتی که شناخت و معرفت نسبت به ارزشهای یاد مرگ پیدا کردیم، باید به عمل کردن به این امر مهم هم بها و ارزش دهیم.
یکی از سفارشها و پندهایی که همواره مورد تأکید پیامبران و امامان و در درجۀ پایینتر، جزء اندرزهای مهم علماء و بزرگان بوده است، یادآوری همیشگی و دائمی مرگ میباشد که وقتی به زندگی این افراد رجوع میکنیم، میبینیم که فقط به سفارش لفظی بسنده نکرده اند بلکه یکی از مهمترین برنامههای زندگیشان عمل کردن به این مهَم بوده است. گریهها و سوز و گدازهای امام سجاد علیهالسلام در بخشهایی از دعای ابوحمزه که حضرت در آن به لحظات سخت سکرات مرگ، چگونه وارد شدن به قبر و تنهایی در قبر اشاره دارند، از نمونههای روشن این حقیقت میباشد.
اغلب انسانها نیز در طول حیاتشان گاهی اوقات ـ مخصوصاً وقتی با مرگ یکی از خویشان و یا دوستان خود مواجه میشوند به یاد مرگ میافتند، و در احوالاتشان تغییر و تحول ایجاد میشود، اما مشکلی که وجود دارد این است که چه کار یا کارهایی میتوانیم انجام دهیم تا همواره به یاد مرگ باشیم؟ تا به تبع آن آمادگیمان را برای چنین گذرگاهی بدست بیاوریم.
کارهایی که در این زمینه میتوان انجام داد عبارتند از:
1- اوّلین و مهمترین چیز، اندیشه و تفکر است. انسان باید گاهی اوقات با خود خلوت کرده و با فکر کردن به این حقیقت برسد که این دنیا فانی است و زندگی زود گذر او نیز مثل زندگی دیگران تمام میشود و آنچه میماند اعمال اوست که با او منتقل به عالم قبر و قیامت میشود. همچنین در مورد فوت دوستان و خویشانش که به دیار باقی پیوستهاند، اندیشه کند که آیا مرگ را فقط برای آنها نوشتهاند؟ آیا سکرات مرگ فقط برای آنها اتفاق افتاده است؟ و یا اینکه مرگ سراغ او نیز میآید و چنین لحظاتی برای او هم اتفاق میافتد!؟
2- به زیارت اهل قبور رفتن از دیگر اعمالی است که باید جزء کارهای اصلی او باشد. انسان باید در هر حالتی از احوالاتش به قبرستانها برود و با خود بیندیشد که اموال و دارایی انسانهایی که در اینجا اسیر خاک شدهاند و یک عمر برای بدست آوردن آنها تلاش کردهاند، چه شده است!؟ زن و فرزندانش که رنجها و سختیهای فراوانی برای آنها متحمّل شده بود، چه مقدار به فکر او هستند!؟
3- شرکت در تشییع جنازهها و تدفین اهل ایمان و اینکه بپندارد که خود او در تابوت است و میخواهند او را به سوی خانهای تاریک و تنها ببرند. انسان اگر عاقبت امور را در نظر گیرد و توۀ به مسئولیتهای خود در پیشگاه خداوند نماید، دست از هوی و هوس بر میدارد و یکسره خود را معطوف به رشد و پرورش استعـدادهای عالیۀ خود از طریق انجام وظایف و تکالیف الهی میکند و ذرهای غفلت را در از دست دادن عمر گران مایۀ خود روا نمیداردو در واقع خود را آماده مرگ میکند. (14) چنان که وقتی از حضرت رسول صلّی الله علیه و آ له و سلم سؤال میکنند که زیرکترین و هوشیارترین اهل ایمان، چه کسانی هستند؟ میفرمایند:
«أَکْثَرُهُمْ ذِکْراً لِلمَوْتِ وَ أَشَدُّهُمُ اسْتِعْدَاداً لَهُ»؛ (15)
آنان که بیش از همه به یاد مرگ هستند و بیشترین آمادگی را برای آن دارا میباشند.
4- قرائت و تدبر در آیات قرآن کریم هم از راههای مهم در این زمینه میباشد. مخصوصاً آیاتی که به مسألۀ معاد و عبث نبودن این جهان میپردازد. از مهمترین مصادیق این آیات، آیات پایانی سورۀ آل عمران است که در احوالات بزرگان میخوانیم که در دل سحر این آیات را تلاوت میکردند و در حالی که اشک از چشمهایشان جاری میشد به تفکر در آفرینش میپرداختند. در این آیات میخوانیم:
«إِنَّ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّیْلِ وَ النَّهارِ لَآیاتٍ لِأُولِی الْأَلْبابِ * الَّذِینَ یَذْکُرُونَ اللَّهَ قِیاماً وَ قُعُوداً وَ عَلى جُنُوبِهِمْ وَ یَتَفَکَّرُونَ فِی خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ رَبَّنا ما خَلَقْتَ هذا باطِلاً سُبْحانَکَ فَقِنا عَذابَ النَّارِ * رَبَّنا إِنَّکَ مَنْ تُدْخِلِ النَّارَ فَقَدْ أَخْزَیْتَهُ وَ ما لِلظَّالِمِینَ مِنْ أَنْصارٍ * رَبَّنا إِنَّنا سَمِعْنا مُنادِیاً یُنادِی لِلْإِیمانِ أَنْ آمِنُوا بِرَبِّکُمْ فَآمَنَّا رَبَّنا فَاغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا وَکَفِّرْ عَنَّا سَیِّئاتِنا وَ تَوَفَّنا مَعَ الْأَبْرارِ * رَبَّنا وَ آتِنا ما وَعَدْتَنا عَلى رُسُلِکَ وَ لا تُخْزِنا یَوْمَ الْقِیامَةِ إِنَّکَ لا تُخْلِفُ الْمِیعادَ؛»(16)
مسلماً در آفرینش آسمانها و زمین و آمد و رفت شب و روز، نشانههاى (روشنى) براى صاحبان خرد و عقل است. همانها که خدا را در حال ایستادن و نشستن و آن گاه که بر پهلو خوابیدهاند، یاد مىکنند، و در اسرار آفرینش آسمانها و زمین مىاندیشند، (و مىگویند) بار الها این را بیهوده نیافریدهاى، منزهى تو، ما را از عذاب آتش نگاه دار. پروردگارا، هر که را تو (به خاطر اعمالش) به آتش افکنى، او را خوار و رسوا ساختهاى، و این چنین افراد ستمگر، یاورى ندارند. پروردگارا، ما صداى منادى توحید را شنیدیم، که دعوت مىکرد به پروردگار خود ایمان بیاورید و ما ایمان آوردیم، (اکنون که چنین است) پروردگارا، گناهان ما را ببخش، و ما را با نیکان (و در مسیر آنها) بمیران. پروردگارا، آنچه را به وسیله پیامبران ما را وعده فرمودى، به ما مرحمت کن، و ما را در روز رستاخیز رسوا مگردان، زیرا تو هیچگاه از وعده خود تخلف نمىکنى.
5- خواندن و توجه کردن به احادیث و روایاتی که در این مورد بیان شده است. مخصوصاً خطبهها و حکمتهای زیبا و دل نشین امیرالمؤمنین علیهالسلام که در نهجالبلاغه در زمینههای مختلف مرگ از جمله : یاد مرگ و ارزشهای یاد مرگ ذکر شده است.
6- مطالعۀ کتابهایی که در این زمینه نوشته شده است. مانند کتاب منازل الآخرۀ شیخ عباس قمی، معاد آیت الله سبحانی.
آرزوهای طولانی آفت یادآوری مرگ
مانع بزرگی که موجب فراموشی مرگ میشود، آرزوهای دور و دراز است. این آرزوها یا به علّت نادانی افراد است و یا به خاطر دنیا دوستی آنان. اما در صورت اول باید بگوییم: نادانى چنین است که انسان متّکى به جوانى خود بوده و مرگ را با وجود جوانى بعید مىداند و بیچاره فکر نمىکند که اگر افراد پیرِ شهر و دیارش را بشمارد، کمتر از ده نفرند، و این خود دلیل آن است که مرگ در جوانى بیشتر سراغ آنها آمده و در نتیجه کمتر ماندهاند و تا یک پیر مىمیرد، هزاران کودک و جوان مىمیرد، و گاهى به دلیل تندرستى، مرگ را بعید مىشمارد و نمىداند که بعید نیست و اگر مرگ ناگهانى بعید باشد، بیمارى ناگهانى بعید نیست و تمام بیماریها ناگهانى است، و انسان وقتى هم که بیمار شد، مردن، دور نیست؛ و اگر این آدم غفلت زده بیندیشد و بداند که مرگ وقت معینى ندارد، جوانى، میان سالى، پیرى، تابستان، زمستان، پاییز و بهار، در شب یا روز! درکش بیشتر شده و براى مرگ آماده مىشود، و لیکن نادانى و ناآگاهى به این امور او را به آرزوى طولانى و به غفلت از نزدیکى مرگ وامىدارند و با اینکه مرگ را در پیش رو دارد، مردن خود را باور ندارد، و همیشه گمان مىکند که جنازهها را تشییع مىکند و تشییع جنازه خود را باور نمىکند، زیرا این امور را زیاد دیده و انس گرفته است. او مردن دیگران را مىبیند امّا با مردن خود انسى نگرفته و گمانى چنان نیز ندارد، چون مرگ او اتفاق نیفتاده است و هنگامى هم که اتفاق بیفتد، دیگر بار اتفاق نمىافتد چون اولین و آخرین بار مىمیرد! و راه چاره آن است که خود را با دیگران مقایسه کند و بداند که ناگزیر روزى جنازه او را حمل و در قبرش دفن کنند، و شاید خشتى را که با آن لحدش را مىپوشانند، زده شده و آماده باشد، و او نمىداند و امروز و فردا کردنش نادانى محض است.
حال که فهمیدیم یکی از علتهای طول امل، نادانى است، راه علاج این بیمارى این است که به وسیله اندیشه صحیح و با شنیدن موعظه و حکمت برخاسته از دلهای پاک، این بیماری را برطرف کنیم.
امّا صورت دوم چنین است که وقتى انسان با دنیا و شهوتها و لذتها و دلبستگیهای دنیا انس گرفت، جدایى از آنها بر دلش سنگینى مىکند و قلبش از یاد مرگ سرباز مىزند 0 همان مرگى که سبب جدایى او از دنیاست، و هر چه را که انسان خوش نداشته باشد پس مىزند، و آدمى با آرمانهای بیهوده همواره چیزى را آرزو مىکند که مطابق میل اوست و بقاى در دنیا مطابق خواست اوست، پس همواره چنان مىپندارد و دار دنیا را دار بقا دنیا و آنچه از مال، خانواده، منزل، دوستان، وسیله سوارى و دیگر وسایل مورد نیاز، مىاندیشد، پس دلش بر این اندیشه متمرکز شده و از یاد مرگ باز مىماند و هرگز به آن نزدیک نمىشود، و اگر گاهى بر قلبش جریان مرگ و نیاز به آمادگى براى مرگ خطور کند، امروز و فردا مىکند و خود را به آینده وعده مىدهد و مىگوید: هنوز روزها در پیش دارى، بزرگ مىشوى و توبه مىکنى، وقتى هم که بزرگ مىشود مىگوید: تا پیر شوى! و وقتى که پیر شد مىگوید: وقتى که از ساختن این سرا و عمارت، این زمین و باغ خلاص شوم و از این سفر باز گردم، و یا از دامادى و عروسى این فرزندم و جهازیه او فارغ شوم، و براى او خانهاى تهیه کنم، و از ستیز فلان دشمن که با من درگیر است رها شوم! هنوز وارد یک کارى نشده است و سرگرم پایان دادن آن است که ده کار دیگر پیدا مىشود، و همین طور کم کم امروز را به فردا وامىگذارد و هر کارى را به کار دیگر بلکه به کارهاى دیگر مىکشاند، تا اینکه مرگ، او را نابهنگام مىرباید آنگاه است که غمش طولانى و تأثّرش فراوان باشد؛ که بیشترین فریاد اهل دوزخ از دست این امروز و فرداهاست! مىگویند واى بر ما از دست امروز و فردا، و امروز و فردا گوینده، بیچاره نمىداند که امروز را وعده فردا مىدهد، فردا نیز همین حالت را دارد. بلکه با گذشت زمان قویتر و ریشهدار تر مىشود در صورتى که او گمان مىبرد که براى دوستدار و پاسدار دنیا فراغتى هست. هیهات! هرگز کسى از دنیا فارغ نشد مگر اینکه به یکباره آن را ترک کرد. امّا علاج حبّ دنیا آن است که باید محبّت دنیا را از دل بیرون کند که این کار شدنی نیست، مگر با ایمان به روز قیامت. (17)
امام علی علیه السّلام میفرماید: «اى مردم! همانا بر شما از دو چیز مىترسم: هوا پرستى و آرزوهاى طولانى. امّا پیروى از خواهش نفس، انسان را از حق باز مىدارد، و آرزوهاى طولانى، آخرت را از یاد مىبرد. آگاه باشید! دنیا به سرعت پشت کرده و از آن جز باقى ماندۀ اندکی، از ظرف آبى که آن را خالى کرده باشند، نمانده است. به هوش باشید که آخرت به سوى ما مىآید، دنیا و آخرت، هر یک فرزندانى دارند. بکوشید از فرزندان آخرت باشید، نه دنیا، زیرا در روز قیامت، هر فرزندى به پدر و مادر خویش باز مىگردد. امروز هنگام عمل است نه حسابرسى، و فردا روز حسابرسى است نه عمل.»(18)
البته آنچه مورد نهی قرار گرفته آرزوهای دور و دراز است نه امید داشتن به آینده. بنابراین این دو با هم تنافی ندارند.
سکرات مرگ
قرآن روى مسألۀ مرگ و مخصوصاً لحظه جان دادن، بسیار تأکید کرده است و به انسانها هشدار مىدهد که همگی چنین لحظهاى را در پیش دارند، که گاه از آن به «سکره الموت»؛ یعنی مستى و گیجى حال مرگ، گاه به «غمرات الموت»؛ یعنى شدائد مرگ، گاه به رسیدن روح به حلقوم و گاه به رسیدن روح به تراقى؛ یعنى استخوانهای اطراف گلوگاه، تعبیر نموده است0(19)
همچنین یکی از موارد انذار پیامبران، انذار دادن از لحظات سکرات مرگ بوده است که با فرمایشاتی که در این زمینه داشتهاند انسانها را آمادۀ روبرو شدن با مرگ میکردند.
از آیات و روایات چنین استفاده میشود که مرگ با شدتها، سختیها و وحشتهای گیج کنندهای همراه است. البته این گونه نیست که همۀ افراد در آن مساوی باشند بلکه تفاوتهایی بین سکرات مرگ مؤمن و کافر وجود دارد که در مبحث بعدی به آن میپردازیم. اما در بیان کلّی سکرۀ مرگ حالتى است شبیه به مستى که بر اثر فرا رسیدن مقدمات مرگ، به صورت هیجان و انقلاب فوقالعادهاى به انسان دست مىدهد، و گاه بر عقل او چیره مىگردد، و او را در اضطراب و ناآرامى شدیدى فرو مىبرد. مرگ یک مرحله انتقالى مهم است که باید انسان در آن لحظه تمام پیوندهاى خود را با جهانى که سالیان دراز با آن خو گرفته بود قطع کند، و در عالمى گام بگذارد که براى او کاملاً تازه و اسرار آمیز است، به خصوص اینکه در لحظه مرگ انسان درک و دید تازهاى پیدا مىکند، بى ثباتى این جهان را با چشم خود مىبیند، و حوادث بعد از مرگ را کم و بیش مشاهده مىکند. اینجا است که وحشتى عظیم سر تا پاى او را فرا مىگیرد و حالتى شبیه مستى به او دست مىدهد ولى مست نیست. (20)
امام علی علیهالسلام در مورد لحظه مرگ و سکرات آن مىفرماید:
«اجْتَمَعَتْ عَلَیْهِمْ سَکْرَةُ الْمَوْتِ وَ حَسْرَةُ الْفَوْتِ فَفَترَتْ لَهَا أَطْرَافُـهُمْ وَ تَغَـیَّرَتْ لَهَا أَلْوَانُـهُمْ ثُمَّ ازْدَادَ الْمَوْتُ فِیـهِمْ ولوجاً فَحِیلَ بَیْنَ أَحَدِهِمْ وَ بَیْنَ مَنْطِقِهِ وَ إِنَّهُ لَبَیْنَ أَهْلِهِ یَنْظُرُ بِبَصَرِهِ وَ یَسْمَعُ بِأُذُنِهِ عَلَى صِحَّةٍ مِنْ عَقْلِهِ وَ بَقَاءٍ مِنْ لُبِّهِ یُفَکِّرُ فِیمَ أَفْنَى عُمُرَهُ وَ فِیمَ أَذْهَبَ دَهْرَهُ وَ یَتَذَکَّرُ أَمْوَالًا جَمَعَهَا أَغْمَضَ فِی مَطَالِبِهَا وَ أَخَذَهَا مِنْ مُصَرَّحَاتِهَا وَ مُشْتَبِهَاتِهَا قَدْ لَزِمَتْهُ تَبِعَاتُ جَمْعِهَا وَ أَشْرَفَ عَلَى فِرَاقِهَا تَبْقَى لِمَنْ وَرَاءَهُ یَنْعَمُونَ فِیهَا وَ یَتَمَتَّعُونَ بِهَا»؛ (21)
سختى جان کندن و حسرت از دست دادن دنیا، به دنیا پرستان هجوم آورد. بدنها در سختى جان کندن سست شده و رنگ باختند، مرگ آرام آرام همه اندامشان را فرا گرفته، زبان را از سخن گفتن باز مىدارد، و او در میان خانوادهاش افتاده با چشم خود مىبیند و با گوش مىشنود و با عقل درست مىاندیشد که عمرش را در پى چه کارهایى تباه کرده؟ و روزگارش را چگونه سپرى کرده؟ به یاد ثروتهایى که جمع کرده مىافتد، همان ثروتهایى که در جمع آورى آنها چشم بر هم گذاشته و از حلال و حرام و شبهه ناک گرد آورده و اکنون گناه جمع آورى آن همه بر دوش اوست که هنگام جدایى از آنها فرا رسیده، و براى وارثان باقى مانده است تا از آن بهرمند گردند، و روزگار خود گذرانند.
نکتهای که باید به آن اشاره شود این است که بسیاری از این حالات سخت و دشوار، در اثر عملکرد انسان در دنیا صورت میگیرد. هر گناهی که از انسان سر میزند اثر یا اثرات منفی در این دنیا یا در جهان آخرت به جای میگذارد. از ایـن جهت یکی از اثرات منفی که بعضی از گناهان میگذارند، سخت کردن سکرات موت است. نمونۀ روشن این سخن در داستان جوانی است که وقتی سکرات مرگ بر او سخت و دشوار شده بود پیامبر اکرم صلی الله علیه و آ له و سلم بر بالین او حاضر شد و از او خواست که ذکر لا اله الّا الله را بگوید و او نتوانست. پس حضرت به زنی که نزد آن جوان بود، فرمود: آیا این جوان مادر دارد؟ عرض کرد بلی من مادر او هستم. فرمود: آیا از او خشمناکی. گفت : بلی و الآن شش سال است که با او تکلّم نکردهام. حضرت فرمود: که از او راضی شود. او نیز از فرزند خود راضی شد و به همین خاطر زبان آن جوان به ذکر لا اله الّا الله و اذکاری که پیامبر به او میفرمود، باز شد و در آن حال جوان وفات کرد.
بنابراین نتیجه میگیریم که یکی از چیزهایی که باعث سختی سکرات مرگ میشود عاق والدین میباشد؛ و در مقابل آن، از مواردی که موجب آسانی سکرات موت میشود، نیکی و احسان کردن به پدر و مادر، صلۀ رحم با خویشان، خواندن سورههای یس و الصَافات، روزه گرفتن در آخرین روزهای ماه رجب و 000 میباشد.
سکرات مرگ مؤمن و کافر
در ادامه مبحث قبلی این سؤال مطرح میشود که آیا همۀ انسانها اعم از مؤمن و کافر به طور یکسان با عالم مرگ مواجه میشوند یا خیر؟ در جواب باید بگوییم: خیر؛ مؤمن آرزوى لقاى خدا را دارد، و راه براى او باز است. زیرا مىبیند نتیجه زحمات عمرش، در ناموس عالم هستى ضایع و باطل نشده، و اینک که پا از این مرحله بیرون گذارَد همه در مقابل دیدگانش مهیّا و آماده است. مزد و ثواب، اجر و پاداش، بهشت و رضوان، لقاء حضرت محبوب، همه و همه حاضرند؛ آنچه در دنیا براى او مخفى بوده در اینجا آشکارا شده است. (22)
وقتى عزرائیل براى قبض روح بنده مؤمن مىآید و او را به علّت انس با فرزندان و بستگان و ارحام و متعلّقات، در حرکت به آن عالم سنگین مىبیند و مؤمن در پذیرش قدرى تأنّى و تأمّل دارد، آن ملک مقرّب به نزد پروردگار بر مىگردد و علّت تأنّى مرد مؤمن را عرض مىکند، خطاب مىرسد بر کف دستت بنویس «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرحیم» و نشانش بده. عزرائیل بر کف دست راست خود مىنویسد، «بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحِیمِ» و آن را به مؤمن نشان مىدهد که ناگاه مؤمن خود را در عالم دیگر در بحبوحات بهشت مىبیند، و کیفیّت حرکت و مرگ خود را ادراک نمىکند. این حال مؤمن است. (23)
امّا پناه به خدا از سکرات کافر؛ یک عمر در جهت مُعاکس با عالم حیات، گام برداشته، براى زخارف و زینتهاى دنیا، عمر خود را تباه کرده، براى جاه و اعتبار، ساعات و دقائق هستى خود را سپرى نموده است؛ در این حال هر یک از این تعلّقات مانند زنجیرى آهنین که دل او را به خود بستهاند او را به سوى خود مىکشند، هزاران تعلّق با هزاران زنجیر؛ کجا مىتواند به آسانى کوچ کند؟ اگر تمام ذرّات و سلولهای پیکرش را ریش ریش کنند باز حاضر نمىشود به اختیار برود، اینجاست که خطاب «خُذُوهُ فَغُلُّوهُ* ثُمَّ الْجَحِیمَ صَلُّوه»ُ؛ (24) یعنی او را بگیرید و زنجیرش کنید. سپس او را در دوزخ افکنید، او را در مىیابد و وحشت زده او را به عالم تاریک و غربت مىبرند. (25)
امام جعفر صادق علیهالسلام و مرد بیمار
امام حسن عسکرى علیهالسلام از نیاى بزرگوار خود روایت نموده، حضرت موسى ابن جعفر علیهما السّلام به عیادت مردى رفتند که در امواج طوفانى و سخت (سکرات) مرگ غوطهور بود، و پاسخ آن کس را که صدایش مىزد، نمىداد. حاضران به حضرت عرض کردند: اى فرزند پیامبر خدا اگر ما را آگاه سازید که مرگ چه حالتى باشد، خوشحال مىشویم. اکنون وضع رفیق ما چگونه است؟ فرمود: مرگ وسیله تصفیه است، مؤمنان را از گناهانشان پاکیزه و خالص مىگرداند، پس آخرین رنجى که به آنان برسد کفّاره آخرین گناهى است که بر گردنشان باقى مانده، و کافران را از حسناتشان تصفیه مىنماید، و آخرین لذّت یا آسودگى است که به آنان مىرسد، و آن آخرین پاداش نیکى است که به نفع انسان مىباشد. امّا این دوست شما کاملاً از گناه پاک شد و از کیفر آن خلاص گشت، و خالص شد همچون لباسى که از چرک پاک شود، و صلاحیّت یافت که با ما اهل بیت در سراى بهشت جاودانه معاشرت کند. (26)
پاسخ به چند سؤال
و اما سؤالهایی در رابطه با آمادگی برای مرگ مطرح می شود که در سه فصل مجزا به پاسخ آنها میپردازیم.
چرا انسانها از مرگ میترسند؟
وقتی در مورد مرگ به بحث و گفتگو با انسانها میپردازیم یکی از چیزهایی که ذهن آنها را مشغول کرده، ترس آنها از مرگ است. با اینکه مرگ فنا و نابودی نیست و جاودانگی انسان را به دنبال دارد اما این ترس را نمیتوانند از خودشان دور کنند. دلایل این ترس را میتوان در موارد زیر جستجو کرد:
1- دلیل عمدهاش، این است که به زندگى بعد از مرگ، ایمان ندارند، و یا اگر ایمان دارند، این ایمان به صورت یک باور عمیق در نیامده و بر افکار و عواطف آنها حاکم نشده است. وحشت انسان از فناء و نیستى، طبیعى است، انسان حتى از تاریکى شب مىترسد، چرا که ظلمت، نیستى نور است و گاه از مرده نیز مىترسد، چراکه آن هم در مسیر فنا قرار گرفته است. اما اگر انسان اصول و عقاید خود را تصحیح کند یعنی با تمام وجودش باور کند که دنیا، زندان مؤمن، وبهشت کافر است، باور کند که این جسم خاکى، قفسى است براى مرغ روح او که وقتى این قفس شکست، آزاد مىشود و به هواى کوى دوست پر و بال مىزند. باور کند" حجاب چهره جان مىشود غبار تنش" مسلماً در آرزوى آن دم است که از این چهره، پرده برفکند. باور کند مرغ باغ ملکوت است و از عالم خاک نیست، و تنها" دو سه روزى قفسى ساختهاند از بدنش". در این صورت است که دیگر از مرگ نمیترسد. (27)
2- نگرانی از مرگ به خاطر این است که انسانها میل به جاودانگی دارند و از آنجا که در نظامات طبیعت هیچ میلى گزاف و بیهوده نیست، مىتوان این میل را دلیلى بر بقاء بشر پس از مرگ دانست. این که ما از فکرِ نیست شدن، رنج مىبریم خود دلیل است بر اینکه ما نیست نمىشویم. اگر ما مانند گلها و گیاهان، زندگى موقّت و محدود مىداشتیم، آرزوى خلود به صورت یک میل اصیل در ما به وجود نمىآمد. وجود عطش دلیل وجود آب است. وجود هر میل و استعداد اصیل دیگر هم دلیل وجود کمالى است که استعداد و میل به سوى آن متوجه است. گویى هر استعداد، سابقهاى ذهنى و خاطرهاى است از کمالى که باید به سوى آن شتافت. آرزو و نگرانى درباره خلود و جاودانگى که همواره انسان را به خود مشغول مىدارد، تجلّیات و تظاهراتِ نهاد و واقعیتِ نیستىناپذیر انسان است. (28)
3- علّت دیگر براى ترس از مرگ دلبستگى بیش از حد به دنیا است، چون بعضی از انسانها در اثر ماندن در دنیا وعلاقهمند شدن به آن با دنیا انس گرفتهاند و مرگ، انیس و همنشینشان را از آنها میگیرد و آنها را به جایی میبرد که برایشان کاملاً ناشناخته است. (29) اموال او هر یک دل او را به سوی خود مىکشند، دوستان و احباب به سمت خود مىکشند، اولاد و زن و عشیره به سمت خود مىکشند، آرزوهاى دراز که در خیال خود پروریده و بر اثر توهّم و تخیّل، موجودیّت تخیّلى و موهومى پیدا کرده، به سمت خود مىکشند؛ و این شخص مىخواهد برود، حرکت کند، یعنى چه؟ یعنى بار سفر آخرت بندد، وداع کند! رجوعى نیست، دیگر حتّى براى یک لحظه روى این عالم را نمىبیند، و تمام این اندوختهها و محبوبها و مقصودها به خاک نسیان سپرده مىشود؛ و حتّى در مقابل دیدگان خود مىبیند که عشقى که با بدن خود مىورزید و براى خراش پوست دستش به طبیب متوسّل مىشد، باید تمام بدن را در خاک ببیند و طعمه ماران و موران زمین کند، و محلّ و مدفن او جاى آمد و شد خزندگان زیر زمین گردد. سوراخهای بدن او محلّ رفت و آمد مارها و عقربها شود، و خاک سنگین بر روى پیکر او انباشته گردد و خود در میان آن تبدیل به خاک و خاکستر شود. همه اینها را در مقابل دیدگان خود مجسّم مىبیند. (30)
4- عامل چهارم این است که نامه اعمالمان خالی از حسنات و پر از گناه و معصیت میباشد. وقتی این گونه باشد کسی دوست ندارد سزای آنچه را که انجام داده، ببیند.
در حدیثی مىخوانیم کسى خدمت پیامبر آمد عرض کرد یا رسول اللَّه (ص) من چرا مرگ را دوست نمىدارم؟ فرمود: آیا ثروتى دارى؟ عرض کرد: آرى. فرمود: چیزى از آن را پیش از خود فرستادهاى؟ عرض کرد: نه. فرمود: بههمین دلیل است که مرگ را دوست ندارى (چون نامه اعمالت از حسنات خالى است) (31)
دیگرى نزد ابوذر آمد و همین سؤال را کرد که ما چرا از مرگ متنفریم!؟ فرمود:
«لِانَّکُمْ عَمَّرْتُمُ الدُّنْیا وَ خَرَّبْتُمُ الآخِرَةَ؛ فَتَکْرَهونَ أنْ تَنْتَقِلوا مِنْ عُمْرانٍ إلى خَراب»؛ (32)
براى اینکه شما دنیا را آباد کردهاید، و آخرتتان را ویران، طبیعى است که دوست ندارید از نقطه آبادى به نقطه ویرانى منتقل شوید.
چرا زمان مرگ انسانها مشخص نیست؟
شاید به ذهن بعضی افراد چنین مسألهای خطور کند که اگر انسانها از زمان مرگ خود با خبر بودند بهتر میتوانستند برای خود برنامه ریزی کرده و خود را آمادۀ مرگ کنند. اما ما در جواب میگوییم، مقتضای حکمت الهی آن است که مردم زمان مرگ خود را ندانند، و این به سه دلیل است:
الف. اگر آدمی زمان مرگ خود را بداند، چه بسا در فعالیتها و امور زندگی سستی میکند؛ چرا که امید و آرزو، یک عامل بر انگیزنده به سوی فعالیت و تلاش در زندگی میباشد.
ب. نامعلوم بودن زمان مرگ، در رشد آدمی مؤثر است. اگر انسان بداند که پس از یک سال و یا یک ماه خواهد مرد، و از این روی دست از گناه و نافرمانی بردارد، این یک کمال روحی و انقلاب ارزشها در برابر پستیها، به شمار نمیآید؛ اما اگر در حالی که امید دارد سالها زندگی کند، راه بندگی را پیش گیرد، این بیانگر یک کمال روحی است که او را به سوی فضیلتها سوق میدهد. (33)
ج. مخفی بودن زمان مرگ عامل بسیار مهمی در جلوگیری از گناه و طلب استغفار میباشد. اگر انسان زمان مرگ خود را بداند به خود میگوید که تا مرگم فرا نرسیده هر چه میخواهم گناه میکنم و مثلاً یک روز مانده به مرگ، توبه میکنم. اما اگر لحظۀ مرگ خود را نداند این تصور از بین رفته و بعد از هر خطائی که از او سر میزند، سریعاً استغفار میکند.
آیا طلب مرگ گناه دارد؟
حال اگر خود را برای مرگ آماده کردیم آیا جایز است از خداوند طلب مرگ کنیم؟ در جواب باید بگوییم : طلب مرگ از خداوند متعال دو حالت دارد:
یک حالت اینکه طلب مرگ اگر به علّت جزع و فزع از سختیها و مصیبتهای دنیوى باشد، به نحوى که نسبت به نعمتها از جمله نعمت عمر، کفران نعمت شود، گناه دارد. عیب و گناه آن همین بس که کفران نعمت میشود. زیرا چه بسا اگر انسان عمر بیشترى بکند میتواند بیش از پیش از دنیا براى عالم آخرت بهره بردارى نماید و مزرعۀ آخرت را آبادتر کند لذا پیامبر اسلام صلّى اللّه علیه و آله و سلّم میفرماید:
«یَا عَلِیُّ طُوبَى لِمَنْ طَالَ عُمُرُهُ وَ حَسُنَ عَمَلُه»؛ (34)
یا على خوشا به حال کسی که عمر طولانى کند و عمل نیک انجام دهد.
از قیس بن أبى حازم روایت شده است که گفت: به خاطر عیادت به نزد خبّاب بن ارت رفتیم که هفت داغ بر خود نهاده بود و گفت: آن دسته از یاران ما که پیش از ما رفتند از دنیا بهرهاى نیافتند که از پاداششان چیزى بکاهد، و ما به میزانى از مال دست یافتیم که براى نگهدارى از آن جایى جز خاک نمىبینیم. اگر نه آن بود که پیامبر اکرم صلّى اللَّه علیه وـ آله و سلم ما را از آرزوى مرگ بر حذر داشت، دعا مىکردم که بمیرم. بنابراین انسان در مقابل مصائب و نوائب روزگار مأمور به صبر است و باید امور خود را به خدای توانا واگذار نماید. (35)
در حالت دوم باید بگوییم که اشتیاق به مرگ براى افرادى که اهلیّت بهشت را داشته و آخرت خود را تأمین کرده باشند باشد گناهى ندارد؛ لذا حضرت على بن أبى طالب علیهالسلام میفرماید:
«و اللّهِ لابنِ ابى طالب آنسٌ بِالموتِ من الطفلِ بثدىِ امِّه»؛ (36)
به خدا قسم انس پسر أبو طالب به مرگ از انس طفل شیرخوار به پستان مادرش بیشتر است.
بنابراین با توضیحاتی که برای این دو حالت داده شد، میفهمیم که نمیتوان به طور مطلق بگوییم که طلب مرگ گناه دارد و یا اینکه بدون اشکال است بلکه نسبت به افراد و انگیزۀ آنها، متفاوت میباشد. (37)
نتیجه گیری
از راهکارهایی که بیان شد نتایج زیر بدست میآید:
1- عدم تصویر درست از مرگ موجب از بین رفتن تمام انگیزهها و تلاشهایی میشود که میتوانند ما را برای زندگی جاوید در آخرت آماده کنند0
2- هر روزی که از عمر انسانی میگذرد، یک قدم به مرگ نزدیک میشود. حسابرسی هر روزه از اعمال و رفتارمان ما را به این حقیقت نزدیک میکند که، حسابرسی در این دنیا بسی آسانتر از حسابرسی در آخرت است0
3- فراموش شدن مرگ در هرلحظه از زندگی، ممکن است عواقب خطرناکی به دنبال داشته باشد0 به همین علّت نباید در امتحانهای سخت الهی از یاد مرگ غافل باشیم0 چه بسا ممکن است گناهی برای انسان پیش بیاید که اگر مرتکب آن شد دیگر فرصت جبران و یا استغفار از آن گناه را نداشته باشد0
4- اگر بخواهیم همواره به یاد مرگ باشیم باید ابتدا ارزشهای یاد مرگ را بشناسیم0
5- رسیدن به هر چیزی نیازمند به این است که موانع موجود بر سر راه را، یا برداریم و یا به کل از بین ببریم0 آرزوهای طولانی که در اثر نادانی و یا دنیا دوستی به وجود آمدهاند و دردِسر بزرگی به حساب میآیند از جمله موانعی است که باید آنرا به کل از بین برد 0
6- انسان عاقل همیشه به فکر عواقب کار است و لحظات زودگذر گناه و معصیت را به سختیهای سکرات مرگ ترجیح نمیدهد بلکه همواره به فکر این است که در زندگی دنیا چگونه عمل کند که از مرحلۀ سکرات مرگ به آسانی عبور کند 0
7- با عمل کردن به واجبات و ترک محرمات و همچنین اصلاح اعتقادمان نسبت به مرگ، دیگر معنایی برای ترس از مرگ باقی نمی ماند 0
8- شناخت حکمتهای خداوند ما را به این نتیجه میرساند که خداوند کار عبث و بیهوده انجام نمی دهد 0 به همین خاطر مخفی بودن زمان مرگ نیز دارای حکمتهایی است که در به سعادت رساندن انسانها مفید و مؤثر است0
9- مراقب باشیم مصیبتها و مشکلات زندگی، ما را به جزع و فزع و یا به درخواست کردن مرگ گرفتار نکند0
پی نوشت ها:
1- انصاری، خواجه عبدالله، مناجات خواجه عبدالله انصاری ص 143
2-عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفرـ ترجمه الایمان و الکفر بحارالانوار، ج2، ص 220(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
3- زمر (39)، آیه 42
4-مطهری، مرتضی، مجموعهآثاراستادشهیدمطهرى،ج2،ص 505(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
5- سجده، (32)، آیات 10 و11
6-شیخ صدوق، معانیالأخبار،عبد العلی محمدی شاهرودی، ج 2، ص195(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
7- همان، ص 197
8- همان، ص 200
9- شیخ حر عاملی، وسائلالشیعة، ج 16، ص 99 (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع الاحادیث).
10- محمودی، عباس علی، محاسبه نفس یا روش پیشگیرى از وقوع جرم، ص 87 تا 90(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
11- نهجالبلاغه-ترجمه دشتی، نامه 31، ص 531(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
12- قمی، شیخ عبّاس، منازل الآخره، ص 167
13- امام صادق «علیهالسلام»،مصباح الشریعة، عبد الرزاق گیلانى، ص 506 تا 509(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
14- طاهر زاده، اصغر، معاد باز گشت به جدیترین زندگی، ص 137
15- مجلسی، [علامه]، محمد باقر، بحار الانوار، ج 6، ص 126(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع الاحادیث).
16- آل عمران (3)، آیات 190 تا 194
17- عطائی، محمد رضا، مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، ص 500 و 501(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور،گنجینه روایات نور).
18- نهج البلاغة- ترجمه دشتى، خطبه 42 ص 95(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور،گنجینه روایات نور).
19- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیرنمونه،ج 25،ص 311(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع التفاسیر).
20- همان،ج22،ص 254(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع التفاسیر).
21- نهجالبلاغه،خ 109، ص 160(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
22- حسینی تهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسى، ج1، ص 99(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
23- همان، ص 42
24-الحاقه (69)، آیات 30 و 31
25- حسینی تهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسى، ج1، ص 43(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
26- شیخ صدوق، معانیالأخبار،عبد العلی محمدی شاهرودی، ج2، ص 197(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
27- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج24، ص 121(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع التفاسیر).
28- مطهری،مرتضی، مجموعه آثار استاد شهید مطهرى، ج1، ص 201(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
29- طاهر زاده، اصغر، معاد باز گشت به جدی ترین زندگی، ص 24
30- حسینی تهرانی، سید محمد حسین ، معاد شناسى، ج1، ص 95(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، کلام).
31- مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج24، ص 123 «به نقل از»: فیض کاشانی، ملَامحسن، محجة البیضاء، جلد 8 ،ص 258. (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور،جامع التفاسیر)
32- همان.
33- سبحانی، جعفر، معاد، ص 128 و 129
34- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج4، ص 355(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع الاحادیث).
35- خرّمشاهى، بهاء الدین - انصارى، مسعود، پیام پیامبر (ترجمهفارسى)، ص 477 (به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
36- نهجالبلاغه، خطبه 5، ص 52(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، گنجینه روایات نور).
37- نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، ج1، ص 212 و 213(به نقل از: برنامه نرم افزاری نور، جامع التفاسیر).
فهرست منابع.
1- قرآن کریم.
2- سید رضی، نهج البلاغة، اول، هجرت، قم، 1414ق
3- دشتی، محمد، نهج البلاغة- ترجمه دشتى، اول، مشهور، قم، 1379ش
4- امام صادق علیهالسلام، مصباح الشریعه، بی چا، عبد الرزاق گیلانى، مؤسسة الأعلمی للمطبوعات، بی جا، 1400ق
5- مکارم شیرازى، ناصر، تفسیر نمونه، اول، دار الکتب الإسلامیه، تهران،1374 ش
6- طباطبایی، سید محمد حسین، [علامه]، تفسیر المیزان، پنجم، موسوی همدانی، دفتر انتشارات اسلامی جامعۀ مدرسین حوزه علمیه قم، قم،1374ش
7- نجفی خمینی، محمد جواد، تفسیر آسان، اول، انتشارات اسلامیه، تهران،1398ق
8- شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه،دوم، جامعه مدرسین،قم،1404ق
9- شیخ صدوق، معانی الاخبار، دوم، عبد العلی محمدی شاهرودی، دار الکتب السلامیه، تهران،1377ش
10- مجلسى، محمد باقر، [علّامه]، بحارالأنوار، بی چا، مؤسسة الوفاء بیروت-لبنان، بی جا، 1404ق
11- عطاردی، عزیز الله، ایمان و کفر- ترجمه الإیمان و الکفر بحار الانوار، اول، انتشارات عطارد، تهران،1378ش
12- خرمشاهی، بهاء الدین - انصاری، مسعود، پیام پیامبر، اول، منفرد، تهران،1376ش
13- شیخ حر عاملى، وسائل الشیعه، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، قم، 1409 ق.
14- خراسانی، علم الهدی، نهج الخطابة- سخنان پیامبر (ص) و امیرالمؤمنین (ع) ، دوم، کتابخانه صدر، تهران،1374ش
15- محمودی، عباس علی، محاسبه نفس یا روش پیشگیرى از وقوع جرم، اول، فیض کاشانی، تهران،1381 ش،
16- عطائی، محمد رضا، مجموعه ورام، آداب و اخلاق در اسلام، اول، آستان قدس، مشهد،1369ش
17- سبحانی، جعفر، معاد، چهارم، دار الفکر، قم،1386ش
18- مطهری، سید مرتضی، مجموعه آثار شهید مطهری، بی چا، صدرا، تهران، بی تا.
19- حسینی تهرانی، سید محمد حسین، معاد شناسی، اول، نور ملکوت قرآن، مشهد،1423ق
20- قمی، شیخ عبّاس، منازل الآخره، پانزدهم، شهاب، بی جا،1385ش
21- طاهر زاده، اصغر، معاد یا بازگشت به جدیترین زندگی، دوم، گروه فرهنگی المیزان، اصفهان،1387ش
22- انصاری، خواجه عبدالله، مناجات خواجه عبدالله انصاری، اول، کومه، قم،1384ش
23- برنامه نرم افزاری نور (جامع التفاسیر، جامع الاحادیث، گنجینه روایات نور، کلام).