مناظره زیبای امام رضا(ع) درباره خلافت
در ادامه مطلب؛ داستانی بسیار زیبا و خواندنی از مناظره امام رضا(ع) با یکی از علمای درباری مأمون پیرامون بحث امامت و خلافت رسول الله(ص) تقدیم دوستان عزیز میشود.
حضرت رضا(ع) در خراسان بود.
گروهى از نخبگان و برجستگان، براى مناظره پیرامون مسأله امامت به آنجا آمده بودند تا با امام رضا(ع) در حضور مأمون عباسى بحث کنند.
حضرت رضا(ع) به آنها اجازه داد. آنها یحیى بن ضحاک سمرقندى را نماینده خود قرار دادند تا با حضرت مباحثه نماید.
حضرت رضا(ع) به یحیی فرمود: سؤال کن.
او عرض کرد: اى فرزند رسول خدا! شما سؤال کنید تا به من افتخار بدهید.
امام(ع) به او فرمود: اى یحیى چه مىگویى درباره شخصی که ادعاى راستگویى براى خود مىکند، ولى دو راستگو(که خودش قبولشان دارد) را دروغگو مىداند. آیا آن مرد، راستگو است و در دینش حق با او است یا دروغگو است؟
یحیى در فکر فرو رفت و حیران ماند. پس از ساعتى مامون به او گفت: اى یحیى جواب امام را بده.
یحیى گفت: اى امیر مؤمنان! او(حضرت رضا) مرا در بن بست قرار داد.
مأمون به حضرت رضا(ع) رو کرد و عرض کرد: این چه مسألهاى است که یحیى اعتراف به ندانستن جواب آن مىکند.
امام رضا(ع) فرمود: اگر یحیى گمان دارد که آن شخص، امامت دو راستگو(عمر و ابوبکر) را تصدیق مىکند، پاسخش این است که: کسى که اعتراف به عجز مىکند و بر بالاى منبر رسول خدا(ص) مىگوید: «و لستُ بِخَیرِکُم»(من از شما بهتر نیستم)، چنین کسى امام نیست، زیرا امام باید بهترین امت باشد(با توجه به اینکه این سخن را ابوبکر بالاى منبر گفت).
از طرفى: کسى که بر بالاى منبر رسول خدا(ص) اقرار مىکند که «إنَّ لى شَیطَانا یَعتَرینى»؛ (در وجود من شیطانى است که مرا از نیکیها باز مىدارد)، و حال آنکه بر امام نباید شیطان مسلّط شود.
از سوى دیگر: کسى که رفیق او، بر علیه او اعتراف مىکند(یعنى عمر بر ضد ابوبکر) و مىگوید: «کانت إمامة أبى بکر فلتة و فى الله شرّها فمن عاد إلى مثلها فاقتلوه»؛(امامت ابوبکر حادثه ناگهانى بود خداوند(ما را) از شر آن حفظ کند، پس کسى که به مثل آن بازگشت او را بکشید)، [چطور میتوان آنها را امام امت دانست؟!!!]
مأمون بر سر حاضران فریاد کشید و همگى متفرق شدند.
سپس مامون متوجه گروهى شد و گفت: آیا به شما نگفتم که با حضرت رضا(ع) مذاکره نکنید و دور او جمع نشوید، زیرا علم این خاندان از علم رسول خدا(ص) است.
توضیح اینکه: اگر یحیى در پاسخ امام رضا(علیه السلام) مىگفت: آن مرد دروغگو است، در این صورت محکوم شده بود، و اگر مىگفت: آن مرد راستگو است، در این صورت اقرار آن مرد، امامت او و رفیقش را خدشه دار مىکرد، این بود که دهان یحیى بسته شد و او خود را در بن بست دید.
(منبع: مناقب ابن شهر آشوب 4: 351)
وب برای همه مفیده