گناه لایه متعفّن بر روی قلب
سه شنبه, ۱۰ تیر ۱۳۹۳، ۱۰:۱۲ ق.ظ
کسانی که در سطح بالایی از معرفت و بصیرت قرار دارند با تمام وجود، دعا و مناجات را میخوانند. فرق آنان با افراد معمولی همچون فرق کودک یا تاجر است. کودک با پول بازی میکند، اما تاجر با پول تجارت میکند. اگرچه بازی کردن نیز یک کار و سرگرمی است و کودک باید بازی بکند، اما بازی کودک با پول کجا و سودهای کلان تاجر از پول، کجا؟
اگر ما تلاش نماییم تا مقداری از مضامین دعاها را با حال خود هماهنگ نموده و تا جایی که میتوانیم به حقایق دعا خود را نزدیک نماییم، میتوانیم از آثار و نتایج دعا، بیشتر بهرهمند شویم. میزان بهرهمندی انسان از مناجات و دعا، به میزان معرفت و باور و اعتقاد انسان به دعا و درک اهمیت آن بستگی دارد. لازم است تا بزرگان و طلاب محترم، مردم جامعه را از نتایج مثبت عمل به دستورات دین و منافع ژرف و عمیق دعا و مناجات، بیشتر آگاه سازند. به عنوان نمونه دزدی کردن باعث بیاعتمادی مردم و ناامنی در جامعه و فساد در اقتصاد میشود. دستورات دین به انسان میگوید، امانتدار و درستکار بوده و دزدی و خیانت نکند. فایدهای که این دستور دینی به همراه دارد آن است که انسان در دنیا آسودهتر و در امنیت زندگی میکند.
نتایج ظاهری عبادات
فواید و نتایج مثبت شامل عبادات نیز میشود. به یاد دارم که در دوران کودکی گاهی در کتابهای مذهبی میخواندیم که نماز برای بدن، مثل ورزش است. این هدف درست مثل همان هدف تقویت فک برای غذا خوردن است. درباره روزه، نوشته بودند اسلام که به گرفتن روزه دستور داده است برای آن است تا بدن سالم بماند. با روزه معده استراحت میکند تا دستگاه گوارش و بدن سالم بمانند. از بیانات اطباء و بزرگان پزشکی نیز شواهدی میآوردند که تا چه اندازه روزه مفید است و چقدر افراد مریض بودهاند که با روزه گرفتن خوب شدهاند! این کتابها بیشتر برای توجیه دین بود تا برای اثبات دین و بیشتر در آن به نتایج و آثار ظاهری دین در دنیا، مثل سلامت بدن و زندگی راحت تأکید میشد. در حال حاضر در فضای آموزشی و مذهبی، نظیر چنین کتابهایی دیگر دیده نمیشود. بیان نتایج ظاهری در این کتابها بیشتر برای اثبات حقانیت دین بود در حالی که اگر در تحقیقات نوین صدها برابر این نتایج ظاهری برای دین اثبات بشود، در برابر حقیقت دین، همچون غذا خوردن برای تقویت عضلات فک و دهان است.
مایعی بدبو، محبوب خدا !
هدف اساسی دین، تقویت ارتباط انسان با خداست. انسان نباید اصل خود را فراموش کند. یک عدد اسپرم چه ارزشی دارد؟ هزاران اسپرم در یک قطره منی وجود دارد. هر انسان یک عدد اسپرم بوده که پس از تغییر و تحولات تبدیل به انسان شده است. قطره منی که در هر روز میلیونها میلیون از آن را از روی لباس و بدن میشویند تا آلودگی آن باقی نماند، به نطفهای تبدیل شده و سپس از آن انسان به وجود آمده است. جالبتر آنکه این موجود پست و بیارزش و متعفن، به جایی میرسد که محبوب خدا شده و آنچنان ترقی نموده و مورد عنایت واقع میشود که خداوند با آن هستی بینهایت، جمال بینهایت، کمال بینهایت و قدرت بینهایت به او میگوید: «تو محبوب من هستی! در نزد من آی و دل به کسی مبند»؛ این نطفه پست آلوده از کجا تا کجا ترقی کرده و به چه درجهای میرسد؟! گناه همان چیزی است که مانع ترقی و بالا رفتن انسان میشود. هدف اصلی انسان در زندگی، از صفر به سوی بینهایت رفتن است. اگر کسی باور کند که گناه مانع کمال و ترقی انسان است، وقتی چندین سال عمر خود را مینگرد، خواهد دید که چقدر آلودگی برای خود ایجاد کرده است.
گناه، لایه کثیف بر روی قلب
گناهان وقتی در سالهای متمادی بر روی همدیگر انباشته گردند، بسیار محکم و سفت میشوند. تا جایی که پاک کردن آن همچون یک جرم آلوده سفت، مشکل میشود. تصور کنید پس از هفتاد سال، جِرمِ کثیفِ غلیظِ متعفنی، روح ما را فرا بگیرد. اگر کسی باور کند که پاک کردن آلودگیها و اجرام سخت و متعفن تا چه اندازه مشکل است، چه چیزی برای خودلازمتر از نجات از آلودگی میبیند؟ باید توجه داشت که با تجربه و توانایی و قدرت انسانی، این مشکل حل نمیشود. هفتاد سال تجربه انسان ؛ نشان میدهد که انسان هر روز بر گناه خود میافزاید. وقتی انسان به ضعف خود میاندیشد، خواه ناخواه دست نیاز و گدایی به سوی خدای بزرگ بلند میکند که «خدایا تو مرا نجات بده». اگر انسان به چنین جایی رسید، راه درست را پیموده است. دعا برای آن است که ما را متوجه مشکل اصلی نموده و راه حل مشکل را نشان دهد. راه حل تنها در دست قدرت خداست. اوست که میتواند پوستههای غلیظِ متراکمِ آلوده روح را از ما جدا و پاک کند. این کار از عهده هیچ کس جز خدا برنمیآید. آیا خدا میتواند چنین کاری انجام دهد؟ خدایی که به آتش نمرود میگوید: «کُونِی بَرْداً وَ سَلاماً»(1) و خروارها هیزم افروخته را برای ابراهیم (ع) گلستان میکند قدرت خاموش کردن آتش گناه ما را نیز دارد. اگر در دل تصور کنیم که خدا نمیتواند برای ما کاری انجام دهد، این نخستین لغزش، گناه، خطا و جهل ماست. در دعا ما به سوی خدایی رفته و نزدیک میشویم که همه امور در دست قدرت اوست: «إِنَّما أَمْرُهُ إِذا أَرادَ شَیْئاً أَنْ یَقُولَ لَهُ کُنْ فَیَکُونُ» (2) ؛ از سوی خدا هیچ کمبودی وجود ندارد.
ظرفیت و لیاقت، شرط نزول رحمت
رحمت و قدرت خدا نامتناهی است و محدودیتی ندارد؛ اما چون حکیم است، کار گزاف نیز نمیکند. رحمت خدا شامل حال کسی میشود که لیاقت و ظرفیتی داشته باشد. همه مشکلات انسان، ناشی از نداشتن ظرفیت و لیاقت است. اساس ظرفیت و لیاقت، درک ضعف و فقر است. باید باور کنیم که از خود هیچ نداریم. اگر به فقر و ناداری و بیچارگی خود پی بردیم لیاقت و ظرفیت نیز پیدا میشود. آنچه مانع از نزول رحمت خدا به گنهکاران میشود، اتکاء به قدرت انسانی و مادی است. اگر انسان از یک سو به قدرت و رحمت بینهایت خدا باور داشته و از یک سو به ضعف و بیچارگی واقعی خود پی برده باشد دیگر مشکلی وجود ندارد. همه مشکلات برای آن است که انسان باور ندارد که خدا همه کاری میتواند انجام بدهد. اگر خدا معادل رحمتهایی که به همه بندگان عنایت فرموده به یکی از بندگان مرحمت فرماید، چیزی از خزانه الهی کم نخواهد شد. در عالم آخرت خداوند چنین کاری خواهد کرد: «جَنَّةٍ عَرْضُهَا السَّماواتُ وَ الْأَرْضُ»(3).
پی نوشت:
1. انبیاء/ 69.
پی نوشت:
1. انبیاء/ 69.
2. یس / 82.
3. آل عمران / 133.
منبع:سخنرانی آیت الله مصباح یزدی(دامت برکاته) در دفتر مقام معظم رهبرى - قم 4/7/87