کلمات قصار علمای شیعه
کلمات قصار علمای شیعه
کلمات قصار حضرت آیت الله محمد تقی بهجت(ره)
|
- به آقای بهجت گفتند: چه کار کنیم تا آدم بشویم؟ فرمودند: نگویید چه کار کنیم، بلکه بگویید چه کار نکنیم تا آدم بشویم! - خدا کند از خود راضی نباشیم اگر از خود راضی باشیم هرگز نمی توانیم حق ربوبیّت را در عبودیت و بندگی ادا کنیم با اینکه هیچم خود را همه چیز می دانیم. - احساس حضور خدا در همه حال همه مسائل را حل می کند. برای موعظه یک کلمه کافی است و آن، توجه به این است که خداوند در همه حال، شما را می بیند. - وقتی که روح انسان به عالم دیگر رفت، می فهمد که اینهمه تشریفات در دنیا لازم نبود. - بارها گفته ام و بار دگر می گویم: کسی که بداند، هر که خدا را یاد کند، خدا همنشین اوست، احتیاج به هیچ وعظی ندارد. می داند چه باید بکند و چه باید نکند. می داند که آنچه را که می داند، باید انجام دهد و در آن چه که نمی داند باید احتیاط کند. - ترک معصیت حاصل نمی شود به طوری که ملکه شخص شود. مگر با دوام مراقبه و یاد خدا در هر حال و زمان ومکان و در میان مردم و در خلوت. - خود را مریض نمی دانیم، وگرنه علاج آسان است. - راستگویی در دیدن رویای صادقانه و صفای روح خیلی مؤثر است. - دلیل عقب ماندگی ما آن است که اموال شبهه ناک مصرف می کنیم و مال شبهه ناک ایجاد تردید و شبهه می کند. - ائمه علیهم السلام دعاها را در اختیار ما گذاشته اند تا ما را غرق در نور ببینند. - انسان هر راهی را بدون تقلید و پایبندی به قرآن و سنت برود، روز به روز تنزل می کند. - عالم غفلت، عالم مهیا شدن برای شیاطین انس و جنّ است. - خدا ملائکه ای را از لطف خلق می کند و لطف از ادخال سرور در قلوب مومنین حاصل می شود. وقتی دل مؤمنی را شاد کنید، خدا از لطف آن، ملک شما را از بلاها حفظ می کند. - اگر کسی هدف خلقت انسان را بفهمد بسیار برایش شیرین است که هفتاد بار زنده شود، دوباره شهید شود. - اگر بخواهیم محیط خانه گرم وبا صف و صمیمی باشد، فقط باید صبر و استقامت و گذشت و چشم پوشی و رأفت را پیشه خود کنیم تا محیط خانه گرم ونورانی باشد. - هر کسی می خواهد دعایش مستجاب شود برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند تا دعای ملک که مورد استجابت است یقیناً مشمول حال او شود. - به هر اندازه از بیانات اهل بیت (علیهم السلام) دور باشیم، از خود ایشان دوریم. - ما در دریای زندگی در معرض غرق شدن هستیم، دستگیری ولی خدا لازم است تا سالم به مقصد برسیم باید به ول یعصر (عجل الله تعالی شریف) استفاثه کنیم تا مسیر را روشن سازد و مار ا تا مقصد همراه خود ببرد. |
کلمات قصار علامه محمدتقی جعفرى (رحمة الله علیه) |
"جملاتی زیبا و پرمغز از علامه محمد تقی جعفرى(رحمة الله علیه)" - تنها حیات معقول است، که مى تواند عظمت و ارزش تکلیف را عنصر اساسى حیات تلقى نماید. - آن انسان رشد یافته که انسان ها را اجزاء خود مى داند، با سقوط هر یک از آن ها، تباهىِ جزئى از خود را مشاهده مى کند.- اخلاق یعنى شکوفایى حقیقت در درون آدمى. - گلشنِ سرسبزِ واقعیّات، گل و ریاحینى خوشبوتر از جان هاى آدمیان ندارد. - جامعه براى خود داراى شخصیّتى است که اندیشمندان به منزلۀ عقل و اخلاقیّون به منزلۀ وجدان آن مى باشند. - اخلاص در اندیشه و گفتار و عمل، عاملِ لایروبى چشمه سارها درونى است. - خیانت به تعهّد، خیانت به شخصیّت است و ایفاى آن احترام به شخصیّت. - حیات را نباید قربانىِ وسیلۀ حیات نمود. - حقیقت درختى است برومند که شاخه هاى آن در درون پاک مردم قرار دارد. - اگر ایفاى تعهّدها ضرورى تلقّى نشوند، زندگى اجتماعى قطعاً مختل خواهد گشت. - سعادتمند کسى است که همواره خود را در مرز «طبیعت» و «ماوراء طبیعت» احساس کند. - بدون آشنایى جان انسانها با یکدیگر، محال است حسنِ تفاهمِ مشترکِ واقعى میان آنان برقرار شود. - مرزِ حقیقىِ میان انسان و حیوان، شناختِ ارزش و عظمتِ تکلیف است. - زندگى پیوسته باید در حال به وجود آمدن و به وجود آوردن باشد، و الّا بارى است بر دوش انسان. - پروردگارا، ما را در راندنِ کشتىِ وجود در اقیانوس هستى و رساندن آن به ساحل حقیقى موفق فرما. - حرکتِ کشتىِ نجاتِ آدمیان احتیاجى به دریا ندارد این کشتى از قطره اشک مقدّسى مى گذرد که براى حسین(علیه السلام) ریخته مى شود. - ذکر خداوندى یعنى یک معلّم و مربّى الهى، که شب و روز و در همۀ لحظات عمر با انسان است. - صبرى که سکوى پرواز است براى پرواز در فضاى والاى انسانى و موجب تجلىّ خدا بر انسان، صبر در مقابل لذّت هاست. - تنها نیایش است که مى تواند غربتِ مرگبارِ ما را به انس با جهان هستى مبدّل نماید. - در هر جامعه اى که رنگ «حق» و «تکلیف» مات شود، رنگ حیات نیز از بین خواهد رفت. - شهادت امام حسین(علیه السلام) با عظمت ترین شهادتى است که در تاریخ بشر بروز کرده، زیرا او با شناخت همۀ ابعاد و امتیازات زندگى و توانایى بر برخوردارى از آنها دست از زندگى شسته است. - اگر حیات انسانى، صحیح شناخته نشود و به هدفِ اعلاى خود توجیه نگردد پست ترین پدیدۀ عالم طبیعت خواهد بود. - فلسفۀ حیات و هدف آن را از کسانى بپرسیم که نبضِ حیاتِ واقعىِ آن ها در پیکر هستى حرکت مى کند نه از مرده هاى زنده نما که در سایۀ خود مى جنبند. - هر لحظه اى که در زندگانى انسانى بدون آگاهى به حکمتِ وجودِ خویش و بدون توجه به این که: از کجا آمده و به کجا می رود، سپرى شود، مرگ ابدى است. - هیچ عملى بدون عکس العمل در صحنۀ هستى به وجود نمى آید خواه خوب و خواه زشت. - بخندیم، اما سرمایۀ خندۀ ما گریۀ دیگران نباشد. - کسى که حیات را نمى شناسد، نمى تواند از حیات واقعى برخوردار شود. - از دیوارهاى این کیهان کهنسال، روزنه هایى به سوى بى نهایت باز است که مى توانیم آن سوى جهان را از رصدگاه این کالبد خاکى نظاره کنیم. - تا وقتى قانون و وظیفه اى فرض نشود، گمراهى و رستگارى قابل تصور نخواهد بود. - زندگى بى محور و فاقد اصل، نتیجه اى جز فرو رفتن در تناقضات و مبارزه با خود در بر ندارد. - بیایید اوراقِ کتابِ هستىِ خود را از عکس و امضاى دیگران پر نکنیم. - اساسى ترین عامل شکست انسانیّت در دوران ما به شوخى گرفتن و بى اعتنایى به تعهّد است. - گاهى براى نابود ساختن تلخى هاى صفات زشت، شیرین ترین داروها تلخ ترین اندرزهاست. - کردارِ عینى و عملىِ مربّیان بشرى در تعلیم و تربیت، اساسى تر و مؤثرتر از گفتار آنان است. - اى کاش بشر مى توانست با دریافتِ ارزشِ حقیقى خود، در جستجوى مزایا کوشش کند. - فرار از تعهّدها، در حقیقت فرار از خویشتن است. - اندیشه دربارۀ حیات، جلوه اى عالى از حیات است. - همواره با ناتوانى مبارزه کنید، زیرا ناتوانى زنجیرى است که شما را از تحرّک باز مى دارد. - مرگى که حیات، براى انسان شکوفا مى کند، سعادت محسوب مى شود، زیرا ثمرۀ درخت زندگى ما همین مرگ است. - در این دنیا، بدون پیدا کردن خویشتن یا نشانىِ خویشتن، نمى توان احساس گمشده اى داشت. - تازگی مستمرِّ روح، حقایق دریافت شده را همواره تازه نشان مى دهد. - معماى حیات قابل حل نیست، مگر اینکه ابدیت در برابر آن باشد. - عظمت و ارزش تکلیف بالاتر از آن است که حتى به رضایت وجدان فروخته شود. - جاى بسى تأسف است که بعضى از جوامع با داشتن مبانى فکرى فراگیر و عقلانى، به جهت بى توجهى به مسئلۀ نظم، بر هیچ مبناى صحیحى زندگى نمى کنند. - علم توأم با ایمان، مرگ را به عنوان آغاز شکوفایىِ زندگى نوید مى دهد. - استقامت و پایدارى یک انسان، دلیلِ قدرتِ شخصیت و فعالیتِ عقلانىِ او در حیات معقول است. - اگر نوع انسانى به فداکارى و گذشت و استقامت در برابر مشکلات جهان شناسى و خود سازى تن نمى داد، به هیچ پیشرفت صحیحى نائل نمى شد. - مقاومت معقول در فراز و نشیب زندگى، به معرفت و چاره جویى در برابر مشکلات و حوادث مى افزاید. - انسان منهاى تعهّد یعنى هیچ و پوچ. - خدایى را که شادى ها براى ما تحفه مى آورند، روز دیگر، اندوه ها، او را از مغز ما بیرون خواهند کرد. - هر ذرّه اى در این جهان، براى خود منظومۀ شمسى دارد. - براى هر انسان آگاه، هر «روز» کتابى است که درس هاى خواندنى در آن نوشته شده باشد. - در هر انسانى که عشق به عدالت برافروخته شود، میان او و عشق به خدا، گامى بیش نمانده است. - عشّاق ثروت اندوخته، بردگانى هستند که ادّعاى مالکیّت بر اموال و نفوس جامعه دارند. - ذاکر دایمى کسى است که آشنایى نزدیکى با هستى آفرین پیدا کرده است. - ضرورت یک زندگىِ هدف دار و هشیارانه، تکیه بر اصل و قانون است. - قطب نماىِ شخصیّتِ انسانِ سعادتمند، مطلوبیّتِ قرار گرفتنِ او را در هر نقطه از اقیانوس هستى نشان مى دهد. - ایده آل زندگى عبارت است از: آبیارى و شکوفا کردن آرمان هاى زندگىِ گذران از چشمه سار حیاتِ تکاملى، و انسان و جهان را در خود یافتن، و به ثمر رساندن شخصیّت انسانى در حرکت به سوى ابدیّت.
- قوانینِ جارىِ اجتماعى، اصلى را برتر از عدالت خواهىِ فردى و اجتماعى نمى شمارد. - کسى که انتظار دارد مى توان زندگى را بدون نظم سپرى کرد، در حقیقت منکرِ قانونِ حاکم بر هستى بوده، و هیچ چیز را شرط هیچ چیز نمى داند! - اگر مربّیان و پیشتازان جوامع، نشانىِ حیات را به دست ما بدهند، هیچ انسانى در زندگى احساس شکست نخواهد کرد. - اغلب انسان ها، به خاطر عدم محاسبه در تمایلات و خواسته هاى خود، در دام هاى پولادین، زندگى مى کنند و با تمام ساده لوحى یا ریاکارى، نامش را «زندگى آزادانه» مى گذارند. - عشق به عدالت در کسانى به وجود مى آید که عشق به حیات واقعى در آنان شکوفان گردد. - على(علیه السلام) انسان را محصولِ بازىِ طبیعتِ ناخودآگاه نمى داند، بلکه انسان را یک محصول جدّى از یک کارگاه جدّى مى داند که با مشیّت بسیار والاى هستى آفرین، شروع به کار کرده است. - دنیا بدون محبّت، زندانى تاریک است. - تماشاى مختل شدن هندسۀ الهى، که جان هاى آدمیان عالى ترین جلوۀ آن مى باشد، مبارزه با عدالت الهى است. - فریب دادن خویشتن یعنى: مبارزه با خود، و مبارزه با خود یعنى: نپذیرفتنِ واقعیّتِ هستىِ خویشتن. - اساسى ترین مختصّ زندگى عرفانى، کار و تلاش پیگیر در دنیاست؛ دنیایى که میدانى براى مسابقه در خیرات است. - معناى توبه عبارت است از: بازگشت به خویشتن براى نوسازى خود. - همۀ جهان هستى با کهکشان هاى پویا و با انسان هاى بى شمارش چیزى جز مشتقّ کوچکى از یک لحظه مشیّت او نیست. - براى نظاره به پیشگاه ربوبى و کشش به فروغ بى نهایت، تلقّى کردن جهان هستى به عنوان یک معبد بزرگ، از اساسى ترین شرایط ورود به حیطۀ عرفان اسلامى است. - اگر کسى خود را نفریبد، فریب دیگران را هم نمى خورَد. - عمل صحیح و هدفدار، عامل افزایش معرفت است. - رها ساختن حیات و شخصیّت در سیل گاه عوامل و رویدادهاى مبهم و مخالف، مساوى نابود ساختن حیات و شخصیّت است. - بى ایمانى به نظم یا مسامحه در اجراى آن، یکى از نیرومندترین عوامل تضعیف شخصیّت و هویّت مردم جامعه است. - هر فرد و اجتماعى که بدون فعّالیّت و صَرف نیروهاى عضلانى و فکرى، انتظار نتیجۀ مفید داشته باشد، توقّع ضدّ حقیقت در مغز خود مى پرورانَد. - بشر با همۀ داد و فریادهایى که دربارۀ پیشرفت و تکامل به راه انداخته، هنوز نتوانسته است خود را از زندان خودخواهى نجات بدهد. - افراد انسانى تا زمانى که قدرتِ زندگىِ عقلانى و تحرّک با مبانىِ وجدانى را از دست ندهد، بردۀ شهوات و هوا و هوس ها و خودخواهى ها قرار نمى گیرد. - حیات بدون فعّالیّت هاى هدف گیرى شده، ماهیّت خود را از دست مى دهد. - براى برخوردارى از یک جامعۀ سالم، خاستگاهى جز عدالت جویى وجود ندارد. - از نظر روانى، لقمه هاى نامشروع باعث تاریکىِ درون شده و لقمه هاى مشروع، کارگاه روح را فروزان مى سازد. - ورود به پیشگاه خداوند که در اذهان عمومى مرگ نامیده مى شود، سعادت عظمایى است که براى انسان هاى حسابگر، در زندگى همواره مورد انتظار است. - حیاتى که مبناى حرکت خود را بر روى خودخواهى استوار سازد، پدیده اى است ضدّ حیاتِ خود و دیگران. - اگر پیشتازان جوامع، هدفِ عالىِ حیات را براى مردم روشن نکنند، از رشد و تکاملِ موجودِ تشنۀ کمال، جلوگیرى به عمل آورده اند. - حقیقتى به عظمت حیات که اگر به رشدِ واقعىِ خود برسد، شایستگى قرار گرفتن در شعاع جاذبیّت الهى را دارد، چگونه امکان دارد بى قانون و بى نظم آفریده شده باشد؟! - براى به ثمر رساندن شخصیّت آدمى، هیچ راهى جز کوشش و تکاپو وجود ندارد. - کار عبارت است از: باز شدن بُعد حرکت آدمى و گسترش آن در سطوح کارگاه هستى که مشغولِ نواختنِ آهنگِ کلّىِ عالمِ وجود است.
- بهترین و ارزنده ترین حیات آن است که کار و کوشش در آن موجب به ثمر رسیدن شخصیّت انسانى شود. - اعتقاد به خداوندى که نقشى در زندگىِ معتقد ندارد، اعتقاد نیست، بلکه نوعى از پدیده هاى درونى است که «تشریفات روانى» نامیده مى شود. - جامعه اى که در بلاى مرگ زاى فقر، روزگار مى گذرانَد، متشکّل از انسان ها نیست، بلکه از تابوت هاى متحرّک شکل گرفته است. - یک خندۀ بى موقع، و یک ضربۀ روانى براى انتقام جویى بى مورد، حقوقِ بى نهایتِ جان هاى آدمیان را پایمال مى سازد. - در هیچ دوره اى از تاریخ بشرى، نمى توانید منظره اى زیباتر از چشمان یک انسان پیدا کنید که فروغِ احساس وظیفه، شعله ورش مى سازد و نورِ الهىِ وظیفه، پرتو ابدى بر او مى بخشد. - بدون تفسیر صحیح جهان، پیدا کردن هدف اعلاى حیات امکان ناپذیر است. - دین بدون برخوردارى از رویکردى علمى، فاقد ارزش مى نماید و علمِ بدون دین، ساخته اى میان تهى است. |
«کلمات قصار از مرحوم آیت الله حق شناس» |
* اگر انسان واقعاً اهل شنیدن موعظه باشد، تمام در و دیوار او را موعظه می کنند. * عمر شما در اثر خدمت به مردم زیاد میشود. * دور شدن از بندگى خدا، آغاز مشکلات انسان است. * سرمایهی اصلى استجابت دعا، اعتقاد است. * ابتداى سفر الى الله سحرخیزى است. * باید نفس اَمّاره را با بیدارى شب و نماز اول وقت کنترل کنید. * اگر در زندگیتان شکافهایی هست، دلیل آن این است که از بندگى تان براى خداى متعال کم گذاشته اید. * بودن شما در سیر الى الله، منوط به این است که چقدر به افراد جامعه احسان میکنید و این در رأس امور است. * مبارزه با نفس، دشوارتر از مبارزه با شیطان است. در این مبارزه همواره باید خدا را در سحرگاهان صدا بزنید و از اوکمک بخواهید. * آن شیطانیکه مسئول نماز شب است، در وسوسه کردن، از همه قویتر است. اما نسبت به مخلصین اسلحهاش کارگر نیست. مواظب آن شیطان باشید. * غربال شدن مردم در آخرالزمان مثل غربال شدن اصحاب حضرت امام حسین علیه السلام در شب عاشوراست. * نفوس خود را با تلاوت قرآن و تضرّع در سحر، ادب کنید. امام سجاد علیه السلام میفرمایند: بین شب و روز باغهایى است که ابرار و نیکان در آن باغها تنعم میکنند و روحشان را قوت میبخشند. * ابلیس شاگرد نفس است، اگر شما بخواهید این نفس را - که استاد شیطان است - بکوبید و رام کنید، باید خود را فقیر کنید،باید خودتان را در مقابل عظمت حضرت حق، هیچ بدانید. بعد از این مرحله، مرحلهی شب زنده دارى است. این دو راه، راه مبارزه با نفس است. * اگر خدا را میخواهی باید از خودیّت خودت بگذری. * اگر اراه کنی که خودت را حفظ بکنی پروردگار هم در هنگام ارتکاب به معاصی برای تو ایجاد مانع میکند. * اگر آن دین خالص در قلب ما وارد شود تمام آن شلوغیها از قلب مفارقت میکند. پس دلیل شلوغی قلبی من اینست که از دین خالص در آن خبری نیست. * خداوند متعال از جهل نمیگذرد. * علم را برای عمل کردن یاد بگیرید. علت عدم رسیدن ما به مقامات عالیه اینست که ما عمل در کلاسهای قبل نکردیم. * قلب خانه ملائکه است، صفات رذیله مثل سگهای پارس کنندهای هستند و ملائکه در خانهای که سگ باشد وارد نمیشود. * هی در صدد نباشید روایت بنویسید و علم دیگری یاد بگیرید، باید عمل هم با آن همراه باشد. اگر به دانستنیهایتان عمل نکردید هر روز از پروردگار متعال دورتر میشوید. * هر چقدر ایمان مومن ترقی بکند یک غصهای بر او مسلط میشود که نکند حجابی بیاید و بین او و محبوبش جدایی افکند. * من هیچوقت نمی گویم خدای عزیزم ، اگر اعتقاد به عزیز بودن او داشتم بهتر از امروزم بودم! |
کلمات قصار از علامه طباطبایی رحمة الله علیه |
* ما از کتاب خدا چه می فهمیم؟ * ما کاری مهمتر از خودسازی نداریم . * اعتبارات دنیا نوعاً وفا نمی کند و اگر هم وفا بکند تا دم قبر است و بعداز آن ماییم و ابد ما! * ما ابد در پیش داریم، هستیم که هستیم. * ما سرانجام هر چه را در خارج میجستیم، در درون یافتیم:
بیرون ز تو نیست هر چه در عالم هست از خود بطلب هر آنچه خواهی، که تویی * گاهی یک عصبانیت، بیست سال انسان را به عقب میاندازد. * درس اخلاق، گفتنی نیست، عمل کردنی است. * علامه در اواخر عمر مبارکشان دائم میفرمودند: توجه! توجه! و این، فراتر از «تذکر» و «تفکر» است. * بشر باید عاطفه داشته باشد کسی که عاطفه ندارد، یعنی با قرآن دوست نیست! * رفتن به قبرستان در سازندگی انسان مؤثر است. * علامه حسن زاده آملی می فرمایند: وقتی به حضور شریف علامه طباطبایی، تشرف حاصل کرده بودم و عرض حاجت نمودم، فرمود: «دعای سحر حضرت امام باقر علیهالسلام را فراموش مکن که در آن جمال و جلال و عظمت و نور و رحمت و علم و شرف است و حرفی از حور و غلمان نیست. اگر بهشت شیرین است، بهشتآفرین شیرینتر است» * حالات مرحوم علامه در اواخر عمر، دگرگون شده و مراقبه ایشان شدید شده بود و مانند استاد خود، مرحوم آیة الله قاضی این بیت حافظ را می خواندند و یک ساعت می گریستند: کاروان رفت و تو در خواب و بیابان در پیش کی روی؟ ره ز که پرسی؟ چه کنی؟ چون باشی؟! "رحمت و رضوان خداوند بر این بزرگمردان دفاع از ولایت علی بن أبی طالب سلام الله علیه" |