گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

۷۵ مطلب در شهریور ۱۳۹۳ ثبت شده است

چگونگی برخورد با مردم را از ائمه بیاموزیم!!

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۵۴ ب.ظ

مهم‌ترین عاملی که سبب گردید دین اسلام در همان آغازین روزها گسترش چشم‌گیری پیدا کند نحوه تعامل و برخورد رسول مکرم اسلام (صلی الله علیه و آله) و اهل بیت (علیهم السلام) با مردم می‌باشد. اسلام بر بزرگداشت مۆمنین تأکید فراوانی داشته و به حمایت از شرف و کرامتشان حتی پس از مرگ نیز توجه دارد.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۵۴
مجید کمالی

مرد باش و بگو عزیزم!

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۸ ب.ظ

مثل فرمانروا امر و نهی می کند و دستور می دهد. در رفتارش نشانه ای از احترام دیده نمی شود اما توقع دارد خانم احترامش را نگه دارد و بدون هیچ چون و چرایی از او اطاعت کند. در حالی که طبق دستورات اسلامی نه تنها بر احترام متقابل تأکید شده بلکه مرد نسبت به همسرش وظایفی دارد که کوتاهی از آن، تضییع حقوق زن به حساب می آید.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۳۸
مجید کمالی

حدیث سلسلة الذهب

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۴ ب.ظ

حدیث سلسلة الذهب حدیثی کوتاه در باب توحید و یکی از شرائط اساسی آن است که توسط امام رضا(ع) هنگام عبور از نیشابور به طرف مرو بیان شده است. از آنجا که راویان این حدیث همگی امامان معصوم‌اند تا به پیامبر و سرانجام به خداوند می‌رسد به «سلسلة الذهب» به معنای «زنجیر طلا» مشهور شده است.

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۳۴
مجید کمالی

راهکارهای آمادگی برای مرگ

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۰۸:۳۳ ب.ظ

در درون انسان‌ها امیال و غرایز مختلفی وجود دارد که خداوند برای هر یک از آن‌ها، راهی برای ارضایشان قرار داده است؛ مثلاً برای تشنگی، آب، برای گرسنگی، غذا و برای غریزۀ جنسی، ازدواج را قرار داده است. 

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۲۰:۳۳
مجید کمالی

معرفی پایگاه بنیاد علمی پژوهشی علامه مجلسی

دوشنبه, ۲۴ شهریور ۱۳۹۳، ۱۱:۴۲ ق.ظ
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۴ شهریور ۹۳ ، ۱۱:۴۲
مجید کمالی

هر اندازه فردی به انسان نزدیک‌تر باشد، مسئولیت انسان نسبت به او بیشتر است. در این میان هیچ کس از پدر و مادر به ما نزدیک‌تر نبوده و هیچکس به این اندازه بر ما حق ندارد و پس از خداوند که از هر چیز به ما نزدیک‌تر است، بنابراین بیشترین وظیفه و مسئولیت و تکلیف ما در مقابل پدر و مادر است.

۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ شهریور ۹۳ ، ۱۹:۳۳
مجید کمالی

22 درس از مرحوم آیت الله بهجت (قدس سره)

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۰:۱۵ ب.ظ

22 درس از مرحوم آیت الله بهجت (قدس سره)

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۲۲:۱۵
مجید کمالی

حکایت‌هایی برگرفته از کتاب آیت‌الحق 3

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۲۵ ب.ظ

شرح احوالات سیدعلی قاضی ‌طباطبایی

 حکایت‌هایی برگرفته از کتاب آیت‌الحق (۳)   

مرتاضی هندی که ید طولایی در ریاضت داشت، به شهر نجف آمده و در حجره یکی از طلاب اقامت داشت. وقتی علت سفر را از او جویا شدند، گفت که برای دیدن آقای قاضی آمده است. سر و شکل وی هیچ شباهتی به طلاب آن زمان نداشت و محاسن را تراشیده بود و لباسش متفاوت بود.

عدم کنجکاوی در امور

یکی از پسرهای آقای قاضی به علت برق گرفتگی فوت کرد. مادر وی، بسیار بی‌قراری و بی‌تابی می‌کردند. اطرافیان شنیده بودند که گاها آقای قاضی خیلی آهسته می‌فرمودند: “او اینجا نزد ماست” و همسرشان معترضانه می‌گفتند که پس چرا او را نمی‌بینند؟

بعد از چند روز، مادر داغدیده آرام  شده بود و همه به تصور اینکه داغش سرد شده دیگر پرس و جو نمی‌کردند، یکی دیگر از فرزندان آقای قاضی مصرانه علت آرامش مادر را جویا می‌شد، بالاخره مادر گفت که سید باقر (فرزند فوت شده) را دیده و سید باقر توصیه کرده سکوت کند و شروع می‌کند به شرح دیدار با پسرش که آقای قاضی سرمی‌رسند و با خشم بچه کنجکاو را دور می‌کنند و می‌گویند:” این بچه فضول است و در کارهایی که به او مربوط نیست دخالت می‌کند.”

 دوستی پایدار آقای قاضی

آقای قاضی با دو برادر عرب نجفی دوست بودند و با برادر بزرگتر، حاج جاسم صمیمی‌تر. هر گاه در نجف تشریف داشتند ساعت‌های متمادی در کنار هم قدم زده و سخن می‌گفتند و گاهی ادامه بحث را به شب موکول می‌کردند. آقای قاضی در این دوستی بسیار پابرجا و استوار بودند. حاج جاسم به آقای قاضی قول داده بودند که در نجف چندین خانه برای اهل خانواده آقای قاضی بسازند.

چند سال پس از فوت آقای قاضی، حاج جاسم، به کهولت و کم بینایی شدیدی گرفتار شد. شبی از نزدیکانش می‌خواهد او را به حرم امیرالمومنین ببرند. در آن‌جا تا سحرگاه، نام محمد حسن را صدا می‌کرده تا صدایش تبدیل به ناله شده بوده. پسر آقای قاضی، محمد حسن، در آن ساعت در حال خروج از حرم بوده که صدا را می‌شنود. نزدیک شده و می‌پرسد که آیا مرد، به دنبال فرزندش – محمد حسن- می‌گردد که پاسخ می‌شنود: “خیر، محمد حسن قاضی، منتظر شما بودم”.

محمد حسن متعجب، می‌پرسد که چگونه او را شناخته است. حاج جاسم می‌گوید: “این را از من نپرس”.

سپس شرح می‌دهد که در تمام مدتی که در خدمت آقای قاضی بوده مورد اعتماد ایشان بوده و آقای قاضی امور زیادی را به او محول می‌کرده. از وقتی که دچار بیماری شده، در برخی مسائل دچار شک و تردید می‌شود. به مرحوم قاضی متوسل می‌شود، ایشان را در خواب زیارت کرده و آقای قاضی می‌گویند که چه زمانی پسرشان از کجا عبور می‌کنند و حاج جاسم باید به کمک محمد حسن، رضایت اولاد آقای قاضی را هر طور شده با وجه نقد یا ملک یا اثاث جلب کند. محمد حسن قول می‌دهد که بلاشرط رضایت همه را جلب کند. روز بعد که محمد حسن به نزد خانواده برمی‌گردد خبر فوت حاج جاسم را می‌شنود.

ارتباط با آقای قاضی

پس از فوت آقای قاضی، روزی پیرمردی نقشه زمینی خالی را با خصوصیات و مقدار بنای آن نزد فرزندان آقای قاضی به نجف می‌آورد. سپس نام فرزندان را می‌پرسد تا به فرد مد نظر می‌رسد. از او می‌خواهد که زمین را به او نشان دهد. پسر آقای قاضی چنین می‌کند و پیرمرد به کمک چند بنا و معمار، ساختمانی مطابق نقشه‌ای که داشته می‌سازد و تمام هزینه‌ها را هم می‌پردازد. سپس می‌گوید که آقای قاضی از من خواسته بودند این مکان را خیلی سریع بسازم.

هدایت مومنین

نقل شده که یکی از شخصیت‌های برجسته، پس از جلسه طولانی درس و بحث، به حرم امیرالمومنین مشرف می‌شود و در گوشه‌ای مشغول استراحت و پایش را در حرم، نزدیک مکانی که سر مبارک حضرت قرار دارد، دراز می‌کند. مدتی بعد، در جلسه درس، آقای قاضی بدون مقدمه می‌گویند:”صحن شریف در حکم منزل امام است و می‌دانید که امام حی است، آیا صحیح است مقابل امام بنشینی و پایت را دراز کنی یا هر کار دیگری؟”

این گونه تذکرات به مثابه نیروی محرکه‌ای برای هدایت مومنین است و سبب تحول در آن‌ها می‌شود.

آقای قاضی همواره مسائل را به گونه ای مطرح می‌کردند که برای حضار قابل درک باشد، به جزئیات و ظرایف و تفسیر آنها جهت فهم حضار توجه خاص داشتند. بسته به درجه علم افراد، مباحث را ساده و سهل یا کلی بیان می‌کردند.

ایشان در مورد همه مسائل همچون خوردن و آشامیدن، کیفیت و اندازه غذا، حلال بودن آن، عبادات در ساعات شبانه روز یا حتی فصول مختلف، تفکر و آمادگی برای مرگ، تفکر درباره خواب، نیکی و خدمت به خلق و تحبیب مهمان به شاگردانش نکاتی را گوشزد می‌کردند به گونه‌ای که برای همگان قابل فهم و درک بود.

Ayatollah__Near_50_Year_Old

درهای فیض فقط با ریاضت به روی انسان گشوده نمی شود

مرتاضی هندی که ید طولایی در ریاضت داشت، به شهر نجف آمده و در حجره یکی از طلاب اقامت داشت. وقتی علت سفر را از او جویا شدند، گفت که برای دیدن آقای قاضی آمده است. سر و شکل وی هیچ شباهتی به طلاب آن زمان نداشت و محاسن را تراشیده بود و لباسش متفاوت بود. ولی آقای قاضی ایشان را نپذیرفتند.

مرتاض هندی دست خالی برگشت و چند وقت بعد، به اتفاق مادرش و در هیبت و قیافه عادی طلاب به حضور آقای قاضی رسید و از مریدان ایشان و شیفتگان شهر نجف شد. تا جایی که آرزو داشت در نجف دفن شود.

این‌گونه استدلال می‌شود که تن‌ها ریاضت و شب زنده‌داری برای رسیدن به فیض و قرب حق تعالی کافی نیست و شروط دیگری هم لازم است که یکی از آن‌ها خدمت به مادر است که آقای قاضی با عمل به آن مرتاض هندی آموختند آنچه را که لازم بود.

 

برخورد با مردم با رویی گشاده

سید احمد حائری نقل می‌کند که به اتفاق آقای قاضی شبی را در مسجد سهله بودند و آقای قاضی تا روشنایی آفتاب در حال دعا و استغاثه. ولی هنگامی که برای صرف صبحانه که شامل چای و پنیر و مقداری نان خشک بود، نشستند، شروع به گفتن لطیفه و خنده کردند، تا جایی‌که هر کس از آنجا می‌گذشته تصور می‌کرده عده‌ای مشغول خوشگذرانی هستند. آقای قاضی می‌فرمودند:”باید با مردم با رویی گشاده و خندان برخورد کنی و دل و سینه خود را بر روی آن‌ها باز کنی، آن‌چنان با آن‌ها مواجه شوی که گویی تنها غمت، دیدار آن‌ها بوده و با تمام وجود ابراز مودت کنی”.

تعادل در همه امور

روزی آقای قاضی دم قهوه خانه‌ای نشسته و منتظر بودند که قهوه‌چی برایشان چای بیاورد. سید هاشم حداد که از آن‌جا می‌گذشته، با این‌که ایشان را نمی‌شناخته ولی به سبب نورانیت و وجاهت چهره و شخصیت ایشان، سراغ آقای قاضی می‌رود و او را برای صرف چای به منزلش دعوت می‌کند. آقای قاضی با وی همراه شده و در طول مسیر، سید هاشم از ایشان می‌پرسد که چرا در چنین مکانی که افراد بی‌کاره و وقتگذران به آنجا می روند، نشسته بودند؟ آقای قاضی می‌گوید که هوس چای کرده‌اند و در جواب سئوال سید‌هاشم که چرا در مقابل هوس نفسانی خود مقاومت نکرده‌اند، می‌فرمایند: “جسم و تن ما هم هوس‌هایی دارد که اگر آن‌ها را برآورده کنی اشکالی ندارد، نشستن و نوشیدن چای در قهوه‌خانه از شخصیت فرضی کسی نمی‌کاهد و اگر خداوند بخواهد که مرحمت می‌کند و چای را در جای دیگری قسمت می‌کند”.

از آن پس، آقای قاضی همواره برای صرف چای به منزل سید هاشم می‌رفتند و به مرور دوستان و شاگردان‌شان هم در آن منزل به دیدار ایشان نائل می‌شدند.

آقای قاضی در همه امور تعادل را رعایت می‌کردند و با سخت گیری‌های غیرطبیعی مخالفت می‌کردند. ایشان معتقد بودند که خداوند درهای رحمتش را به روی بندگان گشوده  است.

سرمشق قرار دادن

سید هاشم حداد جزو اولین شاگردان و ملازمان آقای قاضی بود، وی در عبادت و تفکر بسیار عمیق و دقیق بود و آقای قاضی از او به عنوان یکی از باوفاترین دوستان‌شان نام برده‌اند و هرگاه فرزندان و نوادگان وی را می‌دیدند، اشک از چشمشان جاری می‌شد و می‌فرمودند: “من هرگز او را فراموش نمی‌کنم و همواره در نمازها و اذکار برایش رحمت و علو درجات مسئلت می‌کنم”.

افراد بسیاری برای شاگردی نزد آقای قاضی می‌آمدند و ایشان به آن‌ها سفارش می‌کردند چند روزی را در کنار سید حداد سر کنند. سید حداد در عبادت بسیار کوشا بود و به گونه‌ای غرق عبادت می‌شد که گرسنگی و تشنگی را هم از یاد می‌برد. کسانی که می‌خواستند قدم در راه کسب معرفت و قرب حق تعالی بگذارند از مشاهده حالات او پا به فرار می‌گذاشتند زیرا تحمل سختی‌ها و تسلیم شدن محض در برابر حق تعالی را نداشتند.

 عیادت بیمار

آقای قاضی به بیماری حصبه مبتلا شدند، آیت الله العظمی اصفهانی – مرجع تقلید وقت- که در نجف حضور داشتند به عیادت ایشان آمدند. یکی دیگر از عیادت کنندگان ایشان، آیت  الله شیخ علی قمی، پیرمردی خمیده و وارسته با عبایی ساده و ریش حنا بسته و کفش بسیار ساده که تسبیحی به دست داشت و به زهد و علم و عبادت معروف بود. وقتی آقای قاضی از حضور ایشان مطلع شدند، برای بلند شدن کمک خواستند که شیخ قمی با دستان لرزان خود به ایشان کمک کردند. بعد از آن، حضار از اتاق خارج شده و آن دو را برای گفتگو تن‌ها گذاشتند. شیخ قمی هنگامی که از منزل آقای قاضی خارج شد، چند قدمی رفت و سپس برگشت و مجددا با اهل خانه که مشایعتش می‌کردند خداحافظی کرد.

بعد از آن، اهل خانواده دیدند که کنار بستر آقای قاضی کیسه‌ای نخودچی است که هدیه شیخ قمی بوده. آقای قاضی گفتند: هدیه‌ای که به مریض تقدیم می‌شود برای اظهار لطف و محبت به بیمار و آرزوی شفای اوست. نوع و مقدار هدیه هم نیست، بلکه نیت قلبی و محبت اهداکننده مهم است و این‌که وی چقدر به امور مستحبی پایبند باشد. دیدید که چگونه کامل به طرف شما برگشت و خداحافظی کرد، یا تحیات و سلامش را دیدید، او با این رفتار بهترین‌ها را برای شما آرزو کرد.

ترویج علوم اسلامی

در نجف و دیگر سرزمین‌های اسلامی، کم نبودند مردانی که در راه قرب الهی و کسب فیض زحمات و مشقت‌های زیادی تحمل کرده بودند که بعضا فقط به عبادت و سلوک مشغول بودند. ولی آقای قاضی و استاد بزرگوارشان، سید قریش، سعی و کوشش فراوانی در ترویج علوم و معارف در سرزمین‌های اسلامی داشتند. آقای قاضی به جای اینکه گوشه خانه، کنج عزلت و عبادت بگیرند، شاگردان‌شان را تربیت می‌کردند و به اقصی نقاط بلاد اسلامی می‌فرستادند تا دین و معرفت گسترش یابد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۵
مجید کمالی

حکایت‌هایی برگرفته از کتاب آیت‌الحق

پنجشنبه, ۲۰ شهریور ۱۳۹۳، ۱۲:۲۳ ب.ظ

حکایت‌هایی برگرفته از کتاب آیت‌الحق (شرح احوالات عارف واصل سیدعلی قاضی ‌طباطبایی)   

چند روزی از این دیدار و گفتگو می‌گذرد و یک روز صبح، فوت آقای قاضی از گلدسته‌های شهر نجف اعلام می‌شود. آن زمان است که هاتف قوچانی متوجه منظور آقای قاضی می‌شود.

 نویسنده: سید محمد حسن قاضی طباطبایی

مترجم: سید محمد علی قاضی طباطبایی

-   آقای قاضی (ره) از زمان مرگ خود مطلع بودند

پدر بزرگوار آقای قاضی- سید حسین قاضی- در نجف دفن شده‌اند، وقتی حاج آقا هاتف قوچانی از این مطلب مطلع می‌شوند به آقای قاضی گله می‌کنند که چرا تا به حال این مطلب را به او نگفته‌اند که وقتی به وادی السلام (قبرستانی در نجف) می‌روند قبر مرحوم سید حسین را نیز زیارت کنند و نشانی قبر را می‌خواهند. آقای قاضی می‌گویند چند روز دیگر با هم به وادی السلام می‌رویم. چند روزی از این دیدار و گفتگو می‌گذرد و یک روز صبح، فوت آقای قاضی از گلدسته‌های شهر نجف اعلام می‌شود. آن زمان است که هاتف قوچانی متوجه منظور آقای قاضی می‌شود.

- تمنا و پافشاری مومنان برای کسب فضیلت‌ها

آقای قاضی بعضی شب‌ها به منزل پسرشان می‌رفتند و بعضا چند شبی هم در آنجا می‌ماندند. پسرشان نقل می‌کنند که بعضی شب‌ها صدای ناله و گریه‌شان را از اتاقشان می‌شنیدم. یک شب برخاستم تا به اتاق ایشان بروم و علت را جویا شوم. از لای در اتاق دیدم که ایشان دو دست خود را روی صورت گذاشته و ناله می‌کند و کلماتی را به زبان می‌آورد. من کلمه “ارنی الطلعه‌الرشیده” را شنیدم. به اتاق برگشتم و دیدم مادرم بیدار است. تا خواستم آنچه را دیده‌ام برای مادر بازگو کنم، او دست بر دهانم گذاشت و خوابید.

این نوع گریه و تضرع و تمنای خالصانه مخصوص مومنان است برای کسب فیض و فضیلت از درگاه خداوند. جز این نیست که به کسی چیزی داده نمی‌شود مگر آنکه بر خواست خود پافشاری کند.

- نهایت احترام برای بزرگان علمی و مذهبی و اجتماعی

آقای قاضی عادت داشتند که نام بزرگان معرفت یا مذهب را با احترام فوق العاده‌ای می‌بردند و به همه سفارش می‌کردند که چنین کنند حتی اگر در مواردی با بزرگی، اختلاف نظر و سلیقه هم داشتند، به واسطه علم و فضلشان، تا حد امکان از دستورات آنها تبعیت می‌کردند. ایشان اعتقاد داشتند که حتی اگر کسی مخالف عقایدشان است ولی منزلتی علمی، مذهبی یا اجتماعی دارد باید شان و منزلتش توسط همه حفظ شود و این کار مانع بروز تفرقه و چنددستگی در دین و جامعه می‌شود.

ایشان معتقد بودند که احترام گذاشتن و بزرگداشت مشایخ و بزرگان حتی اگر در مواردی مورد انتقاد هم باشند، سبب تواضع و دوری از خودپسندی مومنان می‌شود.

 Ayatollah_Ghazi_Near_50_Year_Old

-  کم توقعی آقای قاضی از اطرافیان

جلسه‌های درسی در منزل آقای قاضی برگزار می‌شد منتهی به ادای فریضه نماز و سخنرانی. فردی در این جلسات حضور داشت که بسیار تک روی می‌کرد، موقع سخنرانی، نماز می‌خواند، موقع نماز جماعت نافله می‌خواند و… حضار عصبانی هم جرات نطق کشیدن نداشتند و منتظر بودند که آقای قاضی به زبان بیایند. ولی آقای قاضی با صبر و بردباری خلقیات دیگران را تحمل می‌کردند و می‌گفتند موجود بی نقص خدا است و ما نباید از دوستان خود توقع زیادی داشته باشیم. باید رفتارهای نابجای اطرافیانمان را با حسن خلق تحمل کنیم که ائمه اطهار هم به آن بسیار سفارش کرده‌اند.

- درخت هر چه سنگین‌تر، افتاده‌تر

یکی از اساتید دانشکده نجف که به هیبت و شکوه مشهور بود، وقتی از کوچه‌ای می‌گذشته، می‌بیند که سیدی ساده پوش کنار پسرکی که کارش آوردن آب بود، ایستاده و دو خیک آب از روی حیوان به زمین افتاده است. سید از او کمک می‌خواهد تا خیک‌ها را روی الاغ سوار کنند. خیک‌ها خیس و گلی بوده و استاد هم مطمئن که با سید یپر و پسرک نمی‌توانند خیک‌ها را روی حیوان بگذارند. بهانه گلی شدن و سنگینی و عدم تعادل استاد کارساز نمی‌شود و بالاخره با هزار زحمت، کار تمام می‌شود و هر دو سرتا پا خیس و گلی شده. سید پیر با شعف و نقل شوخی‌ از ستاد خداحافظی می‌کند. استاد بعد از سال‌ها می‌فهمد که آن سید پیر، آقای قاضی بوده‌اند و پس از آن به فردی اندیشناک و ساکت تبدیل شد.

-  از کرامات امام رضا

هرگاه کسی نیت سفر به مشهد را می‌کرد آقای قاضی می‌فرمودند: “امام رضا یکی از سه خواهش زائرانش را در زیارت اول خود حتما اجابت می‌کند و حتی هر سه خواسته را”.

فردی از ایشان پرسید که آیا این اجابت برای خودشان هم اتفاق افتاده یا خیر. آقای قاضی گفتند: “روزی به مشهد رفتم و سه خواسته داشتم. اول شفای پاهایم که به دلیل نقرس به آقای لنگ معروف شده بودم و دوم همسری که از من و دو کودکم مراقبت کند و مجبور به استخدام مستخدمه‌ای نشوم. به مشهد رسیدیم و پیش از زیارت به حمام رفتم و تکه‌ای گوشت سیاه شده از پایم جدا شد، درد پایم کاملا خوب شد و نیازی به عصا هم نبود. کمی بعد دوستی مژده داد که بانویی برای مراقبت از بچه‌ها پیدا شده است”.

ایشان توضیح در مورد خواسته سوم ندادند.

 ghazi

- تکریم عزادارن اباعبدالله

آقای قاضی سفارش زیادی به برگزاری جلسات روضه و عزاداری برای امام حسین (ع)، مراسم شام و نهار به نام امام حسین(ع) و هر چیزی که یاد امام را زنده نگه دارد، داشتند. تاکید به برگزاری مراسم هفتگی، ماهانه یا حتی دهه محرم. خودشان نیز مراسم روضه برپا می‌کردند و همه اقشار مردم در این مجالس حاضر می‌شدند. ایشان حتی کفش‌های حضار را جفت می‌کردند و احترام زیادی برای حضار در این مجالس قائل بودند. بسیاری از دوستان از رفتن به این مجالس امتناع می‌کردند چرا که اینگونه تکریم را در شان آقای قاضی نمی‌دانستند و خجالت می‌کشیدند. آقای قاضی در جواب به آنها گفتند: “این همان کبر و غروری است که در جامعه ما ریشه کرده، این تواضع از مقام و شخصیت ما کم نمی کند و من از داشتن چنین تفکراتی به خدا پناه می برم”.

ایشان اقامه عزا را در دهه عاشورا سبب گشایش امور می‌دانستند.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۰ شهریور ۹۳ ، ۱۲:۲۳
مجید کمالی

غذاهای سفارش شده برای دوران بارداری و قبل از بارداری

چهارشنبه, ۱۹ شهریور ۱۳۹۳، ۰۹:۰۶ ب.ظ

غذاهای سفارش شده برای دوران بارداری و قبل از بارداری

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۹ شهریور ۹۳ ، ۲۱:۰۶
مجید کمالی