بهاءالدین عاملی؛ (۹۵۳ق ـ۱۰۳۱/۱۰۳۰ق) محمد بن عزّالدین حسین متخلص به بهائی و معروف به شیخ بهائی، فقیه، محدث، حکیم، ریاضیدان و دانشمند ذوالفنون قرن ۱۰و ۱۱ق می‌باشد.


پرتره نقاشی از شیخ بهایی

او دارای ۱۲۳ اثر علمی و ادبی است که جامع عباسی، کشکول، داستان رمزی موش و گربه، نان و پنیر از جمله آثار وی است.

شیخ بهائی آثار معماری زیادی برجای گذاشته که ساخت منارجنبان اصفهان، اثر مهندسی تقسیم زاینده رود اصفهان، طراحی گنبد مسجد امام اصفهان و طراحی نقشه حصار نجف، از آن جمله است.

وی سفرهای بسیاری به نقاط مختلف دنیا داشت و سفر مشهوری نیز همراه شاه عباس صفوی با پای پیاده به مشهد داشته است.

او بالاترین منصب رسمی دینی یعنی شیخ الاسلامی را در حکومت صفویه برعهده داشت.

ولادت و نسب

بهاءالدین عاملی در هفدهم/بیست و هفتم ذی الحجه سال ۹۵۳ق در بعلبک به دنیا آمد.

خاستگاه وی جَبَع یا جباع، از قرای جبل عامل بوده است.[۱] پدرش، عزّالدین حسین بن عبدالصمد حارثی (متوفی ۹۸۴ق)، از شاگردان و دوستان شهید ثانی (متوفی ۹۶۶ق) بود.

نسبِ وی به حارث هَمْدانی (متوفی ۶۵ق) از اصحاب امام علی(ع) می‌رسد از ین رو به حارثی هَمْدانی نیز شهرت دارد.

سفرها


یک سال بعد از تولدش در بعلبک، با خانواده به جبل عامل رفت. پدرش، پس از شهادت شهید ثانی و احساس عدم امنیت در جبل عامل و نیز به دعوت و تشویق شاه طهماسب و علی بن هلال کرکی معروف به شیخ علی مِنشار، شیخ الاسلام اصفهان، با خانواده‌اش به ایران آمد و در اصفهان ساکن شد.

وی از نخستین علمای شیعه در جبل عامل بود که در پی استقرار حکومت شیعی صفوی، به ایران مهاجرت کردند.[۲]

بنابر نسخه‌ای به خط شیخ بهائی که در ۹۶۹ق در قزوین نوشته شده است، وی هنگام ورود به ایران سیزده ساله بود، اما بعضی منابع[۳] به اشتباه او را در این زمان هفت ساله دانسته‌اند.

بعداز سه سال اقامت در اصفهان، شاه طهماسب به توصیه و تأکید شیخ علی منشار، عزّالدین حسین را به قزوین دعوت کرد و منصب شیخ الاسلامی این شهر را به او اعطا نمود و شیخ بهائی نیز همراه پدرش به قزوین آمد و برای مدتی در آنجا اقامت کرد، و به تحصیل علوم مختلف پرداخت.

به نوشته خود شیخ بهائی [۴]، وی در سال ۹۷۱ق همراه با پدرش در مشهد بوده است.[۵]

بعدها پدرش برای مدتی شیخ الاسلام هرات شد، اما وی در قزوین ماند و در ۹۷۹ق و ۹۸۱ق اشعاری در اشتیاق به دیدار پدر و شهر هرات برای او فرستاد.[۶] در سال ۹۸۳ق نیز که پدرش به قزوین آمد و برای سفر حج از شاه اجازه خواست، شاه به او اجازه داد و از همراهی بهاءالدین عاملی با او ممانعت و او را به ماندن در قزوین و تدریس علوم مکلّف کرد.[۷]

شیخ بهائی پس از مرگ پدرش در ۹۸۴ق، در بحرین[۸] به امر شاه طهماسب به هرات رفت و به جای او به شیخ الاسلامی هرات منصوب شد، این اولین منصب رسمی وی بود.[۹]

پس از وفات پدر همسرش (شیخ علی منشار) در همان سال، شیخ الاسلام اصفهان شد. از آنجا که شاه عباس در ۹۹۶ق به حکومت رسید، شیخ الاسلامی او در اصفهان برخلاف مشهور به امر شاه عباس نبود، بلکه شاه اسماعیل ثانی (حک: ۹۸۴ ـ ۹۸۵) یا سلطان محمد خدابنده (حک: ۹۸۵ ـ ۹۹۵) او را منصوب کرده بودند. احتمال دارد که وی در زمان شاه عباس نیز شیخ الاسلام اصفهان شده باشد.[۱۰]

بهائی پس از مدتی، به شوق سفر حج، از شیخ الاسلامی کناره گرفت و مسافرت طولانی خود را آغاز کرد و در ۱۰۲۵ق به اصفهان بازگشت و از آن پس تا آخر عمر ملازم شاه عباس بود.

وی در این سفر، به عراق و حلب، شام و مصر و سراندیب، حجاز و بیت المقدّس رفته و در سیاحت خود به مصاحبت بسیاری از علما و اکابر صوفیه نائل شده است.

بهائی در سفرهای خود، ناشناس و در کسوت فقر و درویشی سیر کرده و با ارباب ادیان و مذاهب اسلامی به بحث و احتجاج پرداخته و در بعضی موارد تقیه می‌کرده است.[۱۱]

بهائی در ۹۹۱ق به حج و در رمضان ۹۹۲ق در راه بازگشت از حج به تبریز رفت و حدود یک سال در آنجا ماند.[۱۲]

وی سفری نیز به کَرْک نوح در جبل عامل داشته و در آنجا با شیخ حسن صاحب معالم (متوفی ۱۰۱۱ق) دیدار کرده است.[۱۳] از آثار وی چنین برمی آید که وی به شهرهای دیگری چون کاظمین، هرات، آذربایجان و قم و شیروان مسافرت کرده است.[۱۴]

سفر به مشهد با شاه عباس

از سفرهای مهم و تاریخی شیخ بهائی، سفر پیاده او به مشهد به همراه شاه عباس است. در ۲۵ ذیحجه ۱۰۰۸ق، شاه عباس به شکرانه فتح خراسان، پیاده از طوس به مشهد رفت.

سه سال بعد نیز شیخ بهائی در ۱۰۱۰ق نیز به موجب نذری که داشت به همین کیفیت از اصفهان به مشهد رفت و سه ماه در آنجا ماند. احتمالاً در هر دو سفر، شاه عباس همراه او بوده است.[۱۵]

همسر و فرزندان

همسر شیخ، دختر شیخ علی منشار عاملی، زنی دانشمند بود که پس از درگذشت پدر، کتابخانه نفیس چهار هزار جلدی او را به ارث برد و شیخ بهائی آن را در ۱۰۳۰ق وقف کرد، ولی پس از وفات بهائی، این کتابخانه به سبب اهمال در نگهداری از بین رفت.[۱۶]

از این که بهائی مدت زیادی از عمر خود را به تنهایی در سفر گذرانده می‌توان حدس زد که فرزندی نداشته است. بیشتر منابع نیز فرزندی برای او نشناسانده و بعضی او را عقیم دانسته‌اند.[۱۷]

تحصیلات و اساتید

بیشتر تحصیلات بهائی، در قزوین، که آن زمان حوزه علمی فعّالی داشت، صورت گرفت و سپس در اصفهان ادامه یافت.

اولین و مهمترین استاد بهائی، پدرش بود که نزد وی تفسیر و حدیث و ادبیات عرب و مقداری معقول خواند واز او اجازه روایت دریافت کرد.

استادان دیگر بهائی عبارت‌اند از:

  • ملاّ عبدالله یزدی؛
  • ملاّ علی مُذَهّب؛
  • ملا علی قائنی؛
  • ملا محمدباقر یزدی؛
  • شیخ احمد گچایی؛
  • شیخ عبدالعالی کرکی (درگذشت ۹۹۳ق) فرزند محقق کرکی؛
  • محمود دهدار (درگذشت۱۰۱۶ق)؛[۱۸]
  • محمّد بن محمّدبن ابی اللّطیف مقدسی شافعی.[۱۹]

شاگردان

شهرت علمی و موقعیت اجتماعی بهائی شاگردان بسیاری را در محضرش گردآورد. امینی، [۲۰]کاملترین گزارش از اسامی شاگردان شیخ و راویان او را گردآوری کرده است. وی از ۹۷ نفر با ذکر منبع نام می‌برد که مشهورترین آنها عبارت‌اند از:

  • محمدتقی مجلسی
  • محمدمحسن فیض کاشانی
  • صدرالمتألهین شیرازی
  • سید ماجد بحرانی، که بر الاثناعشریة بهائی تعلیقه نگاشته است.[۲۱]
  • شیخ جوادبن سعد بغدادی معروف به فاضل جواد، شارح خلاصة الحساب و زبدة الاصول شیخ بهائی.
  • ملا حسنعلی شوشتری که در ۱۰۳۰ق از بهائی اجازه روایت دریافت داشته است.[۲۲]
  • ملا خلیل بن غازی قزوینی (متوفی ۱۰۸۹ق)
  • شیخ زین الدّین بن محمد نواده شهید ثانی
  • ملا صالح مازندرانی
  • مجتهد کرکی
  • رفیع الدین محمد نائینی مشهور به میرزا رفیعا[۲۳]

موقعیت اجتماعی

بهائی به تقاضا و درخواست شاهان صفوی شیخ الاسلام، بالاترین منصب رسمی دینی، شد و تا پایان عمر در آن منصب باقی بود. این منصب مورد رضایت و علاقه او نبود و همچنان گرایش به عزلت داشت و در زی زهد و درویشی به سر می‌برد،[۲۴] حتی پیوسته سعی در کناره گیری و استعفا از شیخ الاسلامی داشت و به گزارش بعضی منابع برای مدتی از این مقام کناره گرفت.

بهائی گذشته از شیخ الاسلامی، منزلت و قرب خاصّی در دربار صفوی داشت. وی در دانش، تقوا، کفایت و کاردانی مورد اعتماد کامل شاه عباس بود و پیوسته طرف مشورت او قرار می‌گرفت. به نوشته اسکندرمنشی، [۲۵] شاه از محضر بهائی بهره می‌برد و وجود او را بسیار مغتنم می‌شمرد، تا آنجا که پس از بازگشت بهائی از سفر طولانی، به استقبال او آمد و ریاست علمای ایران را به او پیشنهاد کرد که بهائی نپذیرفت.[۲۶]

شاه در امور شرعی خانوادگی نیز به وی رجوع می‌کرد.[۲۷]

بهائی همچنین اقامه نماز جمعه اصفهان را برعهده داشت.[۲۸]

مذهب و مشرب شیخ بهائی

شیخ بهائی بدون تردید از علما و فقهای امامیه بوده، و آثار او گواه روشنی بر تشیع اوست. ازین‌رو اصرار بعضی منابع عامّه در این که او را سنّی به شمار آورند، بیهوده است.

محمدامین محبّی[۲۹] و احمد خَفاجی[۳۰] بر این باورند که بهائی تسنّن خود را از شاه عباس، که شیعه بود، پنهان می‌کرد و او را تنها به سبب افراطی که در محبّت ائمه شیعه داشته است شیعه شمرده‌اند.[۳۱]

احتمالاً مهمترین سبب این اشتباه، مشی و سلوک خودِ بهائی است که وی در سفرهای خود تقیه می‌کرد و به سبب مشرب عرفانی خود با هر ملّتی به اقتضای مذهب ایشان رفتار می‌نمود.

بعضی علمای شیعه از تسامح بهائی در برخورد با مذاهب دیگر ایراد گرفته و در توثیق او تردید کرده‌اند،[۳۲] ولی آنچه مسلم است شیخ بهائی فقیه شیعی معتدلی بوده و به شیوه قدما به اقوال و آثار عامّه نظر داشته است. برای نمونه، بر کشّاف زمخشری حاشیه نوشته و حاشیه‌اش بر تفسیر بیضاوی علی رغم ناتمام ماندن آن، از بهترین حواشی این تفسیر شمرده شده است.[۳۳]

بهاء الدین عاملی در اشعار عربی خود علاوه بر اظهار ارادت و اخلاص کامل به ائمّة شیعه و اشتیاق به زیارت قبور ایشان، [۳۴] در مواردی از مخالفان آنها تبرّی جسته است.[۳۵]

از سوی دیگر، بهائی در کسوت فقر و درویشی بوده و علی رغم آمدوشد به دربار صفوی مشرب تصوّف و عرفان داشته است و بنابراین مورد توجه منابع صوفیه قرار گرفته و‌گاه یک صوفی تمام عیار معرّفی شده است.

معصوم علیشاه[۳۶] بهائی را همراه با بسیاری از بزرگان شیعه چون میرداماد، میرفندرسکی، ملاّ صدرا، مجلسی اول و فیض کاشانی به سلسله نوربخشیه و نعمت اللّهیه منتسب کرده است. آنچه بیش از هرچیز تصوّف بهائی را قوّت بخشیده کلمات و اشعار خود اوست.

او در آثار خود از محیی الدین ابن عربی با عباراتی مانند جمال العارفین، شیخ جلیل، کامل، عارف و واصل صمدانی تجلیل کرده است.[۳۷]

بعضی علمای شیعه نیز بر او به دلیل تمایلش به تصوّف و بعضی موارد دیگر ایراد گرفته‌اند.[۳۸]

آنچه مسلّم است بهائی بیش از سایر علما و فقهای امامیه تمایل به عرفان داشته است. به گفته علاّمه مجلسی، وی اهل چلّه نشینی و ریاضات شرعی بوده و به شاگرد خود محمدتقی مجلسی تعلیم ذکر داده است.[۳۹]

با این همه، در بعضی منابع به بیزاری بهائی از صوفیان و دراویش زمان خود و آداب و عقاید ایشان اشاره شده است.[۴۰]

خود بهائی نیز در داستان رمزی گربه و موش[۴۱] و در اشعارش از صوفیان سالوس و ریایی انتقاد شدیدی کرده است. ازینرو از بعضی علمای شیعه در دفاع از بهائی و عدم انتساب او به تصوّف اصطلاحی، شواهدی نقل شده است.[۴۲]

نهایتاً، انتساب بهائی به تصوّف نه به معنای تأیید تصوّف و درویشی مصطلح و رایج در عصر صفوی بلکه تنها به دلیل تمایلات عرفانی او در آثار و اشعارش بوده است.[۴۳]

مقام علمی

شخصیت علمی بهائی از آن نظر مورد توجه و اعجاب است که وی در تمام علوم رسمی زمان خود دست داشت و در شماری از آنها منحصر به فرد بود.

او در حوزه معارف دینی و علوم اسلامی استاد بود. در سلسله اجازات روایی، از محدّثان امامی برجسته قرن یازدهم به شمار می‌رود و طرق بسیاری از اجازات محدّثین در قرون اخیر به او و از او به پدرش و شهید ثانی منتهی می‌شود.[۴۴]

وی در تفسیر قرآن از بیست تا پنجاه سالگی، به خوض و تدقیق پرداخته و آن را اشرف علوم دانسته است.[۴۵] مهمترین کوشش بهائی، ارائه توجیه و تعلیلی در مورد وضع معانی جدید برای تقسیم بندی احادیث از سوی متأخران است. به گفته وی، وقوع فاصله زمانی بین متأخرین و سلف صالح و احتمال از میان رفتن کتب اصولِ اخبار و اشتباه بین احادیث مورد اعتماد قدما، با غیر آن و به طور خلاصه انسداد طرق تشخیص احادیث مورد وثوق قدما، باعث شد تا متأخران به وضع معانی جدید برای اصطلاحاتی چون صحیح، حَسَن و موثّق دست یازند و ملاک جدیدی برای تمیز اخبار ارائه دهند. وی همچنین به ریشه‌های تقسیم بندی قدما و تعریف آنان از صحیح و حسن و موثّق اشاره می‌کند.[۴۶]

گذشته از علوم و معارف اسلامی، مهمترین حوزه فعالیت علمی بهائی، ریاضی و سپس معماری و مهندسی، همچنین بهاءالدین عاملی در جغرافیا و نجوم نیز تبحر داشته است.

آثار علمی

او یکی از پرکارتـرین علمای جهان اسلام از نظر تالیف و تنوع در آن بوده است، تعداد تـالیفات او با توجه به رساله‌ها و تحشیه‌ها و تعلیقه‌ها، ۱۲۳ عنوان اعلام می‌کنند، که برخی از آنها عبارتند از:

فقه

  • اثنی عشریات.
  • پاسخ سؤال شاه عباس صفوی.
  • پاسخ سؤالات شیخ صالح جابری.
  • اجوبه مسائل جزائریه.
  • احکام سجود و تلاوت.
  • جامع عباسی.
  • جواب مسائل شیخ جار.
  • حاشیه بر ارشاد الاذهان اثر علامه حلی.
  • حاشیه بر قواعد علامه حلی.
  • حاشیه بر قواعد شهید اول.
  • حاشیه بر احکام الشریعه علامه حلی.
  • الحبل المتین.
  • الحریریه.
  • الذبیحیه.
  • شرح فرائض نصیریه اثر خواجه نصیرالدین طوسی.
  • فرائض بهائیه (بخش ارث).
  • قصر نماز در چهار مکان.
  • رساله فی فقه الصلوه.
  • رساله فی معرفه القبله.

علوم قرآنی

  • حاشیه انوار التنزیل قاضی بیضاوی.
  • حل الحروف القرآنیه.
  • حاشیه کشاف زمخشری.
  • تفسیر عین الحیوه.
  • تفسیر آیه شریفه (فاغسلوا وجوهکم و ایدیکم الی الکعبین).
  • تاویل الایات.
  • اکسیر السعادتین (آیات الاحکام).

حدیث

  • حاشیه کتاب من لایحضره الفقیه.
  • اربعین.

ادعیه و مناجات

  • حاشیه بر صحیفه سجادیه.
  • الحدیقه الهلالیه.
  • شرع دعای صباح.
  • مصباح العابدین.
  • مفتاح الفلاح.

اصول اعتقادات

  • اثبات وجود القائم.
  • اجوبة سید زین الدین.
  • الاعتقادیة.

اصول فقه

  • زبدة الاصول.
  • شرح عضدی.
  • الوجیزة.

رجال و اجازات

  • حاشیه خلاصة الاقوال علامه حلی.
  • حاشیه رجال نجاشی.
  • حاشیه معالم العلما ابن شهرآشوب مازندرانی.
  • طبقات الرجال.
  • الفوائد الرجالیه.
  • الاجازات.

ادبیات و علوم عربی

  • اسرار البلاغه.
  • تخمیس غزل خیالی بخارایی.
  • تهذیب البیان.
  • حاشیه بر مطول تفتازانی.
  • دیوان اشعار فارسی و عربی.
  • شیر و شکر.
  • طوطی نامه (شامل ۲۵۰۰ بیت).
  • فوائد صمدیه.
  • قصیده در مدح پیامبر خدا(ص).
  • کافیه.
  • کشکول (۵ جلد).
  • لغز الفوائد الصمدیه.
  • محاسن شعر سیف الدوله.
  • نان و پنیر.
  • پند اهل دانش به زبان گربه و موش.
  • وقایع الایام

ریاضیات

  • اسطرلاب.
  • انوار الکواکب.
  • بحر الحساب.
  • التحفه (اوزان شرعی).
  • تحفه حاتمی.
  • حاشیه شرح التذکره خواجه نصیرالدین طوسی در هیات.
  • حاشیه شرح قاضی زاده روحی.
  • الحساب.
  • خلاصه الحساب و الهندسه.
  • استعلام.
  • القبله، ماهیت و علامات آن.
  • جبر و مقابله.

حکمت و فلسفه

  • انکار جوهر الفرد.
  • الوجود الذهنی.
  • وحدت وجود.

علوم غریبه

  • احکام النظر الی کتف الشاه
  • رساله جفر
  • جفر
  • فالنامه

آثار معماری

آثار معماری و مهندسی شیخ بهائی را از حیث انتساب می‌توان به سه دسته تقسیم کرد:

  • آثاری که نسبت آنها به او قوی است، مانند:
  1. اثر مهندسی تقسیم آب زاینده رود برای هفت ناحیه از نواحی اصفهان که خصوصیات آن به تفصیل در سندی که به طومار شیخ بهائی شهرت دارد آمده است.
  • آثاری که به گزارش منابع به بهائی منتسب است، مانند:
  1. طرّاحی کاریز نجف آباد معروف به قنات زرّین کمر؛
  2. تعیین دقیق قبله مسجد امام اصفهان؛
  3. طرّاحی نقشه حصار نجف؛
  4. طرّاحی و ساخت شاخص ظهر شرعی در مغرب مسجد شاه اصفهان و نیز در صحن حرم مطهّر حضرت رضا علیه‌السلام؛
  5. طرح دیواری در صحن حرم حضرت علی(ع) در نجف به قسمی که زوال شمس را در تمام ایام سال مشخص می‌کند؛
  6. طرّاحی صحن و سرای مشهد به صورت یک شش ضلعی؛
  7. اختراع سفیدآب که در اصفهان به سفیدآب شیخ معروف است؛
  8. ساختن منارجنبان؛
  9. طرّاحی گنبد مسجد امام اصفهان که صدا را هفت مرتبه منعکس می‌کند؛

  1. ساختن ساعتی که نیاز به کوک کردن نداشت.[۴۷]
  • آثاری که انتساب آنها به شیخ بهائی افسانه آمیز است و بیشتر نبوغ و شخصیت نادر بهائی دستمایه انتساب این خوارق عادات و افسانه‌های تاریخی به وی شده است، مانند:
  1. حمّام معروف شیخ بهائی در اصفهان که می‌گویند مدت زیادی آب آن تنها با نور شمعی گرم بوده است.[۴۸]

وفات

بهاءالدین عاملی چند روز قبل از مرگ با جمعی از همراهان و شاگردان خود به زیارت قبر بابا رکن الدین شیرازی رفت و مکاشفه‌ای برایش روی داد که از آن نزدیک بودن مرگش را استنباط کرد. محمدتقی مجلسی، [۴۹] که خود از همراهان شیخ بوده، این مکاشفه را گزارش کرده است.[۵۰]

بهائی از آن پس خلوت گزید و بعد از هفت روز بیماری از دنیا رفت و طبق وصیتش او را به مشهد انتقال دادند و در مَدْرس سابق خودِ او در پایین پای امام رضا(ع) به خاک سپردند.[۵۱]

اسکندر منشی، [۵۲] وقایع نگار روزانه شاه عباس، و نیز مظفربن محمدقاسم گنابادی، منجّم معروف آن عصر، در تنبیهات المنجّمین[۵۳] که چند ماه پس از مرگ بهائی نوشته است، سال وفات شیخ بهایی را ۱۰۳۰ق ذکر کرده‌اند.[۵۴]

اما پس از این که نظام الدین ساوجی تمام کننده جامع عباسی و شاگرد بهائی، وفات وی را در ۱۰۳۱ق ذکر کرده است، [۵۵] بسیاری از تذکره نویسان از وی پیروی نموده‌اند.[۵۶]

پی نوشت:

1.      مجلسـی، محمدباقر، ج۱۰۴، ص۱، ۱۴، ۲۰، ۲۴، ۲۷، ۳۴، ۴۷، ۲۰۸، ۲۱۱؛ مهاجر، ص۱۴۵؛ مدنی، الحدائق، ص۳؛ بحرانی، ص۱۶؛ برهان آزاد، ص۱۴۳ ـ ۱۴۴

2.      مهاجر، ص۹۵، ۱۴۶؛ افندی اصفهانی، ریاض العلماء، ج۲، ص۱۱۹؛ عاملی، ص۳۰؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۵؛ میراحمدی، ص۵۴

3.      اعتمادالسلطنه، ص۴۴۷؛ بحرانی، ص۲۶

4.      بهائی، الاربعون ص۶۳

5.      بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۶

6.      مدنی، سلافة، ص۲۵۹، ۲۹۶؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۸ ـ ۲۹، ۴۶

7.      افندی اصفهانی، ریاض، ج۲، ص۱۲۰؛ بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹

8.      بحرانی، ص۲۶ ـ ۲۷؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۲۹

9.      مهاجر، ص۱۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۸

10.  اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۴؛ حبیب آبادی، ج۳، ص۸۲۲؛ امین، ج۸، ص۳۶۹؛ آقابزرگ طهرانی، طبقات، ص۱۶۳

11.  محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶ـ ۱۵۷؛ مدرس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳

12.  بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۰

13.  حرّعاملی، امل، ج۱، ص۵۸

14.  بهائی، مشرق، ص۴۸۰؛ بهائی، الاربعون، ص۵۰۷؛ بهائی، کشکول، ج۱، ص۲۹، ۷۰، ۲۳۶ و ج۲، ص۳۳؛ بهائی، الحدیقة، ص۱۵۶؛ بهائی، مفتاح، ص۸۰۰

15.  اسکندر منشی، ج۱، ص۵۶۸ و ج۲، ص۶۱۰ ـ ۶۱۲؛ فلسفی، ج۳، ص۸۵۹ ـ ۸۶۰، ۸۶۳ ـ ۸۶۴؛ مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۴؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۳۲؛ شاملو، ج۱، ص۱۸۳ـ ۱۸۴؛ خراسانی، ص۵۷۰؛ اعتمادالسلطنه، ص۶۱۱ ـ ۶۱۳

16.  نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۳۱ ـ ۲۳۲؛ قمی، فوائد الرضویه، ج۲، ص۵۱۰

17.  امین، ج۹، ص۲۴۲

18.  میرجهانی طباطبائی، ص۱۰۰

19.  اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶، ۱۶۸؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۵؛ بحرانی، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۰ ـ ۲۵۱؛ امین، ج۹، ص۲۴۳؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۷۵؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۵، ص۳۷۸، ج۱، ص۵۱۹؛ نوری، خاتمه، ج۲، ص۲۵۲

20.  ج ۱۱، ص۲۵۲ ـ ۲۶۰

21.  امینی، ج۱۱، ص۲۶۲

22.  مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۷، ص۲۳ ـ ۲۴

23.  مجلسی، محمدباقر، ج۱۰۶، ص۱۴۶ ـ ۱۵۱؛ آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱، ص۲۳۷ ـ ۲۳۹

24.  مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۳؛ مدنی، سلافة، ص۲۹۰ ـ ۲۹۱؛ محبّی، نفحة الرّیحانة، ج۲، ص۲۹۲؛ امین، ج۹، ص۲۳۷

25.  ج ۱، ص۱۵۷

26.  طوقان، ص۴۷۴

27.  فلسفی، ج۲، ص۵۶۳، ۵۷۴؛ منجم یزدی، ص۱۰۹، ۲۶۸، ۳۰۱، ۳۴۷

28.  اسکندر منشی، ج۱، ص۱۵۶

29.  محبی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۴۰ ـ ۴۴۱

30.  ص۱۰۴

31.  بستانی، ج۱۱، ص۴۶۳؛ امینی، ج۱۱، ص۲۵۲

32.  امین، ج۹، ص۲۴۲ ـ ۲۴۳

33.  امین، ج۹، ص۲۴۴؛ خوانساری، ج۷، ص۵۹

34.  خوانساری، ج۷، ص۷۰ ـ ۷۱؛ حرّ عاملی، امل، ج۱، ص۱۵۹؛ امینی، ج۱۱، ص۲۷۳ ـ ۲۷۹

35.  جزایری، ج۱، ص۱۲۴ ـ ۱۲۵؛ خوانساری، ج۷، ص۷۲

36.  ج ۱، ص۱۸۳ و ج۲، ص۳۲۲ و ج۳، ص۲۱۵

37.  کشکول، ج۱، ص۴۷؛ ج۲، ۳۳۵، ۳۴۹؛ ج۳، ص۵۶، ۳۲۱؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۱۱۴، ۱۱۶، ۴۳۴

38.  تنکابنی، ص۲۴۰ ـ ۲۴۲

39.  جعفریان، دین، ص۲۶۶؛ جعفریان، رویارویی، ص۱۲۵؛ معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۸۴

40.  کشمیری، ص۳۳؛ کرمانشاهی، ج۲، ص۳۹۷

41.  مینوی، موش، ص۴۹ ـ ۵۵؛ منزوی، ج۲، ص۱۷۲۶ 

42.  حرّعاملی، الاثناعشریة، ص۱۶، ۳۴، ۵۳؛ کشمیری، ص۳۲ ـ ۳۳؛ امین، ج۹، ص۲۴۲؛ قمی، سفینة البحار، ج۲، ص۵۸؛ بهاءالدین عاملی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۴۶ ـ ۴۷؛ امینی، ج۱۱، ص۲۸۳ ـ ۲۸۴

43.  معصوم علیشاه، ج۱، ص۲۰۳، ۲۲۸

44.  خوانساری، ج۷، ص۶۰؛ بهائی، الاربعون حدیثاً، ص۶۳ ـ ۶۵

45.  بهائی، العروة الوثقی، ص۴۲ ـ ۴۳

46.  بهائی، مشرق الشمسین، ص۲۴، ۳۵؛ نوری، خاتمه، ج۳، ص۴۸۱ ـ ۴۸۲

47.  مدرّس تبریزی، ج۳، ص۳۰۵؛ امین، ج۹، ص۲۴۰؛ نعمه، ص۵۵ ـ ۵۶؛ بهائی، کلیات، مقدمة نفیسی، ص۵۱؛ هنرفر، ص۴۵۵؛ رفیعی مهرآبادی، ص۴۶۷، ۴۷۱؛ همایی، ج۱، ص۱۷

48.  نعمه، ص۵۵؛ بهائی، کلیات، مقدمه نفیسی، ص۵۲؛ رفیعی مهرآبادی، ص۳۹۷، ۴۰۷

49.  مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۴ ـ ۴۳۵

50.  مدنی، سلافه، ص۲۹۱؛ اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷؛ محبّی، خلاصة الاثر، ج۳، ص۴۵۴ ـ ۴۵۵

51.  اسکندر منشی، ج۲، ص۹۶۷ ـ ۹۶۸؛ اعتمادالسلطنه، ص۴۴۵ ـ ۴۴۷؛ افندی اصفهانی، ریاض، ج۵، ص۹۷

52.  ج ۲، ص۹۶۷

53.  ص ۲۲۳ ـ ۲۲۴

54.  مجلسی، محمدتقی، روضه، ج۱۴، ص۴۳۵؛ حسینی استرآبادی، ص۲۱۷؛ آقابزرگ طهرانی، الروضه، ص۸۵ ـ ۸۶

55.  بهائی، جامع عباسی، ص۹۶

56.  تنکابنی، ص۲۴۵؛ خراسانی، ص۶۴۰؛ 

منابع


  • آقابزرگ طهرانی، الذریعة الی تصانیف الشیعة، چاپ علی نقی منزوی و احمد منزوی، بیروت،
    ۱۴۰۳ق.

  • آقابزرگ طهرانی، الروضة النضرة فی علماءِ القرن الحادی عشرة، بیروت، ۱۴۱۱ق.

  • آقابزرگ طهرانی، طبقات اعلام الشیعة، چاپ علی نقی منزوی، تهران، ۱۳۶۶ش.

  • ابن صابونی، کتاب تکملة اکمال الاکمال فی الانساب و الاسماء و الالقاب، بیروت، ۱۴۰۶ق.

  • استرآبادی، حسن، تاریخ سلطانی، چاپ احسان اشراقی، تهران، ۱۳۶۴ش.

  • اسفندیار، کیخسرو، دبستان مذاهب، چاپ رحیم رضازادة ملک، تهران، ۱۳۶۲ش.

  • اسکندر منشی، تاریخ عالم آرای عباسی، تهران، ۱۳۵۰ش.

  • اعتمادالسلطنه، تاریخ منتظم ناصری، چاپ محمد اسماعیل رضوانی، تهران، ۱۳۶۷ش.

  • افندی اصفهانی، عبدالله، تعلیقة امل الامل، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۱۰ق.

  • افندی، ریاض العلماء و حیاض الفضلاء، چاپ احمد حسینی، قم، ۱۴۰۱ق.

  • امین، محسن، اعیان الشیعة، چاپ حسن امین، بیروت، ۱۴۰۳ق

  • امینی، عبدالحسین، الغدیر فی الکتاب و السنة و الادب، بیروت، ۱۳۸۷ق

  • بحرانی، یوسف، لؤلؤة البحرین، چاپ محمدصادق بحرالعلوم، قم.

  • تنکابنی، محمد، کتاب قصص العلماء، تهران.

  • ثابتیان، ذبیح الله، اسناد و نامه‌های تاریخی دورة صفویه، تهران، ۱۳۴۳ش.

  • جاپلقی بروجردی، علی، ظرائف المقال فی معرفة طبقات الرجال، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۱۰ق.

  • جزایری، نعمت الله، الانوار النعمانیة، چاپ محمدعلی قاضی طباطبایی، تبریز، ۱۳۸۲ش.

  • جعفریان، رسول، دین و سیاست در دورة صفوی، قم، ۱۳۷۰ش.

  • جعفریان، رسول، رویارویی فقیهان و صوفیان در عصر صفویان، کیهان اندیشه، آذر و دی ۱۳۶۹ش.

  • جهانگیری، محسن، شرح احوال و ذکر آثار و نقل افکار شیخ بهائی، فلسفه، نشریه اختصاصی گروه آموزشی فلسفه، ش ۱، ضمیمة مجله دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه تهران، بهار ۱۳۵۵ش.

  • حبیب آبادی، محمدعلی، مکارم الا´ثار در احوال رجال دو قرن ۱۳ و ۱۴ هجری، اصفهان ۱۳۵۱ش.

  • حرّ عاملی، الاثناعشریة، چاپ مهدی لازوردی و محمد درودی، قم، ۱۴۰۰ق.

  • حر عاملی، امل الا´مل، چاپ احمد حسینی، بغداد، تاریخ مقدمه ۱۳۸۵ش.

  • خراسانی، محمدهاشم، کتاب منتخب التواریخ، تهران، ۱۳۱۷ش.

  • خفاجی، احمد، ریحانة الالباء و زهرة الحیاة الدنیا، چاپ سنگی بولاق، ۱۲۷۳.

  • خوانساری، محمدباقر، روضات الجنات فی احوال العلماء والسادات، چاپ اسدالله اسماعیلیان، قم، ۱۳۹۰.

  • دیباجی، ابراهیم، کفارة روزه ایکه خوردم رمضان: شرح از جامی، شیخ بهائی، و اسیری لاهیجی، وحید، سال ۴، ش ۴، فروردین ۱۳۴۶ش.

  • رفیعی مهرآبادی، ابوالقاسم، آثار ملی اصفهان، تهران، ۱۳۵۲ش

  • جرجی زیدان، تاریخ آداب اللغة العربیة، بیروت، ۱۹۷۸م.

  • سبکی، عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، چاپ محمود محمد طناحی و عبدالفتاح محمد حلو، قاهره.

  • سرکیس، معجم المطبوعات العربیة و المعربة، چاپ افست قم، ۱۴۱۰ق.

  • سمیعی، کیوان، تسامحات ادبی، یادگار، سال ۲، ش ۲، مهر ۱۳۲۴ش.

  • شاردن، جان، سفرنامه شاردن، ترجمه اقبال یغمایی، تهران، ۱۳۷۵ش.

  • شاملو، قصص الخاقانی، چاپ حسن سادات ناصری، تهران، ۱۳۷۱ش.

  • شریعتی، علی، راهنمای خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.

  • شیخ بهائی، الاربعون حدیثاً، قم، ۱۴۱۵ق.

  • شیخ بهائی، جامع عباسی، چاپ سنگی تهران، ۱۳۲۸ش.

  • شیخ بهائی، الحدیقة الهلالیة، چاپ علی موسوی خراسانی، قم، ۱۴۱۰ق.

  • شیخ بهائی، العروة الوثقی، چاپ اکبر ایرانی قمی، قم، ۱۴۱۲ق

  • شیخ بهائی، کتاب المخلاة، مصر، ۱۳۱۷ش.

  • شیخ بهائی، الکشکول، بیروت، ۱۴۰۳ق.

  • شیخ بهائی، مشرق الشمسین و اکسیر السعادتین، مع تعلیقات محمد اسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجائی، مشهد ۱۳۷۲ش.

  • شیخ بهائی، مفتاح الفلاح، مع تعلیقات محمد اسماعیل بن حسین مازندرانی خواجوئی، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۱۵ق.

  • صبا، محمدمظفر، تذکر روز روشن، چاپ محمد حسین رکن زادة آدمیت، تهران، ۱۳۴۳ش.

  • طباطبائی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۳۹۰ق.

  • عاملی، حسین، وصول الاخیار الی اصول الاخبار، چاپ عبداللطیف کوهکمری، قم، ۱۴۰۱ق.

  • عبرت نائینی، محمدعلی، تذکرة مدینة الادب، تهران، ۱۳۷۶ش.

  • فلسفی، نصرالله، زندگانی شاه عباس اول، تهران، ۱۳۶۴ش.

  • محمد قصری، سیمایی از شیخ بهائی در آئینة آثار، مشهد، ۱۳۷۴ش.

  • قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم و الا´ثار، بیروت.

  • قمی، عباس، فوائد الرضویه، تهران، تاریخ مقدمه ۱۳۲۷ش.

  • قمی، عباس، کتاب الکنی والالقاب، صیدا، ۱۳۵۸ش.

  • کرمانشاهی، آقامحمدعلی، خیراتیه در ابطال طریقة صوفیه، چاپ مهدی رجائی، قم، ۱۴۱۲ق.

  • کشمیری، محمدعلی، کتاب نجوم السماء فی تراجم العلماء، قم

  • گنابادی، مظفر، تنبیهات المنجمین، چاپ سنگی، ۱۲۸۴.

  • گوپاموی، محمد، کتاب تذکرة نتایج الافکار، بمبئی ۱۳۳۶ش.

  • مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.

  • مجلسی، محمدتقی، روضة المتقین فی شرح من لایحضره الفقیه، چاپ حسین موسوی کرمانی و علی پناه اشتهاردی، قم، ۱۴۱۳ق.

  • مجلسی، محمدتقی، لوامع صاحبقرانی، قم، ۱۴۱۴ق.

  • محبی، محمدامین، خلاصة الاثر فی اعیان القرن الحادی عشر، بیروت.

  • محبی، محمدامین، نفحة الریحانة و رشحة طلاءالحانة، چاپ عبدالفتاح محمد حلو، قاهره، ۱۳۸۷ق.

  • مدرس تبریزی، محمدعلی، ریحانة الادب، تهران، ۱۳۶۹ش.

  • مدنی، علی خان، الحدائق الندیة فی شرح فواید الصمدیة، چاپ سنگی، تهران ۱۲۹۷ش.

  • مدنی، علی خان، ریاض السالکین فی شرح صحیفة سیدالساجدین، قم، ۱۴۱۵ق.

  • مدنی، علی خان، سلافة العصر فی محاسن الشعراء بکل مصر، مصر، ۱۳۲۴ق.

  • معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمدجعفر محجوب، تهران، ۱۳۳۹ش.

  • منجم یزدی، جلال الدین، تاریخ عباسی، چاپ سیف الله وحیدنیا، تهران، ۱۳۶۶ش.

  • منزوی، احمد، فهرست نسخه‌های خطی فارسی، تهران، ۱۳۵۱ش.

  • موسوی حسینی، عباس، نزهة الجلیس و منیة الادیب الانیس، نجف۱۳۸۷ق.

  • مهاجر، جعفر، الهجرة العاملیة الی ایران فی العصر الصفوی، بیروت، ۱۴۱۰ق.

  • میرجهانی طباطبائی، محمدحسن، روایح النسمات در شرح دعای سمات، تهران، ۱۳۷۰ش.

  • مینوی، مجتبی، موش و گربة مجلسی، یغما، ش ۲، اردیبهشت ۱۳۳۴ش.

  • نصرآبادی، محمدطاهر، تذکرة نصرآبادی، چاپ وحید دستگردی، تهران، ۱۳۶۱ش.

  • نعمه، عبدالله، فلاسفة شیعه، ترجمه جعفر غضبان، تهران، ۱۳۶۷ش.

  • نوری، حسین، خاتمة مستدرک الوسائل، قم، ۱۴۱۶ق.

  • نوری، حسین، الفیض القدسی فی ترجمة العلامه المجلسی، بیروت، ۱۴۰۳ق.

  • هنرفر، لطف الله، گنجینة آثار تاریخی اصفهان، اصفهان، ۱۳۴۴ش

 منبع:ویکی شیعه