گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه

مطالب مفید برای شما دوست عزیز

گنجینه
طبقه بندی موضوعی

کانال گنجینه
اینستگرام گنجینه
آپارات گنجینه
بایگانی
پیوندهای روزانه

خاطراتی درس آموز از زندگی مقام معظم رهبری

چهارشنبه, ۲۸ خرداد ۱۳۹۳، ۱۱:۴۰ ق.ظ

این خاطرات بخشی کوچکی از زندگی بزرگ مردی ساده زیست که با وجود رهبر بودن از ساده زیست ترین مردم کشور می باشد

رفتار قرآنی با بدهکار

حضرت آیت الله خامنه ای دامت برکاته در زمان ریاست جمهوری به یکی از کشورهای اسلامی رفتند و ما به عنوان همراه در خدمت ایشان بودیم . حضرت آیت الله خامنه ای به رئیس جمهور آنجا فرمودند: بدهی ما را نمی دهید؟ او در جواب گفت: قرآن می فرماید: «فنظرة الی میسرة; به آدم بدهکار مهلت بدهید .» آقا با مزاح فرمودند: تا اینجا را قبول دارم ولی به شرط اینکه قسمت دوم آیه شریفه را نخوانید که اگر بدهکار توانایی پرداخت ندارد به او ببخشید; «ان تصدقوا خیر لکم » .

حجة الاسلام والمسلمین قرائتی (تهران)

رهبری آیت الله خامنه ای از منظر امام رحمه الله

زمانی که آیت الله خامنه ای در سفر کره شمالی بسر می بردند، حضرت امام رحمه الله گزارشهای سفر را از تلویزیون می دیدند . دیدار ایشان از کره، استقبال مردم، سخنرانیها و مذاکرات سفر برای حضرت امام رحمه الله خیلی جالب بود و امام رحمه الله فرموده بودند: الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند .

حجة الاسلام والمسلمین حاج سید احمد خمینی رحمه الله

زمزمه عاشقانه با امام رئوف

در یکی از سفرهایی که مقام معظم رهبری به مشهد داشتند، مستقیم به زیارت مشرف شدند . اتاق تاریکی در انتهای دفتر آقای طبسی است که مشرف به حرم است و پنجره کوچکی دارد که مقام معظم رهبری آنجا زیارت نامه می خوانند . وقت شام رفتم تا ایشان را برای شام دعوت کنم، دیدم معظم له در حال گریه و زاری است . بار دوم رفتم، باز دیدم ایشان غرق در توسل است . بار سوم رفتم، باز ایشان را در همان حال دیدم . ما و نیروهای حفاظت تصمیم گرفتیم، ایشان را از آن حال خارج کنیم; چرا که ممکن بود - بعد از دو ساعت گریه و زاری - برای ایشان اتفاقی بیافتد . این بار جلوتر رفتم، در را زدم و عرض کردم: دوستان منتظرند تا شما تشریف بیاورید . آقا همانطور که در گریه و توسل بودند، بلند شدند و زیارت امین الله را شروع کردند . بعد از زیارت و راز و نیاز عاشقانه، تشریف آوردند .

حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران)

ز هرچه رنگ تعلق پذیرد آزاد است

در دیداری که مقام معظم رهبری از جانبازان شهر مقدس قم داشتند، از اولین نفری که مقابل در مستقر بود شروع به معانقه و روبوسی نمودند . هر یک از آنان دست خلف صالح حضرت امام رحمه الله را می بوسیدند و بر صورت و چشمان خود می مالیدند . گاهی گریه می کردند و دست بر گردن معظم له می انداختند . از آنجا که برخی از عزیزان جانباز روی چرخهای خود نشسته بودند، ایشان به حالت خمیده باقی می ماندند و صحبتهای آنان را گوش می دادند .

یکی از جانبازان عرض کرد: آقا من تقاضا دارم که انگشترتان را به عنوان یادگاری به من بدهید .

مقام معظم رهبری بلافاصله انگشتر خود را درآوردند و به ایشان دادند . جانباز دیگری عبای رهبر را برای تبرک درخواست کرد . معظم له عبای خود را برداشتند و به آن جانباز عطا کردند . جانباز ویلچری دیگری عرض کرد: آقا من می خواهم برای نجات از فشار قبر پیراهن شما را همراه کفنم داشته باشم . مقام معظم رهبری به حالت مزاح فرمودند: اینجا که نمی شود پیراهن را از تن درآورد! وقتی به محل استقرار رفتم، آن را برای شما خواهم فرستاد . دیدار طولانی و صمیمانه جانبازان که تمام شد، آقا به محل اقامت خود بازگشتند و پیراهن را توسط بنده برای آن جانباز فرستادند، این در حالی بود که هنوز جمعیت جانبازان از مدرسه فیضیه متفرق نشده بودند . حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل 83 امام صادق علیه السلام)

سادگی و صفای ازدواج

چند روز پس از خواستگاری خانواده بزرگوار حضرت آیت الله خامنه ای از دختر بنده، خدمت مقام معظم رهبری رسیدم . ایشان فرمودند: آقای دکتر! اگر خدا بخواهد با هم خویشاوند می شویم . عرض کردم: چطور؟ فرمودند: آقا مجتبی و دختر خانم شما ظاهرا یکدیگر را پسندیده اند و در گفتگو به نتیجه رسیده اند . حالا نظر شما چیست؟

عرض کردم: آقا اختیار ما هم دست شماست!

آقا فرمودند: شما و همسرتان استاد دانشگاه هستید و زندگی شما با زندگی ما متفاوت است . تمام زندگی ما غیر از کتابهایم، یک وانت لوازم کهنه است . خانه ما هم دو اطاق اندرونی دارد و یک اطاق بیرونی که مسئولان می آیند و با من دیدار می کنند . من پولی برای خرید خانه ندارم . خانه ای اجاره کرده ایم که قرار است در یک طبقه آن آقا مصطفی و در طبقه دیگر آقا مجتبی زندگی کنند . ما زندگی معمولی داریم و شما زندگی خوبی دارید، مثل ما زندگی نکرده اید . آیا دختر شما حاضر است با این وجود زندگی کند؟!

زیبایی و دقت سخن رهبر معظم انقلاب برای من بسیار جالب بود . موضوع را به دخترم گفتم و او با روی باز استقبال کرد .

غلامعلی حداد عادل (نماینده مردم تهران در مجلس شورای اسلامی)

ساده زیستی

وظیفه خود می دانم این مهم را به مردم مسلمان و انقلابی ایران بگویم که من از وضع منزل حضرت آیت الله خامنه ای مطلع هستم . در خانه مقام معظم رهبری هرگز بیش از یک نوع غذا بر سر سفره نیست . خانواده ایشان روی موکت زندگی می کنند . روزی به منزل ایشان رفتم، یک فرش مندرس و پوسیده زیر پاهایم پهن بود که من از زبری و خشنی آن فرش - که ظاهرا جهیزیه همسر ایشان بود - اذیت می شدم، از آنجا برخاستم و به موکت پناه بردم .

حجة الاسلام والمسلمین سید احمد خمینی رحمه الله

ساده و بی تکلف با خانواده شهید

یک روز سه چهار نفر با یک ماشین آمدند و گفتند: حاج آقا! خودت را آماده کن که مهمان عزیزی داری! از آنان پرسیدم: چه کسی قرار است بیاید؟ پاسخ شنیدم: رهبر معظم انقلاب . وقتی آقا داخل منزل شدند، شوق دیدار مرا بهت زده کرده بود . آقا مرا در آغوش کشیدند و صورتم را بوسیدند، بنده نیز دست ایشان را بوسیدم . آقا داخل اتاق شدند و روی زمین نشستند . ابتدا احوال پرسی کردند و از مشکلات سؤال نمودند . سپس فرمودند: «عکس شهدایتان را بیاورید .» عکسها را برای حضرت آقا آوردم . ایشان تک تک عکسها را بوسیدند و آنان را روبروی خود گذاشتند و فرمودند: «این شهدا اگر نبودند، ما هم نبودیم . ما هرچه داریم از این شهدا داریم » .

حدود نیم ساعت در محضر آقا بودیم، وقتی خواستند تشریف ببرند رو به من کردند و فرمودند: «اجازه می خواهیم برویم » .

من گفتم: آقا! اجازه ما هم دست شماست . ناگهان متوجه شدم از ایشان پذیرایی نکرده ایم! دیدار ایشان آنقدر ما را شوکه کرده بود که یادمان رفته بود، آقا مهمان ما هستند . با خجالت از ایشان عذرخواهی کردم، اما ایشان پس از لبخندی زیبا فرمودند: «چه اشکالی دارد؟» . 

آقای مجید شجاعی پور (پدر سه شهید)

سبقت از اهل فن در کتاب خوانی

یکی از مسئولین فرهنگی کشور نقل می کرد:

یک روز محضر مقام معظم رهبری رسیدم . آقا یک کتاب رمان آوردند که نام آن بچه های هاروارد بود و به من فرمودند:

این را خوانده ای؟

عرض کردم: نه! (در حالی که بنده مدیر مسئول روزنامه ای می باشم). سپس فرمودند: این کتاب درباره فلان موضوع است . ببین اینها چقدر زیبا در قالب رمان انقلاب روسیه را به خورد جوانها می دهند . حجة الاسلام پاینده (از اساتید دانشگاه)

سید علی محبوب سید روح الله

در زمان جنگ، آیت الله خامنه ای به تیپ الغدیر تشریف بردند . من نیز در خدمت ایشان بودم . معظم له در جمع رزمندگان استان یزد، سخنرانی کردند، سپس به سنگر فرماندهی رفتیم .

ناهار را در آن سنگر صرف نمودیم . آیت الله سید روح الله خاتمی نیز حضور داشتند . ایشان با دستهای لرزان خود، کاسه بزرگی را برداشت، مقداری ماست داخل آن ریخت و بعد شروع به درست کردن دوغ نمود . دوغ آماده شد . کاسه دوغ را خدمت مقام معظم رهبری آورد و فرمود: آقا دوغ را برای شما درست کرده ام .

آیت الله خامنه ای فرمودند: شما خیلی به زحمت افتاده اید، خودتان میل بفرمایید .

آیت الله سید روح الله خاتمی گفت: اول شما تناول بفرمایید; چرا که من آن را برای شما آماده کرده ام . شما بفرمایید و سپس از باقیمانده آن به عنوان تبرک خواهم خورد .

مقام معظم رهبری خواستند کاسه را بگیرند که آیت الله خاتمی فرمود: نه! می خواهم با دست خودم به شما دوغ بدهم! بعد با دستهای لرزان خود کاسه را نگه داشت و آقا از آن دوغ آشامیدند .

پس از آنکه مقام معظم رهبری از آن دوغ نوشیدند، آیت الله سید روح الله خاتمی کاسه را بر زمین گذاشت، آن را چرخاند و بعد لبهای خود را بر همان جایی که آقا از آنجا دوغ میل کرده بودند گذاشت و دوغ را آشامید .

حجة الاسلام والمسلمین ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل 83 امام صادق علیه السلام)

شاعر توانا

مقام معظم رهبری سابقه طولانی در شعر و متون ادبی داشته اند و سخنرانی معظم له در مورد حافظ به عنوان متن برگزیده ادبی یونسکو شناخته شد . حتی قبل از انقلاب و خصوصا از زمان ریاست جمهوری تا کنون، جلسات مشاعره و نقد شعر با اساتید فن داشته اند .

یک نمونه از اشعار معظم له:

سرخوش زسبوی غم پنهانی خویشم

چون زلف تو سرگرم پریشانی خویشم

در بزم وصال تو نگویم ز کم و بیش

چو آینه خو کرده حیرانی خویشم

یک چند پشیمان شدم از رندی و مستی

عمریست پشیمان ز پشیمانی خویشم

از شوق شکرخند لبش جان نسپردم

شرمنده جانان زگران جانی خویشم

بشکسته تر از خویش ندیدم به همه عمر

افسرده دل از خویشم و زندانی خویشم

هرچند «امین » بسته دنیا نیم اما

دلبسته یاران خراسانی خویشم

شایستگی رهبری

من نسبت به حضرت امام خمینی رحمه الله روی بازتری داشتم و مسائل را بی پرده با ایشان مطرح می کردم . یک روز که خصوصی خدمت معظم له رسیده بودم، بی پرده در مورد قائم مقامی رهبری و مشکلاتی که احتمالا پیدا می شود، صحبت کردم .

حضرت امام رحمه الله در آن جلسه به من فرمود:

«شما در بن بست نخواهید بود، آقای خامنه ای در میان شما هست; چرا خودتان نمی دانید؟!» این جلسه مربوط به اواخر عمر حضرت امام رحمه الله است . در همان روزها امام برای مقام معظم رهبری، کلمه برادر را به کار می بردند . قطعا این تعبیر بی معنا نبود . ما آن روزها از این تعبیرات به موضوع رهبری آیت الله خامنه ای منتقل نشدیم . اما گفته های امام خمینی رحمه الله نشانگر این است که معظم له، آیت الله خامنه ای را شایسته این کار می دانستند . چنانچه به حاج احمد آقا فرموده بودند: «الحق ایشان شایستگی رهبری را دارند .»

حجة الاسلام والمسلمین هاشمی رفسنجانی (رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام) (1)


انتقاد پذیری

دختر 17 ساله ای از تهران، بنام زینب - ن، نامه ای به مقام معظم رهبری می نویسد و در آن می آورد: «روز قدس، مردی - در میان خطبه های شما - بلند شد، مثل اینکه نامه ای داشت، ولی شما چقدر تلخ او را در انظار هزاران نفر شکستید . مقام معظم رهبری برای روشن شدن ذهن آن نوجوان، چنین می نویسد: «دختر عزیزم! از تذکر شما خرسند و متشکرم و امیدوارم خداوند همه ما را ببخشد و از خطاهای کوچک و بزرگ ما - که کم هم نیستند - در گذرد . من در باب آنچه شما یادآوری کرده اید، هیچ دفاعی نمی کنم . گاهی گوینده از تلخی لحن خود به قدر شنونده آگاه نمی شود، در این موارد همه باید از خداوند متعال بخواهند که گوینده را متوجه و اصلاح کند و اگر ممکن شود به او تذکر دهند . توفیق شما را از خداوند متعال مسئلت می نمایم .»

مهندس مقدم (از اعضای بیت - تهران)

اهتمام به ورزش

من در ایام کودکی و نوجوانی در کوچه با بچه ها والیبال بازی می کردم، خیلی هم والیبال را دوست داشتم .

الان هم اگر بخواهیم ورزش گروهی بکنیم - البته با بچه های خودم - به والیبال رو می آوریم، که ورزش خیلی خوبی است .

رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای

ای بهتر از هزار یقین اشتباه من

ماه مبارک رمضان سال 1380 از سوی مرکز بنیاد ملاصدرا برای جلسه افطار دعوت شده بودم . خیال می کردم این جلسه در محضر مقام معظم رهبری برقرار می شود، لذا به بیت رهبری رفتم . ولی دیدم دوستان آنجا نیستند . از وضعیت جلسه سؤال کردم، اعضای بیت اظهار بی اطلاعی کردند . وقت اذان مغرب شد، متوجه شدم که خانواده های شهدا افطار را مهمان آقا هستند . گریه ام گرفت و با خود گفتم خدا را شکر، توفیقی شد در حضور خانواده های شهدا در خدمت آقا باشم . در آنجا دو مادر شهید را دیدم که سر سفره از آغاز تا پایان به چهره مقام معظم رهبری نگاه می کردند و گریه می کردند .

مقام عظیم الشان ولایت با دیدن بنده فرمودند: آقای احمدی چه عجب! داستان را خدمت ایشان عرض کردم . ایشان فی البداهه این مصرع را خواندند: «ای بهتر از هزار یقین اشتباه من، ولی ایشان دیگر مصرع اول این بیت را نخواند که می گوید: «شد منحرف زکعبه به میخانه راه ما» ; زیرا این مصرع کمی ذعارت دارد . من از حسن سلیقه آقا بسیار لذت بردم .

حجة الاسلام والمسلمین دکتر احمدی (تهران)

برازندگی لباس نظامی

روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم که فرمودند: من در زمان جنگ، همیشه با لباس نظامی در جبهه ها حاضر می شدم . اما تردید داشتم که آیا مصلحت همین است که من لباس پیغمبر صلی الله علیه و آله را کنار بگذارم و این لباس نظامی را بپوشم یا با همان لباس روحانی در جبهه ها حضور پیدا کنم؟!

یک روز پنجشنبه که از جبهه به منظور شرکت در نماز جمعه به تهران آمدم، برای دادن گزارش مستقیما از فرودگاه به جماران رفتم، امام رحمه الله در پشت پنجره ایستاده بودند . من مشغول باز کردن بند پوتینها شدم و این کار مدتی طول کشید . حضرت امام رحمه الله همچنان ایستاده بودند و با لبخندی، به دقت مرا نگاه می کردند . چون وارد اتاق شدم و دست امام را بوسیدم، ایشان دستی به شانه من زدند و فرمودند: زمانی پوشیدن لباس سربازی در عرف ما خلاف مروت بود، ولی الان می بینیم برازنده شماست!

با این کلام دلربای امام، تردید از دلم بیرون رفت و همیشه از پوشیدن لباس نظامی لذت می بردم!

حجة الاسلام ذوالنوری (فرمانده تیپ مستقل 83 امام صادق علیه السلام)

برای تمرکز در نماز

گاهی حضرت آیت الله خامنه ای را زودتر از وقت اذان به مسجد برای اقامه نماز جماعت می آوردم، آقا می فرمود: برای من کمی نان و پنیر بیاور . روزی از روی کنجکاوی به مرحوم کرامت (بانی مسجد کرامت) گفتم: آقا مگر برای نهار به منزل بازنمی گردند که از من خوراکی طلب می کنند؟ مرحوم کرامت گفت: معده آقا در زندان بر اثر شکنجه آسیب دیده است و در طول روز گاهی معده ایشان درد می گیرد، لذا کمی خوراکی می خواهند تا برای مدت کوتاهی درد معده تسکین پیدا کند و بتوانند با تمرکز نماز ماعت بخوانند .

آقای فتحعلیان (عضو هیئت امنای مسجد کرامت - مشهد)

بشرنی السید القائد بالاسلام

آقای جرج جرداق مسیحی اهل لبنان و صاحب کتاب «الامام علی علیه السلام صوت العدالة الانسانیة » که نمی تواند سوار هواپیما شود، برای دیدن مقام معظم رهبری، مرز به مرز آمده بود تا به ایران رسیده بود . معظم له از او خیلی تجلیل و تمجید کرده، فرمودند: راجع به کتابی که در مورد امیرالمؤمنین علیه السلام نوشتید، من به عنوان فرزند امیرالمؤمنین علیه السلام از شما تشکر می کنم، چرا که شما این کتاب را درباره پدر و مولای ما نوشتید . از آنجا که حضرت امیر علیه السلام هر کس را که به ایشان خدمتی بکند، بی جواب نمی گذارد، یک پیشنهاد دارم . جرج جرداق گفت: بفرمایید . ایشان فرمودند: کار شما ناقص است، پیشنهادم این است برای اینکه صله حضرت علی علیه السلام به شما برسد، الاحسان بالاتمام، کارتان را تمام کنید و اتمام کار شما به این است که درباره عمه سادات حضرت زینب علیها السلام کتابی بنویسید . اگر این کار را کردید من به شما قول می دهم که حضرت علی علیه السلام شما را بی جواب نخواهد گذاشت . او هم قبول کرد و گفت این کار را خواهم کرد . سپس بلند شد تا برود، من برای بدرقه ایشان آمدم، ایشان به من گفت: «بشرنی السید القائد بالاسلام; رهبر انقلاب مرا بشارت داد به اینکه مسلمان خواهم شد» «وان خدمة سیدتنا علیها السلام نتیجته هو الاسلام، صلته هو الاسلام; اینکه آقا فرمودند: بدون صله نخواهد گذاشت، این مژده را ایشان به من دادند که در آینده مسلمان خواهم شد .»

حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت)

پایبندی به قانون

هنگامی که می خواهند مرقد مطهر حضرت امام رضا علیه السلام را غبارروبی کنند، خدام حرم دستمالهای سفیدی را، برای انجام عمل غبارروبی به افراد و شخصیتهای دعوت شده می دهند . این دستمالها با گلاب ناب آغشته شده اند . مقام معظم رهبری این دستمالها را می گیرند و پس از غبار روبی، به سر و صورت خود می کشند . در یکی از غبار روبیها به آقای طبسی فرمودند: آیا من می توانم این دستمال متبرک را برای خودم بردارم؟

با اینکه تولیت آستان قدس رضوی زیر نظر مقام عظیم الشان ولایت است، ولی از آنجا که آقای طبسی را تولیت آستان مقدس رضوی می دانند، خواستند با هماهنگی ایشان و پایبندی به قانون این کار را انجام دهند .

حجة الاسلام محمد علی حقانی (از اعضای بیت - تهران)

پزشک خصوصی یا ...

روزی در حسینیه جماران منبر رفتم و خاطراتی از زندگی مقام معظم رهبری بیان کردم . بعد از سخنرانی، شخصی که خود را پزشک معرفی می کرد به من مراجعه کرد و گفت: اجازه بدهید من هم یک خاطره برای شما بگویم: روزی در مطب بیمارستان نشسته بودم، بیماران را ویزیت می کردم که خانم بسیار محجبه ای به همراه فرزندش به عنون بیمار به من مراجعه کردند . پس از معاینه، قیافه فرزند مرا به فکر فرو برد، چون به مقام معظم رهبری شباهت فراوانی داشت . از مادر آن نوجوان سؤال کردم که آیا شما با آیت الله خامنه ای نسبتی دارید؟ گفت: بله، من همسر ایشان هستم . تعجب وجودم را فرا گرفت، به خانم مقام معظم رهبری عرض کردم: مگر شما پزشک خصوصی ندارید؟ ایشان گفتند: «خیر، آقا چنین کاری را اجازه نمی دهند و می گویند شما باید مانند سایر مردم، به بیمارستان مراجعه کنید .»

زمانی که رفتند، من دیگر نتوانستم به کارم ادامه بدهم . سرم را روی میز گذاشتم و بسیار گریه کردم . من این خاطره را از زبان آن پزشک شنیدم . تمام مشخصات وی را به یاد دارم، اما با این حال از عالم بزرگواری هم پرسیدم، ایشان نیز موضوع را تایید فرمودند .

حجة الاسلام والمسلمین آقای احدی (یکی از اساتید حوزه علمیه قم)

پشتیبانی ناهی از منکر

سال 1372، برادر اینجانب در یکی از میادین شهر یزد، منکری را مشاهده می کند و مرتکبین خلاف را نهی از منکر می کند . جوانان خلافکار به شدت او راکتک می زنند . ایشان راهی بیمارستان می شود و ضاربین هم فرار می کنند . مسئولین شهر نیز هیچگونه واکنشی نشان نمی دهند، شاید دو روز از این قضیه می گذشت که یک دفعه عده ای از مسئولین برای ملاقات به بیمارستان آمدند و همه همت خود را صرف پیدا کردن ضاربین کردند . بعدها متوجه شدیم، جریان کتک خوردن برادرم در روزنامه جمهوری اسلامی درج شده بود و مقام معظم رهبری هنگام مطالعه روزنامه ها به این خبر که می رسند، دور آن را خط می کشند و از مسئولین می خواهند که سریع پیگیری شود . در نتیجه ضاربین دستگیر می شوند و این اقدام زمینه ساز یک راهپیمایی در حمایت از ارزشهای اسلامی در شهر یزد می شود .

حجة الاسلام والمسلمین آقای علی ابوترابی (عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله)

تاثیر شخصیت مادر در فرزند

مادر مقام معظم رهبری که بانوی خوش اخلاق، مهربان و در عین حال شجاعی بودند، در زمان ریاست جمهوری فرزندشان گاهی با بعضی از مقامات استانی و کشوری تماس می گرفتند و از وضعیت موجود ابراز نگرانی و به نحوه عملکرد بعضی از مسئولین اعتراض می کردند و می گفتند: چرا به گرفتاریهای مردم رسیدگی نمی کنید؟

این بانوی بزرگوار بعد از رحلت پدر مقام معظم رهبری تنها بودند، و حتی مستخدم هم نداشتند . در اواخر عمرشان با اینکه مریض بودند، هیچ گونه امتیازی بر دیگران نداشتند . 

حاج سید حسین میردامادی (دایی مقام معظم رهبری - مشهد)

تاثیرگذاری معنوی بر سیاستمداران

خانم بی نظیر بوتو که خدمت مقام عظیم الشان ولایت آمده بود، ما نسبت به حجاب ایشان ایراد گرفتیم و حتی چادری برایشان پیدا کردیم و ایشان چادر به سر خدمت آقا رسید . آقا از همان اول در مقام نصیحت برآمدند و فرمودند: دخترم، تو فرزند اسلام هستی، تو فرزند امیرالمؤمنینی، تو فرزند اهل بیتی، تو فرزند قرآنی، تو مسلمانی، تو شیعه هستی .

همین طور آقا ادامه دادند و کاری کردند که خانم بی نظیر بوتو شروع به گریه و زاری کرد و در حالی که گریه می کرد، می گفت: یک خواهش دارم و آن اینکه روز قیامت مرا شفاعت کنید . آقا بلافاصله فرمودند: «شفاعت مخصوص محمد و آل محمد است . بهترین شفاعت در این دنیا این است که شما مشی و مرامتان را با اهل بیت علیهم السلام هماهنگ کنید . از زی خودتان که مسلمانید، دست برندارید و از لباس دین خارج نشوید .

حجة الاسلام والمسلمین موسوی کاشانی (از اعضای بیت - تهران) (2)

ارتباط عاطفی با جوانان

مشهدیهایی که سن آنان کفاف دهد، می دانند مسجدی که بنده در آن نماز می خواندم، همیشه مملو از جمعیت بود و به خاطر اینکه با جوانان رابطه عاطفی برقرار می کردم، بسیاری از آنها جوان بودند .

یک روز جوانی - که به عنوان مدگرایی - پوستین وارونه پوشیده بود و صف اول نماز نشسته بود، مورد اعتراض قرار گرفت . حاجی بازاری محترم و فهمیده ای در گوش جوان چیزی گفت که آن جوان مضطرب شد!

فهمیدم که حاجی به او گفته است که مناسب نیست با این لباس صف اول بنشینید! من به جوان گفتم: اتفاقا شما برای صف اول مناسب هستید . همین جا بنشینید . سپس به حاجی گفتم: چرا می گویی این جوان عقب برود، بگذار همه بدانند که جوان با پوستین وارونه هم می تواند به نماز جماعت بیاید و به ما اقتدا کند  .

رهبر معظم انقلاب، حضرت آیت آلله خامنه ای

ارتباط عاطفی با خانواده شهدا

در دیداری که مقام معظم رهبری در مشهد با خانواده های شهدا داشتند، یک روز از خانواده ای دلجویی می کردند که چهار فرزندشان شهید شده بود . مقام معظم رهبری بعد از اینکه عکس شهیدان را برایشان آوردند، از اسامی همه اعضای خانواده سؤال فرمودند . بعد از معارفه، آقا افراد را با اسم کوچک صدا می زدند و هدایایی به آنها می دادند . در پایان، هدیه ای نیز به پدر و مادر شهید تقدیم نمودند . در این بین، یکی از برادران این شهدای بزرگوار که جانباز بود آمد و پس از دست بوسی - از روی شوق - شروع به گریه کرد . مقام معظم رهبری از او دلجویی کردند . پدر شهید گفت: آقا، برای همسر ایشان دعا کنید، چون بیمار است و دکترها پول کلانی برای مداوایش خواسته اند . مقام معظم رهبری فرمودند: هیچ ناراحتی ندارد، ان شاء الله مشکلش حل خواهد شد . فردای آن روز همسر این برادر به دستور ولی امر مسلمین در بیمارستان بستری و تحت معالجه قرار گرفت .

در پایان دیدار مجددا آقا افراد خانواده را به اسم صدا می زدند و به آنها شیرینی می دادند و به دست مبارکشان شیرینی در دهان بچه ها می گذاشتند .

آقای مجتبی سادات فاطمی (مشهد)

اطلاع از واقعیات جامعه

مقام معظم رهبری درباره تورم و گرانی از مسئولانی انتقاد می کردند، در مقابل، مسئولینی مدعی بودند که گزارشهای نادرست محضر ایشان ارائه می کنند . معظم له با اطمینان پاسخ می دادند که اینها گزارشهای دیگران نیست، محصول ارتباط من با جامعه و مردم است .

اعضای خانواده من هر روز خودشان برای خرید مایحتاج روزمره از قبیل نان و ... به کوچه و بازار مراجعه می کنند و با این واقعیات، مانوس و دست به گریبانند  .

آقای حسین صفار هرندی

اطلاعات از 18 کانال

روزی در محضر مقام معظم رهبری بودم که یکی از علمای موجه به آقا گفتند: آقا این چه وضعی است؟ به فقرا رسیدگی نمی شود . آقا فرمودند: پیشنهاد شما چیست؟ آن شخص گفتند: من پیشنهاد می کنم که یک صندوق پیشنهادات راه بیندازید . آقا سر مبارکشان را پایین انداختند و فرمودند: من بیش از بیست سال تجربه مدیریتی در این کشور دارم، این کار جواب نمی دهد . سپس درباره مشکلاتی که این شخص از منطقه خودشان مطرح کرده بودند آقا اطلاعاتی را مطرح کردند و این شخص مبهوت مانده بود که مقام عظیم ولایت این اطلاعات را از کجا آورده اند . سپس آقا فرمودند: از هیجده کانال، اطلاعات به من می رسد و اطلاعاتی به من می رسد که مسئولین دفتر نیز از آن بی خبرند  !

حجة الاسلام والمسلمین کعبی (عضو مجلس خبرگان رهبری)

اعطای بینش

برای عقد دخترم خدمت مقام معظم رهبری رسیدیم . قبل از عقد، مقام معظم رهبری زوجین را به لطافت و زیبایی نصیحت کردند . بعد از خواندن عقد، پدر داماد به آقا عرض کرد: اجازه می دهید داماد مدحی درباره امام عصر علیه السلام بخواند؟ آقا استقبال کردند . داماد چند دقیقه ای درباره امام زمان علیه السلام مداحی کرد و آقا او را تحسین فرمود .

آقای لاریجانی (ریاست محترم صدا و سیما) که در آنجا حضور داشت، رو به داماد کرد و به شوخی گفت: با صدای خوبی که داری، باید شما را دعوت کنیم تا در صدا و سیما بخوانی!

در این لحظه مقام معظم رهبری با قیافه ای جدی به آقای لاریجانی فرمودند:

طلبه های ما را از دست ما نگیر . سپس رو به داماد کردند و فرمودند: عزیزم خوب درس بخوان . مبادا این حرفها مسیرت را عوض کند و به جای درس دنبال این کارها بروی .

این نکته برای من خیلی جالب بود که گاهی یک شوخی ممکن است مسیر شخصی را عوض کند . بر این اساس مقام معظم رهبری داماد را متوجه ساختند که در موقعیت کنونی فقط باید درسهایش را خوب بخواند 

حجة الاسلام والمسلمین دکتر آقاتهرانی (عضو هیئت علمی مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی رحمه الله - قم)

اقتدار و نفوذ کلام رهبری

یک بار امیر عبدالله ولی عهد عربستان محضر مقام معظم رهبری آمده بود که آقا آمرانه فرمودند: یا منی را بسازید یا ما خودمان مهندسینی داریم که بیایند منی را بسازند . امیرعبدالله دست روی سرش گذاشت و گفت: علی عینی یا سید القائد (رهبرا به روی چشم) . سال بعد که بنده حج مشرف شدم، دیدم منی را درست کرده بودند و تمام امکانات لازم را برای زائرین فراهم آورده بودند  .

حجة الاسلام والمسلمین کاشانی (از اعضای بیت - تهران)

اگر این شهدا نبودند ...

قرار بود مقام معظم رهبری در ساعت مشخصی به منزل یکی از علما تشریف بیاورند . پانزده دقیقه از وقت مقرر گذشت و آقا بعد از یک ربع تاخیر تشریف آوردند . آن شخص با کنایه به آقا گفتند: شما چند دقیقه ای تاخیر داشتید . آقا فرمودند: بله ما به دیدن خانواده شهدا که می رویم، معمولا اگر در یک کوچه چند خانواده شهید باشد، به همه آنها سر می زنیم، در کوچه ای که ما رفته بودیم، از قبل گفته بودند دو خانواده شهید حضور دارند، بعد معلوم شد خانواده شهید دیگری نیز حضور دارد، تاخیر ما به این علت بود .

این آقا باز درک نکرد و گفت: این کارها برای جذب قلوب بد نیست; یعنی شما این کار را برای جذب قلوب می کنید . مقام معظم رهبری با یک حالت جدی فرمودند: شما اسمش را هر چه می خواهید بگذارید، ولی آقای فلانی بدانید اگر این خانواده شهدا نبودند، اگر این خونهای پاک نبود، این عمامه بر سر بنده و جنابعالی نبود  .

حجة الاسلام آقای موسوی کاشانی (یکی از اعضای بیت - تهران)

الگوسازی

قبل از انقلاب در یکی از شبهای ماه مبارک رمضان، جلسه ای قرآنی با حضور حضرت آیت الله خامنه ای برگزار بود و جمع کثیری از مردم برای ملاقات آقا حضور پیدا کرده بودند . آقای سعید طوسی که در آن زمان پسر بچه ای بود، آیاتی از قرآن را تلاوت کرد . پس از تلاوت، آقا ایشان را صدا زدند و به روی دست، پسر بچه را بلند کردند و رو به جمعیت فرمودند: این پسر بچه را ببینید که چقدر خوب قرآن می خواند! از این فرزند یاد بگیرید و بروید قرآن را فرا گیرید . بعد مبلغی به عنوان هدیه به آقای طوسی دادند . 

آقای سید مرتضی سادات فاطمی (از اساتید قرآن - مشهد)

الگویی شایسته

در عملیات بدر، در خط مقدم، من شاهد حضور فرزند عزیز مقام معظم رهبری، آقا مصطفی در کنار بسیجیان عارف بودم . در طول 8 سال دفاع مقدس، بارها ایشان را در لشکرهای سید الشهداء علیه السلام و محمد رسول الله صلی الله علیه و آله دیده ام . این حضور شجاعانه فرزندان آقا در جبهه، نشان از تعهد مقام معظم رهبری و توجه ایشان به تربیت فرزندان دارد  .

سردارسرلشکر سید یحیی صفوی (فرمانده کل سپاه)

امدادرسانی به سیل زدگان

وقتی در ایرانشهر سیل آمد، خانه های بسیاری از مردم خراب شد . ما از طریق کرمان برای کمک رسانی به ایرانشهر رفتیم . وقتی به آنجا رسیدیم پرسیدیم: مسئولیت کارها را چه کسی به عهده دارد؟ گفتند: آن سیدی که داخل سیل است . نزدیکتر رفتیم، سید رشیدی (آیت الله خامنه ای) را دیدیم که یک کیسه آرد به دوش گرفته، پاچه های شلوارش را بالا زده است تا آب نگیرد و به کسانی که دچار سیل شده اند کمک می کند . پس از سلام و احوال پرسی، به او گفتم: چه چیز نیاز است؟ فرمودند: همه چیز نیاز است، ولی الان کمکهای نقدی بهتر است . سریع به رفسنجان آمدیم و در مساجد پول جمع کرده، به ایرانشهر برگشته و خدمت حضرت آیت الله خامنه ای رسیدیم . ایشان فرمودند: الان وقت خوبی است، آقایان همه جمع هستند، خوب است ببینیم با این پول چه کار کنیم تا بیشترین استفاده را برای سیل زده ها داشته باشد . هر کس پیشنهادی داد، در پایان ایشان فرمودند: به نظر می رسد برای هر یک از خانواده های سیل زده یک گوسفند پاکستانی که شیر فراوان می دهد وزاد و ولدش زیاد است بخریم تا بتوانند از پوست، گوشت، شیر و زاد و ولدشان استفاده کنند .

این کار ارزشمندی بود که آن موقع برای سیل زده ها انجام شد  .(3)

حجة الاسلام والمسلمین شیخ عباس پورمحمدی (قم)

منبع:

1-  نشریه مبلغان > بهمن و اسفند 1382، شماره 50  ، صفحه 123

2-  نشریه مبلغان > آبان و آذر 1382، شماره 47 ، صفحه 186

3- نشریه مبلغان > مهر و آبان 1382، شماره 46  ، صفحه 131

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۳/۲۸
مجید کمالی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی